تاریخ: اول اکتبر سال 331 قبل از میلاد
محل: نزدیک موصل و اربیل در عراق امروزی
نتیجه: پیروزی قاطع اسکندر



دراین نبرد، اسکندر سومین و آخرین پیروزی خود بر ارتش ایران را بدست آورد که نتیجه آن، پایان حکومت داریوش بر ایران بود. شرایط عوارض زمین در این نبرد برای هر دو طرف یکسان بود و کسی نمی توانست ادعا کند که تنها این شرایط سبب پیروزی اسکندر بوده اند. داریوش زمین مسطحی را انتخاب کرد که بتواند از برتری عددی خود به خوبی استفاده کند و مانند نبرد ایسوس دچار کمبود فضای کافی برای مانور نیروهایش نگردد.

اگرچه سپاه داریوش بر یونانی ها برتری عددی خردکننده ای داشته است اما از نظر تجهیزات و کیفیت در سطح پایین تری نسبت به مقدونی ها قرارداشتند. فالانکسهای مقدونی از نیزه های بلند 6 متری استفاده می کردند درحالیکه مزدوران یونانی و ارمنیها (که احتمالا به شیوه مزدوران یونانی می جنگیدند) نیزهای 3متری داشتند و گارد جاویدان از نیزه های 1.2متری استفاده می کردند. این نیروهای زبده از زره سنگین استفاده می کردند اما دیگر نیروهای پیاده ایران بیشتر پیاده سبک بودند که از تیروکمان استفاده می کردند.

داریوش بهترین سواره نظام خود را از ساتراپهای شرقی ایران فراخوانده بود و از سواره نظام متحدین سکایی خود نیز بهره می گرفت. او دستور داده بود تا قبل از نبرد بوته ها و درختچه های میدان را بکنند تا فضای مناسبتری برای مانور ارابه هایش فراهم شود.

یکی از مقدماتی که می توان برای این نبرد در نظر گرفت این است که جزئیات زیادی از فرآیند برنامه ریزی وجود داشته است که متاسفانه هیچ منبعی آنها را شرح نداده است اما تمام منابع بیان می کنند که قبل از آغاز نبرد یک شناسایی حرفه ای انجام شد که اسکندر در تمام عملیات خود از آن بهره گیری کرد. این امر قبل از جنگ و در میانه آن معنای بسیار مهمی در برداشته است. او کاملا زمین و ظرفیتهای حریفش را می شناخته است. با وجود اینکه اسکندر تنها چند عنصر شناخته شده تاکتیکی پارسها را از کتاب گزنفون (مانند استفاده از ارابه) فراگرفته بود نقشه ای کشید و بیشتر عوامل اصلی را پیشبینی کرد و توسط هیچ کدام از خدعه های داریوش غافلگیر نشد. او مانند دفعات قبل مستقیما حمله نکرد و از هیچ نقشه سنتی نیز استفاده نکرد و به همین دلیل رفتارش برای دشمن غیرقابل پیش بینی بود. هنگامی که سپاه پارسیان را در دوردست دید به سپاهیانش دستور توقف داد و آنها همانجا اردو زدند.

مرحله اول



موقعیت اولیه دو طرف بسیار شبیه چیزی است که در تصویر بالا به نمایش درآمده است غیر از اینکه سپاه اسکندر نصف طول سپاه ایران را داشته است. در ابتدا اسکندر مشاهده کرد که زمین بسیار صاف و مناسب برای حملات ارابه ها است. داریوش فکر می کرد که اسکندر مانند دو نبرد پیشین خود شروع خواهد کرد و یک حمله مستقیم را به جناح روبروی خود انجام خواهد داد. اسکندر مجددا نیروهایش را به صورت آرایش اریب مرتب کرد در حالیکه جناح راستش قوی تر بود. دوباره پارمنیون مجبور بود تا تنها جلوی نیروی دشمن را سدکند و حمله اصلی توسط اسکندر انجام می گرفت. تعداد سپاهیان ایران به قدری بیشتر بود که اسکندر تصمیم گرفت تا تاکتیک خود را عوض کند. به جای حمله سریع، او مستقیما به جلو رفت. همچنین در بعضی منابع آمده که موانعی توسط ایرانی ها بر روی زمین درست شده بود که باید جلوی حمله سریع اسکندر را می گرفتند. این موانع در جلوی صفوف ایران در نقشه آمده است.

مرحله دوم



هنگامی که مسیر اسکندر بر روی زمین صاف مسدود شد، داریوش تصمیم به حمله گرفت چرا که پس از چند لحظه ارابه هایش در زمین نامناسب بلا استفاده می شدند. ارابه ها همگی به سمت مرکز سپاه اسکندر که فالاکنسها در آن موضع گرفته بودند حمله کردند(پیکانهای قهوه ای در مرکز). فالانکسها برای مقابله با ارابه ها تاکتیک موثری را توسعه داده بودند. آنها به محض رسیدن ارابه ها در صفوف خود دالانی باز میکردند که باعث می شد ارابه ها بدون برخورد از میانشان عبورکنند. پس از آن از پشت راه آنها را بسته و دیگر نیروهای پیاده نظام به ارابه ها حمله می کردند. داریوش سواره نظام جناح راست خود را جلوتر فرستاد و قسمتی از سوراه نظام جناح چپ را برای متوقف کردن اسکندر استفاده کرد. بسوس که فرماندهی جناح چپ ایران را برعهده داشت یک وظیفه مخصوص داشت. او باید جناح راست اسکندر را دور می زد و به فالانکسها از پشت سر حمله می برد. اسکندر جناح راستش را به سمت راست گسترش داد تا از این حمله محافظت کند. سواره نظام ایران متوقف شد و مجبورشدند تا فالانکسها را بشکافند.

مرحله سوم



در میان نیروهای داریوش چند سوءتفاهم اتفاق افتاد و تقریبا تمام سواره نظام جناح چپ ایران به سمت جناح راست حرکت کردند درحالیکه داریوش در حقیقت می خواست قسمتی از آنها را در موضعشان نگه دارد تا بعدا به مقابله با حمله اسکندر بفرستد. لاوی های جوانی که باید فاصله بین صفوف ایرانی ها پرمی کردند جناح چپ داریوش را به خوبی پوشش ندادند. اسکندر مترصد چنین فرصتی بود و سواره نظام نخبه او به سرعت مانند گوه در فاصله ایجاد شده در صفوف ایرانی ها فرورفت(پیکان شماره1 در سمت راست نقشه). درضمن، پیاده های نخبه او و 4 گردان از فالانکسها به سمت مرکز نیروهای داریوش حرکت کردند(پیکانهای آبی در مرکز نقشه). فاصله ای بین نیروهای متحد ایجاد شد و ایرانی ها راه خود را به داخل اردوگاه اسکندر گشودند(پیکان های قهوه ای در مرکز نقشه).

مرحله چهارم

دسته های دخیره فالانکسها که در عقب بودند در برابر سواره نظامی که خط را شکسته بود مقاومت کردند(پیکانهای آبی در مرکز نقشه). اسکندر با سواره نظام نخبه خود به مرکز نیروهای داریوش حمله برد (پیکان آبی در بالای نقشه)و در نتیجه پادشاه ایران فرار کرد(پیکان قهوه ای در مرکز نقشه). پیاده نظام ایرانی ها سعی کردند تا از پشت به اسکندر حمله برند(پیکان شماره1 در نقشه) اما آگرینها عقبه اسکندر را پوشش دادند(پیکان شماره2در نقشه).



مرحله پنجم



در این زمان اسکندر به تعاقب داریوش نپرداخت و به جای آن دور زده و جناح راست خود را از دشمن پاکسازی کرد و آنها را مجبور به عقب نشینی نمود(پیکان آبی در سمت چپ و بالای نقشه). پس از آن پیام معروف پارمنیون به او رسید که از اسکندر تقاضای کمک می کرد. سواران نخبه برای کمک به پارمنیون به جناح چپ رفتند(پیکان بلند در مرکز نقشه) و سواره نظام ایران را به عقب راندند. کمی پس از آن، اسکندر شروع به تعقیب داریوش کرد اما دیگر برای گرفتن او خیلی دیر شده بود.

یکی از نکات مهم این نبرد استفاده از تاکتیک آرایش اریب است. اما مهمتر از آن استفاده اقتصادی اسکندر از نیروهایش بود. او مجبور بود که سپاه بیشمار دشمن را از فالانکسهایش دور نگه دارد تا وضعیت میدان به او فرصت حمله را بدهد.

بدین سان بود که اسکندر مقدونی در حالیکه تنها 24سال داشت توانست در پرشی 3گام خود را به اوج شهرت و افتخار برساند و بلندترین قله های موفقیت را زیر پا بگذارد. او در جنگهایی با ایرانی ها درگیر شد که برتری عددی با دشمن بود ولی مانورهای به موقع و زمان سنجی و تاکتیک برتر اسکندر او را پیروز میدان کردند.

خلاصه نبرد اربیل