هنگاميکه در تالارهاي يک موزه در مصر بگردش مي پردازيم تعداد کثير از تصاوير و مجسمه خدايان مصريان قديم دقت و توجه ما را بخود جلب مي نمايد . اين هيکل ها از سنگ سياه و يا سنگ مرمر و گرانيت يا مفرغ و گاهي از طلا بحالت نشسته يا ايستاده ساخته شده اند به تناسب موقعيتي که هر کدام در زمان خود دارا بودند چيده شده اند . بعضي از اين خدايان در چهره انسان و برخي با تنه انسان و پوزه يک حيوان يا منقار يک پرنده ديده مي شوند . تصوير بعضي از انان در تابوت موميايي و يا ستونهاي سنگي نقش شده و بسياري ديگر در ديوار دروني مقبره هاي مصري و يا کاغذ هاي پاپيروس ترسيم گشته اند و در اين کاغذها يک جلد و يا چند فصل از کتاب " سرگذشت روح "(book of the dead) نگاشته شده و اين کتاب بوسيله باستانشناسان کشف شده است . از اين آثار و نقش و نگارها گر چه نام و نشان هر يک از اين خدايان و سرگذشت آنان معلوم و روشن شده اما هنوز دين مصريان قديم و حقيقت خدايان بخوبي معلوم نگشته است . سرگذشت خدايان مصري در سنگ نوشته ها و کاغذ هاي پاپيروس بخلاصه نگاشته شده و تفضيل اين سرگذشتها دهان به دهان و نسل به نسل نقل گشته و فقط داستان زندگي " اوزيريس " يکي از بزرگترين خداوندان مصري بطور کامل بوسيله کتاب " پلو تارک " کشف شده و پلوتارک نيز با اينکه يوناني است و راجع به زمان دورتر از عهد خود نگاشته اما از سرگذشت اين خداوند اطلاعات ارزنده داشته است و اکثر مطالبي را که نقل کرده در قديمي ترين کتيبه هاي مصري مخصوصا در مقبره هاي فراعنه سلسه ششم نوشته شده و به بيست و پنج سده قبل از زمان پلو تارک مربوط مي باشد . از اين نوشته ها و آثار چنين به نظر مي رسد که قديميترين خدايان مصري در حدود نيمه هزاره چهارم قبل از ميلاد پديد آمده اند . مصريان در ان زمان به اقوام متعدد منقسم بودند و هر قبيله خداوند مخصوص خود را مي پرستيد و هر خداوند به شکل يک حيوان يا يک پرنده و يا يک بت مجسم ميشد . در تصوير بعضي از جانداران که بمقام خدايي رسيده اند پنجه اي به شکل دست انسان رسم شده و يک آلت و ابزار براي نابود کردن دشمن در اين دست گرفته اند و اين جانداران که در مقام خداوندي پرستيده مي شدند بتدريج جاي خود را به يک انسان داده اند باين ترتيب که قسمت سر مجسمه بشکل حيوان و تنه ان در هيکل مرد يا زن نمايان شده است . اين شکل ها و هيکل ها از زمان سلسله دوم فراعنه وضعيت ثابت به خود گرفته و کمتر دچار تغييرات شده اند . در موزه "لوور" فرانسه مجسمه خدايان مذکري هست که پوشاک کوتاه بر تن کرده و دُم يک حيوان از پشت آويخته و در هيکل خدايان مونث يک لباس بلند از شانه ها تا روي پاي را پوشانيده و گاهي نام خداوند روي مجسمه نقش شده است .
اما هيکل جانداران و بت ها که در زمان پيش از دوران تاريخي در مصر پرستيده مي شدند بتدريج در تصوير ها بخداياني تبديل شده اند که بشکل انسان تجسم يافته اند و اين تبديل با زماني مصادف است که اقوام مصري در زندگي خود به شهرنشيني و زراعت آغاز نموده اند و در اين زمان است که خدايان آنان بناچار در شهر ها استقرار يافته اند و خدايان قبيله و قوم جاي خود را بخدايان شهري داده اند و هر شهر خداوندي را پرستيده که بنام همان شهر موسوم ميشد و اين خداوند در شهر مسکن ميگزيد و مقدم تر از همه بشمار ميرفت و هيکل وي بشکل يک انسان نيرومند و قوي ساخته شده و چنين خداوند داراي جوهر سيالي بود که بلفظ " سا " خوانده ميشد و اين ذات ممکن بود در مجسمه و هيکل ديگري حلول کند و خداوندي جوان تر پديد آورد .









هر خداوندي در ابتداي تاريخ مصريان ممکن بود يکه و تنها زندگي نمايد اما يک مصري نمي توانست خداي خود را بدون همسر و بي خانواده و فرزند تصور کند و از اين جهت براي وي يک الهه تعبيه و فراهم کرده و از اين دو خداوند فرزند پديد آمده و از اين سه در دين مصريان صحبت از پدر و مار و فرزند و موضوع تثليث و خانواده خدايان بميان آمده اما مادر درا ين خانواده حق تقدم داشته و بر اثر آن در شهر " دن درا " الهه " هاتور " عاليجناب تر از همه بشمار ميرفت .
خداوند مصري در معبد مخصوص خود همراه خانواده و گاهي همراه خدايان ديگري که از وي مراقبت ميکردند سکونت داشته و اين معبد بمنزله کاخ سلطنتي وي بود و فقط فرعون ، پادشاه مصر حق داشت در اين معبد بحضور خداوند نايل شود و اين فرعون " پسر خداوند " ناميده ميشد اما چون فرعون نميتوانست در زمان واحد در معابد متعدد حاضر شود ناچار روحاني بزرگ هر معبد از جانب وي با خداوند ارتباط برقرار ميکرد و مراسم ديني را انجام ميداد و امور مربوط به معبد را اداره ميکرد و گاهي اتفاق مي افتاد که خداوند براي خشنود ساختن مردم خود را ظاهر ميساخت و عظمت و جلال خود را بعموم مردم نشان ميداد و به اين ترتيب است که فقط فرعون مصر حق ورود بداخل معبد را داشته و از خداي معبد ديدن مينمود و اين خداوند گاهي در زورق طلايي خود مي نشست و خود را در معابر شهر بمردم ظاهر ميساخت بحالتي که زورق و يا کشتي وي بر دوش روحانيون حمل ميشد.
از خدايان محلي در سرزمين مصر گاهي بعضي از انان تسلط خود را بخارج شهر وسعت ميدادند و گاهي در تمام کشور نفوذ پيدا ميکردند . در اينصورت است که همه مصريان پادشاه مصر را به لقب " فرعون " خوانده و وي را پسر خداوند مي پنداشتند . و اين خداوند گاهي بنام خداي آسمان ، خداوند زمين ، خداوند خورشيد ، خداي ماه و گاهي بشرحي که هرودوت نقل نموده بنام خداي رود نيل که همه ساله سرزمين مصر را نعمت و برکت مي بخشيد ناميده ميشد .
کلمه آسمان در اصطلاح مصريان يک لفظ مونث بوده و خداوند آسمان به نام " نات " خداي مونث يا الهه به شمار مي رفت و بشکل گاو ماده بحالت ايستاده مجسم ميشد و آسمان در واقع الهه ستاره داري بود که بشکل يک شاهين نمايان ميگشت و دو چشم وي يکي خورشيد و ديگري ماه است اما زمين خاکي يک خداوند مذکر بوده و بشکل مردي مجسم ميشد که روي شکم دراز کشيده و از وي گياهاني روئيده و به نام قب موسوم ميگشت .