لرستان پيش از تاريخ
بنا به عقيده بسياري از باستان شناسان، لرستان ازچهل هزار سال پيش به وسيله اقوامي كه به علت نداشتن خط هويت آنها ناشناخته مانده، مسكون بوده است. در اين عهد، انسان پيش از تاريخ در شكاف هايي كه در جوانب پر درخت كوهها حفر مي شد و يا غالبا در يكي از غارها يا پناهگاههاي سنگي متعدد زندگي كرده و از طريق شكار و جمع آوري دانه هاي وحشي امرار معاش ميكرد.
بطور كلي بازمانده هاي فرهنگي جوامع پيش از تاريخ لرستان بيانگر آن است كه اين جوامع به تدريج مراحل تكامل فرهنگي ازجمله دوره پارينه سنگي، ميان سنگي، نوسنگي و شهر نشيني را پشت سر گذاشته اند.
بدين ترتيب لرستان از نظر باستان شناسي يكي از مراكز مهم است، زيرا از جمله معدود سرزمين هايي است كه انسان براي اولين بار به اهلي كردن حيوانات و نباتات پرداخته يا به عبارت ديگر زندگي ده نشيني و كشاورزي را كه لازمه پيدايش تمدن است، آغاز كرده است.

لرستان در دوره تاريخي
در هزاره سوم پيش از ميلاد، اقوام دشت بين النهرين (بابليان _سومريان) وارد مرحله تاريخي شدند و بر اثر متوني كه در باره تاريخ مملكت خود و همسايگانش باقي گذاشته اند تا اندازه اي به روشن شدن زواياي تاريخ مملكت خود و همسايگان ايران كمك نمودند.
در اين متون اشاره به اقوامي شده است كه در شرق بين النهرين يعني سرزمين ايران ساكن بودند. اين اقوام از جنوب به شمال عبارت بودند از: عيلاميان و كاسيها كه در بخشهايي از لرستان سكونت داشته اند. بنابراين اين دو قوم قديمي ترين ساكنين لرستان به شمار مي آيند كه نام آانها در متون تاريخي ثبت گرديده است. اينك به اختصار به شرح هر يك از اين دو قوم ميپردازيم:

لرستان در دوره عيلاميان
نخستين قومي كه بر لرستان حاكميت داشته است، عيلاميان بوده اند. آنها از نژاد بومي ايران (آسيانيك) بوده و از چگونگي تشكيل جوامع و ابتداي تاريخ ايشان اطلاع درستي در دست نيست. ولي آنچه مسلم است از اوايل هزاره چهارم و پيش از ورود اقوام آريايي به ايران موفق به ايجاد دولتي در بخشهايي از سرزمين ايران شده اند. دولت عيلام شامل خوزستان، لرستان امروزي، پشتكوه و كوههاي بختيار ي بوده است. بابليها اين سرزمين را "الام" يا "الامتو" يعني كوهستان و شايد كشور طلوع خورشيد مي ناميدند. شهر هاي عمده آن عبارت بودند از: شوش، اهواز، ماداكتو (صيمره – دره شهر) و خايدالو كه در جاي خرم آباد امروزي بوده است. بنا به گفته "والترهينتس" شهر خرم آباد در عهد عيلاميان گويا پايتخت سلسله اي بنام سيماشكي بوده است. عيلاميها در مدت چند هزار سال هويت خود را در برابر اقوامي نيرومند چون سومريها، آكديها، بابليها و آشوريها همچنان حفظ كردند و عاقبت به جهت اختلافهاي داخلي و جنگلهاي خانگي از دشمن خود آشور شكست خوردند(654 ق.م) و از صفحه روزگار به عنوان دولتي مستقل بر افتادند.

لرستان در دوره كاسيها
قوم ديگري كه همزمان و به موازات عيلاميها بر بخشهايي از لرستان تسلط داشته، كاسيها هستند. در مورد ريشه نژادي اين قوم كه گويا در مناطق شمالي و غرب لرستان اقامت داشته اند، اختلاف نظر وجود دارد. عده اي از محققان و باستان شناسان آنها را بوميان نخستين لرستان دانسته و تعداد زيادي آنان را شعبه اي از قوم آريايي پنداشته كه پيش از ديگر اقوام آريايي ماد و پارس به ايران مهاجرت كردند و پس از مدتي اقامت در كوههاي قفقاز و سواحل درياي خزر سر انجام به سلسله جبال زاگرس پناه برده و در كوههاي لرستان اقامت گزيده و پس از آميزش با بوميان محل باني تمدن تازه و درخشان شده اند. به هر حال علي رغم اظهاراتي كه درباره ريشه نژادي اين قوم بيان شده آنان در زمان خود متمدن ترين ملل عصر خود بوده اند. كاسيها چيره دستي فوق العاده اي در ساختن مصنوعات مفرغي به دست آوردند. آنان مهمترين قبايل كوهستاني زاگرس شمرده ميشدند و پيشه دامداري داشته و با زباني كه با عيلامي قرابت داشت سخن ميگفتند. آنان سوار كاراني دلير و جنگجو بودند و بارها با همسايگان خود از جمله عيلاميها و بابليها در افتادند. آنها حتي توانستند دولت بابل را سرنگون ساخته و مدت شش قرن بر آن سرزمين حكمراني نمايند. حكومت كاسيها بر بابل در نتيجه شكست از عيلاميها به پايان رسيد. آنها پس از شكست از عيلاميها به سرزمين كوهستاني خود يعني لرستان بازگشتند.
لرستان در دوران ماد، هخامنشي، سلوكي و اشكاني
كاسيها در دوران حكومتهاي ماد و هخامنشي همچنان استقلال و اقتدار خويش را حفظ نموده و شاهان هخامنشي كه ميخواستند جهت لشگركشي به ساير نقاط سپاهي را از قلمرو آنها عبور دهند مجبور بودند به روساي اين قوم باج بپردازند. اسكندر مقدوني هم در هجوم به ايران چون اين طايفه را مطيع نميديد، با قوايي عظيم آنان را محاصره و پس از چهل روز وادار به تسليم كرد. ولي پس از مرگ اسكندر دوباره آزادي خود را باز يافتند.
بطور كلي راجع به نفوذ و فرمانروايي مادها و هخامنشيان در لرستان اطلاع زيادي در دست نيست ولي سكه هايي از سلوكيه ها و آثار قلعه ها و قبور و تپه ها و چند معبد مهر پرستي از دوره اشكانيان به جا مانده است كه شاخص آنها سكه هايي به دست آمده از اين آثار است، از آن جمله ميتوان به غار (كوگو) Kogo و قبور اشكاني در دهكده (چمشك) chameshk و ستون سر ستونهاي سنگي از دهستان (تشكن)Teshken واقع در بخش چگني اشاره نمود.

لرستان در عهد ساسانيان
لرستان در دوره ساسانيان، از لحاظ تقسيمات كشوري جزو سرزمين "پهله" يا "پهلو" محسوب مي شد، يعني سرزميني كه بعدها توسط اعراب جبال خوانده شد.
سرزمين پهله خود به نواحي كوچكتري تقسيم مي گرديد. چنانكه لرستان و منطقه غربي آن يعني پشتكوه (ايلام) را به ترتيب "مهرگان كدك" و ماسبذان ناميده مي شد. اين دو نام تا قرون نخستين اسلامي همچنان به اين نواحي اطلاق مي شد و با تغيير در اعراب آنها مهر جانقذق و ماسبذان خوانده مي شدند. از شهرهاي مشهور منطقه مهرگان كدك يا لرستان عهد ساساني شهرهاي صيمره و شاپور خواست (خرم آباد) را مي توان نام برد. شهر صيمره حاكم نشين منطقه و شاپور خواست كه گفته ميشود توسط شاپور (اول) بنا نهاده شده بود از شهرهاي آباد و پررونق دوره ساساني محسوب مي گرديد.
آثار و شواهد گوناگون تاريخي حكايت از آن دارد كه لرستان در زمان ساسانيان از عمران و آباداني بسزايي برخوردار بوده است. شاهان ساساني توجه خاصي به اين ناحيه مي كردند به طوري كه چند پل عظيم كه از شاهكارهاي معماري به شمار مي آيند، ساختند و بر اثر همين توجه شهرهاي آن آباد گرديد و زراعت و صنعتش رونق يافت.
در عهد ساساني لرستان هميشه در دست يك نفر فرماندار بود كه از خاندان معروف مهرگان (مهران) و يكي از هفت خانواده اي بود كه در تاسيس سلطنت ساسانيان به اردشير بابكان ياري رساندند. آخرين حاكم ساساني لرستان همان هرمزان معروف است كه مقر حكمراني او در شهر صيمره قرار داشت. لرستان در سال 21 هجرت پس از فتح نهاوند به تصرف مسلمين در آمد و هرمزان نيز اسير گشته به نزد عمر در مدينه فرستاده شد و سرانجام در آن جا در گذشت.

لرستان بعد از اسلام
همانگونه كه اشاره شد، اعراب مسلمان در نيمه نخست قرن اول هجري امپراتوري ساساني را منقرض ساخته و تمامي نواحي آن منجمله لرستان را به تصرف در آوردند. پيروزي اعراب مسلمان تاثير ژرفي در فرهنگ مردم لر ستان و ديگر نواحي نهاد زيرا مردم با پذيرش آيين اسلام بخشي از فرهنگ باستاني نياكان خود را به فراموشي سپردند. با اين حال توانستند نه تنها زبان بلكه بسياري از جنبه هاي فرهنگ كهن را زنده نگهدارند.
طي دو قرن و نيم، از نيمه اول قرن يكم تا اواخر قرن سوم هجري استانهاي لرستان و ايلام كنوني مستقيما زير نظر خلفا اداره مي شد و خراج آنها به حكام كوفه پرداخت مي شد. از قرن سوم هجري به بعد، با روي كار آمدن حكومتهاي محلي در غرب ايران منجمله دولت شيعي مذهب آل بويه لرستان تحت تابعيت حكومت مزبور قرار گرفت و از نفوذ خلفا كاسته شد. در فاصله سالهاي 348 تا 406 هجري يعني نزديك به نيم قرن در درون قلمرو آل بويه، لرستان به تصرف دودماني از كردان، معروف به "برزيكاني"در آمد كه در تاريخ به "آل حسنويه" شهرت يافته اند. موسس اين سلسله حسنويه بن حسين برزيكاني بود كه قسمت عمده كردستان، كرمانشاه و همدان را تحت كنترل داشت. بعد از وي پسرش "بدر" جانشين وي شد. او لرستان را نيز ضميمه قلمرو خود ساخته و شهر شاپور خواست (خرم آباد) و دژ مشهور آن (قلعه فلك الافلاك) را پايتخت و مركز حكمراني خود قرار داد. بدر در آباداني و عمران لرستان كوشيد و به ساخت ابنيه عام المنفعه همت گماشت. طولي نكشيد كه او بزرگترين امير غرب ايران گرديد و مورد توجه سلاطين آل بويه و خليفه عباسي واقع شد و از طرف خليفه عباسي به "ناصر الدوله" ملقب گرديد. سالهاي پاياني زندگاني بدر در نزاع و كشمكش با پسرش "هلال" سپري شد بطوري كه بارها موجبات دخالت آل بويه را فراهم آورد و شهر شاپورخواست چندين بار به تاراج رفت. اين سلسله سرانجام به سال 406 هجري توسط آل بويه منقرض گرديد.
پس از انقراض سلسله آل حسنويه مدت كوتاهي لرستان زير فرمان خاندان كاكويه كه شعبه اي از آل بويه بودند قرار گرفت. در نيمه نخست قرن پنجم هجري تركان سلجوقي به ايران يورش آوردند و در اندك زماني شرق و غرب ايران را در نورديدند و به حاكميت غزنويان و آل بويه بر ايران خاتمه دادند. لرستان در سال 435 هجري به تصرف "ابراهيم ينال" برادر طغرل سلجوقي درآمد. ابراهيم ينال شهر شاپورخواست (خرم آباد) را به محاصره در آورد و علي رغم دفاع شجاعانه مردم آن شهر، او موفق گرديد شهر را اشغال نموده و كشتار و ويراني فراواني به بار آورد و مرتكب انواع جنايات گردد. بدين ترتيب لرستان تحت سيطره تركان سلجوقي درآمد و جزئي از امپراطوري آنان شد.
در دوره سلجوقي دودماني از تركان سلجوقي موسوم به "برسقيان" بر لرستان حاكميت يافت. برسقيان از حكام و عمال موثر و مشهور روزگار سلاجقه بودند. مركز حكمراني آنان شهر شاپورخواست و الشتر بوده است. هم اكنون يك سنگ نوشته به تاريخ 513 هجري مربوط به امير اسفهسالار كبير، ابوسعيد برسق بن برسق در شهر خرم آباد و چند سنگ قبر از اين دودمان در شهر الشتر وجود دارد كه يادآور حاكميت اين خاندان بر لرستان است. سلسله برسقي سرانجام پس از روي كار آمدن اتابكان لر كوچك بر افتاد و به خارج از لرستان رانده شدند.

لرستان در دوره اتابكان لر كوچك: (570 _1006 ق)
امپراطوري سلجوقي در نيمه دوم قرن ششم هجري از هم فرو پاشيد، در نتيجه حكومتهاي محلي مختلفي از گوشه و كنار اين امپراطوري سر براورد. يكي از اين حكومتهاي محلي اتابكان لر كوچك بود كه در منطقه لرستان و ايلام (لر كوچك) تشكيل گرديد. موسس اين سلسله كه به نام جد آن، خورشيد به "خورشيدي" نيز شهرت دارد، شجاع الدين خورشيد است. وي كه از سركردگان يكي از طوايف لرستان موسوم به (جنگروي) بود، ابتدا در خدمت حسام الدين شوهلي، از امراي ترك سلجوقي حاكم خوزستان و لرستان به سر ميبرد و سپس از جانب او به حكومت لرستان گمارده شد. به دنبال ضعف و تجزيه امپراطوري سلجوقي شجاع الدين خورشيد نيز همچون امراي بلاد ديگر فرصت را مغتنم شمرده، لرستان را در قبضه اختيار گرفته و بر خود عنوان اتابك (واژه اي تركي كه از اتا به معني پدر و بيگ يعني بزرگ است) نهاد و بدين ترتيب سلسله اتابكان لر كوچك را بنيان نهاد و جانشينانش كه تعداد آنها را 24تن ذكر كرده اند نزديك به چهار قرن و نيم، از سال 570 تا 1006هجري قمري بر لرستان فرمانروايي نمودند. اتابكان لر كوچك با هردسيسه اي توانستند موقعيت و اقتدار خود را تا اواسط دوره صفوي با گردن نهادن به يوغ فرمانروايان وقت ايران از جمله سلاطين خوارزمشاهي، مغولان، تيموريان، تركمانان، قراقويونلو و اق قو يونلو و در پايان پادشاهان صفوي حفظ نمايند. از اتابكان لر كوچك چند تن با درايت و سياست بودند كه از آن جمله شجاع الدين خورشيد موسس سلسله، حسام الدين خليل (حدود 640هجري)، ملك عزالدين (804_750 ه ق) كه حمله تيمور به لرستان در زمان شاه عباس (اول) صفوي با كشته شدن شاهورديخان آخرين اتابك لر به پايان رسيد.

لرستان در دوره واليان لرستان: (1006 _1348 ق)
بعد از انقراض سلسله اتابكان لر كوچك توسط شاه عباس (اول) اداره حكومت لرستان به "حسين خان والي" از بستگان شاهورديخان آخرين اتابك لر سپرده شد. زمامداري واليان از 1006 تا 1348هجري به طول انجاميد و حكمراني آنها همزمان با سلسله صفويه، افشاريه، زنديه، قاجاريه و پهلوي بود. حكومت واليان تا اوايل دوره قاجار شامل پشتكوه (ايلام) و پيشكوه (لرستان) ميشد ولي از اوايل دوره قاجار بنا به دلايلي كه خواهد آمد تنها به پيشكوه محدود گرديد.
واليان لرستان از لحاظ قدرت سياسي و استقلال به پاي اتابكان نمي رسيدندولي برخي از آنها همچون "علي مردان خان" از اقتدار فوق العاده اي برخوردار بود. خدمات اين سردار دلير و نام آور لرستاني در برابر هجوم افغانها در پايان دوره صفوي و مقاومت سر سختانه او در برابر قواي عثماني و همچنين رشادتهاي فراوان وي در ركاب نادر شاه افشار جهت برقراري صلح و ثبات و دفع متجاوزانان از كشور، بسيار درخور توجه و تحسين انگيز است.
مركز حكمراني اتابكان لر كوچك شهر خرم آباد بود. بطور كلي اتابكان لر كوچك در آباداني، عمران و برقراري امنيت در لرستان كوشش ميكردند. از اينرو لرستان در دوره مذكور يكي از آبادترين و پررونق ترين ايالتهاي ايران محسوب ميشد. اين سلسله نخستين حكومت لر تباري بود كه در لرستان به وجود آمد و بسياري از ويژگيهاي فرهنگي و اجتماعي مردم لرستان در اين دوره شكل گرفت.

لرستان در دوره قاجار و پهلوي
همان گونه كه اشاره شد، تا پيش از روي كار آمدن قاجاريه تمام منطقه لرستان زير نظر والي (حسين خان) به صورت سرزميني نيمه مستقل اداره ميشد و مركز آن شهر خرم آباد بود. اما پس از به قدرت رسيدن قاجاريه تغييرات چشمگيري در لرستان صورت گرفت. آقا محمدخان، باني سلسله قاجاريه، به علت كينه اي كه از لرهاي زنديه در دل داشت نسبت به همه لرها با ديده دشمني مي نگريست واسباب ضعف اين قوم را به هر نحوي كه توانست فراهم آورد چنانكه برخي از طوايف لرستان را به قزوين كوچانيد. همچنين چون واليان لرستان را رقيبي خطر ناك ميپنداشت در تضعيف آنها كوشيد.
جانشين او يعني فتحعلي شاه به تجزيه لرستان پرداخت چنانكه پشتكوه را مجزا كرد و نفوذ واليان را به همان منطقه محدود ساخت. از آن پس لرستان (پيشكوه) مستقيما زير نظر ماموران قاجار كه اغلب آنها از شاهزادگان و اطرافيان دربار بودند اداره مي شد.
لرستان تا پيش از تسلط قاجارها ايالتي نسبتا آباد و يك پارچه بود ولي در سايه بي تدبيري، بيداد گري و استبداد شاهزادگان و عمال قاجار كه جز به دنبال سود شخصي و چپاول مال مردم نبودند، به تدريج رو به ويراني نهاد. اقتصاد منطقه به سختي آسيب ديد و هرج و مرج و ناامني همه جا را گرفته و از ميزان جمعيت كاسته گرديد. بسياري مجبور به مهاجرت گرديده و يا به زندگي كوچ نشيني روي آوردند و طوايف مختلف به جان هم افتادند و اين فرايند بخصوص در اواخر دوره قاجار شدت بيشتري يافت. با سقوط سلسله قاجار و روي كار آمدن رضا خان در سال 1299 هجري شمسي اقداماتي عليه بعضي ايالات از جمله لرستان به عمل آمد كه منجر به در گيريهايي شديد بين قواي دولتي و ايلات و عشاير لرستان گرديد. اين درگيريها از 1300 تا 1312 به جنگ و گريز ادامه داشت.
اما سر انجام عشاير لر شكست خوردند و لرستان و پشتكوه هر دو به تصرف قواي دولتي درآمدند. با روي كار آمدن دودمان پهلوي اگر چه به ملوك الطوايفي و هرج و مرج لرستان تا اندازه اي پايان داده شد و منجر به پاره اي اصلاحات شد، ولي از آنجا كه سياست دولت مبتني بر تمركز امكانات در تهران و چند شهر ديگر بود بسياري از مناطق ايران از جمله لرستان در وضع نا مساعد قرار گرفتند و قرباني تبعيضات ناخواسته شدند.