درباره سازهای موسیقی در ایرانساز چیست؟ تعریف مشكل است. ولی به طور قطع، ساز یك وسیله است؛ وسیله ای برای هدفی به نام موسیقی.۲۱سازها بخشی از فرهنگ موسیقی هر منطقه است و جدا از ویژگی های فنی و تكنیكی كه در ساخت آنها رعایت می شود، در كنار الگو و فرهنگ موسیقی هر منطقه و نیز انواع موسیقی، یك ماهیت واحد را تشكیل می دهند. آنچه می خوانید نگاهی گذرا به مفهوم ساز در گستره فرهنگ، تاریخچه مختصر و جایگاه آن و نیز اقتصاد و ارتباط آن با سازها انداخته است.
به درستی نمی دانیم كه آدمی از چه زمان به ابداع آلت های موسیقی دست زد، اما از بدو پیدایش، با موسیقی طبیعت كه گاه موزون و گاه خشن و ترسناك بود، آشنا بوده است. همان طور كه می دانید سازها را به سه دسته كلی شامل سازهای كوبه ای، بادی و زهی تقسیم می كنند. برخی محققین بر این باورند كه اولین الگوهای بشر برای ساخت سازهای كوبه ای (كه خود بیش از دو گروه دیگر قدمت دارند) صداهای ناشی از برخورد باد به عوارض طبیعی و گیاهان و جانورانی مانند داركوب بوده؛ ولی آدمی در راه تنازع بقا همیشه ضربه هایی بر سنگ ها و گیاهان و بازمانده جانوران وارد می كرد، كه اگر به الگوهای بالا اضافه شوند، اولین اقدامات بشر به منظور خلق سازهای كوبه ای و درك ریتم را به عصر سنگ می رساند.
نظریات جدید، پیدایش انسان را در قاره آفریقا می داند، عجیب نیست اگر بیشترین سازهای كوبه ای را در آفریقا می بینیم. اما عملكرد موسیقی و سازهای آن از همان دوران بسیار كهن دارای دو بعد كلی بوده: عملكردهای حسی و بیانی (مطابق با عملكردهای نیمكره راست مغز انسان)، عملكردهای منطقی و تعقلی (مطابق با مكانیزم نیمكره چپ مغز). بنابراین موسیقی از پیش از تكامل زبان كلامی از مهم ترین وسایل ارتباط جمعی فیزیكی و متافیزیكی بوده است و انسان هرگز نتوانسته خود را از ساز بی نیاز احساس كند و به فراخور تكامل بشر، به موازات آن كامل شده است.
ساز چیست؟ تعریف مشكل است. ولی به طور قطع، ساز یك وسیله است؛ وسیله ای برای هدفی به نام موسیقی. موسیقی از انرژی ساخته شده ولی ساز جسمیت قابل لمس دارد و به مواد و مصالح گوناگون گیاهی و جانوری و حتی بی جان (سنگ و خاك) نیاز دارد. دسته اول مصالح، یعنی گیاهی و جانوری، پس از توقف حیات به كار ساخت ساز می آیند؛ در اغلب سازهای موسیقی چوب به طور عمده و مصالح حیوانی مانند استخوان، شاخ یا پوست به صورت اجزای فرعی به كار می روند.
چوب پس از تبدیل به ساز بیش از اشیای معمولی شانس ورود به عرصه معنویت و انرژی های اثیری را پیدا می كند: آینده درختان یا به سیاهی ذغال است یا در نهایت ورود به چرخه طبیعی، آن را به بستری برای ادامه حیات دانه های خودش مبدل می كند.
سازهای اولیه از بازمانده طبیعی درختان و جانوران درست می شدند، ولی آدمی به تدریج به موازات تكامل خود و الگوبرداری از جانوران لانه سازی مثل پرندگان خواننده، هم موفق به ساختن ظروف سفالی شد و هم معماری را فراگرفت. اگر این الگوهای طبیعی و جانوری (به ویژه پرندگان و حشراتی مثل عنكبوت) را به نیروی تخیل و ابداع انسان بیفزاییم به اولین سازهای كوبه ای پیچیده تر از تنه های توخالی درختان فروافتاده می رسیم: طبل های پوست دارد. سازهای بادی شاید در بدو امر پیچیده تر از كوبه ای ها به نظر بیایند، ولی انسان همیشه صدای برخورد باد به سوراخ های كوه و صدف های خالی موجودات آبی و دریایی را آنقدر پیش رو داشته كه در كشف این فرایند و اختراع اولین سازهای بادی زمان كوتاه تری را به نسبت ابداع سازهای زهی طی كرده باشد.
به راستی هم سازهای زهی بسیار دیرتر از دو خانواده دیگر اختراع شدند. پژوهشگران می گویند اولین ساز زهی واقعی مستقیماً از كمان تیراندازی مشتق شده است. این ساز «كمان موسیقایی» (MUSICAL BOW) نام دارد كه هنوز هم در آفریقا و دیگر كشورهای استوایی مورد استفاده است: كدو یا پوست سخت نارگیلی را نصف می كنند و آن را از رأس طرف محدب سوراخ كرده، به وسط چوب كمان تیراندازی متصل می كنند. این كدو یا نارگیل نقش رزوناتور (كاسه تشدید صوت) را دارد و زه كمان عامل ایجاد نت های گوناگون، یعنی سیم این ساز است. تكامل این نوع ساز ما را به سازهای خانواده چنگ می رساند به طوری كه در نقش برجسته های ۵۰۰۰-۴۵۰۰ سال پیش در مصر باستان چنگ نوازانی را می بینیم كه سازشان شباهت زیادی به چنگ های سنتی معاصر دارد.
نمونه همین نوع چنگ متعلق به شهر بین النهرینی «اور» متعلق به چهار هزار و پانصد سال پیش در موزه بغداد وجود داشت كه تا پیش از نابود شدن توسط سربازان آمریكایی قابل نواختن بود. در همین دوران سازهایی شبیه به تنبور امروزی هم وجود داشته (علاوه بر سازهای بادی و كوبه ای).
اما به راستی آدمی چه نیازی به ساز داشته؟ اگر جنبه عرفانی را كنار بگذاریم، بدون شك مهم ترین عملكرد سازها، عملكرد گروهی و اجتماعی آنان در ایجاد اتحاد میان افراد یك گروه و تبادل احساس های گوناگون بوده است.
حال كه در دوران رواج Mp۳هستیم به درستی نمی توانیم درك كنیم كه انسان دوران های پیشین چگونه می توانست بدون ساز سر كند: امروزه در هر خانه ای حداقل ده ها CD و نوار و Mp۳ وجود دارد كه احتیاج آدمی به خود آلت موسیقی و نیاز به آموختن نوازندگی را به نحوی ناشایست التیام داده و بر آن سرپوش نهاده است. مثل تفاوتی كه میان غذای تازه و كنسرو وجود دارد، موسیقی زنده و موسیقی ضبط شده با هم تفاوت دارند.
امروز عمق بحران بیش از این است، زیرا نوازندگان هرچه كمتر بر سر كلاس های درس ساز حاضر می شوند و از آنجا كه از روی نوارهای از پیش ضبط شده تمرین می كنند، سرمشق شان به تكرار یك لحظه محدود و بدون حضور واقعی محدود می شود و ناخودآگاه شیوه ای بی روح و كسل كننده را در پیش می گیرند. در نتیجه به خیل نوازندگان به اصطلاح «تكنیكی» هر روز بیشتر افزوده می شود؛ بلایی كه ابتدا بر سر موسیقی غربی (پس از انقلاب صنعتی) آمد و هم اكنون در حال سرایت به موسیقی محلی و مقامی كشور ماست.
در گذشته های دور، تا همین چند صد سال پیش در غرب و حدود ۳۰۰ سال پیش در ایران نوازندگانی بودند كه به فراخور نیاز و نوع موسیقی، ساز می ساختند. موسیقیدان روستایی نیازهای جامعه ای كوچك را برآورده می ساخت و از سازهای كوبه ای و بادی بزرگ برای شادی و گاه جنگ استفاده می كرد و سازهای بادی كوچك، زهی ها و كوبه ای های خاص را در مراسم آیینی و مذهبی و شفابخش به كار می برد. موسیقی دوران های كهن وسیله ارتباط با ارواح نیاكان، راندن نیروهای اهریمنی و جلب ارواح اهورایی بود (كه هنوز هم در موسیقی نواحی كشورهای در حال توسعه دیده می شود).
در این نوع موسیقی درون گرا و آیینی، ساخت ساز به دست نوازنده و مطابق با مراسم ویژه ای بوده ولی در موسیقی برون گرا مرحله جدایی نوازنده از سازنده ساز زودتر ایجاد شد. به عنوان مثال در موسیقی غربی، هرچه به دوره رنسانس نزدیك تر شویم استقلال بیشتری به صنف های گوناگون صنعتگران و هنرمندان داده می شود، به طوری كه در دوره باروك سازندگان ویولن (و عود) دارای صنف، برچسب و امضای خاص خود شدند و هر نوازنده ای می توانست به كارگاه آنها رجوع كند و سفارش ساز بدهد.
البته در قرون وسطی نیز به ساز عود («لوت») توجه بسیار می شده و همین عودسازان بودند كه پس از استقبالی كه از بربط پس از جنگ های صلیبی در اروپا به وجود آمد به تدریج موفق شدند در دوره رنسانس ویولن را بسازند و در عصر باروك آن را به نهایت زیبایی فرم و ساختار كلی برسانند (ریشه اصلی ورود بربط به اروپا به عصر بیزانس برمی گردد كه در پی انتشار وسیع هنر و صناعت ایران عصر ساسانی به شرق و غرب صورت گرفت).
در دوران رنسانس همین عود (لوت) به تدریج شخصیتی اروپایی پیدا می كند و همان طور كه گفته شد پس از ایجاد ویولن (توسط كاسپارداسالو) در حدود سال های ۱۵۵۰ میلادی، از كلمه «لوتی یر» (عودساز) برای توصیف ویولن سازان دوران باروك استفاده می شده. ویولن توانست خانواده سازهای «ویُل» را كه از قرون وسطی در كلیساها و مجامع رسمی رایج بودند، به تدریج منقرض كند و با اینكه مورد نفرت كشیشان و سازی عامی و مناسب اجرای رقص های مردمی بود، سرانجام به كلیساها هم راه یافت. بنابراین اگر در دوران باروك با نام های بسیار معروفی مثل ایرونیموس آماتی (۱۷۴۰-۱۶۴۹) و پدرش نیكولو آماتی (۱۶۸۴-۱۵۹۶) مواجه هستیم، نباید فراموش كنیم كه جد بزرگشان معروف به «استاد» (مائسترو) یعنی گوتاردو آماتی (متولد حدود ۱۵۵۳) در دوره رنسانس مشغول ساخت ویولن های اولیه بوده است.
در ادامه مبحث تاریخچه سازهای موسیقی، اگر مبنای پژوهش را به بررسی تصاویر و نقوش بازمانده از كاوش های باستان شناسی قرار دهیم، شاید كهن ترین نمونه های سازهای زهی را بتوان در نمونه های نقش برجسته سفالین كوچكی مشاهده كرد كه نوازندگانی را در حال نواختن سازی شبیه تنبور نشان می دهند (موزه ملی ایران) كه قدمت آنها به بیش از ۳۰۰۰ سال پیش می رسد.
به علاوه، از نمونه های واقعی سازهای بادی می توان به بازمانده بخش انتهایی یك ساز بادی برنجی (كرنا) اشاره كرد كه متعلق به دوران هخامنشی است و در موزه تخت جمشید نگهداری می شود. همچنین در دوران ساسانی، ظروف نقره ای معروف به ۴ نوازنده بسیار جالب توجه هستند كه در موزه ملی نگهداری می شوند (شامل چهار ساز بربط، نای، چغانه و ارغنون)، همین طور یك بشقاب نقره ای متعلق به عهد ساسانی كه مجلس بزم بهرام گور (بهرام پنجم) را نشان می دهد (در موزه ارمیتاژ، روسیه).
در دوران پس از اسلام، تصاویر سازها در دوره های پیش از مغول، بیشتر روی ظروف سفالی لعابدار دیده می شود ولی پس از مغول، به ویژه در عهد تیموری و صفوی، تصاویر قابل توجهی از سازهای گوناگون را می توان در نقاشی كتاب ها (مینیاتور) مشاهده كرد (كه جای تحقیق و بررسی دارد). اما به علت برخی تحولات اعتقادی و شرعی، پس از اسلام كمتر به نمونه های واقعی سازهای موسیقی برخورد می كنیم. بدیهی است كه در تمامی این سال ها اطلاع قابل توجهی از وضعیت ساخت سازها و احتمالاً كارگاه ها و جایگاه فرهنگی - اجتماعی آن نداریم (به استثنای برخی كتاب هایی كه منحصراً در باب موسیقی نوشته شده اند).
با شروع انقلاب صنعتی در اروپا، جایگاه موسیقی و طبعاً وضعیت ساخت سازها هم دگرگون می شود. یعنی كارگاه های خانوادگی ساخت ابزار و وسایل موسیقی به تدریج وسعت می یابند و راه را برای تبدیل به كارخانه های آتی باز می كنند. به طوری كه «باخ مان» در كتاب «دایرهٔ المعارف ویولن» می نویسد: اولین كارگاه های تولید انبوه ویولن در اوایل قرن بیستم به ویژه توسط خانواده های كولی های اروپای شرقی در اروپا شروع به كار كردند، به طوری كه هر خانواده در ساخت بخشی از ساز تخصص پیدا كرده و نهایتاً در كارگاهی تخصصی عده ای سازنده مسؤول مونتاژ و تنظیم صوتی آنها بودند. با توجه به اینكه قیمت سازهای ایتالیایی دست ساز بیشتر می شد و كمتر به دست نوازنده ها می افتاد. این سازها (كه اغلب كپی های «استرادیواری»، «گوارنری» و «آماتی» بودند) با استقبال زیادی روبرو شدند، زیرا بسیار ارزان بودند. همین كارگاه ها بتدریج بزرگتر و دارای استاندارد و خط تولیدهای مختلف با كیفیت های گوناگون شدند.