در دهه ۵۰ ميلادى خاورميانه عربى آبستن حوادث بود. حضور دولت اشغالگر اسرائيل از ۱۹۴۸ از يك طرف و ادامه رفتارهاى استعمارى انگليس و فرانسه در منطقه زمينه را براى تغيير دولتها در منطقه فراهم آورده بود و دولتهاى پادشاهى يكى پس از ديگرى سقوط مى كردند.
اين اتفاق در مصر در ۱۹۵۳ رخ داد و ژنرال نجيب قدرت را از خاندان ملك فاروق گرفت. اما خود وى نيز در ۱۹۵۴ توسط ژنرال جوان و ملى گراى مصرى يعنى جمال عبدالناصر بركنار شد.

ملى شدن كانال سوئز
ناصر ابتدا در جولاى ۱۹۵۶ كانال سوئز را ملى اعلام كرد. غافل از آنكه سوئز براى فرانسه و انگليس منطقه اى فوق حياتى است. دو كشور مذكور پس از بلوكه كردن داراييهاى مصر در بانكهاى اروپايى نشست ويژه اى را براى حمله به مصر برگزاركردند.
آنتونى ايدن نخست وزير انگليس معتقدبود كه مسأله كانال سوئز براى «غرب مرگ و زندگى است».
فرانسه نيز از مدتها قبل به دليل ترس از خطر تأثيرگذارى جنبش ملى مصر به انقلاب الجزاير به دنبال زدن ضربه به دولت ناصر بود. بنابراين گى موله نخست وزير فرانسه موافقت خود را براى انجام عمليات مشترك به اطلاع دولت انگليس رساند. اين درحالى بود كه ديويد بن گوريون نخست وزير اسرائيل نيز در نشستى محرمانه در پاريس آمادگى خود را براى ورود به «بازى جديد» اعلام كرد.


حمله به صحراى سينا
آمادگى اسرائيل براى حمله به صحراى سينا و تسلط به ساحل شرقى كانال سوئز سبب شد تا ۲ كشور اروپايى درنگ نكنند و چراغ سبز را به اسرائيل نشان دهند.
در ۲۹ اكتبر ۱۹۵۶ ژنرال موشه دايان رئيس ستاد ارتش اسرائيل با اتخاذ نقشه اى متهورانه تصميم گرفت با پياده كردن هزاران چترباز در پشت خطوط نيروهاى مصرى راه آنها را براى عقب نشينى به غرب ببندد و از سمت شرق با واحدهاى بزرگ زرهى و پياده آنها را در منگنه قراردهد.
با اين هدف، ستون زرهى و پياده اسرائيلى در شب ۲۹ اكتبر از مرزگذشته و پس از شكست مصريان در «متيلا» (۴۰ كيلومترى كانال سوئز) به چتربازان رسيدند.
ستون ديگر اسرائيل نيز درهمان روز با حركت از بندر ايلات به سرعت خود را به منطقه مذكور رساند.
در دريا نيز رزمناو فرانسوى كرسن ناوشكن مصرى «ابراهيم اول» را زير آتش گرفت و مجبور به تسليم كرد.
در ۳۱ اكتبر نيروهاى اسرائيل شهر ابوعقيله را محاصره و پس از ۴۰ ساعت نبرد تصرف كردند.
در اين جنگ نيروى هوايى اسرائيل به دليل ضعيف بودن در برابر جتهاى مصرى (كه بتازگى از شوروى خريدارى شده بود) فعال ظاهر نشد اما ضعف هوايى و دريايى اسرائيل را دولتهاى فرانسه و انگليس جبران كردند.
در پنجم نوامبر لشكرهاى اسرائيلى با پيشروى مداوم به سوى كانال سوئز در شرم الشيخ با اولين مقاومت جدى مصرى ها مواجه شدند. اما برترى نفرات و تجهيزات اسرائيل نيروهاى پراكنده مصرى كه نااميدانه اما دليرانه مقاومت مى كردند را وادار به عقب نشينى كرد. غزه و العريش در نزديكى سوئز نيز تصرف شد و در هفتمين روز جنگ واحدهاى اسرائيلى درحالى كه از پشتيبانى هوايى جتهاى نيروى هوايى فرانسه برخوردار بودند به چند كيلومترى سوئز رسيدند. آنها دراين زمان كل صحراى سينا را اشغال كرده بودند.


ورود نيروهاى منظم فرانسه و انگليس به جنگ
اكنون نيروهاى اسرائيل كار خود را انجام داده بودند و نوبت انگليس و فرانسه بود كه قدرت نمايى كنند. در ۳۱ اكتبر، ۲ كشور فوق با ورود عظيم ترين نيروى نظامى پس از جنگ دوم جهانى به منطقه به دنبال كسب پيروزى درخشان در يك كشور جهان سومى رفتند.
اين درحالى بود كه ارتش مصر اصلاً قابليت مقابله با چنين نيروهايى را نداشت. ۳۰ رزمناو، ۲ ناو هواپيمابر، ۸ ناوكمكى، ۳۰ كشتى نيروبر، ۵۲ كشتى ترابرى، ۲۰۰ هواپيما، ۹ هزار تانك و نفربر و ۳۰ هزار تفنگدار فرانسوى در ۳۱ اكتبر به ۱۰۰ ناو جنگى، ۳۰ رزمناو، ۴ ناو هواپيمابر، ۳۰۰ هواپيما و ۴۵ هزار سرباز انگليسى پيوستند تا چشم هاى كشورهاى استقلال طلب آفريقايى _ آسيايى خيره شود و گمان نكنند كه دنياى پس از جنگ تغييرى كرده است. اما تقدير چيز ديگرى بود.


ورود شوروى به معادلات خاورميانه
مجمع عمومى سازمان ملل در چهارم نوامبر در قطعنامه اى خواستار آتش بس در منطقه شد اما انگليس و فرانسه به اين تصميم گردن ننهادند و در ۵ نوامبر نيروهاى چتر باز آنها در بنادر فؤاد و سوئز پياده شدند اما به دليل مقاومت مردم پرت سعيد نتوانستند به اين بندر واردشوند.
رهبر شوروى كه تا اين زمان هنوز رسماً به درگيريهاى منطقه واردنشده و تنها ناظر بود پس از آنكه پى برد آمريكا نيز علاقه اى به قدرت طلبى استعمارى دو دولت فرانسه و انگليس ندارد در پيامى كوتاه اما بشدت تهديدآميز خطاب به مقامات انگليسى و فرانسه اعلام كرد چنانچه حمله به مصر متوقف نشود لندن و پاريس بمباران اتمى خواهندشد!
نيكيتا سرگويچ خروشچف كه بتازگى زمام امور را در كرملين به دست گرفته بود در پيام خود كه اصلاً بوى شوخى و يا بلوف نمى داد تلويحاً خواستار عقب نشينى اسرائيل نيز شد.
فرداى آن روز يعنى ۶نوامبر انگليس و فرانسه پس از آنكه در القنطره نيز با مقاومتهاى شديد مردمى روبه رو شدند، آتش بس را قبول كردند. در نهم نوامبر نيز بن گوريون مجبور به تخليه صحراى سينا شد.
در ۱۴ نوامبر با ورود ناظران سازمان ملل نيروهاى متجاوز بتدريج از كليه مناطق اشغالى بيرون رفتند.

نتيجه نبرد
جنگ سوئز در درجه اول يك شكست بزرگ براى دولتهاى اروپايى بود و انگليس و فرانسه اين حقيقت تلخ را پذيرفتند كه ديگر پاريس، لندن و يا برلين و رم تصميم گيرنده هاى اول دنيا نيستند. بلكه مسكو و واشنگتن تعيين مى كنند كه چه كسى دركجا بايد نيرو پياده كند و يا آنكه قواى خود را عقب بكشد.
اين شكست همچنين موجب استعفاى آنتونى ايدن نيز شد. مضافاً آنكه در عرصه بين الملل به حيثيت انگليس ضربه اى شديد زد. فرانسه كه قبلاً در دين بين فو (ويتنام) ضرب شست نظامى بدى از جهان سومى ها خورده بود در اين مسأله نيز مجبور به تحمل شكستى ديگر شد. همين شكست مقدمه استقلال الجزاير در كمتر از ۶ سال بعد شد.
اما از نقطه نظر نظامى پيشروى سريع اسرائيل در صحراى سينا ناصر را به فكر ايجاد يك ارتش ملى قدرتمند انداخت چرا كه همه پى بردند اسرائيل بشدت علاقه مند به توسعه طلبى است و ايده «اسرائيل بزرگ از نيل تا فرات» تنها يك ايده خام نيست بلكه اسرائيل مترصد زمان براى اجراى آن است.