کيخسرو از پيچيده‌ترين قهرمانان بخش داستاني شاهنامه است. ديريازترين و برجسته‌ترين نبردهاي ايران و توران، و يا به سخني پيکارهاي ميان نيکي و بدي، در زمان او به دست او انجام مي‌گيرد و بفرجام به سود نيکي پايان مي‌پذيرد. اين دوره از نبردهاي پياپي ايرانيان که گاه بي‌فرماندهي و ليک بيشتر با فرماندهي رستم انجام مي‌شود با همهء دلاوريها و نيرومندي بي‌انباز او هيچ‌گاه به پيروزي کامل و برکندن ريشه‌ي بدي نمي‌انجامد و در همه نبردهايي که ايرانيان پيروز مي‌شوند افراسياب مي‌تواند بگريزد و پس از زماني، گرچه گاه دراز، بازگردد و رنجي تازه و دردي نو بيآفريند. اما سرانجام اين دشواري به دست کيخسرو است که گشوده مي‌شود و گو اينکه افراسياب پس از نبردهاي بسيار از چنگ او نيز مي‌گريزد و حتي در کوه‌ها و درياها منزل مي‌کند، ليک چنانکه گويي رسالتي ورجاوند و آسماني بر عهده‌ي کيخسرو است آن قدر او را دنبال مي‌کند تا سرانجام در نابودي او کامياب مي‌شود.

شگفت آن است که از زماني که جنگ اصلي و بزرگ کيخسرو با افراسياب آغاز مي‌شود و خود او به تن خويش به ميدان کارزار مي‌شتابد تا هنگامي که اين نبردها پايان مي‌گيرد و کيخسرو با آن حال شگفت خودکشي مي‌کند و دل از جهان مي‌پردازد، همه جا چهرهء پرفروغ رستم به گونه‌اي بي‌پيشينه در سايه قرار مي‌گيرد و همچون گذشته به چشم نمي‌آيد. تو گويي تابندگي چهره کيخسرو يا پرتو رسالت او چنان پرتوان است که شخصيت دوست‌داشتني و بزرگ رستم را با همه سترگيش در خود فرو مي‌پوشاند.

زادن کيخسرو و دوران کودکي‌اش همانند يکي دو تن از بزرگترين پهلوانان شاهنامه چون فريدون و زال و رستم آکنده از شگفتيها و رمزها و پيچيدگيهاست. پدرش سياوش و مادرش فرنگيس است. يعني از سوي پدر زاده کيکاوس شاه ايران و از سوي مادر زاده افراسياب شاه توران است. از بيم آهنگ بد افراسياب در دامن کوهستان با شير گاو پرورده مي‌شود و در آغاز کودکي هنگام روبرو شدن با نياي خود و به سبب خطري که از سوي او گمان مي‌رود، بنا به آموزش پيران ويسه خود را به ناداني مي‌زند و افراسياب را مي‌فريبد.