نام گشتاسب بیش از دیگر پادشاهان کیانى، در اوستا و متون پهلوى آمده است. نامش در اوستا ویشتاسپا Vishtaspa صاحب اسب رمنده آمده است. و در آن کتاب راجع به او چنین آمده: ویشتاسب بلندهمت دارنده‏ى اسبان تندرو از خاندان نوذر، و دوست زرتشت پیغمبر شهریارى مزداپرست و داراى فرکیانى بود، و دین اهورایى را به مقامى بلند رسانید و بر دشمنان خود غلبه کرد. و دختران خویش: هما و به‏آفرید را که اسیر خیوئان (تورانیان) شده بودند، رها کرد. زن گشتاسب هوتئوسا Hutaosa از خاندان نوذرى بود که مانند شوى خود دین زرتشت را پذیرفت. و از کسان اوپشوتئو Peshutanu و اسپنودات Spentodata اسفندیار بودند. وزیر او فرشوستر و برادر جاماسپا بود. بنا به روایت بندهشن در اواخر هزاره‏ى سوم، و یشتاسب به جاى لهراسب به سلطنت نشست و چون گشتاسب سى‏سال پادشاهى کرد آخر هزاره شد. پس هزاره‏ى چهارم فرارسید. زرتشت، دین را از اهورامزدا (هرمزد) بپذیرفت و بیاورد. ویشتاسب دین او پذیرفت و آشکار کرد، و با ارجاسب بستیزید و مردم انیران (غیر ایرانى) با ایرانیان دشمنى‏هاى فراوان کردند. در دینکرد آمده که روح یکى از مقدسان بنام اسریت SRIT از گروتمان (آسمان) عرش خداوند آمده بود، بر گردونه‏اى باشکوه، که خود به خود حرکت مى‏کرد. بر ویشتاسب ظاهر شد، و او را از وجود دیوى سهمناک خبر داد. آنگاه این گردونه بدو بهره شد: یک بهره‏ى جسمانى و یک بهره‏ى روحانى. آن را که جسمانى بود، گشتاسب برنشست، و با آن میان نوذریان رفت و بر آن که روحانى بود اسریت برنشست و به گروتمان (آسمان) بازگشت. از سه آتشکده‏ى بزرگ ایرانى دو آتشکده‏ى آذرفر نبغ با آذر برزین مهر منسوب به گشتاسب است. بنابر دینکرت ارجاسب پادشاه خیونان (تورانیان)، دو تن به دربار ویشتاسب فرستاد، و باج خواست. ویشتاسب با ارجاسب آغاز جنگ کرد که به پیروزى او دین مزدیسنا انجام گرفت. عمرو یشتاسب ۱۵۰ سال بود. و پسرى به نام پشوتن داشت که از جاودانى‏ها است. بنا به روایت شاهنامه گشتاسب وزیر پسران لهراسب بودند. گشتاسب زیبا و پهلوان بود. پس از رستم همتا نداشت. به عهد سلطنت او زرتشت آیین خداپرستى آورد. گشتاسب دین او پذیرفت، اما ارجاسب تورانى بر سر اینکار با گشتاسب جنگ کرد. در این جنگ زریر برادر گشتاسب کشته شد. سپس ارجاسب به بلخ حمله کرد، شهر را گرفت، و لهراسب از انزوا بیرون آمد، و با مردم باختر به جنگ ارجاسب بیرون شده و در حین کارزار کشته شد. زریر سپه‏سالار ایران بود، در آن جنگ بى‏درفش جادو کشته شد. شرح دلیرى‏هاى این پهلوان در کتاب رزمى یادگار زریران به دست آمده است. پسر زریر به سنتور نام داشت که انتقام پدر را بگرفت و پس از او سپه‏سالار ایران شد. زرتشت نیز در این جنگ کشته شد. گشتاسب ابتدا شکست خورد، ولى بالاخره به تدبیر وزیر خود، پسرش اسفندیار را که در بند بود، آزاد کرد و وعده داد که اگر ارجاسب را شکست دهد تخت شاهى را به او واگذارد؛ پس اسفندیار ارجاسب را شکست داده بکشت و دو خواهر خود را نجات داد و چون گشتاسب به هیچ بهانه از دست اسفندیار و اصرار او براى گرفتن تخت پادشاهى آسوده نمى‏شد، او را به جنگ رستم فرستاد. و این شاهزاده که رویین تن بود به اصابت تیر به چشمانش به دست پهلوان سیستانى، که مذهب زردشت را نپذیرفته بود، کشته شد. پس از او گشتاسب سلطنت را به پسر اسفندیار، که بهمن نام داشت واگذار کرد و درگذشت. گشتاسب را بسیارى با ویشتاسب تاریخى پدر داریوش بزرگ که یکى دانستند. چه ویشتاسب در باختر سلطنت داشت، و پسر ارشام و نوه‏ى آریرمنه و نبیره‏ى چئاشپش است. سوابق داستانها گشتاسب هم آئوروتسپه و نوه‏ى اروند یا ارمین و نبیره‏ى کى‏پشین است و چنانکه در پیش گذشت، او را با چائش‏پیش مطابق دانستند. سلطنت گشتاسب داستانى برخلاف تاریخ است. زیرا ویشتاسب شاه نبود و این شخص در تاریخ جاى دو خشایارشا را گرفته است. جنگ اسفندیار با رستم مى‏رساند که خانواده‏ى رستم پیرو دین زرتشت نبوده‏اند و ذکرى که در داستانها از بت‏پرستى در زابل و هند یا جاى دیگر مى‏شود اشاره به مذهب بودایى است که در شرق ایران رواج داشته است.
بر گرفته از ایران در عهد باستان