بد نيست كه بدانيد محل قرار گرفتن دندانها را فشارهاي وارده از طرف لب، زبان و گونه تعيين مي كنند. به عبارت ديگر دندانها در محلي قرار گرفته اند كه برآيند نيروهاي وارده به آنها صفر است. از نظر سطوح قدامي - خلفي و جونده نيز وجود دندانهاي ديگر دندان را محدود مي سازد.
يك دندان تا هنگامي به رويش و حركت فعال خود ادامه مي دهد تا به دندان مقابل برسد. ضمناً دندانهاي خلفي تر تمايل به حركت به سمت جلو دارند.


حال تجسم كنيد كه اگر يك دندان مثلاً اولين آسياي بزرگ فك پايين از دست برود چه اتفاقاتي ممكن است بيفتد؟
سعدي مي فرمايد: «.... چو عضوي به درد آورد روزگار دگرعضوها را نماندقرار» با از دست رفتن اين دندان، مقداري از فضاي حاصل از كشيده شدن آن با حركت دندانهاي مجاور(نه بطور كامل)اشغال مي گردد. نتيجتاً فاصله اي بين دندانهاي مجاور با دندان كناري شان ايجاد مي گردد كه علاوه بر گير غذايي و احتمال بروز پوسيدگي، باعث آزردگي و بيماري لثه نيز مي شود. ضمناً حركت دندانهاي مجاور بصورت كامل و بدنه اي نبوده و با خم شدن و انحراف محوري آنها همراه است. ماحصل اين خم شدن و ضرر حاصله، ايجاد بيماري لثه با بوجود آمدن پاكت لثه اي (عميق شدن شيار لثه اي) در ناحيه زير خم شدگي است. ديگر اينكه در صورت خم شدن، موقع جويدن غذا، نيرو در امتداد محور طولي دندان به آن وارد نشده و نيروي وارده مخرب خواهد شد. با كشيدن يك دندان تغييرات احتمالي فقط منحصر به فك مربوطه نبوده و نظم و آرايش دندانهاي فك مقابل را نيز برهم مي زند. همانطوري كه گفته شد دندانها تا هنگامي به رويش خود ادامه مي دهند تا به دندان مقابل برسند. نتيجتاً دندان مقابل به سمت ناحيه كشيده شده شروع به رويش مي نمايد. اين رويش اضافي علاوه بر اينكه از نظر زيبايي ناخوشايند است به علت مزاحمتي كه در موقع حركات طرفي فك ايجاد مي كند، براي مفصل گيجگاهي فكي نيز مضر مي باشد. باز هم مسئله به اينجا ختم نمي شود. اگر شكل يك دندان را در نظر بگيريد از قطر آن به سمت نوك ريشه كاسته مي شود. بديهي است با رويش بيشتر يك دندان، قسمتي از آن كه مجاور دندانهاي كناري قرار مي گيرد اينك باريك تر بوده و ايجاد فضا و فاصله اي را مي نمايد كه محل گير غذايي بوده و عوارضي چون پوسيدگي و بيماري لثه را بدنبال دارد. بايد بدانيد كه با كشيدن دندان، استخوان نيز دستخوش تغييرات ميگردد. استخوان هر فك از دو قسمت ساختماني تشكيل شده است. يك قسمت آن استخوان اصلي بوده و بدنه اصلي فك مي باشد، قسمت ديگر آن لانه دنداني بوده و دندانها را در بر مي گيرد و وجود آن بسته به وجود دندانهاست. اگر دنداني از دست برود و جايگزين نگردد اين قسمت از استخوان تحليل رفته و اگر در آينده نيازي به استفاده از دندانهاي مصنوعي بصورت دست دندان باشد، به علت تحليل شديد استخوان گير آن كم شده، بيمار را اذيت نموده و يا غير قابل استفاده مي شود. در حالت طبيعي و سلامت، عمل جويدن غذا متناوباً با استفاده از دندانهاي هر دو طرف فك صورت مي گيرد. در صورت از دست دادن دندان يا دندانهايي در يك طرف دهان، يا بيمار از آن طرف فك كمتر استفاده نموده و يا اصلاً استفاده نمي كند. اگر از يك طرف فك استفاده نشود دندانها تميز نشده و جرم مي بندند و علاوه بر اينكه مستعد به پوسيدگي مي شوند ناراحتي لثه هم افزوده مي گردد؛ زيرا كه غذا خوردن در تميز شدن دندانها و حفظ سلامتي لثه مؤثر است. با عادت يك طرفه غذا خوردن تغييراتي بصورت سايش در سطح جونده طرف كارگرايجاد ميگردد كه در صورت شدت، ممكن است ايجاد ناقرينه گي در سطح جونده نموده و در شكل و قيافه شخص نيز تأثير بگذارد.

دندان از دست رفته را چگونه مي توان جايگزين كرد؟
روشهاي متعددي رايج مي باشند:
1 - ايمپلنت يا دندان كاشتني، كه تشكيل شده است از پايه اي كه عمدتاً از جنس فلز تيتانيوم بوده و توسط جراح در استخوان فك كار گذاشته شده و سپس بر روي آن دندان قرار مي گيرد.

2 - پروتز ثابت يا بريج، كه دندان جايگزين شونده به دندانهاي كناري با استفاده از تراش آنها چسبانده مي شود و غالباً از يك اسكلت فلزي روكش شده توسط چيني ساخته مي شود.

3 - پروتز متحرك، كه قابل گذاشته شدن و برداشته شدن است و از فلز كرم كبالت و يا آكريل (نوعي پلاستيك) ساخته مي شود.

دو مورد اول بعلت كارآيي بالا اهميت خاصي داشته و بيمار احساس مي كند كه دندان از دست رفته اش را بازيافته است ولي مورد سوم به علت گير غذايي، خطر بلعيده شدن و عوارض ديگر رضايت مند نبوده و فقط به عنوان موقتي توصيه مي گردد و مورد استفاده و تجويز اصلي آن جايگزين نمودن تعداد زيادي دندان و فقدان دندانهاي پايه مناسب براي پروتز ثابت مي باشد.