یزید بن سلیط گوید: هنگامی كه موسی بن جعفر (ع) وصیت می فرموده ده تن را گواه گرفت: ابراهیم بن محمد جعفری، اسحاق بن جعفر بن محمد، جعفر بن صالح، معاویه جعفری، یحیی بن حسین بن زیدبن علی، سعد بن عمران انصاری، محمدبن حارث انصاری، یزید بن سلیط انصاری، محمد بن جعفر بن سعد اسلمی كه نویسنده ی وصیت نامه اول بود، ایشان را گواه گرفت بر این كه: او گواهی می دهد كه شایسته ی پرستشی جز خدای یكتای بی نیاز نیست و محمد (ص) بنده و فرستاده ی اوست و قیامت بدون شك آمدنی است و خداوند مرگان را زنده خواهد كرد و زندگی بعد از مرگ حق است و وعده ی خداد حق است و حساب و قصاص حق است و داوری حق است و ایستادن در برابر خداوند عزَوجل در قیامت حق است و آن چه را حضرت محمد (ص) برای مردم آورده حقَ حق است و آن چه را روح الامین نازل كرده است حق است.
بر این عقیده زندگی كردم و با این اعتقادات می میرم و بر این عقیده بعد از مرگ زنده خواهم شد.

موضوع اصلی در وصیت امام موسی بن جعفر(ع)


موضوع اصلی در وصیت نامه ی امام موسی بن جعفر (ع) مسأله ولایت و سرپرستی است. بحث ولایت مهم تر از بحث وصایت می باشد. در این وصیت نامه، ولایت به تمام معنا توضیح داده شده و حرف اصلی امام (ع) در آن شرایط حساس با تعداد فرزندان و مسائل خاص آنان از قبیل فقر مالی، حسادت، تبانی با حكومت و . . . بحث ولایت است.
عبدالله بن محمد جعفری گوید: عباس بن موسی برادر امام رضا (ع) به ابن عمران قاضی گفت : درون این نامه برای ما گنج و جواهر است و او می خواهد همه را برای خود بردارد و به ما چیزی ندهد و هر چه را پدرمان باقی گذارده، برای خود برداشته است و ما را با فقر و تنگدستی رها نموده است.
مؤمن همانند دو كفه ترازوست كه هرچه برایمان او افزوده شود، گرفتارى‏اش فزونى گیرد . حُسن مجاورت، نیازردن همسایه نیست، بلكه صبر بر آزار همسایه است . برترى فقیه و دانشمند بر عابد، همانند برترى خورشید بر سایر ستارگان است


سفارشات حضرت به فرزندانشان

در تحف العقول آمده است كه او به یكى از فرزندانش چنین سفارش مى‏كرد: اى فرزندم، مبادا كه خداوند تو را در حال ارتكاب معصیتى ببیند و مبادا تو را در جایى كه فرمان داده (در میان بندگان صالح نبیند.) خود را در عبادت حق، مقصر بدان، زیرا خداوند آن گونه كه باید، عبادت نشده است. و بپرهیز از كم حوصلگى و تنبلى كه این دو صفت، تو را از بهره (نعمت) دنیا و آخرت محروم مى‏كنند .

امام كاظم علیه السلام در وصیتى به هشام بن حكم مى‏فرمایند: اى هشام، اگر در دستت گردویى بود و مردم آن را گوهر خواندند مغرور مشو كه براى تو سودى ندارد، زیرا تو مى‏دانى آنچه در دست دارى گردو است . و اگر در دست ‏خود گوهرى داشتى و مردم آن را گردو خواندند گفته آنان به تو ضرر نمى‏رساند، زیرا تو مى‏دانى كه گوهر دارى . اى هشام، ملایمت را پیشه كن كه ملایمت‏ خوش ‌یمن، و خشونت و بدرفتارى نحس و شوم است و نیكى و خُلق نیكو، خانه را آباد و روزى را زیاد مى‏كند كه خداى فرموده است: پاداش نیكى، نیكى است همه مردم - چه مؤمن و چه كافر - مشمول این قاعده‏اند . هر كس به تو نیكى كرد بر تو است كه كار او را جبران كنى و اگر همان‏گونه كه درباره‏ات احسان كرده‏اند احسان كنى، كارى نكرده‏اى، بلكه فضل، از آن كسى است كه ابتدائا احسان كند .

مؤمن همچون ترازو می باشد!


مؤمن همانند دو كفه ترازوست كه هرچه بر ایمان او افزوده شود، گرفتارى‏اش فزونى گیرد. حُسن مجاورت، نیازردن همسایه نیست، بلكه صبر بر آزار همسایه است . برترى فقیه و دانشمند بر عابد، همانند برترى خورشید بر سایر ستارگان است . و نیز فرمود: روز قیامت منادى ندا مى‏دهد: هر كس كه بر خداوند حقى دارد برخیزد، تنها، كسى كه برمى‏خیزد شخصى با گذشت و مصلح است كه پاداش او با خداست . پس فرمود: بخشنده و خوش‏خو در حمایت ‏خداوند است و خدا او را تا ورود به بهشت همراهى مى‏كند . پدرم پیوسته مرا به سخا و حُسن خلق سفارش مى‏كرد تا وفات یافت .