اثبات علمی وجود خداوند

وجود خداوند مسئله ای است که برای هزاران هزار سال متمادی، موضوع اصلی بحث اغلب کلاس های فلسفه و الهیات را به خود اختصاص داده است. بیشتر اوقات، بحثها حول محور مفروضات و تعریفات متفاوت می چرخند. فیلسوف هایی هستند که برای تمام طول عمر خود در مورد یک کلمه بحث می کنند، و در نهایت هم به جایی نمیرسند. از استاد فلسفه ای پرسیدند: "کلاست چطور پیش می رود؟" او هم پاسخ داد: "زیاد خوب نیست چراکه زمان حاضر-غایب و خواندن لیست، دانش پژوهان معمولا بر سر وجود و یا عدم وجود خودشان با هم بحث می کنند."

افرادی که بیش از اندازه مشغول کارهای روزمره شده اند، ترجیح می دهند خودشان را درگیر چنین مسائلی نکنند. آنها تصور می کنند که چنین مباحثی تنها به بررسی های آکادمیک محدود می شوند، اما به هر حال فشارهای روزمره زندگی موجب می شوند که ما گاهی به سمت تصمیم گیریهای فیلسوفانه سوق داده شویم. اگر من از شما بخواهم که ثابت کنید در جیب خود 2000 تومان پول دارید، بدون هیچ تعللی، شما با نشان دادن این مبلغ، من را قانع می کنید. انسان ها حتی برای اثبات مفاهیم انتزاعی، باز هم از موارد عملی و عینی کمک می گیرند. به عنوان مثال اگر در مورد صداقت یک شخص از شما سوال کنم، به من چندین مقاله مختلف در مورد صداقت معرفی نمی کنید؛ بلکه مثال هایی را پیش رویم قرار می دهید که نشاندهنده درستکار بودن فرد مورد نظر باشند. تکنیک مناظره اکثر فیلسوفان بر پایه حذف هر گونه شواهد تکنولوژیک استوار می باشد.

هدف این مقاله ارائه مدرکی کاملا منطقی، عملی، و عینی برای اثبات وجود خداوند از منظر علمی می باشد. به این منظور ما چنین پیش فرض هایی را در نظر می گیریم: "بشر وجود دارد، حقیقت وجود دارد، خلقت بشریت حقیقت دارد." اگر شما به ماهیت وجودی خود نیز شک دارید، بنابراین با خواندن این مقاله به جایی نمی رسید و باید پاسخ سوال خود را در جای دیگری جستجو کنید.

آغاز (پیدایش)

اگر قبول کنیم که بشر وجود دارد، آنوقت تنها دو مقوله برای تشریح نحوه پیدایش او به ذهن می رسد: یکی اینکه "ازل" وجود داشته و پیدایش انسانها از جایی شروع شده است و دوم اینکه اصلا هیچ آغازی وجود نداشته است. در کتاب های آسمانی آمده: "در آغاز خداوند آسمانها و زمین را خلق کرد." گروه هایی که منکر وجود خداوند هستند، اغلب معتقدند که هیچ نقطه شروعی وجود نداشته. عقیده آنها این است که ماده همواره یا به صورت ماده و یا در فرم انرژی وجود داشته و تنها اتفاقی که می تواند رخ داده باشد، تغییر شکل ماده از یک فرم خاص به فرم دیگر بوده است ولی ماده/انرژی به هر حال همیشه وجود داشته اند. شعار برخی از انسان شناسان افراطی نیز این است که: " ماده ماهیت خود وجودی دارد و توسط کسی آفریده نشده است." ملحدین نیز همیشه با استناد به این بیانیه موجز، اظهارات خود را استدلال می کنند.

برای اینکه بفهمیم این نظریه تا چه حد می تواند صحت داشته باشد، باید ببنیم که شواهد علمی در این مورد چه می گویند. در شکل زیر، تصویر سمت چپ، نمایانگر قسمت ما از عالم هستی می باشد. هر یک از اجرام دایره ای شکل نیز نمایانگر یک کهکشان، درست مانند کهکشان راه شیری هستند. تمام این کهکشان ها در حال حرکت هستند و به طور مداوم جایگاه آنها نسبت به یکدیگر تغییر پیدا می کند. این حرکت از یک الگوی کاملا منحصر به فرد پیروی می کند. نتیجه آن این است که با سپری شدن هر یک روز، فاصله این کهکشان ها از یکدیگر بیشتر می شود. به عنوان مثال اگر ما 3 کهکشان داشته باشیم که در نقاط A ، B و C مستقر شده باشند، ( مانند نمودار سمت راست) و وضعیت آنها نیز درست مانند آنچه در شکل نمایش داده شده، باشد، فردا فاصله آنها از یکدیگر بیشتر می شود. به همین منوال پس فردا مثلث بزرگتری را مشاهده خواهیم کرد. ما در عالمی زندگی می کنیم که با گذشت هر یک روز، بزرگ و بزرگ و بزرگتر می شود.






حال فرض کنیم که می توانستیم به گذشته بازگردیم! اگر امروز در یک موقعیت مشخص قرار داریم، پس طبیعی است که دیروز به هم نزدیکتر بودیم. دو روز قبل باز هم نزدیکتر بودیم. در نهایت فکر می کنید که تمام کهکشان ها کجا بودند؟ در یک نقطه! در آغاز! چیزی که داشمندان به آن "اتحاد و یگانگی" می گویند.

دومین اثبات در منابع انرژی که سوخت جهان را تامین می کنند، نهفته است. تصویر سمت راست نمایانگر خورشید است. مانند تمام ستاره های دیگر، خورشید نیز انرژی خود را از طریق فرایند هسته ای که با نام انفجار هسته ای مرسوم است، تولید می کند. در هر ثانیه خورشید 564 میلیون تن هیدروژن را به 560 میلیون تن هلیوم تبدیل می کند که در طی این فرآیند 4 میلیون تن ماده در قالب انرژی آزاد می شود. با توجه به این مقدار قابل توجه سوختی که خورشید برای تولید انرژی مصرف می کند، تنها 2% از کل هیدروژنی را که از آغاز داشته، مصرف کرده است. عملکرد چنین کوره های سوزانی تنها به خورشید محدود نمی شود. هر ستاره ای را که در آسمان مشاهده می کنید با عملکرد مشابه انرژی تولید می کند. در سراسر عالم هستی غریب به 25 کوانتینیوم ستاره وجود دارد، که هر کدام از آنها در حال تبدیل هیدروژن به هلیوم می باشند، که نتیجه آن کاهش هیدروژن در کل گیتی می باشد. فقط فکر کنید! اگر در همه جای عالم هیدروژن در حال مصرف باشد و این فرایند از ازل تا ابد همواره وجود می داشته، امکان دارد چه مقدار هیدروژن باقی بماند؟




تصور کنید که من بخواهم اتومبیلم را بدون هیج بنزینی ( سوخت ) برانم. همچنان که من به راه خود ادامه می دهم، ممکن است چه اتفاقی روی دهد؟ بله؛ سوخت ماشین تمام شده و از حرکت باز می ایستد. این قضیه در مورد خورشید و سایر ستارگان نیز صدق می کند. اگر جهان از قبل وجود می داشت، آنگاه ما باید خیلی پیش تر از این ها ذخیره هیدروژن خود را از دست می دادیم. این درحالی است که خورشید هنوز 98% از هیدروزن آغازین خودرا حفظ نموده. حقیقت اینجاست که هیدروژن یکی از مواد فراوان عالم است! به هر کجا در فضا که نگاه می کنیم قطر 21 سانتی متری هیدروژن را میبینیم. این ماده طیف وسیعی از فضا را به خود اختصاص داده است، و این امر میسر نخواهد بود، مگر اینکه همه چیز یک شروعی داشته باشند!

سومین راه برای محکوم کردن ملحدان ، با استناد به قانون سوم ترمودینامیک، قابل اثبات می باشد. در هر نظام بسته ای، اختلال و آشفتگی به وجود می آید. اگر اتومبیلی سال ها بدون هیچ گونه تعمیری کار کند، در آن بی نظمی به وجود می آید و این امکان وجود دارد که دیگر نتواند به راه خود ادامه دهد. کهنه شدن و فرسودگی یک مطابقت ساده با قانون دوم ترمودینامیک دارد. اجرامی که در فضا هستند نیز فرسوده می شوند. ستاره شناسان فرآیند سالخوردگی را با مرگ گرما می شناسند. اگر کیهان چیزی بود که: " همیشه بوده، یا تا ابد خواهد بود" همانطور که دکتر "مارل ساگان" نیز به آن اشاره داشته، آنگاه هیچ چیز نمی توانست برای بهبود، و یا برای تعمیر و مرمت به آن اضافه شود. حتی اگر جهانی بود که گسترش پیدا می کرد و بعد از هم فرو می پاشید و مجددا گسترش پیدا می کرد، به هر حال از بین می رفت به این دلیل که نور و گرمای خود را هر بار که بسط پیدا می کرد و می خواست دو مرتبه به جای اول باز گردد از دست می داد.

عقیده کافرین که اظهار می دارند ماده/انرژی ابدی است، به دلایل فیزیکی مردود اعلام می شود و از نظر علمی فقط اعتقاد دینی صحیح می باشد که مشتمل بر این امر است که شروعی برای خلقت وجود داشته.

علت (خالق)

حال که دانستیم خلقت شروعی داشته، با این مسئله مواجه می شویم که آیا علتی در بر داشته یا بی دلیل بوده؟ کتاب های آسمانی می گویند: "خداوند در آغاز آسمانها و زمین را خلق نمود." با این عبارت نه تنها متوجه می شویم که خلقت علتی داشته بلکه در می یابیم که دلیل آن "خداوند" بوده است. ملحدان به ما می گویند: "ماده همواره وجود داشته و خلق نشده". اگر ماده آغاز داشته اما هیچ علتی در ورای آن وجود نداشته تنها می توان به این نتیجه رسید که یک چیزی از هیچ چیز به وجود آمده. به این معنا که در یک فضای خالی، بدون هیچ قدرت، ماده، انرژی و هیچ گونه دانایی و ادراکی به وجود آمده. حتی اگر هم دلیلی داشته باشد که هنوز با علم امروزی نتوان آنرا اثبات کرد، باز هم از نظر منطقی و عینی این بیانیه قابل قبول نیست.

اگر بخواهیم این مسئله را قبول کنیم که امکان دارد چیزی از هیچ چیز به وجود آید آنوقت تمام قوانین علمی که مربوط به بقاء ماده و انرژی می شوند نیز زیر سوال می روند و اساسا باید گفت که علم شیمی باطل است. قانون بقاء تکانه ها نیز زیر سوال رفته و علم فیزیک ناصحیح می شود. تمام روابط الکترونیکی از بین می روند و علم الکترونیک مبطل خواهد شد. در چنین شرایطی دیگر نباید انتظار داشته باشید که تلویزیون خانگی تان کار کند!! تلویزیونتان کار نمی کند اما علت این نیست! برای قبول این امر که پیدایش ماده دارای هیچ گونه علتی نمی باشد، باید تمام قوانین و اصول دانش و علوم مختلف را دور ریخته و یک خط بطلان بزرگ بر روی همه آنها بکشیم. هیچ انسان منطقی، هیچ موقع چنین کاری را تنها برای حفظ جایگاه انکارانه خود در مورد خداوند، انجام نمی دهد.

عقیده ملحدان پیرامون این مطلب که ماده ازلی بوده، سهو محض می باشد. همچنین اعتقاد آنها در این مورد که گیتی بدون علت بوجود آمده و خودزا بوده نیز خیار تخلف وصف است. از سوی دیگر آیات کتب آسمانی که مبنی بر وجود ازل هستند، به طور جدی از طریق دلایل و مستندات علمی قابل حمایت می باشد.

طرح (هدفمندی)

اگر ما بدانیم که خلقت شروعی داشته و این شروع نیز دلیلی داشته یک سوال دیگر باقی می ماند - - علت آن چیست؟ کتب آسمانی نیز به ما می گویند که خداوند علت این آفرینش محسوب می شود. در ادامه می خوانیم که خداوند که خودش علت محسوب می شود این کار را با خرد، شعور، برنامه ریزی، و برهان و منطق انجام داده است. همچنین در آیات مقدس می خوانیم که خداوند:

"در وجود تمام مخلوقاتش نهفته است"

از سوی دیگر ملحدین سعی می کنند ما را متقاعد کنند که ما زاده شانس هستیم و کاملا اتفاقی پا به عرصه حیات گذاشتیم. "جولین هاکسلی" معتقد است:

ما هم درست مانند برخی نیروهای غریب به وجود آمده یم،همان نیرویی که باعث می شود سنگ از بالا به پایین بیفتد،و یا نیرویی که باعث جزر و مد آب دریاها می شود. وجودما کاملا اتفاقی و تصادفی است؛ انسانها صرفا به وسیله یکسری حوادث مفید استثنایی طولانی مدت، توانسته اند بهجسمانیت برسند.

مقوله هدفنمد بودن خلقت را می توان با اتکا به روش های متفاوت اثبات نمود. برای برخی از افراد تنها نگاه کردن به یک نوزاد تازه تولد یافته، کافی است تا مقوله شانس و تصادف را حذف کنند. دانشمندان امرزوی نظیر "پول دیویس" و "فردریک هویل" و سایرین به شدت مخالف نظریه شانس در اثبات پدیده های طبیعی هستند. یکی از قوانین بنیادین دانش امروزی که در دهه هشتاد پا به عرصه پژوهش گذاشت نظریه "اصل پیدایش انسان می باشد." با استناد به این اصل، وجود هر گونه شانس و یا تصادف حتی در پیدایش کوچکترین ذرات و اتمها از نظر علمی غیر قابل قبول می باشد، چه برسد به پیدایش انسان. اگر شانس فاقد هرگونه ارزش و اعتباری باشد، ما مجبوریم که نظریه "هاکسلی" را رد کنیم و صرفا ایمان بیاوریم که وجود ما نشات گرفته از خلقت خدایی آگاه و دانا است.