روشنگرى هاى تازه در مورد بمب اتمى نازى





● نويسنده: راينر - كارلس / مارك - واكر

● مترجم: رضا - رشيدى
● منبع: سایت - باشگاه اندیشه







شواهد جديد و بحث برانگيز تاريخى نشان مى دهد كه احتمالاً فيزيكدانان آلمانى در طول جنگ جهانى دوم به بمب هسته اى دست يافته و آن را آزمايش كرده بودند. راينر كارلس و مارك واكر يافته هاى جديدى را مطرح كرده و طرح هاى منتشر نشده اى از سلاح هسته اى آلمان ها را به نمايش درآورنده اند.


امسال شصتمين سالگرد حمله هسته اى آمريكا به دو شهر هيروشيما و ناكازاكى در ژاپن است. بمب هايى كه در آگوست ۱۹۴۵ بر روى ژاپن فرو افتادند محصول تلاش هاى زياد آ مريكا، انگلستان و گروه دانشمندان شركت كننده در پروژه منهتن بودند. آنها بايد بر مشكلات زيادى غلبه مى كردند و تنها زمانى توانستند اولين بمب را آزمايش كنند كه آلمان در ماه مه همان سال تسليم شده بود. مهم ترين انگيزه آن دانشمندان هنگامى كه پروژه را در سال ۱۹۴۱ آغاز كردند، احتمال درگير شدن در يك مسابقه تسليحاتى با همتايان آلمانى خود بود كه قصد استفاده از نيروى عظيم شكافت هسته اى در جنگ را داشتند. در آن زمان حتى آلبرت اينشتين نيز نامه اى را براى رئيس جمهور روزولت امضا كرد كه در آن بر لزوم جدى گرفتن موضوع تسليحات هسته اى از سوى ايالات متحده تاكيد شده بود (۱۹۳۹). نيلز بوهر فيزيكدان دانماركى هم در دسامبر ۱۹۴۳ از لس آلاموس -محل انجام پروژه منهتن- ديدار كرد تا از نظر علمى به آنها كمك كرده و به آنها روحيه دهد. اما هنگامى كه جنگ پايان يافت آشكار شد كه آلمان ها هيچ بمبى از آن گونه كه در ژاپن به كار گرفته شد در اختيار ندارند. در«پروژه اورانيوم» آلمان ها- كه در سال ۱۹۳۹ براى ساخت راكتور هاى هسته اى، جداسازى ايزوتوپ ها و كار بر روى انفجار هاى هسته اى برپا شده بود- تنها تعداد كم، ناكافى و پراكنده اى از دانشمندان مشاركت داشتند. بسيارى از آنها نيز همه وقت خود را صرف اين پروژه نمى كردند. در حالى كه در نقطه مقابل، پروژه منهتن هزاران دانشمند، مهندس و تكنسين را در استخدام داشته و ميليارد ها دلار هزينه را صرف مى كرد. بنابراين تعجب برانگيز نيست كه تاريخدانان نتيجه گرفتند كه آلمان ها حتى به ساخت يك دستگاه كار هسته اى نيز نزديك نشده بودند. با اين حال يافته هاى جديد تاريخى نشان مى دهد كه اين داستان پيچيده تر و جذاب تر از آن نگرش قديمى است.


• آلمان و بمب: يك حكايت آشفته

دانش ما نسبت به پروژه تسليحات هسته اى آلمان ها در طول زمان به خاطر انتشار منابع جديد و مهم اطلاعاتى تغيير كرده است. به عنوان مثال در ۱۹۹۲ دولت بريتانيا رونوشتى از مكالمات ضبط شده ميان ۱۰ دانشمند آلمانى را كه در ۱۹۴۵ در فارم هال نزديك كمبريج در بازداشت به سر مى بردند، منتشر ساخت. به جز ماكس وان لائو همه دانشمندان - اريك باگ، كورت دايبنر، والتر گرلاخ، اوتو هان، پاول هارتك، ورنر هايزنبرگ، هورست كورسينگ، كارل فردريش وان ويساكر وكارل ويتز- در پروژه اورانيوم كار مى كردند. جالب ترين مورد در اين باره شگفت زدگى اين دانشمندان از انفجار بمب هسته اى در هيروشيما است. دانشمندان آلمانى در پايان جنگ به طور مضحكى متقاعد شده بودند كه برنامه هاى آنها در مسابقه براى دستيابى به انرژى هسته اى و تسليحات اتمى از برنامه هاى متفقين جلوتر بوده است. موارد بيشتر هنگامى آشكار شد كه در سال ۲۰۰۲ آرشيو نيلز بوهر پيش نويس نامه هايى را كه بوهر در اواخر دهه پنجاه نوشته بود منتشر كرد. متن اين نامه ها درباره ملاقات او با هايزنبرگ و وان ويساكر در دسامبر ۱۹۴۱ است. بعد از جنگ اين دو دانشمند آلمانى مدعى شدند كه اين ديدار تنها براى جلب حمايت و كمك هاى نيلز بوهر در ارتباط با تحريم و كنترل تسليحات اتمى بوده است. اما بوهر در آن نامه ها انگيزه شرافتمندانه آن دو را رد مى كند. نكات پنهان و مبهم پيرامون اين ديدار به خوبى در نمايشنامه «كپنهاگ» توسط ميخائيل فراينز به تصوير كشيده شده است. كشف اسناد جديد از بايگانى هاى روس ها شامل مقالات انستيتو فيزيك قيصر ويلهم واقع در برلين پيچيدگى هاى زيادى در اين داستان به وجود آورده است. چهار مورد قابل توجه از اين موارد به شرح زير است: يك گزارش ادارى از وان ويساكر بعد از ديدار از كپنهاگ در مارس ،۱۹۴۱ پيش نويس يك درخواست ثبت اختراع از وان ويساكر در ،۱۹۴۱ يك درخواست اصلاح شده براى ثبت اختراع در نوامبر همان سال و دست نوشته هاى يك سخنرانى عمومى از ورنر هايزنبرگ در ژوئن ۱۹۴۲. يكى از نويسندگان اين مقاله (راينر كارلس) اين مدارك و همچنين بسيارى منابع ديگر را مبناى كتاب جديدى تحت عنوان «بمب هيتلر» قرار داده است. اين كتاب كه در ماه مارس منتشر شد مباحثات داغى را پيرامون ميزان پيشرفت آلمان در دستيابى به تسليحات اتمى و اهميت اين تسليحات به راه انداخت. («physics world» آوريل ۲۰۰۵ صفحه ۷) راينر كارلس با همكارى هيكو پترمن روزنامه نگار دريافت كه تعدادى از دانشمندان آلمانى در مارس ۱۹۴۵ يك آزمايش هسته اى انجام داده و انواعى از يك وسيله هسته اى را تست كرده اند كه تاكنون پوشيده مانده است. اين آزمايش در شرق آلمان در تورينگيا صورت گرفته بود. مطابق گزارش هاى غيرقابل انكار در پايان آن ماه و تا دو دهه بعد از آن اين آزمايش صدها اسير جنگى و افراد مقيم در اردوگاه را از پا درآورد. اگرچه آشكار نيست كه آيا اين دستگاه آن گونه كه مى خواستند كار مى كرد يا نه، با اين حال طورى طراحى شده بود كه از واكنش هاى شكافت و همجوشى هسته اى استفاده مى كرده و بنابراين يك سلاح هسته اى محسوب مى شد (شكل۱). در پى انتشار «بمب هيتلر» سند ديگرى در يك بايگانى خصوصى پيدا شد كه بلافاصله پس از پايان جنگ تهيه شده بود و شامل شكلى از تنها سلاح هسته اى شناخته شده آلمان ها بود (شكل ۲).


• دانشمندان آلمانى چه چيزهايى مى دانستند

طى ساليان دراز بسيارى از نويسندگان به اين نتيجه رسيده بودند كه هايزنبرگ و همراهانش نمى دانستند كه بمب اتمى چگونه مى تواند كار كند. يكى از اين نويسندگان ساموئل گوداسميت فيزيكدان است كه نتايج پژوهش هاى ارتش آمريكا درباره تلاش هاى آلمان براى ساخت بمب اتم را منتشر كرد (۱۹۴۷). پائول لورنس رز تاريخدان نيز در كتاب «هايزنبرگ و بمب اتمى نازى ها ۱۹۴۵- ۱۹۳۹» به چنين نتيجه اى رسيده بود (۱۹۹۸). استدلال اين منتقدان بر اين مبنا قرار داشت كه دانشمندان آلمانى درك درستى از مكانيسم واكنش زنجيره اى شكافت هسته اى كه در آن نوترون هاى پرسرعت آزاد شده از هسته اورانيوم ۲۳۵ يا پلوتونيوم خود باعث شكافت هسته هاى ديگر مى شوند، نداشتند. همچنين آن دو مى گويند آلمان ها نتوانستند دريابند كه پلوتونيوم هم مى تواند يك ماده منفجره هسته اى باشد. مكالمات ضبط شده از دانشمندان آلمانى در فارم هال نيز ظاهراً اين نارسايى هاى علمى آنها را تاييد مى كند. اين مدارك نشان مى دهند كه هايزنبرگ پس از شنيدن اخبار هيروشيما براى به دست آوردن جرم بحرانى ماده منفجره هسته اى يك رشته محاسبه انجام مى دهد كه كاملاً اشتباه بودند، هر چند كه طى روزهاى بعد آنها را تصحيح كرده و به تخمين خوبى از ميزان جرم بحرانى دست مى يابد. هرچند كه محاسبات اوليه آنها اشتباه بوده است اما اين خود مدرك مهمى است كه نشان مى دهد هايزنبرگ و همكاران او به كاركرد بمب براساس نقش نوترون هاى سريع در واكنش هاى زنجيره اى از قبل پى برده و مى دانستند كه علاوه بر اورانيوم ۲۳۵ پلوتونيوم هم مى تواند به عنوان ماده منفجره هسته اى به كار رود. براى نمونه كارمندان ارتش آلمان كه پيگير مسئله تسليحات هسته اى بودند در فوريه ۱۹۴۲ عنوان يكى از گزارش هاى خود را به صورت زير انتخاب كردند «توليد انرژى از اورانيوم». اين گزارش كه در دهه ۸۰ ميلادى كشف شد بر مبناى كارهاى هان، هارتك، هايزنبرگ و ديگران كه در پروژه اورانيوم كار مى كردند تنظيم شده بود. در گزارش آمده است اورانيوم ۲۳۵ خالص كه تنها ۷/۰ درصد از اورانيوم طبيعى را تشكيل مى دهد (بقيه اورانيوم ۲۳۸ غيرقابل شكافت است.) مى تواند باعث انفجارى ميليون ها برابر قوى تر از تمام مواد منفجره شناخته شده شود. علاوه بر اين در آنجا به خاصيت انفجارى پلوتونيوم كه در رآكتورهاى هسته اى توليد مى شود نيز اشاره شده بود. جرم بحرانى لازم را براى چنين سلاحى بين ۱۰ تا ۱۰۰ كيلوگرم تخمين زدند. اين موضوع با گزارش هاى متفقين كه در نوامبر ۱۹۴۱ اين جرم را بين ۲ تا ۱۰ كيلوگرم تخمين زده بودند قابل قياس است. اين گزارش در مركز اسناد تاريخى پروژه منهتن با عنوان «اسمايز» ضبط شده است. پيش نويس درخواست ثبت اختراع وان ويساكر در سال ۱۹۴۱ به خوبى آشكار مى كند كه او به خصوصيات و همچنين كاربردهاى نظامى پلوتونيوم پى برده بود. او نوشته بود: «توليد عنصر ۹۴ [يعنى پلوتونيوم] در مقياس قابل استفاده به كمك ماشين اورانيوم [رآكتور هسته اى] به خوبى صورت مى گيرد اين طرح يك مزيت ويژه دارد كه در واقع نكته مهم اين كشف نيز هست و آن اينكه عنصر ۹۴ را مى توان به كمك روش هاى شيميايى از اورانيوم جدا كرد.» وان ويساكر همچنين كاملاً روشن ساخته بود كه از پلوتونيوم مى توان در ساخت يك بمب بسيار قوى استفاده كرد: «با توجه به انرژى در واحد جرم، اين ماده منفجره حدود ۱۰ ميليون بار قوى تر از تمام مواد منفجره شناخته شده است و تنها آن را مى توان با اورانيوم ۲۳۵ خالص مقايسه كرد.» او همچنين توضيح مى دهد كه: «انفجار ناشى از شكافت عنصر ۹۴ هنگامى رخ مى دهد كه مقدار كافى از اين عنصر در يك مكان مثلاً در يك بمب گرد آورده شود به طورى كه اكثر نوترون هاى توليد شده توسط شكافت خود باعث ايجاد شكافت هاى جديد شوند و ماده موجود را ترك نكنند.» اين چيزى نيست جز ادعاى اختراع يك بمب پلوتونيوم. در سوم نوامبر ۱۹۴۱ عنوان اين درخواست به صورت زير ثبت شد: «استخراج انرژى، توليد نوترون و ساخت عنصرهاى جديد به كمك شكافت اورانيوم يا عناصر سنگين تر.» اين درخواست ثبت شده در دو چيز مهم با آن دست نوشته ها تفاوت داشت. اول آنكه به جاى وان ويساكر از طرف انستيتو قيصر ويلهم ارسال شده بود و دوم آنكه همه ملاحظات درباره انفجار هسته اى و بمب حذف شده بود. حذف كاربردهاى تسليحاتى انرژى هسته اى در اين گزارش مى توانست ناشى از تغيير وقايع در جنگ دوم جهانى باشد: در نوامبر ۱۹۴۱ ديگر پيروزى حتمى آلمان در جنگ آن گونه كه در اوايل سال به نظر مى رسيد حتمى نبود. توضيح ممكن ديگر اين است كه وان ويساكر و همكارانش عقايد خود را تغيير داده و شايد آن اشتياق اوليه نسبت به كاربردهاى نظامى انرژى هسته اى در آنها فروكش كرده بود. اين موضوع مى تواند ادعاى هايزنبرگ و وان ويساكر را درباره اينكه آنان به علت دودلى در مورد كار بر روى سلاح هسته اى در سپتامبر ۱۹۴۱ با بوهر ديدار كردند تائيد كند. شايد بيشترين توضيحات درباره اين ايده در كتاب «جنگ هايزنبرگ» اثر توماس پاور (منتشر شده در سال ۱۹۹۳) آمده باشد. اما سند ديگرى از مدارك روس ها _ گزارش وان ويساكر درباره ديدارش از كپنهاگ در بهار ۱۹۴۱- بيانگر آن است كه حداقل در آن زمان او به كار درباره اورانيوم علاقه مند بوده است. به علاوه مى دانيم كه پس از جنگ دانشمندان انستيتوى بوهر، هايزنبرگ و وان ويساكر را به جاسوسى در هنگام ديدارشان از كپنهاگ متهم كردند. اين اتهام تا حدى مى تواند درست باشد زيرا در مارس ۱۹۴۱ كه آلمان هنوز به اتحاد جماهير شوروى حمله نكرده بود و پيروزى نزديك به نظر مى رسيد وان ويساكر گزارش زير را براى ارتش تهيه كرده بود: «در كپنهاگ كسى بر روى تكنيك استخراج انرژى از شكافت اورانيوم كار نمى كند. آنها مى دانند كه در آمريكا انريكو فرمى تحقيق روى اين موضوع را آغاز كرده است با اين حال به خاطر آغاز جنگ اخبار جديدترى در دست نيست. پروفسور بوهر چندان از اين موضوع اطلاع ندارد كه ما نيز بر روى اين مسائل كار مى كنيم و البته من هم اين عقيده را در او تقويت كردم... تمام شماره هاى نشريه آمريكايى «فيزيكال ريويو» تا ژانويه ۱۹۴۱ در كپنهاگ موجود است. من فتوكپى از مهم ترين مقالات آنها را با خود آورده ام. ما ترتيبى داديم كه سفارت آلمان در آينده هم بتواند فتوكپى هاى لازم را براى ما تهيه نمايد.»


• توجه به سمت دايبنر جلب مى شود

كتاب «بمب هيتلر» دانسته هاى ما را درباره كار هاى آلمان ها در طول جنگ بر روى رآكتور هاى هسته اى و جداسازى ايزوتوپ ها به تصوير مى كشد. استفاده از مدارك بايگانى هاى روس ها و داستان هاى شفاهى فصل جديدى را در تاريخ تسليحات اتمى آلمان ها مى گشايد. در تمام مدت جنگ دو گروه رقيب در آلمان بر روى رآكتور هاى هسته اى كار مى كردند: يك گروه زير نظر فيزيكدان ارتشى «كورت دايبنر» در «گوتو» نزديك برلين و دانشمندانى كه ورنر هايزنبرگ درلاپيزيگ و برلين سرپرستشان بود. در آزمايش هاى گروه هايزنبرگ، متناوباً از لايه هاى اورانيوم و مهاركننده هاى هسته اى استفاده مى شد. اما گروه دايبنر روش بهترى را با استفاده از يك شبكه سه بعدى مكعب هاى اورانيوم كه توسط مهاركننده هاى هسته اى پوشيده شده بودند گسترش مى دادند. هايزنبرگ هيچگاه براى دايبنر و گروه دانشمندانش ارزش لازم را قائل نبود. راينر كارلس آشكار ساخت كه دايبنر توانسته بود آخرين رشته از آزمايش هايش را در ماه هاى آخر جنگ انجام دهد. دايبنر پس از مجموعه اى از اندازه گيرى ها نامه كوتاهى در ۱۰ نوامبر ۱۹۴۴ براى هايزنبرگ نوشت كه شامل اطلاعاتى از آزمايش انجام شده و مشكلات موجود براى كار با رآكتور بود. متاسفانه هيچ منبع ديگرى درباره اين آزمايش كه در گوتو انجام شد، يافت نشده است. آزمايش هاى باستان شناسى صنعتى كه در سال هاى ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۳ در اين مكان صورت گرفته نشان مى دهند كه واكنش زنجيره اى هسته اى حتى براى مدت كوتاهى اتفاق افتاده ولى احتمالاً بر اثر حادثه اى ناگهان متوقف شده است. در ۱۹۵۵ دايبنر درخواستى براى ثبت اختراع نوع جديدى از رآكتور «دو مرحله اى» ارائه كرد كه مى توانست پلوتونيوم توليد كند. اين رآكتور دقيقاً براساس آخرين آزمايش او در آخر جنگ عمل مى كرد. مسئله جالب تر ديگر از افشاگرى هاى كتاب راينر كارلس اين است كه يك گروه از دانشمندان زيرنظر دايبنر يك سلاح هسته اى را ساخته و آزمايش كردند. اين سلاح از شكافت هسته اى استفاده مى كرد ولى شبيه بمب هاى اتمى كه در هيروشيما و ناكازاكى استفاده شدند، نبود (شكل ۱a و ۱b). هر چند اين بمب طورى طراحى شده بود كه از همجوشى هسته اى نيز استفاده مى كرد، ولى شبيه بمب هيدروژنى كه آمريكا و اتحاد جماهير شوروى آن را در دهه ۵۰ آزمايش كردند، نبود. اين سلاح شامل يك ماده منفجره قوى به شكل يك كره توخالى براى متمركز كردن انرژى و گرماى ناشى از انفجار در يك نقطه درون اين كره بود (شكل ۱C) .مقدار كمى از اورانيوم غنى شده به عنوان منبع نوترون با مخلوطى از دوتريوم و ليتيوم در درون اين كره قرار داشت. اين سلاح بيشتر يك سلاح تاكتيكى بوده تا استراتژيك و به هيچ عنوان باعث پيروزى هيتلر در جنگ نمى شد. اين موضوع چندان آشكار نيست كه اين طرح تا چه حد موفقيت آميز بوده است. اما آن چيزى كه آشكار شده اين است كه گروهى از دانشمندان در ماه هاى آخر جنگ نااميدانه بر روى ساخت اين سلاح كار مى كردند.


• نقشه طراحى براى يك بمب

كمى پس از پايان جنگ يك دانشمند ناشناس اتريشى يا آلمانى گزارشى از كار براى ساخت سلاح هسته اى در مدت جنگ تهيه مى كند. اين گزارش كه پس از انتشار كتاب «بمب هيتلر» كشف شد حاوى اطلاعات نسبتاً دقيقى از سلاح هاى هسته اى است كه به خاطر به كار بردن اصطلاح «پلوتونيوم» به نظر مى رسد نويسنده از پروژه منهتن تا حدودى آگاه بوده است. متاسفانه گزارش شامل صفحه عنوان نيست و معلوم نيست كه چه كسى آن را تهيه نموده است. بنابراين چندان آشكار نيست كه اين شخص عضو گروه اصلى پروژه اورانيوم بوده يا تحت نظر دايبنر كار مى كرد. چيزى كه اين گزارش آشكار مى كند اين است كه موضوع توانايى ساخت يك سلاح قوى از اورانيوم موضوع شناخته شده و رايجى در مجامع علمى آلمان بوده است. همچنين اين گزارش حاوى طرحى از يك سلاح هسته اى آلمان ها است. (شكل ۲) اين دياگرام بيشتر حالت شماتيك دارد تا طرحى دقيق و مهندسى براى ساخت سلاح. اين نويسنده ناشناس همچنين ميزان جرم بحرانى براى پلوتونيوم را كمى بيش از پنج كيلوگرم ذكر مى كند كه تقريب بسيار خوبى است. اهميت اين موضوع در اين است كه چنين اطلاعات دقيقى در گزارش اسمايز در منهتن وجود ندارد. همچنين اين گزارش به اين دليل جذاب است كه آشكار مى كند دانشمندان آلمانى مشتاقانه بر روى مسائل تئورى در رابطه با ساخت بمب هيدروژنى كار مى كردند. اين موضوع را دو منبع ديگر نيز تاييد مى كنند. مقالات «اريك راسچومان» مدير گروه تحقيقات اسلحه كه شامل بسيارى از مدارك و محاسبات تئورى بر روى همجوشى هسته اى هستند. «رايز نبرگ» فيزيكدان وينى نيز اين موضوع را در كتاب «تاريخ بمب اتمى» كه در سال ۱۹۴۶ منتشر كرده است، بيان مى كند.


• نه به عنوان آخرين كلام

تاريخدانان و دانشمندان دهه ها به بحث درباره اينكه آيا هايزنبرگ و ون ويساكر به دنبال ساخت بمب اتمى بوده اند، پرداختند. با افشاگرى هاى جديد تصوير ما از سلاح اتمى آلمانى ها به كلى تغيير كرده است، هيچ كدام از اين اطلاعات روشن نمى كند كه آيا اعمال هايزنبرگ و همكارانش يك عدم همكارى خودخواسته بوده يا اينكه در همكارى و كمك به نازى ها شكست خورده و موفق نشدند. با اين حال مدارك جديد و افشاگرى هاى راينر كارلس، با نشان دادن دودلى هايزنبرگ و ون ويساكر درباره تسليحات هسته اى جايگاه آنان را در اين زمينه تغيير مى دهد، با اينكه آنها كار بر روى رآكتورهاى هسته اى و جداسازى ايزوتوپ ها را ادامه داده و چشم انداز سلاح هاى هسته اى را براى مردان قدرتمند در حكومت نازى ها روشن ساختند اما آنگونه كه مى توانستند در راه ساخت سلاح هسته اى براى رژيم هيتلر تلاش نكرده اند. اين بى احتياطى است اگر فكر كنيم كه اين آخرين كلام است. داستان بمب اتمى آلمانى ها مانند مرده متحرك (زامبى) است: هرگاه درباره چرايى و چگونگى اطلاعاتى كه داريم مى انديشيم اين ماجرا دوباره زنده مى شود.