نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: غریبانه

  1. #1

    پیش فرض غریبانه


    منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
    منم که دیده نیالودم به بد دیدن


    وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
    که در طریقت ما کافریست رنجیدن


    به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
    بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن


    مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست
    به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن


    به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب
    که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن


    به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه
    کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن


    عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس
    که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن


    ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب
    که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن


    مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ
    که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن


  2. #2

    پیش فرض سپیده من

    به چیدن گندمیهای تنت می آیم باآذرکهای بوسه.
    شبی راباتوالوان خواهم کردتابیداری خیس دهکده.
    ازلبخنده های شعرتوتاهجاهای چشم من پلی میبافم به رنگ نیلوفرهای آبی.
    باسکوت توآبستن رضایت میشوم حتی اگرجواب نادانیهای عشقم خاموشی باشد.
    ازتوسرودن سقف نداردهمچوچهاردیواری اتاق من.
    تورادرقصه های مادربزرگ شنیده بودم.
    دربیداری شکوفه های آلوچه خوابهایت رابارهامرورکرده ام
    وهمه راچشم بسته امتحان میدهم.
    باغهای شفاف گیلاس بعدازبلوغ گردوها
    دانه های توت راازچهره ی کوچه باغ برمیچینند
    تاشیشه ی نازک آمدنت ترک برندارد.
    به خودم قول داده ام که به یاسهای وحشی باغچه ات دست نزنم
    تاهمیشه برای من بکربمانی.
    رازخوابیدن باتورابه هیچ قاصدکی نخواهم گفت ازهراس بادهای سخن چین.
    وقتی ازلمس زنانگیهای توفارغ میشوم
    حس شعری کال رهایم نمیکند.
    آخرتوهمچودریادرهیچ شعری جانمیشوی.
    سپیده ی من بیاتاباآمدنت مرده شبهایم رازنده داری کنی.
    مراهم درشعرهایت جاری کن
    تاباهم پروازکنیم به ماورای خدا.

  3. #3

    پیش فرض اوکه می رفت باید می رفت

    شیارهای لاجوردی ذهن
    ودهکده ی کلبه های جنگلی.
    براده های زنگ زده ی خواب من درحنجره ی واژگون کاغذ.
    رویای جنگل.
    پل شیشه ای کودکانه به بلوغ ارغوانی پنجره.
    ظهورچشمهای نیلی خدادرآمیزش آسمان ودریا.
    حس شعری مبهم.
    شاعری که شعرهایش درمن آبستن شد.
    اوکه رفت بایدمیرفت.
    آن که رفت پیش خدامقدس رفت.
    آن که رفت سوی عشق تازه تربیهوده رفت.
    لایق نبود.
    آن که دل بست به دریای چشمهای من دل به سراب بست
    وچه تشنه.
    آن که رودخانه ی قلبم رافهمیددریایی شد.
    شبهای آغشته به الکل.
    آرامبخش.
    مخدر.
    اوکه رفت بایدمیرفت.
    هرچندبیهوده.
    هرچندهرز.
    بایدمیرفت.

  4. #4

    پیش فرض

    مرسي از شعر هاي قشنگتون

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •