ر اینکه فیلم تازه اصغر فرهادی ارزشمند است کسی تردیدی ندارد:«جدایی نادر از سیمین» هم فیلم سالمی است، هم ردپای کارگردانی ماهر در آن به چشم می‌خورد.

علیرضا مظفری- در اینکه فیلم تازه اصغر فرهادی ارزشمند است کسی تردیدی ندارد:«جدایی نادر از سیمین» هم فیلم سالمی است، هم ردپای کارگردانی ماهر در آن به چشم می‌خورد، از بازی هنرپیشه‌های حرفه‌ای آن گرفته تا نابازیگرانی که کار کردن با آنها کار هر کسی نیست. فیلم به حق بیشتر سیمرغ‌های بیست و نهم را شکار کرد و اگر منصفانه نگاه کنیم، شاید جایزه‌ای که نصیب «جرم» کیمیایی شد نیز باید به فرهادی می‌رسید. جشنواره فجر هم به‌رغم آنکه مثل همه جشنواره‌ها سیاست‌های خود را دارد تنها به یک دلیل فرهادی را برگزید: شایستگی تازه‌ترین ساخته او.
همان لحظه‌ای که در برج میلاد سیمرغ‌ها هیاهویی به راه انداخته بودند، در گوشه‌ای دیگر از جهان در آلمان هم هیاهوی دیگری به پا شده بود که چندان ربطی به فیلم و سینما نداشت بلکه بیشتر سیاسی بود، آن هم هیاهویی که مدعیان جدایی هنر از سیاست به راه انداخته بودند. آنها که با خرس‌های طلایی و نقره‌ای برای هنرمندان ما یادآور دوستی خاله‌خرسه بودند از قضا برنده سیمرغ هم به انتخاب خود مأمن سیمرغ را رها کرده بود و به آن هیاهو پیوسته بود. بهانه این نوشته هم همین «انتخاب» است: چرا فرهادی جایزه‌ای را که در کشور خود به دلیل شایستگی دریافت کرده بود واگذاشت و جایزه‌ای دیگر را برگزید که بیش از آنکه سینمایی باشد و شایستگی‌های او مدنظر جایزه‌دهندگان باشد، سیاسی بود و برای مطرح کردن یک مجرم سیاسی و به نفع او زیرسایه فرهادی و فیلم درخشانش؟
خرس طلایی برلین امسال در اقدامی بی‌سابقه چندین جایزه خود را به «جدایی نادر از سیمین» بخشید. اما در برلیناله امسال بیش از آن‌که نام اصغر فرهادی کارگردان شایسته کشورمان به چشم بخورد، همه جا نام «جعفر پناهی» دیده می‌شد؛ از صندلی خالی که برای او کنار گذاشته بودند تا نامه‌ای که پناهی نوشته بود و ایزابلا روسلینی رئیس هیئت داوران آن را در افتتاحیه قرائت کرد و عکس‌هایی که همین داوران به گردن انداخته بودند. البته سرنوشت جشنواره برلین از همان نامه‌ای که به نام پناهی خوانده شد، مشخص بود.
فرهادی از دل سینمایی بیرون آمده است که مهم‌ترین جایزه‌اش سیمرغ است، جایزه‌ای که کامل نیست اما در حد بضاعت همین سینماست، او هرگز نباید این نکته را فراموش کند. حالا او سیمرغ را کنار گذاشته تا نشان دهد برای این جایزه چندان ارزشی قائل نیست. اصغر فرهادی با این انتخاب خود به مردم، داوران فجر و اهالی سینمایی پشت کرده است که خود از دل آن بیرون آمده است. اگر حرمت این امامزاده را امثال فرهادی نگه ندارند از دیگران چه توقعی می‌توان داشت؟
روی سخن ما با فرهادی است: آقای فرهادی! آیا متوجه نشدید که آنجا بیش از شما و فیلم‌تان عکس‌های دیگری جلوه می‌کرد؟ به نظرتان شما مطرح بودید و فیلم‌تان یا کسی دیگری قرار بود مطرح شود به بهانه شما؟ اگر در سالن برج میلاد و جشنواره فیلم فجر با شما چنین معامله‌ای می‌شد، چه می‌کردید و در مصاحبه‌های‌تان چه می‌گفتید؟ قبول دارید که سیمرغ‌های فجر فقط به خاطر خودتان و فیلم‌تان به شما تعلق گرفت، اما خرس‌های برلین بین شما و یک شریک سیاسی تقسیم شده بود؟ آیا هنوز هم قبول ندارید که بهتر بود در جشنواره خودمان و خودتان و بین مردم خودمان و مردم خودتان می‌ماندید و به جای سوت و صدای بیگانه‌ها، صدای سوت و کف بی‌ریای هموطنان‌مان را می‌شنیدید و شادی‌تان را این جا با مردم تقسیم می‌کردید؟