ما کودکان ايرانيم – مادر خويش را نگهبانيم – همه از پشت کيقباد و جميم – همه از نسل پوردستانيم – زاده کوروش و هخامنشيم – پسر مهرداد و فرهاديم – تيره اردشير و ساسانيم – ملک ايران يکي گلستان است – ما گل سرخ آن گلستانيم – کجا رفته آن فره ايزدي؟ کجا رفت آن کوروش دادگر؟ کجا رفت کمبوجي نامور؟

کوروش کبير : ارتش من به آرامي وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاري به مردم اين شهر و اين سرزمين وارد آيد. من براي صلح کوشيدم. من برده داري را برانداختم. به بدبختيهاي آنان ، پايان بخشيدم .

من براي همه مردم، جامعه آرام آماده ساختم و صلح و آرامش را به تمامي مردم هديه کردم.

( اين کتيبه را به نوترين خط خداوند نوشته ام

نوشته ام تا قانون بر قبيله آدمي فرمان براند )

اعلاميه حقوق بشر کوروش کبير

از اين پس، تا زماني که اهورامزدا وظيفه پادشاهي را به من ارزاني بدارد، من فرمانروايي خويش را بر هيچ ملتي تحميل نخواهم کرد. هر ملتي آزاد است که اين فرمانروايي را بپذيرد يا نپذيرد، و اگر نپذيرفت من با آن ملت نخواهم جنگيد.

ماده نوزده اعلاميه جهاني حقوق بشر

هر کس حق آزادي و عقيده و بيان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقايد خود بيم و اضطرابي نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار در اخذ و انتشار آن، به تمام وسايل ممکن و بدون ملاحضات مرزي، آزاد باشد.*