علم و دین به هم ارتباطی دارند؟


تولید علم در چه پارادایمی باعث کسب جوایز بین المللی، تبلیغ رسانه ای و ستاره شدن و الگو قرار گرفتن خواهد شد؟


صبح یک روز پاییزی که استاد فیزیک هسته‏ای دانشگاه شهید بهشتی به همراه همسرش به سوی دانشگاه در حال حرکت بود، با یک عملیات برنامه ریزی شده به شهادت می رسد و استاد دیگری به نام دکتر عباسی کمی آن طرف تر آن هم در مسیر حاضر شدن بر کلاس درس در دانشگاه شهید بهشتی هدف سوء قصد قرار می‏گیرد. سال گذشته نیز استاد منوچهر محمدی، مرد اول دانش هسته‏ای کشور به همین سرنوشت دچار شد و جالب آن‏که دکتر شهریاری نیز میان دانشجویان به مرد دوم هسته‏ای ایران شهرت داشت و دکتر عباسی نیز به همین صفت شهره بود. از منبعی غیررسمی اطلاع یافتم چندی پیش ایالات متحده به ایران پیشنهاد داده است با فشار بر دولت عراق، زمینه یک دولت ضد شیعی و آمریکایی در عراق را فراهم کند و آمریکا نیز تعهد می کند پرونده هسته ای ایران را خاتمه یافته اعلام کند. باورکردنی نبود که به این زودی پیش از انجام مذاکرات بین طرف ایرانی و طرف غربی، با ترور چهره های رده اول هسته ای کشور فشار مضاعف سیاستبازان غرب چنین آشکار و جنایتکارانه ادامه یابد.
جالب آن که اسامی این دانشمندان و میزان مشارکت آنها در پیشبرد اهداف هسته ای ایران تنها در اختیار آژانس بین المللی انرژی اتمی بوده است. در گذشته با یکی از مردان هسته ای ایران که مدتی نماینده آژانس بین المللی انرژی اتمی در بازرسی صنایع هسته ای ژاپن بود گفتگویی انجام داده بودم. او اشاره کرده بود که بسیاری از بازرسان و نمایندگان آژانس اعضای سازمان های جاسوسی جهان هستند و این در میان همکاران آژانس امری ملموس و عادی است. همو گفت که در ژاپن به اطلاعاتی در عدم راست نمایی آنها برای اعلام میزان مواد رادیواکتیو تولید شده مواجه شدیم و آن را گزارش کردیم که البته هیچ اتفاق و بازخواستی صورت نگرفت.
تا اینجا شاید این نوشتار هیچ ارتباطی با موضوعات رایج درباره ارتباط علم و دین نداشته باشد اما اگر کمی دقت کنیم درخواهیم یافت که امروزه یکی از مهم ترین مباحث در علم شناختی و فلسفه علم، دانستن این است که علم بر کدام مبانی فلسفی استوار است و پیشرفت علم زائیده چه رفتارهای اجتماعی و تاریخی است؟ آیا پارادایم رایج دوران مدرن در اینکه اهل علم تنها باید در آزمایشگاه های خویش به اکتشاف و تحقیق مشغول باشند و در برابر نتایج و نحوه استفاده از تولیدات علمی خود کاملا غیر مسئول و ساکت باشند واقعیت دارد یا تنها تابلویی آرایش یافته و رسانه ایست که کاربرد آن تنها برای کشورهای جهان سوم و کشورهای در حال توسعه است؟ ثروت و سیاست تا چه میزان بر روند توسعه علمی اثرگذار است؟ ارتباط علم و دین چیست؟ با ترور دانشمندان علوم مختلف و حذف آنها چه اتفاقی برای کشورهای ذینفع و کشورهای آسیب دیده خواهد افتاد؟ چنین اتفاقاتی چه تاثیرات تاریخی بر روند توسعه علم در جهان گذارده است؟ تولید علم در چه پارادایمی باعث کسب جوایز بین المللی، تبلیغ رسانه ای و ستاره شدن و الگو قرار گرفتن خواهد شد؟ چرا برای مثال کتاب دو جامعه شناس هم رتبه و دوست و هم اعتبار، دچار دو سرنوشت کاملا مختلف می شود؟ چرا کتاب "سرمایه داری و اخلاق پروتستان" مارکس وبر در جهان و محافل آکادمیک گسترش می یابد ولی کتابی که در همین موضوع توسط دوست صمیمی و هم رتبه او، پرفسور ورنر سومبارت با نام "یهودیان و حیات اقتصادی مدرن" با شدیدترین توهین ها و خدشته دار کردن شخصیت علمی و آکادمیک نویسنده آن بایکوت می شود؟
این‏ها و از این دست پرسش ها، دغدغه‏هایی است که این روزها فکر مرا درگیر خود ساخته و به نظر می رسد همچنان باید پیش از هر پویش علمی به آنها پاسخ گفت.
یکی از خویشان نزدیک که در دانشگاه شهید بهشتی مشغول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد است می‏گفت دانشجویان دکتر شهریاری مثل ابر بهاری گریه می کردند و او از نظر اخلاقی نیز یکی از برجسته ترین اساتید دانشگاه بوده است. در یکی از خاطرات درباره او آمده است که وی مقید بود که نمازهای صبحش را نیز به جماعت و در مسجد به جا آورد. امید که ما رهروان خون مطهر چنین بزرگمردانی باشیم و حرکت رو به جلوی کشور بزرگمان، ایران اسلامی را بیش از پیش سرعت بخشیم. روحش شاد و راهش پایدار.
به اعتقاد برخی این اعمال ناجوانمردانه و حرکات کور و خشن نشانه ای از به لرزه افتادن و سقوط تمدن پرطمطراق غرب است که دوران انحطاط خود را در حال گذران است که گفته اند یکی از نشانه های سقوط امپراطوریها در همه تاریخ روی آوردن آنها به خشونت و جنایات کور است.