در ابتدا لازم است بدانيم که از ديدگاه روان پزشکي و پزشکي ، فرد معتاد يک بيمار است و بيماري وي مانند ساير بيماري ها نياز به درمان و مراقبت هاي ويژه خود دارد. علاوه بر اين بايد بدانيم که در پيشگيري اوليه چگونه فرزندان خود را از همان دوران کودکي تربيت نماييم تا در نوجواني ، جواني و سنين ديگر گرفتار اعتياد به مواد مخدر نگردند ؛ همان گونه که کودکان خود را در برابر بعضي بيماري هاي مسري واکسينه مي کنيم و يا با رعايت اصول بهداشت جسمي ، خانوادگي ، محيط و ... سعي مي نماييم که فرزندان خود را از ابتلا به بعضي بيماري ها ايمن سازيم . اين پيشگيري اوليه است ؛ اما پيشگيري ثانويه به مفهوم واقعي آن يعني انجام اقدامات لازم و پيگيري هاي درماني است که وقتي بيمار کاملاً بهبود يافته ، با رعايت توصيه هاي پزشکي – بهداشتي از بازگشت بيماري جلوگيري نموده و ديگران نيز با رعايت همان اصول ، مراقب سلامت خود باشند تا اطرافيان و يا افراد جامعه از ابتلاء به آن بيماري مصونيت يابند. بنابراين بيماري اعتياد مانند بسياري از بيماري ها نيازمند توجهات ضروري در پيشگيري اوليه و ثانويه است .

بر پايه آنچه که توضيح داده شد بيماري اعتياد را بايد از چند ديدگاه و از نظر عوامل گوناگون وعوارض آن مورد بررسي قرار داد :







1- عوامل رواني

fيشتر معتادين دچار نوعي مشکل و يا اختلال رواني هستند و به دليل همين اختلال به اعتياد روي آورده و وابستگي رواني به مواد مخدر در آنان به وجود مي آيد . چون استفاده از مواد مخدر موجب مي گردد که تا حدودي و به طور موقت اختلال رواني آنان فروکش کرده و يا به قول خودشان تخدير شده و درد رواني آنان تسکين يابد . اما در صورت عدم دسترسي و يا عدم استفاده از ماده مخدر ، اختلال رواني آنان آشکارتر مي شود. اين همان نکته مهمي است که در درمان بيماران معتاد مورد توجه و نظر روان پزشکان است . دانستن اين نکته که چه نوع اختلال رواني عامل اوليه رويکرد فرد به استفاده از مواد مخدر مي گردد کار چندان مشکلي نيست . با مروري بر روند زندگي گذشته بيمار معتاد از دوران کودکي به بعد ، چگونگي رشد رواني جسمي وي ، نوع بافت خانواده ، بررسي مشکلات رواني – شخصيتي – اجتماعي – اقتصادي افراد خانواده ، چگونگي محيط اجتماعي ، شرايط زيستي و ... مي توان نوع اختلال و يا اختلالات رواني را مشخص و درمان هاي لازم روان پزشکي را آغاز نمود . در صورتي که معتاد و يا در صورت لزوم خانواده وي تحت درمان هاي ضروري روان پزشکي قرار نگيرند و به سفارش هاي روان پزشک معالج عمل نکنند ، موفق به ترک و درمان اعتياد نخواهند شد .




2- عوامل جسميعلاوه بر وابستگي رواني به مواد مخدر ، وابستگي جسمي نيز عامل مهم ديگري است که در ترک اعتياد و درمان بيمار معتاد ، جايگاه خاص درماني خود را دارد . هنگامي که وابستگي جسمي به وجود آيد و در صورت عدم دسترسي فرد معتاد به ماده مخدر، علايمي در وي بروز مي نمايد که او براي جلوگيري و رهايي از آن علايم با هر ترفندي سعي مي نمايد که ماده مخدر مورد نياز خود را تهيه و از آن استفاده نمايد . متأسفانه در چنين حالت رواني – جسمي است که بيمار معتاد ممکن است به هر کار خلافي دست بزند تا بتواند ماده مخدر را تهيه نمايد واين رفتارهاي خلاف اخلاق و قانون است که بسياري از خانواده ها و ديگر افراد جامعه را درگير مشکلات اقتصادي ، رفتاري و اخلاقي معتادين نموده است . تکرار چنين اعمال و رفتارهاي خلاف قانون و ضد اجتماعي موجب مي گردد که معتاد ، روز به روز از نظر رواني و اخلاقي ، بسياري از خصوصيات و صفات خوب و انساني را از دست بدهد و در نهايت به فردي خلاف کار و بي احساس مبدل گردد.

براي درمان عوارض جسمي ناشي از ترک اعتياد ، روش هاي گوناگون درماني وجود دارد که بيمار بتواند با استفاده از داروهاي تجويز شده توسط روان پزشک معالج ، اين مرحله ترک اعتياد را به شکلي بگذراند که عوارض جسمي کمتري داشته و بتواند دوره بحراني ترک را راحت تر بگذراند .

بارزترين علايم جسمي ناشي از ترک ماده مخدر ( و يا در صورتي که بيمار معتاد نتواند به ماده مخدر دسترسي يابد ) عبارت اند از : دردهاي شديد عضلاني که فرد را بي قرار و پرخاشگر مي نمايد ، دل پيچه هاي شديد توأم با بيرون روي ، تهوع ، استفراغ ، عرق کردن ، بي خوابي و ....




3- عوامل خانوادگي :عوامل خانوادگي مانند : عدم توجه مادر و پدر به چگونگي تربيت فرزندان ، نبودن نظارت هاي لازم و ضروري از جهات رفتاري ، عدم توجه به رشد رواني و سالم فرزندان ، نبودن فضاي آرام و شاد خانوادگي ، وجود رابطه هاي بيمارگونه بين پدر و مادر و فرزندان ، اعتياد پدر و يا مادر ، کمبودهاي عاطفي فرزندان و بسياري از عوامل ديگر در اعتياد فرزند يا فرزندان نقش دارند. به همين دلايل است که در درمان اعتياد فردي از افراد خانواده ، تمامي افراد خانواده بايد مورد بررسي هاي لازم روان پزشکي قرار گيرند . علاوه بر جلسات روان درماني خواه قبل از ترک و خصوصاً بعد از ترک و درمان که براي بيمار معتاد توصيه مي شود ، گاهي ضروري به نظر مي رسد که جلسات روان درماني ، براي افراد خانواده به صورت گروهي و يا انفرادي در نظر گرفته شود و اگر فردي از افراد خانواده دچار نوعي اختلال رواني باشد ، وي نيز درمان گردد. بنابراين در ترک و درمان بيمار معتاد ، همه افراد خانواده بايد همياري و همکاري لازم را با روان پزشک معالج بنمايند . در غير اين صورت نمي توان انتظار داشت که فرد معتاد در ترک و درمان موفق گردد.




4- عوامل اجتماعي :يعني محيط و جامعه اي که فرد معتاد در آن زندگي مي کند ، کوچه ، محله ، شهر، همسايه ها ، دوستان ، افراد فاميل و ... در اعتياد نقش دارند.

در بعضي محله ها مواد مخدر راحت تر و بيشتر در اختيار معتادين قرار مي گيرد و نابساماني خاصي از جهات اجتماعي ، قانوني ، رفتاري ، اخلاقي ، اقتصادي و ... در چنين محله هايي وجود دارد . بنابراين خانواده ها بايد از وجود چنين محله هايي آگاهي داشته باشند تا اگر به هر دليلي خانواده ناچار به زندگي در چنين محله هايي است ، بيش از حد مراقب و مواظب فرزندان و افراد خانواده خود باشند و اگر محل زندگي خارج از چنين محله هايي است فرزندان خود را از رفت و آمد به چنين محله هايي منع نمايد .

فرد معتادي که با هر روش درماني موفق به ترک اعتياد خود شده است و مرحله درماني خود را مي گذراند بايد به اين نکته توجه نمايد که حضور در محله هاي آلوده ، ادامه ارتباط با دوستان معتاد و يا افرادي که در خريد و فروش مواد مخدر دست دارند ممکن است باعث گردد که او مجدداً به دامن اعتياد کشانده شود .


اگر شنيده مي شود که مدت زمان زيادي است که مبارزه جهاني با قاچاقچيان مواد مخدر و تلاش جهاني در درمان معتادين به عمل مي آيد ، به اين دليل است که اعتياد بلاي خانمانسوزي است که نه تنها فرد معتاد را سربار جامعه مي نمايد و جسم و جان او را نابود مي سازد بلکه از جهات اقتصادي ، فقر جبران ناپذيري را متوجه خود فرد معتاد و خانواده وي مي نمايد که نتيجه آن فلاکت و بدبختي است . به اين دلايل است که توصيه مي گردد بيماران معتاد هر چه زودتر و سريع تر براي ترک و درمان اعتياد خود اقدام نمايند تا از اين بلاي نابود کننده انسانيت نجات يابند . اگر با دقت بيشتري به اعتياد و پيامدهاي آن نگاه کنيم متوجه مي شويم که خسارت هاي مادي که روزانه و به تدريج به اقتصاد فرد معتاد ، خانواده وي و جامعه وارد مي شود خيلي بيشتر از هزينه ناچيزي است که براي ترک و درمان بيماري اعتياد خرج مي شود.

نکته مهم ديگر اين است که فرد معتاد آنگاه که دچار فقر اقتصادي مي گردد ، اگر به عضويت گروه قاچاقچيان در نيايد براي اين که بتواند پول مورد نياز خود را براي خريد مواد مخدر به دست آورد ، متأسفانه خود عامل خريد و فروش موادمخدر مي شود و سعي مي نمايد افراد بيشتري را معتاد نمايد تا درآمد بيشتري داشته باشد . شايد يکي از دلايلي که بسيار توصيه مي شود مردم از افراد معتاد دوري کنند همين عامل معتاد کردن ديگران است .




6- عوامل سياسيدر گذشته ، و به احتمال زياد در حال حاضر نيز ، يکي از جنبه هاي سياست هاي استعماري و استثماري بر اين پايه قرار داشت تا بتواند با شيوع اعتياد و با پيامدهاي بازدارنده اي که در اعتياد وجود دارد مردم يک جامعه را از پيشرفت هاي علمي – اجتماعي – اقتصادي – سياسي و ... محروم نمايند . در حال حاضر چنين سياستي توسط گروه هاي قوي قاچاقچي در سطح جهاني انجام مي پذيرد و در هر کشوري عوامل نادان و خيانتکاري وجود دارند که براي کسب درآمد و سرمايه هاي کلان ، به شيوع اعتياد و افزايش معتادين مبادرت مي ورزند . قاچاقچيان مواد مخدر و مواد روان افزا يا روان گردان نه تنها هيچ گونه حس انساني و ملي ندارند بلکه در نوع خود قاتلاني هستند که آگاهانه باعث نابودي انگيزه هاي مفيد و مثبت انسان ها و درنهايت مرگ تدريجي افراد يک جامعه خصوصاً جوانان مي گردند.