سه هزار سال پیش ، شاه ایران،((کیخسرو)) به سران ممالک بوسیله قاصدان خویش پیغام فرستاد که همه باید تحت فرمان او قرار گرفته و باج بپردازند، حتی ((فغفور )) پادشاه چین هم این دستور را پذیرفت و حاضر شد تا به شاه ایران باج بدهد. اما شاه مکران از قبول چنین فرمانی روی برتافت و با لشکر جرار (کیخسرو)) به مقابله برخاست. ماجرای این واقعه بطور مفصل در شاهنام ی ((فردوسی)) آمده است. ما در اینجا برای نمونه ابیاتی چند در این مورد از شاهنامه نقل می کنیم.



((کیخسرو شاهنشاه ایران نامه ای به نام پادشاه چین و سالار مکران به این مضمون فرستاد:



فرستاد کس نزد خاقان چین به فغفور و سالار مکران زمین



که گرد او گیرد و فرمان کنید زکردار بد دل پشیمان کنید



خورشها فرستید پیش سپاه ببینید ناچار ما را براه



کسی کو بتابد زگفتار ما دگر دور ماند زدیدار ما



فرستاده آمد بهر کشوری بجایی که بد نامور مهتری



غمی کشت فغفور و خاقان چین بزرگان هر کشوری همچنین



فرستاده را چند گفتند گرم سخنهای شیرین با آوای نرم



که ما شاه را سربسر کهتریم زمین جز فرمان او نسپریم



گذرها که راه دلیران بدست ببینیم تا چند ویران شدست



کیخسرو این پیغام را برای پادشاه مکران نیز فرستاد. جوابی که شاه مکران به قاصد کیخسرو داد، در اشعار شاه نامه چنین آمده است:



دگر نامه بر چون بر مکران رسید دل شاه مکران دگر گونه دید



بر تخت او رفت و نامه بداد بگفت از پیام آنچه بودش بیاد



بدو گفت که با شاه ایران بگوی که نادیده بر ما فزونی مجوی



زمانه همه زیر بخت منست زمین روشن از تاج و تخت منست



چو خورشید تابان بود بر سپهر نخستین بر این بوم تابد بمهر



همه دانش و گنج آباد هست بزرگی و مردی و نیروی دست



گر از من همی راه جوید رواست که هر جانور برزمین پادشاست



نبندیم اگر بگذری بر تو راه زیادی مکن برگذز بر سپاه



ورای دون که با لشکر آیی به شهر از این پادشاهی تو را نیست بهر



نمانم که باشی تو فیروزگر دگر یابی از اختر نیک بر



کیخسرو اراده داشت که مکران را فتح کرده و از آن به عنوان گذرگاهی برای رفتن به سوی چین استفاده کند، اما وقتی قاصد این جواب شاه مکران را به وی رسانید ، از تصمیمش منصرف شد و از طریق ختن، سوی به چین نهاد.



برین گونه چون شاه پاسخ شنید از آن جایگه لشکر اندر کشید



بیامد گرازان براه تاختن جهانگیر با نامدار انجمن



برفتند فغفور و خاقان چین بر شاه با پوزش و آفرین



سه منزل ز چین نزد شاه آمدند خود و نامداران براه آمدند



بدو گفت ما شاه را کهتریم اگر کهتری را خود اندر خوریم



جهانی به بخت تو آبادباد دل دوستداران به تو شاد باد



زدینار چینی زبهر نثار بیاورد فغفور چین صدهزار



به چین اندرون بود خسرو سه ماه ابا نامداران ایران سپا



چهارم زچین راه ایران براند بمکران شد و رستم آنجا بماند



هنگامی که شاه ایران از سفر چین بازگشت و به مکران رسید، بار دیگر جهاندیده ای از لشکر خویش برای رساندن پیغام به شاه مکران برگزید.