نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: مدیریت فرهنگی و ضرورت دقت در ساخت، مسایل و تحلیل های جمعیتی جوامع

  1. #1

    Gadid مدیریت فرهنگی و ضرورت دقت در ساخت، مسایل و تحلیل های جمعیتی جوامع

    پژوهش و نگارش : موسی الرضا طایفی اردبیلی

    از ابتدایی ترین زمان شکل گیری اجتماع های انسانی تا به حال ساخت جمعیتی جوامع با پویایی عناصر فرهنگ جامعه ها ارتباطی معنی دار داشته اند. اجزا و عناصر فرهنگی با افزایش نسبت و ترکیب جمعیتی جوامع در طیف های زمانی و ظرف های مکانی گوناگون تقویت یا تضعیف شده اند چرا که خواست ترکیب غالب جمعیتی بر عناصر فرهنگی جوامع تأثیری مستقیم داشته اند. خواست ترکیب غالب جمعیتی با فرم دهی مستقیم و یا غیرمستقیم بر خواست اجتماعی و تعریف منافع عمومی مسیر رشد و بالندگی فرهنگی را تعیین ساخته و بدین ترتیب بر اجزا و عناصر فرهنگی و کم رنگ و پر رنگ کردن آن در اجتماع های انسانی تأثیری به سزا و قابل اعتنا داشته اند. تمام امور سیاست گذاری ها و اتخاذ روش ها در حوزه ی تغییرات و تحولات فرهنگی نیز در غالب اوقات از این موضوع تبعیت داشته اند.
    توسعه ی فرهنگی رابطه ی عمیقی با جمعیت دارد و به تبع در ساخت و ترکیب جمعیت نیز در دراز مدت اثر متقابل می گذارد. توزیع عادلانه ی ثروت بین افراد جمعیتی جامعه ها از سویی و نیز محدودیت منابع و امکانات موجود در جوامع؛ یکی از مهمترین مباحثی است که در حوزه ی تحقیق منافع عمومی، رشد و توسعه ی اجتماعی، توسعه و بهسازی فرهنگی همواره مطرح بوده است. بدیهی است که با گسترش روز افزون دانش بشری در حوزه های مختلف منابع و امکانات گوناگون نیز در جوامع امروزینه رشد چشمگیری داشته اند و این امر تا حدی از دغدغه های موجود در دوره ی معاصر کاسته است ولی این دغدغه همچنان گریبانگیر جوامع است.
    جمعیت را می توان یکی از عناصر حیات جوامع و یا به اصطلاح یکی از اصلی ترین عناصر حیات کلی اجتماع انسانی برشمرد. بی شک هیچ کشوری بدون جمعیت و توان فعالیتی آن نمی تواند وجود داشته باشد یا ادامه ی حیات دهد. جمعیت هرجامعه را می توان پشتوانه ی عظیمی برای صیانت و به دست آوردن توامان منافع بیشتری در حوزه ی ساختار اقتصادی، اجتماعی، در مبادلات و تعاملات بین جوامع دانست. حفظ منابع کشورها و جوامع در عرصه های استقلال و آزادی؛ پشتوانه ی بسیار عظیمی بنام جمعیت را می طلبد. بدیهی است که بی خواست و هماهنگی و حتّا بدون وجود جمعیتِ درخور و مناسب جوامع نمی توان به گسترش انواع فعالیت های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، عمران و آبادانی در جامعه، جامه ی عمل پوشانید. با این همه بیان لازم به ذکر است که جمعیّت جوامع؛ خود به خود توان این همه عملیات و اجراییات تأمین منافع عمومی و تحقق اهداف کلی جوامع را ندارند مگر بتوانند از منابع و امکانات موجود در جوامع که در ساختارهای مختلف ساخت هر اجتماع وجود دارند، بهره مند شوند.
    یکی از مهم ترین این منابع و امکانات، امکانات آموزشی در حوزه های رسمی و غیررسمی است که در بستر فرهنگی و با مدیریت فرهنگ کارآمد نمایانگر می شود. در جوامع امروزینه، جامعه یا کشوری دارای اهمیت درخور و قابل اعتنا است که جمعیت آن از سطح بالای انواع آموزش های فنی، صنعتی و دانش بهره مند باشند. دریافت آموزش های فرهنگی در درجه ی اهمیت بیشتری قرار دارد چرا که آموزش های فرهنگی در شاکله های رسمی و غیررسمی آن حتّا توجه افراد به انواع آموزش ها را می افزاید.
    از دیرباز ساخت جمعیتی جوامع بشری به دلیل بالا بودن میزان مرگ و میر همگام با بالا بودن میزان زاد وولد از تعادلی طبیعی برخوردار بود. فرهنگ حاکم بر بیشتر جوامع که بر بینش دینی حاکم بود در غالب اوقات به ترغیب در ازدیاد زاد و ولد پرداخته بود و از سویی بروز منازعه ها، جنگ ها و بلایای طبیعی همچون سیل و زلزله همراه با ضعف بهداشت عمومی و بروز انواع بیماری ها به خاطر ضعف در حوزه ی علوم پزشکی جوامع را از حد بالایی از مرگ روبرو می کرد و این امر برخورداری از تعادل طبیعی جمعیت را بر غالب جوامع در اکثر طیف های زمانی فراهم می آورد. رفته رفته با پیشرفت جوامع در زمینه های مختلف به ویژه در حوزه ی بهداشت و علوم پزشکی کاهش مرگ و میر در جوامع رخ نمود.
    کاهش مرگ و میر از سویی و عدم کاهش زاد و ولد در طیف زمانی خاص به دلیل باورهای متظاهر در فرهنگ ها از سویی دیگر افزایش فزاینده ای را در درصد رشد جمعیت بیشتر جوامع به وجود آورد. این درصد فزاینده ی رشد جمعیتی به حدی رسید که دیگر نزاعات و جنگ ها و کشمکش ها هم نتوانستند همراه با بلایای طبیعی جمعیت جوامع را به حد قابل اعتنایی کاهش دهند، هر چند که جنگ ها و رخدادهای این چنینی به ترکیب جمعیتی دست زدند.
    با کاهش مرگ و میر و حفظ درصد بالای زاد و ولد، تعادل طبیعی جمعیتی جامعه های بشری که از ابتدای زایش و خیزش های اجتماع های انسانی با آن ها همراه بود، دچار دستخوش تغییر شد و نظم نسبی موجود به هم خورد و جمعیت جامعه ی بشری در غالب ظرف های مکانی افزایش یافت و به تبع آن ترکیب جمعیتی بیشتر جوامع نیز که دراغلب طیف های زمانی قبل از آن وجود داشت و از تعریف و موازنه ی خاص تبعیت می کرد به هم ریخت.
    رشد و گسترش علم جمعیت شناسی و تعامل تنگاتنگ آن با سایر رشته های علوم اجتماعی به ویژه جامعه شناسی از ضرورت مطالعه ی جمعیت و تغییرات ترکیبی آن در جوامع معاصر تأثیر گرفت. جمعیت شناسی که وظیفه ی تخصصی آن به ثبت وقایعِ حوزه ی جمعیت و تحلیل خواست های ترکیبی جمعیت در صورت کلی است به اعمالی چون شمارش جمعیت، ثبت وقایع مهمّ ترکیبی و رخدادی جمعیتی مانند تولد، ازدواج، طلاق، فوت، افزایش. کاهش مهاجرت طبیعی و سایر انواع مهاجرت ها، جابه جایی جمعیت، رابطه ی جمعیت و اقتصاد، رابطه ی جمعیت و انواع ساختارهای اجتماعی، تحولات عمده جمعیتی جوامع و برخی پیش بینی های جمعیتی می پردازد. صورت ظاهری جوامع را می سنجد و حتّا وضعیت جمعیت و رخدادهای آن را بر می شمرد و درست از همین نکته است که می توان به اهمیت و جمعیت و تغییرات به وجود آمده در آن و نیز تأثیر گذاری آن ها بر ساخت های مختلف پی برد.
    ترکیب جمعیتی غالب که تابع کنترل ارادی جمعیت یا قرارگیری در دوره ی گذار جمعیتی است؛ تحلیل های مهمی را در حوزه ی جمعیت و تعاملات جمعیتی، خواست ها و اثرات ترکیب های آن با ساختارهای گوناگون به دست می دهد. یکی از این تحلیل ها را می توان به این موضوع ختم کرد که اگر بافت و ساخت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی ادوار گذشته حفظ شود؛ نمی توان به خواست جمعیت جوامع در حوزه های مختلف از جمله منافع عمومی، بهره مندی مناسب از منابع و امکانات موجود، فعالیت و اجرا در فعال و اعمال اجتماعی و تحقق اهداف کلی جامعه ها، دست یافت.
    پر واضح است که دگرگونی جمعیتی معاصر نیازهای جدیدی را برای افراد جوامع و انواع حاکمیت های سیاسی اجتماعی تعریف کرده است. گسترش جمعیتی و تغییر نوع تعادل جمعیتی مانند هر رخداد اجتماعی یا رخداد دیگر در جوامع مسایل جدیدی را در ابتدای پیدایی اش شکل داده است.
    درست از این هنگام یعنی از زمانی که افزایش جمعیت به صورت یکی از مشکلات و مسایل مبتلا به جوامع انسانی درآمد و در اغلب اوقات برخورداری مناسب افراد از منابع و امکانات موجود را به دلیل محدودیت آن ها زیر سؤال برد، بشر به فکر چاره افتاد. این چاره اندیشی در حوزه های رسمی و توسط دولتمردان و به وسیله ی عالمان حوزه های گوناگون قابل لمس تر شد.
    محیط های آکادمیک و مکاتب اندیشه ای همگام با گسترش علوم به ویژه علوم اجتماعی، خاصه مطالعات جامعه شناسانه و جمعیت شناسانه همگام با فراهم آوری رفاه و اندیشه و باور این فراهم آوری؛ برنامه ریزی ها و اقداماتی را برای کاهش درصد رشد جمعیت به عمل آوردند و در این راستا از نفوذ علوم ارتباطات و تبلیغات نیز بهره جستند.
    دیدگاه های معیّنی این تقلّا را تقویت کردند که از آن ها می توان به دیدگاه های موجود درنظام های برابری یا همان تئوری های سوسیالیستی، نظریه ی مالتوسی و نیز ترکیب این دو نظرگاه اشاره کرد. دیدگاه های موجود در نظام های برابری تمام امور و اقدامات مؤثر را متکی و در پناه اقدامات دولتی می دیدند و معتقد بودند که سوسیالیسم با ایجاد برابری و یکسانی ضمن ریشه کنی فقر و تنگدستی از سویی و تقسیم ثروت و منابع طبقات بالا دستی جامعه ای را فراهم خواهند آورد که ضمن ایجاد مساوات برای همه در یک سطح امکان برخورداری از امکانات و منابع موجود در جوامع را به دست خواهد داد و این امر رشد جمعیتی را نامحسوس خواهد ساخت. از سویی نظریه ی مالتوسی جمعیت هم که رفاه را در کنترل جمعیت جوامع می دید و برای آن نیز نسخه های معیّنی پیچیده بود؛ سعی داشت تا با کاهش جمعیت، جمعیت باقی مانده را از منابع و امکانات موجود بهره مند سازد. ترکیب دیدگاه های سوسیالیستی و مالتوسی هم نظر بر دستیابی بر هر دو روش را داشتند. هر چند این دیدگاه ها با نگرشی ایستا و خطی بر جمعیت و مسایل و مشکلات مبتلا به آن می نگریستند ولی در نهایت جوامع با تاسی از این دیدگاه ها و مداقه در کمبود منابع و امکانات و مشکل افزایش جمعیت به اتخاذ سیاست ها و روش های کنترل جمعیتی برآمدند و در ظاهر تعادل ارادی جمعیت فراهم آمد، بدین ترتیب که جوامع پس از طی دوره ی گذار از تعادل طبیعی به تعادل ارادی جمعیت رسیدند. در تعادل ارادی میزان زاد و ولد نیز کنترل شد و جوامع با تغییر ترکیب جمعیتی از حالت طبیعی به حالت ارادی پای گذاشتند که البته این روند در حوزه ی برنامه ریزی ها و اقدامات عملی در جوامع در حال توسعه طبق معمول خیلی دیرتر صورت پذیرفت. این دگرگونی های جمعیتی یعنی افزایش جمعیتی جوامع و به هم خوردن بالانس و سیکل زمانی تغییر جمعیتی در ترکیب جمعیتی تمام برنامه ریزی های حوزه های مختلف را دچار دستخوش ساخت.
    دگرگونی های جمعیتی در جهان معاصر یکی عوامل اصلی و مؤثری است که در سیاست گذاری ها و اجراهای فرمیک و محتوایی مدیریت فرهنگی جوامع تأثیر مستقیم دارد، همان گونه که در سایر مدیریت ها هم این تأثیرات وجود دارد. تغییرات و تحولات جمعیتی در تعیین ماهیت و چگونگی شکل گیری خواست جمعیت جامعه در تمام حوزه ها از جمله حوزه ی فرهنگ نقش تعیین کننده از خود به نمایش درآورده است.
    در جوامعی که ترکیب جمعیت به خاطر رسیدن به کنترل ارادی سهم بیشتری از کهنسالی را به خود اختصاص داده است مدیریت فرهنگی در حوزه ی سیاست گذاری و برنامه ریزی و اجرا بیشتر بایستی به سمتی میل کند که خواست این ترکیب جمعیتی را دربر گیرد. پر واضح است که جمعیت کهنسال و میانسال پایبندی بیشتری را به عناصر و اجزای فرهنگی جامعه خود در حوزه ای که از آن برداشت داشته اند، دارند و از این جهت خواست عمومی، مدیریت فرهنگ را به تقویت و حفظ شئون فرهنگی می گمارد و اجزا و عناصری تقویت می شوند که پویایی را ضمن ثبات در اجزا ایجاد می کنند و خواست افراد جوان تر جمعیتی نیز همگون با منافع کهنسالان است.
    در جوامعی مانند ایران که دوره ی گذار را به طور کامل نگذرانده اند و جمعیت جوان بخش عظیمی از ترکیبات جمعیتی را در بر می گیرد، مدیریت فرهنگ در حوزه ی سیاست گذاری و برنامه ریزی و اجرا سعی باید کند؛ برنامه هایی را بیشتر برای برآوری خواست و نیاز این نسل جمعیتی در نظر بگیرد.
    مدیریت کارآمد فرهنگ در جوامعی که ترکیب جمعیت جوان تری دارند به طور حتم باید به تقویت انواع آموزه های فرهنگی در شکل های مختلف همت گمارد و این اقدام بایستی به سلیقه ی جمعیت غالب که منشعب از عوامل مختلفی مانند نیازهای طبیعی، رفتارهای ارتباطی، ارتباطات بین جامعه ای، فرم غالب، باورها و امور این دست است، توجه شود.
    عدم دقت مدیریت فرهنگ به خواست ترکیب جمعیتی غالب به همراه سایر خواست های افراد ترکیبات دارای تعاریف کمّی کمتر ضمن اینکه ارزش های شامخ انسانی و دموکراتیزاسیون را زیر سؤال می برد؛ جامعه و فرهنگ را هم به دلیل مغایرت فهم مدیریت فرهنگ و فهم و خواست جامعه و افرادش از انواع پویایی های لازم در راستای نیل به تکامل و توسعه ی مطلوب باز می دارد. عدم شناخت و دقت در بافت ترکیب غالب جمعیتی و خواست هایش تمام تعاملات ساختارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نهادها و سازمان های در خدمت را هم وضعی آشفته و غیر منطقی می بخشد که این را به وضوح در بسیاری از کشورهای در حال توسعه می توان مشاهده و لحاظ کرد.



    -----------------------------




    قوم مداری و مدیریت فرهنگ


    پژوهش و نگارش : شهربانو سمامی

    قوم مداری گرایش یا باوری است که بین افراد قوم های گوناگون به وجود می آید و بر حسب آن، افراد یک قوم فرهنگ و قوم خود را برتر از فرهنگ و قوم های دیگر می دانند. این گرایش یا باور؛ ماحصل قیاسی و احساسی است که فرد از پذیرش مطلق عادات و آداب قومی در مقام قیاس آن عادات و آداب با اقوام دیگر به دست می آورد و با محور دادن دریافت های خود از یافته ها و آموزه های قومی، برتری خود و قوم خود را نسبت به دیگران و اقوامشان حس می کند. به عبارتی قوم مداری را می توان پنداری دانست که افراد با رجوع به آن و قیاس شکل و فعلیت عادات، آداب و رسوم و ارزش های قوم خود با سایر ویژگی های قومی اشان همگام با مقایسه ی آن با تفاوت عادات، آداب و رسوم و ارزش های قوم دیگران به خود برتر بینی در یک جزء یا عنصر و یا در وضع شدید تر در بسیاری از اجزاء و عناصر می رسند.
    البته باید به خاطر داشت که پندار قوم مداری یا گرایش قوم محوری حتّا با حس و دریافت شخصی برتری در یک جزء یا عنصر؛ به روح فرهنگ و ساخت کل قوم و ویژگی های اجتماعی تمام آن قوم تعمیم داده می شود و افراد این گرایش که تبعیتی شیفته وار از قوم خود دارند به برتربینی کلی از طریق قوم مداری می رسند. قوم مداری و شیفتگی به برتری قومی زاییده ی رفتار احساسی است تا منطقی و عقلایی.
    هر جامعه در سیر تکوینی و یا رشد و تحوّل خود از اوان شکل گیری؛ ترکیبی از اقوام را به خود دیده و از آن ها تشکیل یافته است. این اقوام از دیرباز در کنارهم و در یک مرزبندی جغرافیایی معیّن و مشترک به حیات و زندگی پرداخته اند و با دقت در اشتراکات فرهنگی- اجتماعی موجود بین اقوام متحد خود، زندگی اجتماعی آن جامعه را بقا و دوام بخشیده اند. اقوام تشکیل دهنده ی هر جامعه، همواره یک سری از عناصر و اجزای خاص را در ساحت فرهنگی قوم خود دارا بوده اند که در بخشی از این عناصر واجزا مشابهت هایی با سایر اقوام در عناصر و اجزای فرهنگیشان داشته اند که به آن اشتراکات فرهنگی اطلاق می شود.
    حیات متّحد و یا مشترک اجتماعی در ظرف یک جامعه تابع این اشتراکات فرهنگی بوده است که از دیرباز در تعاملات بین اقوام تقویت می شده است. عادات اجتماعی، آداب و رسوم وسنن، هنجارها و ارزش ها و آموزه های موجود در عناصر فرهنگی متأثّر از باورهای اقوام که وجه اشتراکی با هم داشته اند بر فرهنگ کل جامعه و آموزش های دیده شده در نهادهای اجتماعی که شخصیت افراد را شکل می دهد، تأثیر داده اند. این اشتراکات فرهنگی حاصل تجارب مشترک یا مشابه اقوام از عوامل و شاخصه های تأثیر گذار مشترک یا مشابهی چون رویدادهای تاریخی، ویژگی های اقلیمی، بافت مرفولوژیک، نظام معیشتی، همجواری قومی و عواملی از این است که پرواضح است در جریان مبادلات فرهنگی تقویت شده اند.
    اشتراکات فرهنگی می توان عامل حفظ اتّحاد اقوام در قالب کشور یا ملّت ها دانست. در مقابل این اشتراکات موجود بین فرهنگ های اقوام یک سری از اجزا و عناصر غیرمشابه یا متفاوت و حتّا متضّاد در اقوام وجود دارند که بیشتر نمایشگر وجه تمایز اقوام است که از آن بنام افتراقات فرهنگی یاد می شود. افتراقات فرهنگی هر چند ماهیّت اقوام را تشکیل می دهند و وجه متمایز انواع اقوام از هم می شوند ولی ضمن این ویژگی ممتاز این آسیب احتمالی را هم دارند که باعث تفاوت نظرها و اختلاف دیدگاه های اقوام شوند. قوم مداری به طور دقیق تر توسط همین افتراقات فرهنگی قوّت و شدّت می گیرند.
    به طور کلی افتراقات فرهنگی عادات و باورهایی را از دیرباز در فرهنگ های اقوام آفریده اند که افراد هر قوم در رجوع به آن و قیاس آن ها با وضعیت های مشابه دیگر گون فرهنگ قوم ها و ملّت های دیگر آن را محور قرار داده و با شیفتگی خاصّ به پندار برتری قومی یا همان قوم مداری می رسند. به عبارتی افتراقات موجود در اجزا و عناصر فرهنگی اقوام در مقام قیاس رفتارهای قومی اقوام دیگر در این زمینه افراد را به گرایش قوم مداری سوق می دهد و آن ها را به رفتارهای قوم مدارانه که همان برتر بینی قوم خودی نسبت به دیگران و اقوامشان است، ترغیب می سازد. لازم به ذکر است که قوم مداری اغلب اوقات با اختلافات موجود در روح فرهنگ اقوام تشدید و تسرّی می شود ولی در بعضی اوقات هم ریز ساختارهای موجود در هر عنصر فرهنگی می تواند قوم مداری را بیافریند. به عنوان مثال ازدواج فرهنگ مشترک بیشتر اقوام است و در این عنصر اقوام با هم دارای اشتراکند و حتّا بسیاری از فعالیت های مربوط به آن مربوط به وجه اشتراکی بین اقوام می شود ولی گاه ریزساختی در فرهنگ ازدواج که بین چند قوم متفاوت است خود می تواند سبب تشدید در قوم مداری شود. برای تقویت قوم مداری و قوم مدار بودن حتّا می توان به نوع شادی ازدواج هم که با هم فرق دارد؛ تکیه کرد.
    بیان این نکته بسیار حائز اهمیت است که غالب گروه های اجتماعی مختلف به شکل گیری و گسترش پندار قوم مداری راغب می شوند و به تسرّی آنها در بین افراد قومی خود دامن می زنند. این دامن زنی گرایش قوم مدارانه به دو صورت رخ می نمایاند. گاه دامن زنی قوم مداری با مبادرت عاملانه و عاقلانه برای نیل به اهداف خاص است و بسیاری از زمان ها هم عمل گسترش قوم مداری رفتار حسی و هیجانی است. مبادرت عاملانه و هدفمند به امر دامن زنی تسرّی قوم مداری بیشتر از جانب افراد یا گروه هایی به وقوع می پیوندد که منافع خاصی را در پس این عمل می جویند و به بیانی از اختلاف اقوام در حوزه های مختلف سود می جویند. اما عمل به گسترش قوم مداری تحت تأثیر رفتار حسی و هیجانی زاییده ی تعصّب ناشی از رفتار احساسی افرادی است که هدف خاصی را از ایجاد این گرایش و تسرّی آن دنبال نمی کنند، بلکه بیشتر به دنبال یافتن اعتبار و منزلت اجتماعی بیشتر در گرو برتر بینی قوم خودی هستند.
    بدیهی است که همه ی گروه ها و افراد به رفتار قوم مدارانه گرایشی یکسان و یک اندازه ندارند. گروه ها افراد متعصب اقوام که بیشتر تعصب آن ها تحت تأثیر عواملی چون برتری احساس به منطق، کم دانشی یا برخورداری از خرده دانش، فقر در دریافت آموزه های مثبت فرهنگی، هیجانی بودن رفتار و عواملی از این دست است که با تعصب نشان دادن به تمایزهای فرهنگی و افتراقات فرهنگی قوم خود با دیگر اقوام بیشتر به قوم مداری میل و رغبت دارند.
    علاوه بر این تعصب عامل مهم دیگری نیز بر قوم مداری در بین اقوام می افزاید که می توان از آن به ارتباط ناصحیح افراد اقوام یاد کرد. بدیهی است که در جوامع امروزینه علیرغم گسترش ارتباطات اجتماعی و انسانی در حوزه ها و حیطه های گوناگون، بسیاری از افراد اقوام مختلف علیرغم این گسترش ارتباطی و تعمیق روابط بین اقوام در جریان فزونی مبادلات فرهنگی، ارتباط کمتری را با سایر اقوام داشته اند و یا ارتباط آن ها با شکست های شخصی اجتماعی یا عاطفی همراه بوده است. این افراد تعلق خاطر خاصی در اقوام مرتبط نداشته و یا اینکه ایجاد حس شکست خود را در ویژگی های اقوام در ارتباط جستجو می کنند و در مقام رفع ضعف شخصی به استهزای رفتاری حاکم بر فرهنگ متعامل در گذشته ی خود می پردازند. این نوع ارتباط ناصحیح را می توان یکی از نوین ترین وجه های تقویت کننده ی قوم مداری برشمرد. علت اصلی ارتباط ناصحیح افراد اقوام مختلف با هم تحت تأثیر دوره ی گذار ارتباطی است.
    اقوام از دیرباز در حوزه ی تعاملات و ارتباطات، روابط محدودتری نسبت به هم داشته اند، اما با روند فزاینده ی گسترش ارتباطات و تعاملات علاوه بر افزایش حجم مبادلات فرهنگی، افراد اقوام در محیط ها هم به هم نزدیک تر شده اند و به تعمیق روابط حتّا در حد زناشویی پرداخته اند که این امر فی نفسه امری ستودنی است، امّا به لحاظ نداشتن تعریف مشترک افراد از موضوعات در ساحت فرهنگی و یا دست کم نداشتن شناخت مشترک و توافق حاصله از این شناخت از دامنه های فرهنگی در حوزه ی روابط، پس از مدّتی اختلافات تحت تأثیر افتراقات و بزرگنمایی آن ها رخ می دهد و پس از اولین شکست ها، افرادی که بیشتر احساسی هستند به دنبال مقصّر غیر خودی می گردند و در این بین هیچ مقصری فرمانبرتر از افتراقات فرهنگی پیدا نمی کنند. پرواضح است که این وضعیت ارتباطی ناصحیح روز به روز تحت تأثیر آموزش های رسمی نهادهای اجتماعی در آینده کمتر خواهد شد. از مبحث فوق دریافت این موضوع ممکن می شود که شخصیت فردی و اجتماعی افراد در تقویت گرایش قوم مداری بسیار مؤثر است.
    علاوه بر شخصیت افراد یکی از عواملی که قوم مداری را در جوامع مختلف، به ویژه جوامع در حال توسعه تقویت می کند، هیجانات و یا عدم رضایت ناشی از نابرابری قومی است. افراد قوم های مختلف وقتی در مقام قیاس خود با سایر قوم ها در حوزه ی توجه نظر حاکمیت سیاسی- اجتماعی جوامع با اقوام برمی آیند، به طور طبیعی بعضی از توجّه های حاکمیت های مرکزی را نسبت به قوم خود در مقایسه با اقوام دیگر کمرنگ تر می بینند و به طور دقیق درست از همین نقطه است که در مقام کسب توجه بیشتر و به تبع آن دریافت سهم بیشتری از منابع و امکانات موجود برای قوم خود به قوم مداری به عنوان عاملی برای جلب توجه بیشتر و دریافت سهم بیشتر و یا دست کم سهم عقلایی تر، متوسل می شوند. البته بدیهی است که در این فرآیند یا جریان هر وقت افراد نتوانند توجه حاکمیت سیاسی- اجتماعی غالب را به قوم خود جلب کنند از تقویت و تسرّی بیشتر قوم مداری به عنوان عامل بیان کننده اعتراض سود می برند و بعضی اوقات ممکن این اعتراض و قوم مداری با آهنگ هایی نظیر جدایی طلبی و استقلال خواهی هم همراه می شود.
    جدای از عوامل برشمرده ی فوق، یکی دیگر از علل و عوامل رشد و گسترش قوم مداری را بسیاری از انسان شناسان و جامعه شناسان حرکت و پندار تزریق شده و هدایت شده از بیرون جامعه ی اتحادی اقوام و به ویژه از طرف نظام های استعماری برشمرده اند. این دسته از اندیشمندان حوزه های مختلف علوم اجتماعی بر این باورند که جوامع رقیب و یا جوامع استعمارگر، با تقویت گرایش و پندار و حرکت قوم مداری سعی می کنند تا وفاق ملّی جوامع را در عرصه ها و حوزه های مختلف کمرنگ تر ساخته، منافع عمومی و خواست کلی یک جامعه را در بین افراد قوم های گوناگون دچار شک سازند و از این طریق یعنی گسترش اختلافات درون جامعه ای تحت تأثیر قوم مداری جوامع به منافع خود دست یابند.
    در هر صورت قوم مداری و گرایش تابعانه از آن به عنوان خود برتر بینی قومی، اعتقاد یا باوری مبنی بر برتری فرهنگ قوم خود بر فرهنگ سایر اقوام است و در آن فرد ضمن شیفتگی هر چند ظاهری و در بسیاری صورت ها بسیار عمیق، احساس می کند که شیوه های رفتار اجتماعی و عمل او و اقوامش برتر از رفتار اجتماعی و فرد سایر اقوام است و اقوام دیگر که از فرهنگ های ناهماهنگ تر و متفاوت تر از فرهنگ قومی او بهره می جویند کم هوش تر، ضعیف تر و از نظر اخلاقی مأیوس تر از فرهنگ متعلق به او هستند. این گرایش خود تابعی از عوامل و علل برشمرده شده است.
    قوم مداری را می توان در بسیاری جهات امری مذموم و ناپسند دانست، چرا که علاوه بر هم ریختن همبستگی اجتماعی در بافت کلی جامعه، وحدت ملّی را هم دچار خطر می سازد و جامعه را در برابر تعرضات و هجوم جوامع دیگر دچار ضعف و یا حتّا شکست می سازد. علاوه بر این قوم مداری جریان مبادلات فرهنگی را دچار چالش های منفی می سازد و از حجم و حدّت و شدّت آن می کاهد و به تبع آن مانع پذیرش شیوه های تازه تر زندگی از جانب اقوام می شود. قوم مداری پویایی حاصله از دگرگونی، رشد و تکامل را کند می کند. قوم مداری اهداف کلی اجتماع را دچار تردید می کند و افراد را در همراهی اعمال اجتماعی مبنی بر تأمین منافع عمومی جامعه دچار شک می کند. جامعه روابط دوستی بین اقوام را تا حد زیادی از دست می دهد و این بستگی فرهنگی میرایی و ایستایی را در اجزا و عناصر فرهنگی به ارمغان می آورد.
    قوم مداری شیوه ی رفتاری و باوری خاصی است که از گرایش استقلال عادی و نه اتکای متقابل اقوام متابعت می کند. قوم مداری را می توان مشکل و مسأله ی فرهنگی جوامع امروزینه به ویژه جوامع در حال توسعه نامید. با رواج قوم مداری آن دسته از مسایل و مشکلات ساختارهای مختلف موجود در جوامع و اقوام که به آسانی و با غنی سازی و پویایی فرهنگی سبب ساز توسعه ی اجتماعی و اقتصادی می شود؛ رخ نمی دهد. اما قوم مداری دارای فوایدی هم می باشد که می توان به ایجاد تفاخر و تفرعن در ساخت های اجتماعی نام برد، البته پر واضح است که منظور از این نوع قوم مداری حرکت به ناسیونالیسم و تفاخر به تمامی وجه های ملّی و ملیّتی است. این اصطلاح از قوم مداری را می توان ملّی گرایی دانست. ملی گرایی به تقویت احساس مشروعیت ملی، تعلق خاطر سرزمینی و ملیّت خواهی می انجامد.
    ملّی گرایی می تواند با حفظ قوم مداری به حفظ وضع موجود به مثابه ی نیروی ایستا در برابر دگرگونی های آنی که جامعه را دچار بحران می سازد به کار آید. جامعه می تواند با بهره گیری از قوم مداری در سطح ملّی به مقابله و رویارویی با دشمنان جامعه و ملت های رقیب غیرمتعامل و یا غلبه جو بپردازد. بنابراین همان گونه که قوم مداری در نوبه ی خود گرایش مذموم است اگر به ملّی گرایی با تکیه بر اشتراکات فرهنگی بین اقوام یک جامعه دست یابد تا حدّی مفید خواهد بود.
    همان گونه که اشاره شد قوم مداری با ساخت فرهنگی و به ویژه روح کلی فرهنگ تعامل دارد و از این رو ضروری است که مدیریت کارآمد فرهنگ در سطح خرد و کلان با سیاست گذاری ها مناسب ضمن افزایش سطح تعاملات بین اقوام جامعه، با تقویت اشتراکات فرهنگی و کمرنگ سازی افتراقات فرهنگی اقوام؛ قوم مداری را به تعلق خاطر سرزمینی در سطح کلی جامعه تقویت روح ملیّت خواهی بدل سازد. این عمل و اقدام، عمل بسیار سختی است؛ چون که هم تابع سیاست جهانی است و هم روح حاکم بر فرهنگ تک تک اقوام، مدیریت فرهنگی می تواند با تقویت نهادها و عناصر و اجزای مشترک مانند نهادهای آموزشی و دین و خواست های همسوی اقوام به این امر مهم نایل آید و ضمن رهانیدن جامعه از گزند قوم مداری و تبعات آن به تقویت روحیه ی ملیّت خواهی نایل شود.


    چکیده ی بخشی از جلد اول کتاب اول مجموعه 75 جلدی "مدیریت فرهنگ و فرهنگ مدیریت مدیران فرهنگ و مدیران امور فرهنگی" پژوهش و نگارش موسی الرضا طایفی اردبیلی و شهربانو سمامی
    تصاوير کوچک فايل پيوست تصاوير کوچک فايل پيوست برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام:  p1- sh. samami.jpg
مشاهده: 48
حجم:  64.3 کیلوبایت  
    ویرایش توسط نیوشا نوازی : 2011/08/28 در ساعت 23:26

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •