در اواخر قرن ۱۶ قدرت نظامی عثمانی به حد اعلای خود رسیده بود و اگرچه اتحاد اروپاییان مانع حرکت آنها به سمت مرکز و غرب اروپا شده بود اما آنها در حال توسعه مرزهای جنوبی و شرقی خود بودند. در چنین زمانی آنها به جز ایران عملاً مانعی پیش خود نداشتند.

عثمانیها در دوران قدرت خود در قرون شانزده و هفده شبه جزیره عربستان، خاورمیانه عربی ، مصر، لیبی و حتی الجزایر را در اختیار داشتند اما علی رغم ۲ لشکرکشی بزرگ سلطان سلیم و سلطان سلیمان هنوز نتوانسته بودند خاک اصلی ایران را تصرف کنند اگرچه بین النهرین را از دست ایران خارج کرده بودند.

حملات جدید در ۱۵۸۷ عثمانی از ضعف موقت پیش آمده در حکومت صفویه استفاده کرد و سردار خود فرهاد پاشا را با ارتشی بزرگ روانه شمال بین النهرین کرد ارتش وی سپاه ۱۵هزار نفره ایران را در نزدیکی بغداد شکست داد و با تغییر جهت به شمال ایران تبریز را تصرف کرده و قصد جداکردن خوزستان و لرستان کرد. دراین زمان ایران شاه جوان و پرقدرتی را در اختیار داشت اما این مرد بزرگ که بعدها به شاه عباس کبیر معروف شد در ابتدای کار خود کشوری را تحویل گرفته بود که از چندین جهت تحت کنترل و تجاوز همسایگان بود. وی که تنها یک سال از سلطنتش می گذشت در ابتدای حکومت درگیر نبردهای جنوب با پرتغالیها و شرق با ازبکان بود .

بنابراین مجبور شد برای جلوگیری از سقوط بخش غربی و جنوبی خاک ایران تن به مصالحه با عثمانی بدهد. در ۱۵۹۰ عثمانی ها شهرهای تبریز، شیروان و ایالات گرجستان و لرستان را از دست ایران خارج کردند و در مقابل پیشنهاد صلح و تخلیه جنوب ایران را دادند که شاه عباس پذیرفت. تشکیل ارتش منظم شاه عباس به خوبی دریافته بود که نبرد با قدرتهای غربی نظیر عثمانی و پرتغالیها متفاوت با جنگ با قدرتهای محلی شرقی است و شکست سپاههای آنها تنها در صورتی ممکن است که ارتش از سلاحهای آتشین و پیاده نظام جنگ آزموده برخوردار شود.

از طرفی او می دانست که عثمانی به چیزی کمتر از فتح کامل ایران (به مانند فتح دهها کشور دیگر منطقه) رضایت نمی دهد بنابراین تمام قدرت را صرف احیای ارتش ایران کرد. ارتشی که عملاً پس از قدرت یافتن مغولان در ۴ قرن قبل از بین رفته بود. در ۱۶۰۰ او به جز ۶۰ هزار نیروی سوار قزلباش از ۱۰هزار سوار مخصوص شاه و ۱۲ هزار نیروی پیاده نظام برخوردار بود. الله وردی خان فرمانده معروف ایران نیز دراین زمان با استفاده از تجربیات اروپاییان (که دشمن عثمانی بودند) تکنیک توپریزی را فرا گرفته و علاوه بر آن فنون استفاده از تفنگ را فرا گرفتند.

سرپرسی سایکس در کتاب تاریخ ایران خود از قول یک سیاح انگلیسی اوضاع را چنین نقل می کند: ایرانی مسلط، اکنون فنون جنگی را یاد گرفته و اکنون ۵۰۰ عراده توپ برنج و ۶۰هزار تفنگچی دارد ایرانیان زمانی که شمشیر داشتند ترکها از آنها می ترسیدندو حالا که ضربات آنها جدی تر و با صنایع گوگردی آمیخته شده مخوف شده اند. نبرد عظیم ارومیه در ۱۶۰۲ میلادی شاه عباس که خود را آنقدر قوی دید که بتواند پنجه در پنجه قدرت اول نظامی دنیای قرن ۱۷ بیندازد بنابراین به سمت مناطق متصرفه عثمانی به راه افتاد و ظرف یک سال کلیه متصرفات آن کشور را باز پس گرفت سپس قصد فتح بغداد کرد.

سلطان احمد پادشاه جوان عثمانی و پسر سلطان محمد سوم که انتظار ضدحمله های ایران را نداشت تصمیم گرفت که به مانند اسلاف خود سپاهی عظیم به سمت ایران گسیل کند بنابراین در ۱۶۰۳ سپاه ۱۰۰هزارنفری عثمانی به فرماندهی جقال اوغلی به سمت تبریز به حرکت درآمد . نیروهای محلی از برابر ارتش عظیم عثمانی جا خالی کردند و گمان همه به این بود که کار ایران تمام است. این در حالی بود که شاه ایران با جمع آوری نیروهای خود در حوالی دریاچه ارومیه انتظار سردار عثمانی و سپاه بزرگش را می کشید. سپاه ایران دراین زمان حدود ۶۲ هزار نفر بود و توپخانه ایران نیز کوچکتر از ترکها بود. تدبیر شاه عباس تقسیم سپاه به دو قسمت بود بنابراین ابتدا ۱۰هزار سوار از جان گذشته حمله را به سپاه عثمانی آغاز کردند (شاه عباس ۵۰هزار پیاده خود را از چشم فرماندهان عثمانی مخفی کرد) ترکها به گمان آنکه با توپخانه قادر به دفع حمله سواران هستند نظم پیاده نظام خود را بر هم زده و سواران ایرانی را نشانه رفتند اما سرعت سواران ایرانی دراین زمان جای خود را به مانوری بی نظیر داد یعنی سواران به جای حرکت مستقیم به سمت توپخانه و پیاده نظام در عرض سپاه عثمانی حرکت کردند و بدون توجه به آتش سنگین توپهای عثمانی خود را به عقب سپاه ترک رساندند .


جقال اوغلی به گمان آنکه ۱۰هزار سوار اکنون کاملاً در محاصره خواهند بود با پیاده نظام راه برگشت سواران ایرانی را بست و با تغییر جهت توپها سعی در نابودی آنها کرد غافل از اینکه ۵۰هزار سرباز ایرانی با سرعت خود را به جلوی سپاه ترک رساندند و ناگهان نبرد به درجه ای شدت گرفت که کار از دست فرماندهان ترک خارج شد همزمان با شدت گرفتن نبرد پیاده نظام ، سواران ایرانی که اکنون از کمند توپ و پیاده نظام عثمانی خارج شده بودند با برگشت به سمت سپاه ترک قتل عام هولناکی را آغاز کردند. توپخانه عثمانی نیز قادر به عمل نبود چرا که ۲ سپاه درهم آمیخته بودند. تا پایان روز ۲۰ هزار سرباز عثمانی کشته شدند و سپاه متلاشی شده عثمانی کلاً منطقه را به سمت غرب ترک کرد.

شکست ترکان در نبرد ارومیه سبب بازگشت مجدد آذربایجان ، کردستان ، بغداد، موصل، دیار بکر ، گنجه، تفلیس و باکو شد و عثمانیان کلیه متصرفات خود را در ۳ دهه اخیر به ایران بازگرداندند. تداوم حملات عثمانی به ایران عثمانیان که نمی خواستند شکست را از دولت ایران قبول کنند در ۱۶۰۷ سپاهی بزرگ به ایران فرستادند مرادپاشا فرمانده این سپاه بود اما این سپاه شکستی سخت از ایران خورد، ۹ سال بعد در ۱۶۱۶ سلطان مصطفی خلیل پاشا را با ۶۰ هزار سوار به جنگ ایران فرستادند وی علی رغم پیروزی های اولیه در تسخیر تبریز ناموفق بود. در ۱۶۲۳ ترکها آخرین کوشش خود را با اعزام سپاهی مجهز به ۴ واحد بزرگ توپخانه برای بازپس گیری بغداد انجام دادند اما در تلاش خود ناموفق ماندند و چون نبرد ۶ ماه به طول انجامید در سپاه ترک شورش رخ داد و از این زمان به بعد زمان به شدت به زیان ترکها پیش رفت چرا که حضور شخص شاه عباس در سپاههای ایران قدرت مدافعان بغداد را دوبرابر کرده و پس از ۷ ماه محاصره عملاً سپاه ترک روحیه خود را از دست داده و توسط نیروهای ایران کاملاً منهدم گردیدند. نفرات باقیمانده سپاه عثمانی به دلیل گرسنگی هرگز موطن خود را ندیدند و در بیابانهای عراق و سوریه تلف شدند.

نتیجه نبردهای شاه عباس بی تردید اگر در قرون شانزده و هفده شاهان پرقدرت صفویه در ایران حاکم نبودند ایران نیز جزو ایالات چهل و چندم عثمانی می شد اما ضربات خردکننده ارتش شاه عباس و شجاعت سواران قزلباش بازوان متجاوز عثمانی را از کار انداخت و این ارتش جهنمی را مجبور کرد که به تصرفات سرزمین خود قانع بماند مضافاً آنکه نبردهای ارومیه و بغداد حداقل یک سوم نیروهای امپراتوری مذکور را هدر داد و توان این کشور را برای ادامه تجاوزاتش به غرب تحلیل برد. تاریخ دوباره تکرار شد و ایران به مانند ۱۷۰۰ سال قبل مجدداً شمشیر قدرتی مخوف در جنوب اروپا را کند کرد و به سربازان مشابه لژیونرهای رومی ضرب شست «شمشیر ایران» را چشاند.

جنگ چهل و هفتم : نبردهای خلیج فارس در قرن ۱۶میلادی در اروپا دو قدرت بزرگ دریایی فعال بود. اسپانیا و پرتغال . واسکودو گامای پرتغالی و فعالیت کاشفان بزرگ این کشور ابتدا سبب بازشدن پای مردان دریانورد به مناطق جدید شد و سپس جنگاورانی مانند البوکرک به سرعت فتوحات را گسترش دادند. در ۱۵۸۰ به مدت نیم قرن پرتغال به تصرف اسپانیا درآمد اما فتوحات این کشور در سراسر جهان هنوز جزو داراییهای پرتغال محسوب می شد و این کشور به سادگی حاضر به واگذاری میدان به قدرتهای «قرن هفدهمی » نبود. ورود انگلستان به خلیج فارس از جمله نقاطی که پرتغال در آن حضوری قوی داشت خلیج فارس بود و انگلیس و هلند که برای ورود به آسیای نزدیک و هند برنامه های فراوانی داشتند مجبور بودند ابتدا این قدرت سنتی را از میان بردارند.

بنابراین بین کشتیهای انگلیسی و پرتغالی (که مانع تجارت انگلیسها شده بودند) در ۲۸ دسامبر ۱۶۲۰ در شرق بندر جاسک (در جنوب ایران) درگیری به وقوع پیوست. ۴کشتی انگلیسی در حالی حمله به ناوهای پرتغالی را آغاز کردند که ۴ ناو پرتغالی جثه ای بزرگتر داشته و از رقیب تازه وارد ترس چندانی نداشتند اما پشتکار انگلیسها سبب شد تا پرتغالیها به سادگی شکست خورده و عقب نشینی کنند. همکاری ایران و انگلیس چنانکه سرپرسی سایکس می گوید در ۱۶۲۱ ایرانیها تصمیم گرفتند با کمک نیروی دریایی انگلیس، پرتغالیها را برای همیشه از منطقه بیرون کنند چرا که مردان پرتغالی مبدل به چپاولگران دائمی بنادر جنوبی ایران شده بودند. قلعه پرتغالیها در جزیره بزرگ قشم واقع بود و ایرانیها موفق شده بودند از غفلت پرتغال استفاده کرده و یک لشکر کامل را به داخل جزیره بفرستند. تقسیم کار مشخص بود نبرد دریا با انگلیسها و نبرد خشکی با ایرانیها. سود ایران نیز خلاصی از قدرت خشن دریانوردان پرتغال و سود انگلیس توسعه تجارت دریایی خود در منطقه.


در ژانویه ۱۶۲۲ ، ۹ کشتی انگلیسی پس از آنکه در تنگه هرمز با مشکلی مواجه نشدند اقدام به پیاده کردن توپ در جزیره قشم کرده و قلعه مذکور به سرعت به تسخیر متفقین درآمد. بلافاصله نیروهای ایرانی و انگلیسی به هرمز حمله کرده و عمده قوای پرتغال را شکست داده و کلیه کشتی های آن کشور را به آتش کشیدند. نیروهای ایرانی که تحت فرمان امام قلی خان حاکم شجاع فارس بودند حمله را به قلعه اصلی هرمز آغاز کردند و علی رغم کشته های زیاد در نهایت قلعه به تصرف مهاجمان درآمد.

پایان کار پرتغال اگرچه شکست های اخیرالذکر پرتغال را به شدت در منطقه ضعیف کرده بود اما هنوز آنقدر قدرت داشتند که سواحل جنوب خلیج فارس را در اختیار بگیرند و اتحاد هلند و انگلیس نیز نتوانست آنها را از منطقه براند و حتی انگلیس بهترین کشتی هایش را در نبرد از دست داد تا آنکه در ۱۶۳۰ پس از آنکه نیروهای اعزامی پرتغال برای تصرف مجدد هرمز شکست خورد و در مسقط نیز «امام عمان» بر نیروهای پرتغالی مسلط شد ناگهان امپراتوری پرتغال در شرق نزدیک کاملاً از هم پاشید. نتیجه نبرد نبردهای هرمز سبب شد که برای همیشه پرتغال از صحنه قدرتهای دریایی حاضر در شرق کنار برود. این کشور در ۱۵۷۸ مستعمرات خود در آفریقا را از دست داده بود و در قرن ۱۷ نیز مقدر بود تا بقیه تصرفات خود را نیز تقدیم هلند و انگلیس کند. اما انگلیس که در این زمان در درجه اعلای دوستی با شاه عباس صفوی بود از آن زمان تا ۱۹۷۰ (یعنی ۳۴۰ سال بعد!) منطقه را ترک نکرد وثابت کرد که میهمان سپاسگزاری نیست. نبردهای دریایی خلیج فارس اگرچه کوچک بودند اما تأثیرگذاری جدی در توسعه انگلیس و در مرحله بعد فتح هند از خود نشان دادند.


منبع: افتاب