عظمت زن در فرهنگ قرآن



در فرهنگ وحى از زن به عظمت‏یاد شده واختصاصى به قرآن ندارد بلكه در انجیل، تورات وصحف خلیل اللّه نیز مطرح بوده است. با فرشتگان تكلم نمودن وبشارت آنها را دریافت كردن، سخن خویش را با آنها در میان گذاشتن، وسخن آنان را شنیدن، اینها همه مواردى است كه زن نیز همانند مرد در همه این صحنه‏ها سهیم بوده واگر پدر پیامبرى، با ملائكه سخن مى‏گوید، مادر پیامبر نیز، با آنها گفتگو دارد.

لذا وقتى در قرآن كریم از زنان یاد مى‏كند، مادر مریم ویا خود مریم را جزو آل عمران شمرده ودر زمره اصفیا قرار مى‏دهد. به عبارت دیگر در بین مردم جهان اینها هم مانند انبیا واولیاى خاص جزو اصفیاى الهی اند. خدا در قرآن مى‏فرماید:« انّ اللّه اصطفى آدم ونوحاً وآل ابراهیم وآل عمران على العالمین، ذریّة بعضها من بعض واللّه سمیع علیم : به یقین خداوند، آدم ونوح وخاندان ابراهیم وخاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است، فرزندانى كه بعضى از آنان از بعض دیگرند، وخداوند شنواى دانا است.(1)
كه منظور از این عمران آن عمرانى است كه پدر مریم است، نه عمرانى كه پدر موسى است چون عمرانى كه پدر موسى است اصلاً نامش در قرآن كریم نیامده. بعد خداوند مى‏فرماید:«اذ قالت امرات عمران ربّ انّی نذرت لك ما فی بطنی محرّراً (2) ؛ چون زن عمران گفت: پروردگارا، آنچه در شكم خود دارم نذر تو كردم تا آزاد شده باشد.»
و خداوند این دو بانو را به عنوان صفوه مردم عالم، معرفى نموده است.
در نهج البلاغه نیز مى‏خوانیم كه امیرالمؤمنین صلوات اللّه علیه درباره فاطمه زهراسلام اللّه علیها مى‏فرماید: «قلّ یارسول اللّه عن صفیّتك صبری‏» (3)
امیرالمؤمنین علیه السلام به رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم خطاب مى‏كند: یارسول اللّه، این صفیه تو یعنى این بانویى كه صفوه تو، مصطفا وبرگزیده توست رحلت كرده وصبر در فقدانش براى من دشوار است. حضرت از او به عنوان صفیه یاد مى‏كند یعنى صفوة اللّه است، مریم هم صفوة اللّه است، مادر مریم اهل عمران بود، یعنى عمران كه پدر مریم است‏سر سلسله این خانواده به شمار مى‏رود، و وابستگان این خانواده را آل عمران مى‏گویند، پس هر دو بانو مصطفا وصفوه حقّند.
مجموعا جریان عاشورا برای نتایج فرهنگی است و آنچه زنان در عاشورا انجام می دهند مکمل کارهای شهداست و از طرف دیگر می گوییم : « کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا » یعنی آنچه در کربلا گذشت در لحظه به لحظه و وجب به وجب زندگی مصداق دارد

زنان، سالكان پله آخر عاشورا

نام زینب (سلام الله علیها) با عاشورا قرین است و زنان سالکان پله آخر عاشورایند .
همراهان حسین بن علی (علیه السلام) 72 مرد بودند و 184 زن و بچه . تعداد زن و بچه از مجموع مردان بیشتر است . بیش از 2 برابر و نیم آنهاست و ماموریتی که به عهده زنان گذاشته شده به عنوان جزء اخیر علت تامه است . مثل کسی که از چاهی بیرون می آید . 90 پله به عنوان قسمت ابتدایی و 10 پله آخر جزء اخیر علت تامه است و موفقیت آن از گامهای اول بسیار مهم تر است حتی اگر 99 پله را پشت سر گذاشته تا از چاه بالا آمده، اگر در پله آخر اشتباه کند از ارتفاع تمام چاه سقوط می کند اما اگر ایشان در پله های اول، زمین خورده بود جراحت سطحی برمی داشت و دیگر هیچ .
پس به همین دلیل، جزء اخیر علت تامه حساس تر و خطرناک تر است . در جریان عاشورا این جمعیت 184 نفره عهده دار تکمیل کار بودند و می دانیم هر چه عده زیادتر باشد باز هم خطر بیشتر است . زیرا یک مجموعه گسترده راههای زیادی برای اخلال در کار آنها پیدا می شود درحالیکه یک جمعیت فشرده بهتر می توانند همپوشی کنند .
پس به دو دلیل کار زنان در عاشورا از کار مردان حساس تر بوده است :
یکی به دلیل جزء اخیر علت تامه بودن، دوم به دلیل اینکه عده آنها افزونتر بود و ما می دانیم در کربلا کار نظامی طریق و وسیله ای برای کار فرهنگی بوده است . پس مجموعا جریان عاشورا برای نتایج فرهنگی است و آنچه زنان در عاشورا انجام می دهند مکمل کارهای شهداست و از طرف دیگر می گوییم : « کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا » یعنی آنچه در کربلا گذشت در لحظه به لحظه و وجب به وجب زندگی مصداق دارد .
پس زنان همانگونه که در کربلا نقش دارند در وجب به وجب زندگی و لحظه به لحظه فعالیت انسانی ( نیز) نقش دارند .
مقام والاى مادر در قرآن

نوع دستورهایى كه اسلام به زن ومرد مى‏دهد، در عین حال كه یك راه مشتركى براى هر دو قائل است ولى راه مخصوص را هم از نظر دور نمى‏دارد، وقتى احترام به پدر ومادر را بازگو مى‏كند، براى گرامى داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه وبالاستقلال طرح مى‏كند.

قرآن كریم مى‏فرماید:
« امّا یبلغنّ عندك الكبر احدهما او كلاهما فلا تقل لهما اف‏ ولاتنهرهما وقل لهما قولاً كریماً : اگر یكى از آن دو یا هر دو، در كنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها حتى «اوف‏» مگو وبه آنها پرخاش مكن و با آنها سخنى شایسته بگوى.(4)
ودر بخشى دیگر مى‏فرماید: ما سفارش كردیم به انسان كه احسان را نسبت‏به پدر و مادر فراموش نكند: « و وصّینا الانسان بوالدیه احساناً ؛ وانسان را نسبت‏به پدر ومادرش به احسان سفارش كردیم.»(5)
« وقضى ربّك الاّ تعبدوا الاّ ایاه و بالوالدین احساناً ؛ پروردگار تو مقرّر كرد كه جز او را مپرستید وبه پدر ومادر خود احسان كنید.» (6)
ودر جاى دیگر احسان به پدر ومادر را در كنار عبادت حقّ یاد مى‏كند:« ان اشكر لی ولوالدیك ؛ شكر گزار من وپدر ومادرت باش.» (7)
اما با همه این تجلیل‏هاى مشترك، وقتى مى‏خواهد از زحمات پدر ومادر یاد كند، از زحمت مادر سخن مى‏گوید، نه از زحمت پدر، آنجا كه مى‏فرماید:« ووصّینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امّه كرهاً ووضعته كرهاً وحمله وفصاله ثلاثون شهراً» (8)
زحمات سى ماهه مادر را مى‏شمارد، كه: دوران باردارى، زایمان، ودوران شیرخوراگى براى مادر دشوار است. وهمه اینها را به عنوان شرح خدمات مادر ذكر مى‏كند.
بنابراین، آیات قرآن كه در مورد حقّ شناسى از والدین آمده است‏بر دو قسم است:
یك قسم حقّ شناسى مشترك پدر ومادر را بیان مى‏كند وقسم دیگر، آیاتى است كه مخصوص حقّ شناسى مادر است، قرآن كریم اگر درباره پدر حكم خاصى بیان مى‏كند فقط براى بیان وظیفه است، نظیر:« وعلى المولود له رزقهنّ وكسوتهنّ بالمعروف : خوراك وپوشاك مادران به طور شایسته به عهده پدر فرزند است.» (9)
ولیكن هنگامى كه سخن از تجلیل وبیان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذكر مى‏كند.

پى‏نوشت‏ها:
1- آل عمران ،33 و34.
2- آل عمران ،35.
3- نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 202.
4- اسراء، 23.
5- احقاف، 15.
6- اسراء، 23.
7- لقمان، 14.
8- احقاف، 15.
9- بقره، 233.