صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 58

موضوع: آیین نامه سلحشوران ژاپن

  1. #11

    Thumb

    9-همت بلند دار


    چنین پیداست که جوانهای سامورایی امروز هدف و همتی بسیاردون دارند. نگاه گریزان و نگران آنها به راهزنان می ماند؛ بیشتر کارهاشان به انگیزه سودجویی یا خودنمایی است. کسانی ازیشان نیز که آرام و خویشتن دار نشان می دهند، به راستی چهره ساخته اند تا خود را بلندهمت وانمود سازند.
    چنین منش و رفتاری بیراه است. مرد سلحشور را نمی تون به حقیقت سامورایی خدمتگذار امیر دانست مگر آنه جان و دل با امیر داشته باشد واندیشه و هدف را بر خدمت اونهد،و خود را بی چون و چرا در راه این مقصود مرده داند، و همه ی فکر و نیروی خویش را برای نیکو زیستن خداونگار خود در کار آورد و هر دشواریی را که در کار امارت یابد بی درنگ با امیر در میان گذارد، و همواره در اندیشه ی استواری بنیاد امارت باشد. امیر وسامورایی ها، در هر پایه ای باید که در همت و عزم چنین باشند. پس سامورایی باید که در این همت و عزم چنان استوار باشد که خدایان و بودایان نیز نتوانند او را از راهش بازدارند.

  2. #12

    Thumb

    10- نشان از مردان راستین کمتر یابم


    از آشنایی پرسیدم که حکیم کی یوآن وقتی گفت:« در علم پزشکی، ما زن و مرد را در طبیعت جدا می دانیم؛ یکی را مثبت و دیگری را منفی می شناسیم؛ و بر این پایه –راه درمان این دو جنس تفاوت دارد. تپش قلب مرد هم با زن فرق دارد. اما، در پنجاه سال گذشته نبض مردان رفته رفته مانند زنها شده است. با دریافتن این دگرگونی و پدیده ی درونی، بجا دیدم که –برای نمونه- چشم درد مردان را با همان شیوه که درباره ی زنان چاره ساز است درمان کنم. چون روش درمان مردانه را در بیماران مرد این زمانه چار ساز ندیدم، دریافتم که درین روزگار وارونه ساز مردان هم جوهر مردی را از دست داده اند. این واقعیت بی چون و چرایی است که آن را خود به تجربه دریافته و بر همه فاش ساخته ام.» چون، با در یادداشتن این سخن، مردان امروز را در گرداگردم می نگرم، آشکارا می بینم که نبض آنان چونان زنان می زند، و کسانی از آن میان که به راستی مرد باشند، کمند. با این زمینه، این روزها بسیار آسان می توان با کمتر کوششی بر همگنان سر و سرور شد و به پایه و جایگاه رسید.
    نشانه دیگراز میان رفتن مردی و مردانگی در زمانه ی ما این است که بسیار اندکند کسانی که بزهکاری دست بسته را به دست خود گردن زده باشند، یا اگر کسی در هنگام خودکشی سنتی(هاراگیری) ازیشان بخواهد که تیغ خلاص را فرودآورند مردان این روزگار بهتر آن می بینند که به بهانه ای از این کار بگریزند. تا چهل-پنجاه سال پیش، اثر زخم بر تن و روی داشتن مهر و نشان مردانگی بود وران صاف و بی زخم نمودار زبونی مردان؛ تن بی زخم چنان شرم آور می نمود که مرد سلحشور پروای نشان دادن آن رابه مردم نداشت و بسا بهتر می دید که خود را زخم بزند تا از این ننگ برهد. از مردان چشم آن داشتند که نترس وتوفنده و پرجوش باشد. اما امروز بی باکی را نابخردی می دانند،زبان آوران –سخن را در خدمت گریز از مسئولیت و تن آسایی می نهند. از جوانان می خواهم که در این نکته بیندیشند و به هوش آیند.

  3. #13

    Thumb

    -آدمی، بازیچه چرخ

    نشانه ی رسم الخط چینی "ژن" در ژاپنی "مابوروشی" خوانده می شود و به معنی "سراب" یا "نیرنگ" است. در ژاپنی ساحران هندی را "گن سوتسوشی" یا نیرنگباز می گویند. مردمان در این زندگی چون عروسکهای خیمه شب بازیند. از این روست که نشانه ی ژن معنی سراب اراده ی آزاد می دهد.

  4. #14

    Thumb

    12-از بیننده روشن روان رای خواه



    نیالودن به بدی و به سربردن زندگی در صدق و راستی بس دشوار است. شگفت این جاست که بسیاری از بیراهیها از این اندیشه برمی آید که باید سراسر به راه خرد رفت و راستی را برتر از هر چیز دانست. چیزی والاتر از صداقت باشد، اما یافتنش ساده نیست و شناختنش را والاترین خرد بایست. در برابر این منش، اندیشمندی براستی که چیزی نیرزد. آنچه را که آدمی خود نیازموده باشد، نتواند دریافت. اما هرچند که خود نتوانیم حقیقت را دریابیم، بازشناختن آن راهی دارد که همانا رای جستن و پرسیدن از دیگران است.

    در بیشتر کارها اگر هم کسی خود به کمال نرسیده باشد، باز می تواند در کارو حال دیگران بیاندیشد و رهنمود دهد. نکته در این جا همان است که در بازی "گو"(ونه ای مهره بازی) "امتیاز تماشاگر" می گویند، یعنی که نگرنده بیش از بازیگر وضع و حال بازی را می بیند. گفته اند:" با خود اندیشی می توان به بیراهیها پی برد." ؛ اما این کارهم با رایزنی بادیگران بهتر انجام می شود. انسان با شنیدن و خواندن مرزهای بسته ی ذهن خود را می شکند. آموختن از راه گوش و چشم همانا دنبال کردن اندیشه و اندرز پیران فرزانه است.

  5. #15

    Thumb

    13- راه کمال بی پایان است

    شنیدم که سلحشوری والا در کهنسالیش از تجربه ی زندگی خود چنین گفت:" آموزش سامورایی یک عمر می انجامد و آن را منازل و مراحلی است. در نخستین پایه ی یادگیری، هرچه هم بسیار در تمرین و تکرار بکوشی –بازچیره دست ننمایی، نه در پیش خود و نه در چشم دیگران. پیداست که در این دوره خدمتی به امیر از تو برنیاید. در دوره ی میانی، هنوز کاری شایسته از تو ساخته نباشد، اما اینک کمبودهای خود را بشناسی، و نیز کم و کاستهای دیگران را بدانی. آنگاه که سامورایی به دوره ی سوم و اوج کارایی خود رسید، در هر حال و وضعی بر نیرو و خرد خویش استوار تواند بود و دیگر نیاز به دنبال کردن رهنمود دیگران ندارد؛ اعتماد به نفس می یابد و ستایش مردم را فرامی آورد و بر نارساییهای دیگران اندوه می بارد. چنین سامورایی را می توان در خدمت به امیر کارآمد دانست.
    بازفراتر ازین مرحله کسانی باشند که سیما و رخسارشان هرگز اندیشه ی آنها را نشان ندهد و کاردانی خود را نیز به جلوه نیاورند، و در واقع خود را نادان و ناآزموده وانمود سانزد. نیز، اینان هنر و تردستی دیگران را ارج می نهند. گمان دارم که در بسیاری از کارها این بهترین حالی است که آرزو توان داشت.
    اما پایه ای بازوالاتر، منزلتی اعلاست که از هنر و یارایی مردم عادی درمی گذرد. کسی که در سلوک طریقت به این منزلت برسد، در می یابد که پوییدن و آموختن را پایانی نباشد. او هیچ گاه کوشش و تلاش را بسنده نخواهدیافت. پس، سامورایی باید که کمبودهای خود را خوب بشناسد و همه ی زندگی را در کارآموختن و در راه سیر به کمال باشد، بی آنکه حتی این اندیشه را در سرآورد که بسزا کوشیده است. او هیچ نشاید که اعتماد به نفس بی جا داشته باشد، اما هرگز نباید که خود را از دیگران فروتر داند."
    "یاگی یو" که معلم کن دو امیران توکوگاوا بود، گفته است:"من نمی دانم که چگونه سرآمد دیگران شوم؛ همین می دانم که چگونه بر خود پیروز گردم." و با خود اندیشید:" امروز بهتر از آنم که دیروز بودم، فردا از امروز نیز بهتر باشم."
    سامورایی راستین همواره در تلاش اعتلا و کمال جویی است. سیر و سلوک در طریقت و آموختن همین است؛ روندی است پایان ناپذیر."

  6. #16

    Thumb

    14-گفت آسان گیر برخود کارها کز...


    از نکات بیانیه ی امیر نائوشیگه یکی این بود:" درکارهای بزرگ، آسان تصمیم بگیر." در تفسیر ایتی ایشیدا درباره ی این سخن آمده است:" کارهای کوچک را باید جدی گرفت." مسائل به راستی مهم، اندکند، و شاید که دو یا سه بار بیشتر در زندگی پیش نیایند. تجربه ی هر روزه گواه این حقیقت است. پس، باید که از پیش بیندیشی که هنگام پیشامد و گرفتاری چه کنی، و چون آن روز آید، آن اندیشیده را به کار بندی و بدان مایه پیشامد را از سربگذرانی، بی اندیشه داشتن و آماده بودن پیوسته، باشد که آدمی نتواند در کشاکس رویدادهای سخت، دست به کاری بزند و فرجامی گران به بارآید. پس، آیا نباید گفت که همواره عزم واندیشه داشتن در کارها جوهر و مغز این سخن است که "درکارهای بزرگ باید آسان تصمیم گرفت."

  7. #17

    Thumb

    15- در سرگردانی، مرگ و زندگی، مرگ بهتر است


    سامورایی نامدار، کیرانوسوکه شیدا گفته است:" اگر بودن و نبودنت در این جهان یکی باشد، بهتر آن است که زنده بمانی." شیدا جنگاوری شرزه بود، و جوانها این سخن او را که نکته ای نغز دارد بد دریافته و به ناروا پنداشته اند که او هوادار دون همتی و در ننگ زیستن است. پس، کیرانوسوکه به این سخن افزود که "چون در خوردن و نخوردن دودل باشی، بهتر آن است که دست به سفره نبری. آنجا که نتوانی میان مردن وزیستن یکی را برگزینی، مرگ بهتر باشد."

  8. #18

    Thumb

    16- کسی که اشتباه نکند، اعتماد را نشاید

    وقتی در میانه ی بحث از ترفیع کسی آشکارشد که او روزگاری بسیار باده خوار بوده است؛ پس در همه این احساس پیداشد که به او ترفیع ندهند. اما کسی از آن میان سوی او را گرفت و گفت:" اگر ما کسی را به همین بهانه که یک اشتباه کورده است کناربگذاریم، هرگز مردی به راستی والا بارنخواهیم آورد. این مرد در جوانی بیراهی کرده، اما اکنون از ته دل پشیمان است ونیک کردار و خویشتن دار نشان می دهد، پیداست که وجودی بسیار شایسته و کارآمد است. او را ترفیع بدهید." در این جا کسی دیگر گفت:"آیا تو پیامد این کار را می پذیری؟" و چون مرد نخستین به آنان اطمینان داد، همه خواستند تا مایه ی این پافشاری را بدانند. او گفت:" من مسئولیت کامل رفتار این مرد را می پذیرم، چون او کسی است که یکبار خطاکرده است. مردی که هرگز اشتباه کرده باشد شایسته ی اعتماد نیست." پس، ترفیع آن مرد را دادند.

  9. #19

    Thumb

    17- اندیشه را به جای پیروزی بر مرگ بدار

    سلحشوری که از کسی خواری و ناشایستی دیده و به کین جویی برنخواسته بود، آبرویش راباخت. راه درست کین کشیدن آن است که راست به سوی دشمن پیش بروی وبا او بجنگی تا آنکه به زخم شمشیر از پای درافتی. سامورایی که پیکار جوید، اگر هم بمیرد، هرگز شرمش نباشد.
    از سوی دیگر همان امید پیروز شدن است که سلحشور را دودل می دارد. چنان که او نگران از از کم بودن شمار مردان خود در پیکارجستن درنگ می آورد، فرصت گرانبها می گذرد و سرانجام باشد که آن رویداد و ننگ را یکسره فراموش کند. هرچند که شمار گروه دشمن بسیار باشد، اگر سامورایی اندیشه استوار دارد که یک تنه با همه پیکار جوید، و آنان را گروه گروه از دم تیغ بگذراند، رزم زود به پایان آید. در واقع، باشد که کارها به کام او برآید. همان 47 سامورایی بی امیر مانده آسانو نیز که سرانجام شبی به کین خواهی امیر از دست رفته شان به "کی را" تاختند، بیراه ماندند؛ چرا که آنها سپس بی درنگ در همان معبد "سن گاکو" دست به خودکشی نزدند. گذشته از این، آنها دیر به انتقام خون امیرشان برخاستند؛ اگر در میان این دو سال کی را یوشی ناکا نابهنگام از بیماری می مرد، دیگر راهی برای کین کشیدن آنان نمی ماند.
    برسر خرده گیری از منش ور فتار دیگران نیستم؛ اما چون در طرقت سامورایی می نگرم، خود را از گفتن این سخنان ناگزیر می بینم. اگر همه ی پیشامدهای احتمالی را دراندیشه نیاوریم، چون هنگام کار آید از چاره درمانیم و بسا که بهره مان شرم و ننگ باشد.
    آموختن از سخن و تجربه ی دیگران و تلاش در گرفتن و یافتن مغز و جوهر چیزها، همان آماده ساختن و پروردن عزم و اراده مان پیش از فرا رسیدن پیشامدهاست. در طریقت سامورایی هر لحظه باید چشم داشت که رویدادی در آزمون عزم و همت ما پیش آید؛ و باید که روز وشب درون و اندیشه را بکاویم و تدبیر کار را ساخته داریم. بسته به گردش کار و روند رویداد، باشد که مرد ببازد یا بمیرد. اما پروای ننگ ونام چیزی است سراسر جدا از نگرانی برد و باخت. مرد باید که برای دور ماندن از شرم به مرگ نیز تن سپارد. اگر در تلاش نخست، کارها به کام او برنیاید، باید که بار دیگر بکوشد. این باز کوشیدن به خرد یا کاردانی بسیار ندارد. سامورایی آهنین عزم از پیروزی و شکست نیندیشد و همه بی پروا تا پای مرگ بجنگد. این عزم همان پایگاه رسیدن به معرفت است.

  10. #20

    Thumb

    18-اندیشه خود را پرمایه مپندار


    اعتماد بسیار به خود داشتن و اندیشه ی خود را پایدار پنداشتند، از نابخردی باشد. سامورایی که از راه تلاش و تمرکز دادن اندیشه، عقاید ثابت و استوار یافته است، گاه پندارد که به پایه ای مطلوب از کمال رسیده است، اما این خیال خام است. سامورایی باید که کوشش و همت بایسته و پیوسته در کارآورد؛ نخست در فنون و آداب و هنرهای بنیادی استوارشود، و سپس به آموختن و به کار بستن را دنبال کند تا هنز و جوهر او بارورگردد. سامورایی هرگز نباید که آسایش جوید، و باید که همه ی عمر از آموختن و پیش رفتن به سوی کمال بازنایستد. این پندار که با دریافت بهره و شناختی اندک از آنچه می جسته ایم، می توان در کار وهمت سست شد، بالاترین نابخردی است. سامورایی باید که همواره با خود بیاندیشد:"من در این کارها هنوز راهی دور و دراز دارم تا به کمال و پختگی برسم" و عمر را سراسر در سر معرفت جویی و فراگیری نهد، و با پشتکار پویای طریقت راستین باشد. جز با چنین سیر وسلوکی به معرفت نتوان رسید.

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •