گرزها ، چكش‌ها و………..

گرزها ، گرزهاي زره‌شكن و چكش‌ها را بايد قديمي‌ترين سلاح به حساب آورد انسان مي‌توانست آنها را در دستان خود بگيرد و از طرف ديگر نمي‌شكستند و اجزايي نداشتند تا از كار بيفتد . چماق يا گرز از قديمي‌ترين نوع سلاح‌ها است . چماق‌هاي اوليه در واقع قلنبه‌هايي از سنگ بود كه از زمين برمي‌داشتند و انسان ماقبل تاريخ از آن به عنوان ابزار و سلاح استفاده مي‌كرد از گرز براي خرد كردن دانه‌هاي خوراكي و نيز براي شكار حيوانات و جنگ با دشمن هم بهره مي‌بردند . در جنوب آفريقا نقاشي‌هاي ديواري متعلق به 6000 سال ق.م را كشف كرده‌اند كه در آنها دو نقش انسان با چوب‌هاي بلند و سنگين كه نظير گرز هستند به چشم مي‌خورد . آدمي از مصالح گوناگون براي ساختن گرز استفاده كرده است . مثلاً ستخوان هاي بلند و سنگين جانوران ،‌چوب دراز و ضخيم كه از درخت يا بوته يا نباتات ديگر مي‌كندند از جمله اين مصالح بوده است .
با استفاده از فلز ، گرز ساده ،‌ به گرز زره‌شكن تبديل شد سر گرز زره‌شكن ،‌ سنگين و گل ميخ‌دار يا نوك تيز بود . از اين خاصيت براي كوبيدن و خرد كردن سپر يا زره دشمن استفاده مي‌شد . همچنين سربازان پياده يا سوار از آن براي جنگ تن به تن استفاده مي كردند . امروزه در مجلس نمايندگان ايالات متحده از يك چماق كوچك زره‌شكن از جنس عاج و طلا به صورت تشريفاتي استفاده مي‌شود .
در بريتانيا هم عصاي سلطنتي كه ملكه در مراسم خاص در دست مي‌گيرد در واقع نوعي گرز زره‌شكن به شمار مي‌رود .

تبرها و سلاح‌هاي پرتابي

انسان تبر را با داخل كردن سنگ چخماق تيز به درون شاخه‌هاي شكافدار يا چنگالدار درست كرد و وقتي هم نحوه استفاده از مفرغ ،‌ آهن و فولاد را آموخت تبرهاي تيزتر و قوي‌تر توليد كرد . تا فرا رسيدن عصر آهن ،‌ سرتبرها را چنان قالب مي‌دادند تا حفره داشته باشد و دسته تبر در آن جا بيفتد . مدتي بعد هم تيغه تبر را چكش‌كاري مي‌كردند تا لبه آن تيز شود . امروزه هنوز هم تبر را بر همين منوال مي‌سازند .
پادشاهان و زمامداران نيرومند از تبر به عنوان مظهر قدرت خود استفاده كرده‌اند . در تمدن « مينوان كرت» هم مي‌بينيم تبر دو سر مفرغي را به عنوان مظهر اين تمدن به كار برده‌اند .



فلاخن‌ها ،‌ تير و كمان‌ها و كمان‌هاي زنبوركي


پرتابگر يا فلاخن‌ها از جمله كمان بلند زنبوركي سلاحي دور از دشمن است . اين موضوع به جنگجو اجازه مي‌‌داد به دشمن حمله كند و در همان حال دور از دسترس او باقي بماند . در نبردهاي دريايي قديم از پرتابگر‌ها استفاده مي‌كردند . انبوهي از سلاح‌هاي پرتاب كننده سنگ را در « قلعه ميدن» واقع در « دورست» انگلستان كشف كرده‌اند كه در آنجا مدافعان سلتيك زبان ، در سال 44 ميلادي با رومي‌ها جنگيده‌اند .
كمان در زمره قديمي‌ترين سلاح‌هاي دنيا است . نقاشي‌هاي غاري عهد قديم متعلق به 10000 و 5000 سال ق.م در كاستلون اسپانيا تصاويري از انسان‌ها را نشان مي‌دهد كه در جنگ از كمان استفاده كرده‌اند . در دانمارك كمان‌هايي متعلق به 2000 تا 1500 ق.م و در مصر به حدود 1400 ق.م پيدا كرده‌اند .
جنگاوران انگليسي و ولشي با استفاده از كمان‌هاي بلند خود در سه نبرد برضد فرانسه : نبرد كرسي در اوت 1346 ، پواتيه در سپتامبر 1356 و آژينكو در اكتبر 1415 به پيروزي رسيدند .


دشنه‌ها و كاردها

دشنه‌ها و كاردها را به دليل كوچكي ، سبكي و آساني ،‌ حمل سلاح‌هاي دم دست مي‌گويند و چون مي‌توان از آنها در سكوت كامل استفاده كرد سلاح‌هاي پنهاني هم گفته مي‌شوند . از دشنه و كارد در جنگ تن به تن و نيز به عنوان سلاح پرتابي استفاده مي‌كنند .
هر چند طرح دشنه از كارد اقتباس شده لكن ميان اين دو تفاوت مهمي موجود است . كارد يا چاقو وسيله‌اي ساده است كه يك طرف لبه آن تيز است و ممكن است نوك آن هم نسبتاً كند باشد هم براي مصرف روزانه مثل گوشت به كار مي‌رود و هم مي‌توان از آن به عنوان سلاح استفاده كرد .
اما تيغه دشنه در هر دو طرف تيز است و طول آن چنان شكل داده مي‌شود كه در نوك باريك و تيز شود و براي حفاظت دست استفاده كننده بين تيغه و دسته معمولاً حائلي مي‌گذارند . دشنه را هميشه در زمره سلاح طبقه‌بندي مي‌كنند .
قديمي‌ترين دشنه‌ها را از سنگ چخماق ساخته‌اند و بعد از آن هم از چوب يا استخوان تيز استفاده كرده اند . دشنه‌هايي از جنس مفرغ ، آهن و فولاد بسيار بادوام‌تر بوده‌اند .

شمشيرها ، شمشيرهاي بلند و شمشيرهاي هلالي
شمشير كه از قديمي‌ترين سلاح‌هاي دنيا است اكنون به صورت مظهري براي مقام افسري در مراسم رژه‌هاي نظامي درآمده است . انسان از ابزارهايي به شكل شمشير در كارهاي مزرعه و علف‌چيني استفاده كرد اما در آنها مثل وسايل مشابه تغيراتي دادند تا مناسب جنگ شود . شمشيري موسوم به كوكوي ساخت نپال سلاحي قديمي است كه امروزه همچنان مورد استفاده سربازان گروه سواره در ارتش بريتانيا مي‌باشد . تيغه پهن و خميده براي بريدن شي‌ء و حتي حفر زمين مناسب است و در عين حال سلاح بسيار خوبي هم در جنگ تن به تن به شمار مي‌رود .
شمشيرهاي قديمي را بيشتر براي شكافتن و نه ضربت زدن به كار مي‌برند . قرن‌ها در اروپا تيغه شمشيرها را كوتاه و مستقيم مي‌ساختند كه نوك باريك داشت و تيغه آن دو لبه بود . اين شمشير را در ابتدا از مفرغ و بعداً از آهن و عاقبت از فولاد ساختند . رومي‌ ها شمشيري كوتاه از جنس فولاد به طور حدود نيم‌متر موسوم به شمشير گلادياتور توليد كردند . اين سلاح به دشنه‌اي بلند با تيغه پهن شباهت داشت . واژه گلادياتور يعني كسي كه در سيرك‌ها يا استاديوم‌هاي رومي مي‌جنگيد . كلمه گلادياتور از همين واژه اقتباس شده است .
شهسواران و جنگاوران غربي در طول جنگ‌ هاي صليبي فنون ساخت شمشير ار از مسلمانان آموختند . اين موضوع منجر به ساخت شمشيرهاي عالي در غرب شد . جنگاوران خاورميانه‌اي شمشيرهاي منحني موسوم به شمشير خميده را به كار مي‌بردند . طول اين نوع شمشير بلند بود و تيغه‌اي باريك و بسيار تيز داشت

ميله‌ها و نيزه‌ها
شكارچيان ماقبل تاريخ حيوانات را با نيزه مي‌كشتند تا غذا به دست آورند . نيزه در مقايسه با سنگ قدرت و دقت بيشتري داشت و پرتاب آن از فواصل دور از خطر هم ميسر بود . قديمي‌ترين نيزه‌ها را در واقع از نهال‌هاي راست (‌يا درختان نورسته‌) مي‌ساختند يعني يكسر آن را تيز مي‌كردند . در شرق دور از چوب خيزران استفاده مي‌كردند كه سبك و محكم بود و به كمك آتش نوك آن را بسيار تيز مي‌كردند اگر در نوك آن چخماق و يا سنگ فلزدار تعبيه مي‌كردند اثر آن مهلك‌‌تر مي‌شد .
جنگجويان در اكثر ارتش‌هاي قديم به نيزه مجهز بودند . البته نيزه پرتابي با يك عيب همراه بود يعني وقتي آن را به سوي دشمن پرتاب مي‌كردند به دست آوردن مجدد آن ناممكن مي‌شد .
در واقع دشمن مي‌توانست از آن عليه پرتاب كننده استفاده كند . رومي‌ها با اختراع نيزه‌اي به نام پيلوم يا نيزه سنگين پياده نظام بر اين مشكل غلبه كردند . گردن اين نوع نيزهرا در قسمت نوك بلند و باريك مي‌ساختند تا پس از اصابت به هدف نوك آن بشكند و دشمن نتواند از آن استفاده كند . سلاح‌هاي چوبي بلندتر و سنگين‌تر را بيشتر براي جنگيدن و نه پرتاب كردن مي‌ساختند .
در دوران قرون وسطي روستانشينان از چوب‌هاي بلند به عنوان عصا استفاده مي‌كردند . بر نوك اين عصا تيغه‌هاي متفاوتي مي‌بستند تا پياده نظام و سواره نظام از آنها به صورت سلاح استفاده كنند . البته نيزه نوكدار بيشتر مورد استفاده سواره نظام قرار مي‌گرفت .
تيغه چاقو يا تبر و همچنين تيغه كارد ضخيم نوك برگشته را كه ابزار بود بر نوك نيزه هم مي‌بستند . با نصب نوك‌هاي چنگالي تيز ( مثل چنگال دو شاخه ) نيزه‌هاي شاخه‌دار مي‌ساختند . نيزه‌هاي تبرزيني را از يك ميله بلند و نوك و سر تبري شكل درست مي‌كردند كه پايين‌تر از نوك نيزه مي‌بستند .


سلاح‌هاي آتشين قديمي
سلاح آتشين به آن نوع جنگ‌افزارهايي مي‌گويند كه در آنها از باروت و گلوله استفاده مي‌شود . تاريخ ساخت اولين نوع سلاح‌هاي آتشين در غرب به اوايل سده پانزدهم ميلادي باز مي‌گردد اين گونه سلاح‌ها مثل توپ‌هاي كاليبر كوچك عمل مي‌كردند و آن قدر سبك بودند كه سربازان پياده يا سواره هم مي‌توانستند آنها را حمل كنند . سلاح‌هايي از اين نوع به پرتاب كننده فشفشه‌هاي دستي كه امروزه براي دادن علامت خطر در دريا به كار مي‌برند خيلي شبيه بودند و لوله كوتاهي داشتند كه به قبضه متصل مي‌شد .
طول سلاح‌هاي مرسوم تا اواخر سده پانزدهم و اوايل سده شانزدهم با داشتن لوله و تفنگ و قنداق به حدود 165 سانتيمتر مي رسيد . قنداق ، لوله فلزي را در خود جاي مي‌داد و محكم مي‌گرفت و تيرانداز موقع شليك ته قنداق را در انحناي شانه خود مي‌گذاشت .
تفنگ شمخال سلاح بزرگتري بود كه غالباً آن را روي سه پايه ساده‌اي به كار مي‌بردند و معمولاً دو خدمه داشت كه يكي هدف‌گيري مي‌كرد و ديگري يك فتيله نوك تيز و شعله‌ور را دم سوراخ يا منفذ لوله مي‌گرفت . سربازاني كه اين نوع سلاح‌هاي سنگين را حمل مي‌كردند مشتاق بودند تا صنعتگران سلاح‌هاي سبك‌تر و راحت‌تر بسازند . آنگاه اولين پيشرفت در ساخت تفنگ‌ هاي فتيله‌اي حاصل شد براي شليك اين تفنگ از فتيله يا رشته آغشته به ماده شيميايي به اسم شوره يا نيترات پتاسيم كه آرام آرام مي‌سوخت استفاده كردند . رشته را پيرامون يك دستك يا اهرم خميده مي‌پيچيدند .
لگنچه‌اي كم عمق و پر از باروت كه مجراي باريكي داشت به لوله اسلحه منتهي مي‌شد . سربازان براي تيراندازي با تفنگ فتيله‌اي ابتدا رشته دور دستك يا فتيله را روشن مي‌كرد سپس درپوش فنري منتهي به لگنچه را باز ميكرد و ماشه را مي‌چكاند . اين عمل آتش فتيله در حال سوخت را به باروت مي‌رساند و سپس انفجار حاصل مي‌‌شد .


زره‌‌ها
جنگجويان زره را براي حفاظت سر و گردن و چشم و سينه مي‌پوشيدند . زره‌هاي قديمي از جنس مفرغ بود اما بعداً از فولاد استفاده كردند . جنگاوران ژاپني زره‌هايي ار جنس چوب خيزران بر تن مي‌كردند لكن پوشيدن آن با مشكلي همراه بود ، از يك طرف مي‌بايد آن قدر ضخيم يا سنگين باشد تا جنگاوري كه آن را مي‌پوشد مصون بماند و از طرف ديگر هم مي‌بايد آن قدر سبك مي‌بود كه مانع سهولت حركت نشود و جمع اين دو خاصيت قدري دشوار بود . يونانيان عهد باستان نخستين قومي بودند كه زره مفرغي بر تن كردند و از آن براي محافظت بازو ، پا و سينه استفاده بردند . لژيونرها يا سپاهيان رومي ، زره رزمي مي‌پوشيدند كه سينه ، شكم ،‌پشت و شانه آنان را محافظت مي‌كرد و با اين وسيله ريه ، قلب و عروق مهم خوني گردن ايشان از گزند مصون مي‌ماند . بازو و پاي جنگاور رومي بدون پوشش بود لكن به سهولت مي‌توانست حركت كند و بدود .
يكي از روش‌هاي ارزان قيمت براي درست كردن زره آن بود كه صفحات فلزي را به لباس بلند يا لباده لايي‌دار مي‌دوختند . تا فرارسيدن ايام نبرد هاستيگنز در انگلستان اشراف جنگجو و سربازان از زره زنجيري يا خفتان به هم متصل شده براي محافظت استفاده كردند . اين زره يا خفتان جنگجو را در برابر ضربات شمشير و پيكان و نيزه محافظت مي‌كرد و مانع حركت بدن نمي‌شد . خفتان را با متصل كردن حلقه‌هاي آهني به يكديگر مي‌ساختند تا نوعي پوشش يا پارچه‌ فلزي درست كنند . جنگاوران ساكسني و نورمني لباده‌هاي زرهي بر تن مي‌كردند كه بازوها و اندام را تا سر زانو محافظت مي‌كرد . آنان كلاهخودي از جنس خفتان بر سر مي‌گذاشتند و زير خفتان جليقه‌هاي نيم‌تنه ، لايه‌دار مي‌پوشيدند . اين نيم‌تنه مانع از آن مي‌شد تا ضربات شمشير سبب شود كه خفتان مستقيماً به پوست بدن فشار آورد .

استفاده از حيوانات در جنگ
در گذشته از فيل ، اسب ، الاغ و گاو اخته در جنگ استفاده مي‌كردند . اكثر اين حيوانات براي حمل سربازان و كشيدن واگن مورد استفاده واقع مي‌شدند ، اما از فيل تقريباً مثل تانك امروزي استفاده مي‌كردند چون مي توانست سربازان را زير پا له كند به علاوه كمانداران بر پشت آن سوار مي‌شدند و با ديد بهتري هدف‌ها را مي‌زدند .
يكي از قديمي‌ترين جنگ‌هايي كه در آن از فيل استفاده شد در آريلا يا اربيل كنوني ( واقع در عراق ) به سال 331 ق.م بود . در اين جنگ داريوش سوم پادشاه ايران با داشتن15 فيل ارتشي را برضد اسكندر سردار مقدوني رهبري كرد . سربازان اسكندر ابتدا با ديدن فيل هراسان گشتند اما به دليل انضباط شديدي كه داشتند از ميدان رزم فرار نكردند و جنگيدند و پيروز هم شدند .

استفاده از اسب در جنگ
اسب اين امكان را به ارتش‌هاي گذشته مي‌داد تا به سرعت جابجا شوند . از آنها براي كشيدن واگن ، تجهيزات محاصره و غارت يا حمل غنايم استفاده مي‌كردند . در ميدان رزم ديده‌وران و پيك‌ها با نشستن بر اسب خبرها را نزد سرداران مي‌بردند و دستورات آنان در باره نقشه جنگ را به ديگران ابلاغ مي‌كردند . دشمن نمي‌توانست اسب‌هاي قوي هيكل سواران اسلحه را كه در كنار هم مي تاختند و حمله مي‌كردند به آساني متوقف كند .
نخستين قومي كه از اسب در جنگ استفاده كرد قوم آشور بود كه حدود 800 ق.م آن را به ميدان آوردند و براي سواره نظام و كشيدن ارابه و شكار استفاده كردند . رومي‌ها از نژاد اسب‌هاي اروپايي ، خاورميانه‌اي و آفريقايي در پرورش نسل اسب براي انجام مسابقه ، شكار ، حمله شديد و رام كردن بهره گرفتند .
سلاح‌هاي سواره‌نظام
سلاحي كه جنگجوي سواره به كار مي‌برد منعكس كننده مهارت او به عنوان سواركار بود . سواران مغولي چنگيزخان مي‌توانستند بدون گرفتن عنان اسب سواره بروند و البته اين كار به معناي آن بود كه مي‌توانستند در پشت زين از كمان خود استفاده كنند . سواران معمولاً نيزه كوتاه و بلند را در يك دست مي‌گرفتند و با آن ضربت مي‌زدند . نيزه آن قدر بلند بود كه به سرباز پياده امكان مي‌داد تا از نزديك به دشمن ضربت وارد كند . آنان معمولاً مستقيماً به سوي دشمن پيش مي تاختند تا سرعت و نيروي محركه آني اسب را به سنگيني نيزه بيفزايد . نيزه‌سواران در اروپاي قرون وسطي موردپسند واقع شدند و سواران لهستاني و مجارستاني استفاده از آن را ادامه دادند . نيزه‌داران لهستاني از اين سلاح در جنگ‌هاي ناپلئوني سال‌هاي 1800-1815 برضد فرانسويان استفاده كردند . شهسواران قرون وسطي هم قبل از اين زمان در جنگ‌ها از نيزه استفاده مي‌بردند و مهارت‌هاي خود را در مسابقات نشان مي‌دادند . چون در جنگ با نيزه ممكن است دشمن اسب شهسوار را هم به صورت هدف درآورد از اين رو صنعتگران به ساختن زره براي اسب روي آوردند .
زره اسب را سينه‌پوش هم مي گفتند كه در ساده‌ترين شكل خود شامل خفتان و صفحه‌اي براي پوشاندن جلوي صورت اسب و سينه‌بند تزييني مي‌شد كه تا بالاي پاهاي جلو سينه مي‌رسيد . اگر قرار بود اسبي تماماً زره‌پوش شود گذشته از پوشش‌هاي فوق ،‌ كفل‌پوش ، ران‌پوش و پهلو‌پوش را هم بر آن مي‌افزودند . كفل‌پوش در واقع سرين اسب را محفوظ مي‌دانست . ران پوش و پهلو‌پوش هم صفحه اريبي شكلي بود كه به قاعده زين مي بستند . اين صفحه پهلوهاي اسب را مي‌پوشاند و فاصله كفل‌پوش و سينه‌بند را پر مي كرد.
قلعه‌ها و استحكامات
امروزه مي‌توان نمونه‌هاي متعددي از استحكامات دوره ماقبل تاريخ و عهد قديم را در سراسر دنيا مشاهده كرد . كساني كه آنها را بنا كرده‌اند غالباً از عوارض طبيعي زمين مثل تپه ، صخره ،‌ پرتگاه ، رودخانه ، درياچه و باتلاق براي استحكام آنها بهره‌داري كرده‌اند . هرجا چنين عوارضي موجود نبوده مردم با حفر خندق و ايجاد خاكريز و بعدها با ساختن ديوار و برج اين گونه موانع را به وجود آوردنده‌اند . سازندگان قلعه بعضي اوقات از مكان‌هاي قبلي استفاده مي‌كردند . مثلاً هنري اول شاه انگلستان ، در دهه 1120 ميلادي با استفاده از استحكامات مربع شكل و متعلق به دژ نظامي پيشين ساكسون‌هاي رومي در پروچستر واقع در همشاير ، قلعه‌اي بر فراز بلندي و محصور در ديوار بنا كرد . اكنون هم مي‌توان نماي كلي دژهاي نظامي مربع شكل رومي را در سراسر اروپا مشاهده نمود . دژ نظامي را به زبان رومي كستروم مي‌گفتند كه واژه انگليسي كسل به معناي قلعه از آن اقتباس شده است .

ديوارها
ديوار قلعه‌ها را با يك الگوي ثابت مي ساختند و معمولاً برگرد قلعه ديوار سد مانندي بالا مي‌آوردند . ضخامت ديوار بين 5/1 متر تا 8 متر متفاوت و آن قدر عريض بود تا نگهبانان بر بالاي آن راه بروند . بر بالاي ديوار جان‌پناه يا سنگرهايي مي‌ساختند كه خود حدود نيم متر ضخامت داشتند . در بعضي از قلعه‌ها اين جان‌پناه را تنها در بالاي وجه بيروني ديوار بالا مي‌آوردند . تعدادي هم در هر دو وجه يعني رو به بيرون و داخل قلعه مي ساختند . بلندي اين جان‌پناه‌ ها به حدود 2 متر مي‌رسيد و از اين رو بگهباني كه بر بالاي ديوار سد مانند مي‌ايستاد مي‌توانست به طور كامل پشت آنها پنهان شود و محفوظ بماند در طول جان‌پناه‌ها فاصله‌هاي معيني وجود داشت كه آن قدر كم ارتفاع و عريض بود كه كمانداران از آن به سوي دشمن تير پرتاب مي‌كردند . اين فواصل يا شكاف را برج و بارو و كنگره مي‌گفتند . به بخش‌هاي مرتفع شكاف‌ها كه كمانداران را محافظت مي‌كرد ،‌ بارو يا جرز ميان دو تيركش مي‌گفتند .


بمباران
پيش از اختراع توپ ،‌ سلاح‌هاي بمباران كننده را براساس استفاده از نيروهاي طبيعي مي ساختند . سلاح‌هاي عهد قديم و دوران قرون وسطي بر پايه سه اصل عمل كردند : فشار فنر ،‌ پيچش و استفاده از وزنه تعادل . مثلاً كمان‌هاي زنبوركي فوق‌العاده بزرگ از فشار فنر استفاده مي‌بردند . در اين كمان‌ها از چوب‌هايي با خاصيت فنري مثل چوب زبان گنجشك يا چوب درخت سرخدار كه به آساني خم مي‌شد ،‌ استفاده مي‌كردند .
پيچش يا پيچيدن را در سلاح‌هايي به كار مي‌بردند كه قدرت آن را طناب پبچيده فراهم مي‌‌‌‌‌‌‌آورد . هر چه طناب را محكمتر مي‌پيچند هنگام رها شدن قدرت بيشتري به دست مي‌آمد . از اين روش براي پرتاب سنگ يا نيزه بهره مي‌بردند . رومي‌ها در سده سوم ميلادي يكي از سلاح‌هاي پيچشي خود را كه نوعي منجنيق سنگين براي پرتاب سنگ بود گورخر نام دادند . دليل اين نامگذاري آن بود كه وقتي طناب اين ماشين را رها مي‌كردند لگد شديدي مي‌زد . رومي‌ها طناب اين ماشين را از موي آدمي درست مي‌كردند زيرا خاصيت كششي آن زياد بود .
منجنيق سنگ‌انداز هم نوعي سلاح مثل كمان زنبوركي بود . در اين ماشين ،‌ با خم كردن دو قطعه چوب در يك طناب پيچيده يا قيطان مو ،‌ فشاري مثل فنرايجاد مي‌كردند .
سلاح‌هايي كه براساس وزنه و تعادل يا خاصيت ترازويي عمل مي‌كردند حدود 500 ميلادي از چين به اروپا رسيدند . اين نوع سلاح‌ها همچون الاكلنگ عظيمي بودند كه در يك سر وزن‌هاي ثقيل و در سر ديگر آن فلاخن‌ يا پرتاب كننده‌اي مي‌بستند . سنگ يا هر نوع « مرمي» ديگري را در فلاخن مي‌گذاشتند كه از پايين مهار شده بود و در اين حالت وزنه تعادل در هوا بود وقتي مهار خلاص مي‌شد وزنه تعادل به پايين مي‌آمد و سنگ فلاخن را به هوا پرتاب مي‌كرد . سنگ تنها چيزي نبود كه سلاح ترازويي مي توانست پرتاب كند . مواد شعله‌ور را هم بر بالاي ديوار پرتاب مي‌كرد تا آتش‌سوزي ايجاد شود . و به علاوه اجساد انسان و حيوان را نيز به سوي مدافعان پرتاب مي‌كردند تا موجب عفونت شود و روحيه مدافعان پايين بيايد . امروزه در نظر اول اين نوع سلاح خشن وساده جلوه‌ مي‌كند . اما در شرايط قرون وسطي و وجود جاده‌هاي نامطلوب و وسايل نجاري ، ساختن سلاح‌هايي مثل منجنيق تعادلي يا منجنيق سنگ‌انداز و آوردن آنها به ميدان نبرد ،‌ در واقع شاهكار حيرت‌آوري به شمار مي‌رفت .
سينه‌كش‌ها ، دژ‌كوب‌ها ،‌ و نقب‌زني
براي آنكه محاصره كنندگان بتوانند سلاح هاي خود را به دشمن محاصره شده نزديك‌تر كنند ،‌ بيرون از ديوارهاي قلعه يا شهر به ساختن سينه‌كش يا سراشيبي اقدام مي‌كردند . سينه‌كش‌ها يا گذرگاه‌ها را براي آن مي‌ساختند تا از حفره‌ها و خندق‌هاي پر آب عبور كنند . مطلوب‌تر آن بود تا بيشتر از يك سينه‌كش ساخته شود تا دشمن نداند حمله اصلي از كدام جهت انجام مي‌‌شود . رومي‌ها در ساختن سينه‌كش موسوم به پشته يا خاكريز با استفاده از چوب ،‌ خاك و سنگ مهارت داشتند و پيشگامي كردند .
نيروهاي محاصره ابتدا خندق را پر مي‌كردند و تا پاي ديوار دشمن سينه‌كش مي‌ساختند ،‌ سپس قلعه‌كوب‌ها را روي چرخ به موضع‌شان مي‌كشاندند . قلعه‌كوب را بايد قديمي‌ترين سلاح‌هاي محاصره به شمار آورد . ابتدا آنرا از تنه قطور درخت مي ساختند و با زنجير از چهار چوب يا قاب الواري مي‌آويختند تا در هوا نوسان كند . همه اين مجموعه را در داخل حفاظي موسوم چارطاقي يا پنت هاوس قرار مي دادند . سقف و ديوارهاي چار طاقي را غالباً با پوست حيوانات مي‌پوشاندند و آن را خيس مي‌كردند تا در مقابل آتش مصون بماند .
قلعه‌كوب‌ها را به قبه فلزي و بعضاً هم به شكل قوچ مي‌ساختند و اين قبه را در نوك تنه درخت براي كوبيدن نصب مي كردند . جنگاوران با نوسان دادن ميله دژكوب و كوبيدن آن به در و با سعي فراوان و با صرف وقت مي‌توانستند سوراخي در آن ايجاد كنند .

ورود باروت به عرصه جنگ
باروت جامد موقع سوختن به سرعت به گاز بدل مي شود و اگر منفذي براي خروج باشد جرقه و دود سفيدي ايجاد مي شود و صداي چنداني هم توليد نمي‌كند . اما اگر منفذي موجود نباشد بر نيروي انفجاري و صداي آن افزوده مي‌شود . در اين حالت انرژي توليد مي‌كند كه مي‌تواند موجب راندن جسم جامد در داخل لوله شود و يا ساختماني را منفجر كند . بريتانيايي‌ها نخستين قومي در اروپا بودند كه در نبرد كرسي ( 1346 ) باروت به كار بردند .
مي‌گويند ادوارد شاه انگلستان سه تا پنج قبضه تفنگ داشته است كه به دليل شكل بطري يا ظرف مانندشان آنها را كوزه مي‌ناميده . سلاح‌هاي اوليه ،‌ سنگ پرتاب مي‌كردند و يا مانند كمان زنبوركي پيكان رها مي‌كردند .
با گذشت سيصد سال در ساختمان توپ تغييري حاصل نشد . ابتدا باروت را از دهانه توپ داخل لوله مي‌ريختند و سپس با سنبه آن را در ته لوله مي فشردند آنگاه لايي پنبه را از دهانه لوله با كمك سنبه به ته لوله مي راندند تا باروت فشرده را در جاي خود محكم نگاه دارد . سپس گلوله مدور را در سر لوله وارد مي‌كردند. در ته لوله سوراخي كوچكي وجود داشت كه قدري باروت در آن مي‌ريختند و رشته‌اي آغشته به شوره يا نيترات پتاسيم را به اين سوراخ وارد مي‌كردند و آتش مي‌زدند كه به آرامي مي‌سوخت .

اسلحه و جنگ‌افزار در دوران جديد
از ابتداي سده هجدهم تا كنون ،‌ شيوه‌هاي نظامي بيش از حد تصور ما دستخوش دگرگوني گرديده است . تفنگ‌هاي چخماقي ‌، جاي خود را به سلاح‌هاي پيشرفته خودكار داده‌اند و بالگردهاي نظامي و تانك‌هاي پيشرفته ،‌ جاي اسب‌هاي تندرو را گرفته‌اند . البته در خلال سده گذشته ،‌ دگرگوني‌ها با سرعت بيشتري صورت گرفته است .
در شرايطي كه جنگ جهاني اول تقريباً نبردي تن به تن به شمار مي رفت ،‌ جنگ خليج فارس را ، هواپيماهاي پيشرفته نظامي و موشك‌هاي دوربرد به پيش بردند .
اختراع ماشين بخار و موتورهاي بنزيني ،‌ موجب شد كه نظاميان مجبور نباشند براي نقل و انتقال نيروها و ادوات جنگي تنها به حيوانات كه خستگي و يا جراحت ، آنها را از پا مي‌انداخت ، تكيه كنند . كشتي‌هاي بزرگ كه نيروي محركه آنها بخار بود و با سرعت زيادي در مسير مخالف باد و يا جريان‌هاي آبي حركت مي‌كردند ،‌ جايگزين كشتي‌هاي بادباني شد .
صفحات زرهي كه در قرون وسطي از جان شهسواران (‌ شواليه‌ها )‌ محافظت مي‌كرد ، با گذر زمان ، براي حفاظت از كشتي‌ها ، خودروها و حتي هواپيماها به كار گرفته شد . توليد موادي سبك‌تر ،‌ مقاوم و ايمن در برابر آتش ،‌ افزايش يافت . اين مواد جديد در ابتدا براي تهيه لباس‌هاي خدمه كشتي و هواپيما‌ها به كار مي‌رفت . اما براي آتش نشان‌ها و كاركنان اورژانس نيز كاربرد پيدا كرد . قبل از جنگ جهاني اول ،‌ مردم به علم بسيار خوش‌بين بودند . آنها معتقد بودند كه پيشرفت‌هاي فناوري ، بي شك زندگي را امن‌تر ، سالم‌تر ، و راحت‌تر مي‌كند . از زاويه‌اي ، اين باور درست است ،‌ اما نبايد از نطر دور داشت كه دانش امروز در خدمت جنگ است .


تپانچه و تفنگ‌ها
شما در هر كشوري كه زندگي مي‌كنيد ، مي‌توانيد انواع تپانچه را همه روزه ببينيد ،‌ چرا كه مامورين پليس ، بايد به آن مسلح باشند .
در داستان‌ها و فيلم‌هاي مهيج وسترن ، قهرمانان و افراد شرور ، مسلح به سلاح‌هاي كمري هستند . احتمالاً شما تا كنون بسياري از سلاح‌هاي كمري را ديده‌اند . اما آيا مي‌دانيد كه آنها چگونه كار مي‌كنند ؟
دو نوع تپانچه وجود دارد . رولور ، داراي يك خشاب استوانه‌اي مي‌باشد كه 6 گلوله ، در آن جاي مي‌گيرد . كلت‌هاي مدرن‌تر به طور خودكار مسلح مي‌شوند . آنها داراي خشابي هستند كه جدا شده و 14 گلوله در آن جاي مي‌گيرد و از قسمت پايين دسته ، داخل سلاح قرار مي‌گيرد .
تفنگ‌ها بر سه دسته‌اند : برخي با دست مسلح مي‌شوند ،‌ بعضي نيمه‌خودكار و دسته‌اي سلاح‌هاي خودكار هستند كه در خشاب آنها بين 5 تا 30 گلوله جاي مي‌گيرد . درسلاح‌هاي خودكار ، گلوله بعدي خود به خود براي شليك در محفظه مربوطه قرار مي‌گيرد ، به اين ترتيب اين نوع سلاح هنگامي كه ماشه آن كشيده شود ، به طور مرتب شليك مي‌كند . معروفترين رولورها ، ششلول‌ها ( شش تير ) هستند كه در دهه‌هاي نخست قرن نوزدهم در ايالات متحده مورد استفاده قرار مي‌گرفتند .
براونينگ 9 ميلي متري بلژيكي كه قدرت بسيار بالايي داشت ، براي نخستين بار در سال 1935 ساخته شد . اين اسلحه پس از فشنگ‌گذاري ، حدود 1134 گرم وزن داشت و برد مؤثر آن بين 50 تا 73 متر بود . در مخزن فشنگ آن ،‌ 13 گلوله در دو رديف منظم جاي مي‌گرفت ، يك مزيت جالب كه در نمونه‌هاي بعدي نيز مورد استفاده قرار گرفت .
انگليسي‌ها در طول جنگ جهاني اول و بيش از نيمي از جنگ جهاني دوم از تفنگ كاليبر 7/7 ميلي متري لي انفيلد- ام- ال- اي استفاده مي‌كردند ،‌ اسلحه اي كه با حركت گلن گدن مسلح مي‌شد . كاراباينر 98- كاكاليبر 87/7 آلماني ، اسلحه‌اي بسيار دقيق بود ،‌ اما خشاب آن تنها ظرفيت 5 گلوله را داشت . تفنگ‌هاي گاراند ام- يك و كارباين ام- يك آمريكايي كه پس از شليك گلوله دوباره مسلح مي‌شدند ، از آن جهت كه مقاوم ، قدرتمند و قابل اطمينان بودند ، در طول جنگ جهاني دوم ، بسيار پرطرفدار بودند .

سلاح هاي خودكار
ساخت نخستين مسلسل به سال 1817 بازمي‌گردد ، زماني كه استفاده از اسلحه پاكل در انگليس گسترش يافت . اين سلاح ، يك رولور دستي بزرگ بود كه روي پايه اي قرار مي‌گرفت و در هر دقيقه 7 گلوله شليك مي‌كرد . گاتلينگ نيز سلاح دستي بود كه با نواختن بين 100 تا 200 گلوله در هر دقيقه شليك مي‌كرد . اين اسلحه در سال 1862 در آمريكا به بهره‌برداري نظامي رسيد و در جنگ‌هاي داخلي به كار گرفته شد .
نخستين مسلسل خودكار كه با موفقيت مورد استفاده قرار گرفت مسلسل كاليبر 32 ماكزيم بود كه توسط هيرام ماكزيم آمريكايي طراحي شد . اين سلاح‌ با استفاده از انرژي حاصل از شليك گلوله‌ها ، مكانيزمي را به كار مي‌رفت تا در هر دقيقه 500 گلوله شليك كند اين ميزان سرعت در شليك گلوله‌ها ، لوله تفنگ را داغ مي‌كرد ، به همين دليل از يك پوشش مملو از آب براي خنك كردن آن استفاده مي‌شد . انگليسي‌ها از اسلحه ماكزيم در سال 1895 به صورت عملياتي استفاده كردند .
مسلسل فرانسوي‌ هاچيكس با استفاده از گاز باروت عمل مي‌كرد . اين سلاح لوله‌اي سنگين‌تر از سلاح‌هاي قبلي داشت و به گونه‌اي طراحي شده بود كه نيازي به پوشش خنك كننده آبي نداشت و به وسيله هوا خنك مي‌شد . گلوله‌هاي اين مسلسل در يك تسمه چرمي جاسازي شده بود ، در حالي كه در سلاح‌هاي مشابه ديگر ، از تسمه‌هاي فلزي براي اين منظور استفاده مي‌شد .
نخستين مسلسل‌هاي سبك ، گلوله‌هايي به اندازه سلاح كمري شليك مي‌كردند و يك نفر به سادگي مي توانست آنها را حمل كند . استفاده از اين نوع مسلسل ها پس از پايان جنگ جهاني اول گسترش يافت . مسلسل تامسون ( تامي‌) كاليبر 43/11 ميليمتري كه در دهه 1920 در آمريكا طراحي و ساخته شد ، در ميان گروه‌هاي تبهكار آن سال‌ها بسيار محبوب گرديد .
ارتش‌هاي آمريكا و انگليس ، در جنگ جهاني دوم ، به طور گسترده‌اي اين سلاح را مورد استفاده قرار دادند . ام-پي 38/40 آلماني كه در جنگ جهاني مورد استفاده قرار گرفت ، نخستين مسلسل دستي بود كه قنداق تاشو فلزي داشت . اين مزيت باعث كاهش طول مسلسل از 8/83 سانتيمتر به 1/64 سانتيمتر شد .

توپخانه ، توپ‌ها و خمپاره‌اندازها
جنگ و درگيري در اروپا و شمال آمريكا در خلال سال‌هاي 1500 تا 1800 ميلادي ، با غرش توپ‌ها و توفاني از آتش و دود همراه بود ، زيرا نيروهاي توپخانه با حرارت فراوان به تبادل آتش مشغول بودند . توپ‌ها از دهانه لوله پر ميشدند و گلوله‌هاي كروي يا گلوله‌هاي توپ شليك مي‌كردند . بزرگترين و مهم‌ترين پيشرفت در صنعت ساخت توپخانه‌ها در سال 1858 با توليد لوله‌هاي خان‌دار به وقوع پيوست. لوله‌ خان‌دار موجب مي‌شود كه گلوله توپ ، پس از شليك ، حركتي دوراني و سريع داشته باشد و اين امر موجب دقت بيشتر در اصابت گلوله ها به اهداف مي‌گردد . توپ ته پر كه گلوله و خرج آن از عقب قبضه بارگيري مي‌شد ،‌ در حوالي سال 1870 به كار گرفته شد . مكانيسم پس‌زني براي جذب و تعديل پس‌زدن ( لگد ) قبضه در هنگام شليك ، از سال 1888 ابداع گرديد .
خمپاره اندازها سلاح‌هايي بودند كه از دهانه لوله پر مي‌شدند و گلوله‌هاي خود را در مسير منحني و زاويه‌دار شليك مي‌كردند . سابقه خمپاره اندازه‌هاي مدرن را مي‌توان در خمپاره‌اندازه‌هاي سبك انگليسي كه در جنگ جهاني اول به كار گرفته شد ، يافت .
همه سلاح‌هاي جنگ جهاني دوم ، مثل توپ‌هايي عظيمي كه آلماني‌ها فقط به كمك راه‌آهن مي‌توانستند جابجا كنند تا خمپاره‌اندازه‌هاي كوچك ژاپني كه سلاح سازماني گردان‌هاي رزمي بود ، منجر به توسعه و ساخت پوپخانه‌هاي مدرن و پيشرفته امروزي گرديد .
نمونه‌ توپ‌هاي آلماني ، توپ گوستاو كاليبر 813 ميليمتري بود كه در هنگام محاصره شهرهاي لنينگراد و سواستوپول گلوله هايي به وزن 5443 كيلوگرم را تا مسافت 46 كيلومتر شليك مي‌كرد . خدمه اين قبضه 1500 نفر بودند ! خمپاره‌انداز ژاپني با كاليبر 70 ميليمتر كه 5 نفر خدمه داشت ، گلوله اي به وزن 2/4 كيلوگرم را تا مسافت 1372 متر شليك مي‌كرد .
يكي ديگر از خمپاره‌اندازهاي جنگ جهاني دوم ، خمپاره‌انداز بزرگ 610 ميليمتري با نام كارل بود كه از آن نيز براي بمباران سواستوپول و همچنين ورشو استفاده شد . اين خمپاره‌انداز ،‌ گلوله‌‌اي به وزن 1787 كيلوگرم را حداكثر تا مسافت 2225 متر پرتاب مي‌كرد . اين خمپاره‌انداز بر روي شاسي يك ارابه سوار مي‌گرديد .
مين‌ها و استحكامات
از زمان جنگ‌هاي داخل ايالات متحده ، مين‌ها به عنوان بخشي از استحكامات دفاعي به منظور ايجاد موانعي بر سر راه پيشروي دشمن و نيز دفاع و حمايت از مواضع نيروهاي خودي مورد استفاده قرار گرفتند . اما در جهان توسعه يافته كنوني ،‌ مين‌ها مشكل بزرگي به شمار مي‌روند ، چرا كه نيروهاي متخاصم در جنگ‌هاي داخلي ، مبادرت به كاشت مين ، در مناطق درگيري مي‌كنند ، اما پس از پايان نبرد ، پاكسازي مين‌ها به دشواري امكان‌پذير است در نتيجه شهروندان غيرنظامي دچارتلفات مي‌شوند . نخستين مين‌ها در خلال جنگ داخلي آمريكا طي سال‌هاي 1861 تا 1865 به كار گرفته شد ، اما اين مين‌ها ، سلاح‌هاي ناقصي بودند . در همان جنگ ، از سنگرهاي حفرشده درون زمين ، نيز براي نخستين بار به عنوان جان‌پناه استفاده شد . پيش از آن طرح و نوع ساخت استحكامات نظامي با گسترش استفاده از باروت ، تغيير كرده بود . مدت‌ها بود كه قلاع نظامي مرتفع ساخته نمي‌شد بلكه به دليل بمباران‌ها ، براي كاهش ميزان خطرات ، استحكامات به صورت مسطح و استتار شده در شاخ و برگ درختان ساخته مي‌شد همچنين در استحكامات انبارهاي مهمات و پناهگاه براي سربازان در نظر مي‌گرفتند .
در پايان جنگ ، آلمان‌ها نخستين مين‌هاي ضدتانك را ساختند . آنها با اعمال تغييراتي در گلوله‌هاي استاندارد توپ و تجهيز آنها ، موفق شدن مين‌هايي بسازند كه با عبور تانك از روي آنها منفجر شوند .
در جنگ جهاني دوم ، استحكامات بازدارنده به صورت ديوارهاي بتوني ايجاد شد . به عنوان مثال ،‌ ديوار ساحلي آتلانتيك توسط آلمان‌ها و خط ماژينو به طول 322 كيلومتر توسط فرانسوي‌ها احداث گرديد . در هر حال استفاده از تانك و هواپيما ، اين نوع وسيله دفاعي قديمي را منسوخ كرده است .

نبرد چريكي و تروريسم
حتي در دوران صلح نيز تروريسم ، در بسياري از شهرها تهديدي جدي محسوب مي‌شود . گروه‌هاي سياسي و مبارزان مسلح كه تصميم گرفته‌اند با نقض قانون به اهداف خود نايل شوند ، دست به ترور مي زنند . آنها اميدوارند كه با ايجاد رعب و وحشت ،‌ دولت‌ها و عموم مردم را ترسانده به پذيرش نظريات خود وادار كنند . تروريسم نبردي انقلابي و جنگ چريكي است كه ضعفاً عليه اقويا به راه مي‌اندازند . بيشتر درگيري‌ها در خلال جنگ انقلابي آمريكا (‌ 1783-1775 ) را مي‌توان نبرد چريكي ناميد . نيروهاي مبارز غالباً دست به حملات غافلگيرانه‌اي عليه نيروهاي انگليسي مي‌زدند كه آمادگي برخورد با چنين عملياتي را نداشتند .
در روسيه ،‌ از سال 1917 تا 1921 انقلاب عليه تزار (‌ امپراتور وقت )‌ و دولت او ، تبديل به يك جنگ داخلي شد . دو طرف متخاصم ، بلشويك‌هاي سرخ و بلشويك‌هاي سفيد (‌ طرفدار غرب ) بودند . قرن بيستم شاهد گسترش روزافزون جنگ‌هاي چريكي بود ، زيرا كشورهاي اشغال شده توسط آلمان نازي ، مخفيانه به جنگ عليه اشغالگران ادامه داده و در برابر آنها مقاومت مي‌كردند . به عنوان نمونه ، نهضت مقاومت فرانسه با استفاده از سلاح‌ها و تجهيزاتي كه دولت انگلستان ، شبانه با چتر نجات به آنها مي‌رساند ، به مبارزه خود ادامه داد . مائوتسه تونگ ، رهبر كمونيست‌هاي چين را عيله ژاپني‌ها و نيز عليه ملي‌گرايان چيني قبل و بعد از جنگ جهاني دوم بر عهده داشت . مائو و چه‌گوارا كه در راستاي اهداف كاسترو در كوبا مي جنگيد ، از مشهورترين نويسندگاني هستند كه در مورد نبردهاي چريكي ، مطالبي به رشته تحرير در آورده اند .

تانك‌ها
زماني كه نخستين تانك‌ها در جنگ جهاني اول در ميان دود ، گل و خاك با گام‌هاي سنگين به سمت سنگرهاي آلماني پيش مي‌رفتند ، آلمان‌هاي مبهوت و شگفت‌زده ، تصور مي‌كردند كه شاهد هجوم هيولاي وحشتناك از قعر جهنم هستند .
در سال‌هاي بين دو جنگ جهاني ، طرح تانك‌ها تغيير كرد . طرح‌هاي جديد شامل ارتباطات راديويي و سيستم فنربندي پيشرفته بود و قبضه اصلي بر فراز يك برج چرخان قرار داشت . جنگ جهاني دوم شاهد پيشرفت تاكتيك‌هاي جنگي بود ، تاكتيك‌هايي كه با بهره گيري ازحمايت ، قدرت آتش و تحرك تانك‌ها ، امكان حمله و پيشروي سريع ، دور زدن سپاه دشمن از جناحين ، حمله به دشمن و نيز محاصره دشمن با كاهش قدرت تحرك او را فراهم مي‌‌كرد . در خلال جنگ جهاني دوم ، وزن و قدرت آتش تانك‌ها افزايش يافت و در نهايت منجر به ساخت تانك آي- اس- 3 شوروي سابق شد كه 2/44 تن وزن داشت و به يك قبضه 127 ميليمتري مجهز بود .
در سال‌هاي پس از جنگ ، تغييرات در طرح تانك‌ها شامل پيشرفت در موتورها ، سيستم فنربندي ، زره تانك و سيستم هاي كنترل شليك و سلاح (‌قبضه) اصلي بود . تانك ام-60 آمريكايي و سنچرين انگليسي در خاورميانه طي عمليات نظامي مورد استفاده قرار گرفتند . تانك‌هاي تي-54 و تي-55 شوروي سابق در خلال دهه‌هاي 1950 و 1960 توسط بسياري از كشورها به كار گرفته شد .

سلاح‌هاي ضد تانك
شكارچيان تانك بايد همانند شكارچيان قديمي حيوانات وحشي ، اعصابي آرام داشته و بسيار خونسرد باشند . هنگامي كه تانك به سمت آنها حركت مي‌كند و آنها را به شدت هدف گلوله هاي مسلسل خود قرار مي‌دهد ، گروه‌ شكارچيان تانك بايد منتظر بمانند تا دشمن در تيررس آنها قرار گرفته و آنگاه به آسيب‌پذيرترين نقطه تانك مهاجم ، شليك كنند .
در جنگ جهاني اول ، به محض آن كه تانك‌ها در جبهه غرب ظاهر شدند ، تمامي جنگاوران به فكر راه‌هايي براي متوقف كردن يا انهدام اين ماشين‌هاي جنگي ، با استفاده از سلاح‌هاي ضدتانك افتادند .
در آن زمان ارتش آلمان يك تفنگ بسيار قدرتمند ضدتانك توليد كرد كه گلوله‌هاي 7/12 ميليمتري شليك مي‌كرد . اما به هر حال ، بيشتر ارتش‌ها ، به خدمه سلاح هاي صحرايي خود براي از كار انداختن اين تانك‌هاي اوليه بيشتر اميدوار بودند . تفنگ‌هاي ضد تانك توسط ارتش‌هاي شوروي و انگلستان ،‌ در سال‌هاي نخست جنگ‌جهاني دوم مورد استفاده قرار گرفت ، اما زره‌هاي ضخيم‌تر و سلاح‌هاي جديدتر ، به سرع آنها را از رده خارج كرد .
اما موثرترين سلاح ضد تانك كه در دهه‌هاي 1920 و 1930 تكامل يافت ، يك گلوله توپ بسيار سخت و سنگين را با سرعتي زياد شليك مي‌كرد سلاح‌هاي اوليه كاليبري بين 1/38 تا 15/57 ميليمتر داشتند .
با گسترش جنگ دوم جهاني سلاح‌ها نيز بزرگ‌تر شدند و آلمان‌ها از توپ ضد هوايي 9/88 ميليمتري ، به عنوان مؤثرترين سلاح ضد تانك استفاده كردند . روس‌ها نيز يك سلاح ضدتاتك بزرگ با كاليبر 6/101 ميليمتر را مورد استفاده قرار دادند .
بيشتر سلاح‌هاي هدايت شونده مدرن ضدتانك ، با سيم هدايت مي‌شوند ، زيرا اين سيستم ، روش قابل اعتمادي است كه دشمن نمي‌تواند آن را به آساني از كار بياندازد . با تكامل زره‌ها طرح كلاهك‌هاي جنگي نيز تغيير كرد امروزه هركلاهك جنگي شامل دو يا حتي سه گلوله مخروطي شكل است كه پي در پي منفجر مي‌شوند . در سال 1979 ، سوئد ، موشكي به نام بيل توليد كرد ضربه شديد ناشي از انفجار گلوله مخروطي شكل خود را به سمت زره نازك بالاي تانك ، هدف‌گيري و منفجر كرد . اين دو طرح كه كلاهك‌هاي مكمل يكديگر و حمله از بالا ناميده مي‌شوند ، مسيري را كه فناوري سلاح‌هاي ضدتانك در قرن بيست‌و يكم خواهد پيمود ، نشان مي‌دهند .

ارتباطات و مخابرات
در يك بازي پرتحرك مانند مسابقه فوتبال ، اطلاعات مي‌تواند به مفهوم اختلاف ميان پيروزي يا شكست باشد . در چنين مسابقاتي 2 اطلاع ضروري مورد نياز بازيكنان است : محل استقرار هر يك از بازيكنان و شيوه همكاري با ديگر بازيكنان . در زمان جنگ ، اين نوع اطلاعات به مراتب ضروري‌تر است ، چرا كه زندگي هزاران سرباز به چنين ارتباطاتي وابسته است . كشتي‌ها ،‌ هواپيماهاي جنگي و بسياري ديگر از واحدهاي نظامي ، موقعيت خود را گزارش مي‌دهند و اين امر به فرمانده امكان مي‌دهد تصويري واقعي از صحنه جنگ را مجسم سازد .
براي قرن‌هاي متمادي ، پيام‌ها يا به صورت شفاهي و يا در قالب يك نامه كتبي ارسال و توسط انسان‌ها يا بر پشت‌ اسب‌ها حمل مي‌شد . اگر تهاجم يا حمله‌اي از سوي دشمن صورت مي‌گرفت ، برج‌هاي ديده‌باني كه بر بلندي تپه‌ها مستقر بودند با افروختن چراغ‌هايي ، نيروهاي خودي را سريعاً خبر مي‌كردند . پرچم‌هاي اخطار دهنده كه در كشتي‌ها از آنها استفاده مي‌شد ، كليد اصلي پيروزي انگليسي‌ها در نبرد ترافالگار در 21 اكتبر سال 1805 بودند . در قرن نوزدهم ، در هندوستان و آفريقاي جنوبي ، دو منطقه‌اي كه در آسمان آنها هميشه صاف و نور خورشيد دايم برقرار است ، با استفاده از انعكاس نور خورشيد در آينه‌ها و منعكس نمودن نورها به سمت مخاطبين ، موفق به ارسال پيام شدند . به اين ابزار اين كار هيلوگراف يا تلگراف آفتابي مي‌گفتند .
تلفن از سال 1880 به صورت گسترده مورد استفاده قرار گرفت . اين وسيله ارتباطي در جنگ بوئر ( 1902-1899 ) و نيز جنگ روسيه و ژاپن ( 1905-1904 ) به كار گرفته شد . در جنگ جهاني اول ، تلفن‌هاي صحرايي رو به گسترش نهادند و سيم‌هاي تلفن براي برقراري ارتباط ميان ستاد فرماندهي و مواضع استقرار آتش‌بارها ، سريعاً در دل زمين قرار داده شد . نخستين راديوها ،‌سنگين و دست و پا گير بودند و براي حمل آنها نياز به يك واگن و چندين اسب بود . در سال 1915 ، يك ديده‌بان ، از راديويي در داخل يك بالن با هواي گرم كه از فراز تنگه داردانل در تركيه مي‌گذشت ، استفاده كرد . درسال‌ هاي بين دو جنگ جهاني ، راديوها به اندازه‌اي كوچك شدند كه در كوله‌پشتي جاي مي‌گرفتند .
اگر چه ، حتي اگر پيامي به رمز درآورده شده بود دشمن مي‌توانست ،‌ امواج ارسالي از ايستگاه مربوطه را با يك سيگنال قوي ، دچار اختلال كند . يكي از روش‌ها براي كسب اطمينان از امنيت و ممانعت از ايجاد اختلال در پيام‌ها ، انتقال سريع و ناگهاني امواج راديويي بود . پيام كاملاً آماده مي‌شد و سپس طي چند ثانيه به ايستگاه ديگري ، ارسال مي‌شد . آنگاه پيام در ايستگاه مقصد بر روي صفحه ارايه مي‌گردد . در دهه 1980 ، راديوهايي طراحي و ساخته شدند كه به صورت خودكار هر چند لحظه فركانس خود را تغيير مي‌دادند . چنانچه ايستگاه گيرنده مجهز به تجهيزات مشابه بود مي‌توانست فركانس ادامه مكالمه را استخراج كند و به صورت خودكار به آن فركانس برود . در نتيجه عليرغم تغيير دايم فركانس ،‌ مكالمات بدون قطع شدن ، ادامه مي‌يافت . ماهواره‌‌ها را مي‌توان آخرين تحول در ارتباطات راديويي دانست . ماهواره‌ها علايم راديويي را دريافت و مجدداً آنها را پخش مي‌كنند و اين امكان را فراهم مي‌سازند كه پيام‌ها از نقاط دور دست دركمال اطمينان به فواصل طولاني منتقل شوند .

نخستين هواپيماهاي جنگنده
نخستين خلبانان ، غالباً ثروتمنداني ورزشكار ، جسور و بي‌باك بودند ، بنابراين پندار شليك كردن به يكديگر ، در جنگ از نظر آنها كاملاً ناجوانمردانه بود . هر چند ، طولي نكشيد كه خلبانان به هنگام پرواز نيز ، با خود تفنگ و تپانچه حمل كرده و به قصد كشتن به يكديگر شليك مي‌كردند نخستين عمليات جنگي واقعي در طول جنگ جهاني اول ، در 5 اكتبر سال 1914 ، به وقوع پيوست ،‌ زماني كه يك هواپيماي فرانسوي با آتش مسلسل خود به يك هواپيماي آلماني حمله كرده و باعث سقوط آن شد .
اختراع دنده خلاص كردن (Interrupter Gear ) توسط آنتوني فوكر هلندي ،‌ به هواپيماهاي آلماني اجازه داد تا از ميان محور ملخ هواپيماي خود در هنگام پرواز به سمت جلو آتش كنند . اين بدان مفهوم بود كه خلبان‌هاي جنگنده مي توانستند دماغه هواپيماهاي خود را به سوي هواپيماي دشمن هدف بگيرند و آن را با شليك ساقط كنند .
بين سال‌هاي 1914 و 1918 ، سرعت هواپيماهاي جنگي از 105 ، به 270 كيلومتر در ساعت افزايش يافت . نخستين جنگنده‌ها در ارتفاع 4 كيلومتري پرواز مي كردند اما در پايان جنگ ارتفاع پرواز به بيش از 6 كيلومتر رسيده بود . در جنگ جهاني دوم ، جنگنده‌هاي متفقين ، هواپيماهاي دريايي انگليسي اسپيت‌فاير و موستانگ ،‌ساخت آمريكاي شمالي ، از نمونه‌هاي مشهور بودند . جنگنده‌هاي موستانگ كه مجهز به يك تانكر سوخت اضافي بود حداكثر سرعتي برابر 703 كيلومتر درساعت داشت و محدوده پرواز آن ، اين امكان را به خلبانان مي‌داد كه هواپيماهاي بمب‌افكن را در مسير اين امكان را به خلبان مي‌داد كه هواپيماهاي بمب‌افكن را در مسير برلين و بازگشت از آن ، اسكورت كنند .
از اسپيت فاير انگليسي بين سالهاي 1936 تا 1945 ، 21 مدل ساخته شد كه با تغيير در هر مدل ،‌ جنگنده‌اي قدرتمندتر و بسيار مسلح تر، روانه بازار مي‌گرديد . اسپيت فاير مدل ام-آي-ايكس ، كه قدرتش با موتور مرلين رولزرويس به 1660 اسب بخار افزايش يافته بود ، حداكثر سرعتي برابر 657 كيلومتر در ساعت داشت و مجهز به مسلسل‌هاي 7/7 ميليمتري و يك توپ 32/20 ميليمتري بود .
در برخي از جنگنده‌هاي جنگ جهاني دوم در دهه‌هاي 1950 و 1960 ، به عنوان هواپيمايي براي حمله به اهداف زميني مورد استفاده قرار مي‌گرفتند . اين هواپيماهاي جنگ