نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: مبارزان و شهادت طلبان فلسطني و لبناني

  1. #1

    Thumb مبارزان و شهادت طلبان فلسطني و لبناني

    عروس فلسطين ((((( شهيد دلال مغربي))))) بسياري از فلسطينيان به مجرد شنيدن نام اين دختر فلسطيني در ليست عمليات تبادل، گريستند.

    ******
    «دلال المغربي» كه بود؟

    روز 19 نوامبر سال 1977 با سفر غير مترقبه «انورسادات» ‌رييس جمهور مصر به «فلسطين اشغالي» برگ جديدي از تاريخ فلسطيني ورق خورد. رييس حكومت كشوري كه تا چند روز پيش، مرزهايش به عنوان خط مقدم جبهه نبرد با « رژيم صهيونيستي» به شمار مي‌رفت، در حالي از هواپيماي خطوط هوايي مصر پياده مي‌شد كه پاي پلكان هواپيما، «رئيس جمهور» و «نخست وزير» اسرائيلي با نيش‌هاي تا بنا گوش باز و آغوش گشوده انتظارش را مي‌كشيدند. آن روزها علاوه بر مسلمانان جهان اسلام كه حيرت زده از تلويزيون‌هاي خود شاهد اين مراسم عجيب بودند، فلسطينيان هم با چشماني اشكبار به آينده‌اي مي‌انديشيدند كه با اين سفر شوم انتظارشان را مي‌كشيد. آن روزها پرچم فعاليت‌هاي ضد صهيونيستي بر دوش « ياسر عرفات» رييس سازمان آزادي بخش فلسطين و فرمانده شاخه نظامي اين سازمان قرار داشت.
    عرفات به خوبي مي‌دانست كه اين سفر جناب سادات، روزهاي سياهي را براي "نهضت مقاومت فلسطين" به دنبال خواهد آورد.خروج مصر از جبهه نبرد با رژيم صهيونيستي عملا به معناي تنها ماندن فلسطينيان در مواجهه با اشغالگران بود چرا كه هيچ كدام از كشور هاي عربي ديگر ، به تنهايي و بدون همراهي مصر ياراي نبرد با ارتش صهيونيستي را نداشت و همين نكته باعث مي شد كه تمايل به كنار آمدن با رژيم صهيونيستي در آنان نيز تقويت شود.تقويت چنين فضايي بهترين فرصت را به صهيونيست ها مي داد تا فارغ از عكس العمل شديد كشورهاي عربي ، حساب هاي خود را با فلسطينيان و در راس آنان «سازمان آزادي بخش فلسطين» تسويه كند.پس «عرفات» بايد پيش از غافلگيري به دست صهيونيست‌ها، كاري صورت مي‌داد.

    ***
    در شب يازدهم مارس سال 1978، يك كشتي باري كوچك كه در ظاهر به سوي شمال آفريقا حركت مي كرد ، هنگام رسيدن به مقابل آب هاي «فلسطين اشغالي» (50 كيلومتري ساحل «تل آويو») رسيد، دو قايق لاستيكي را بر آب‌هاي درياي مديترانه رها كرد. تمامي مسافران قايق‌ها، لباس فرم ارتش صهيونيستي را بر تن داشتند. اينان گروهي از فدائيان فلسطيني و هدفشان رسيدن به ساحل شهر «تل آويو» پايتخت «رژيم صهيونيستيـ بود. اين فدائيان وظيفه داشتند عمليات ضدصهيونيستي بزرگي را در "تل‌آويو" به اجرا درآوردند كه اشغالگران را به تلافي‌جويي وادار كند.
    تحليل رهبران "فتح"(بزرگ ترين سازمان فلسطيني عضو «ساف») اين بود كه واكنش "دولت يهود" به چنين عملياتي ، اگر منجر به توقف مسير مذاكرات صلح مصر و اسراييل نشود، لااقل سرعت آن را كاهش مي‌دهد و اگر اين هدف هم محقق نگردد، حداقل اين عمليات مي‌توانست هشداري باشد به مقامات صهيونيست و سران كشورهاي عرب مبني بر اين كه ناديده گرفتن "ساف" مي تواند براي تمامي منطقه خطرناك باشد. مخلص كلام اين‌كه، فدائيان فلسطيني با اين عمليات قصد داشتند يك بار ديگر موجوديت خود را به شكل دردناكي به همة طرف‌هاي درگير قضيه فلسطين يادآوري كنند.
    «خليل الوزير» ملقب به "ابوجهاد"، مرد شماره دوي "فتح" تقريباً از اوايل سال مراحل عملي كردن طرح عملياتي خود را آغاز كرد. سيزده نفر از مجرب‌ترين و چريك هاي عضو "فتح" براي اجراي اين عمليات كه بازگشتي برايش متصور نبود انتخاب شدند. فرماندهي اين تيم ويژه بر عهده دختري جوان و با انگيزه به نام "دلال سعيد المغربي" قرار گفت.
    «دلال»متولد 1958 در فلسطين اشغالي (شهر «يافا» )بود كه علاوه بر داشتن تهور و جسارت فراوان ، زبان عبري را به خوبي عربي صحبت مي‌كرد. تيم 13 نفره اي كه او فرماندهي اش را بر عهده داشت ، "جوخه ديرياسين" نام گرفت . اين نامگذاري نمادين پيامي آشكار به «دولت يهود» داشت، چرا كه در آن زمان پست نخست وزيري «رژيم صهيونيستي» بر عهده «مناخيم بگين» بود. 30 سال پيش از آن ، دار و دسته تروريستي كه تحت فرماندهي همين« مناخيم بگين» قرار داشت به روستايي به نام «دير ياسين» در حوالي قدس حمله برد و صد ها زن و كودك فلسطيني را قصابي كرد.خود عمليات نيز به ياد سخنگوي "ساف" كه در سال 1973 در بيروت به دست كماندوهاي صهيونيست ترور شد، "كمال عدوان" نامگذاري شد. جالب اين جاست كه وظيفه سركوب «عمليات كمال عدوان» هم به «ايهود باراك» واگذار شد.
    در مسير حركت به سمت ساحل ، يكي از قايق‌هاي لاستيكي واژگون شد و دو فدايي به دليل سنگيني تجهيزات خود غرق شدند. يازده فدايي ديگر پس از يك ساعت و نيم موفق شدند خود را به ساحلي در نزديكي بزرگراه "حيفا - تل‌آويو" برسانند. آنان به سمت بزرگراه حركت كرده و در راه يك صهيونيست را كه متوجه هويت آنان شده بود به قتل رساندند.
    با رسيدن به بزرگراه مزبور، "دلال المغربي" دستور داد فدائيان دو اتوبوس را متوقف كنند. فدائيان، مسافران يكي از اين اتوبوس‌ها را به اتوبوس ديگر منتقل كردند و يك اتوبوس با حدود يكصد گروگان و يازده فدايي فلسطيني به سمت "تل‌آويو" به حركت درآمد. به "دلال" مأموريت داده شده بود كه حتي الامكان خود را به يك هتل شلوغ در حومه جنوبي "تل‌آويو" برساند و مهمانان هتل را برابر آزادي چند تن از زندانيان فلسطيني به گروگان بگيرد.
    هم «دلال» و هم «ابوجهاد» مي‌دانستند كه تحقق چنين تبادلي بسيار دور از ذهن است زيرا اساسا «مناخيم بگين» نخست وزير و «موشه دايان» وزير جنگ ، در موارد مشابه قبلي نشان داده بودند كه به هيچ وجه براي نجات گروگان هاي صهيونيست تمايلي نشان نمي دهند. اما "دلال" تمام سعي خود را به كار برد تا مطابق برنامة عملياتي عمل كند و در حقيقت اين عمليات با رويكردي استشهادي طراحي شده بود.
    «دلال» احتمال مي‌داد بتواند با اين تعداد از گرو گان كه به همراه دارد بتواند راهش را به سمت هدف از پيش تعيين شده باز كند. اما واحد ويژه اي از ارتش صهيونيستي در معيت تانك و نفربرهاي زرهي ، در دو راهي "جليلات"(كه در ميان صهيونيست ها ، دو راهي «كانتري كلاب» ناميده مي شود) واقع در چند كيلومتري شمال "تل‌آويو"(نزديكي شهرك صهيونيست نشين«هرتسليا») موضع گرفت و بزرگراه را مسدود كرد.
    با نزديك شدن اتوبوس حامل فداييان و گروگان ها به نظاميان صهيونيست، پيش از آن‌كه فرصتي براي ايجاد ارتباط و مذاكره با فدائيان پيش بيايد، چرخ‌هاي اتوبوس به گلوله بسته شد و پس از توقف آن، تبادل آتش وسيعي ميان فلسطيني‌ها و صهيونيست‌ها در گرفت .
    در كمتر از 15 دقيقه، اتوبوس به گلوله اي از آتش تبديل شد. پس از ساعاتي درگيري رودر رو ميان فداييان فلسطيني و نظاميان صهيونيست كه تحت فرماندهي «سروان ايهود باراك» قرار داشتند ، سرانجام «دلال المغربي» بر اثر اصابت گلوله اي به سرش به شهادت رسيد و 8 تن از فدائيان نيز در كنارش بر خاك افتادند. همچنين 2 فدايي ديگر به چنگ صهيونيست‌ها اسير شدند.
    با خاموش شدن آتشبار ها، صهيونيست ها به جمع آوري مصدومين پرداختند. آماري كه در نهايت از كشته شده گان صهيونيست به دست آمد هولناك و كم سابقه بود:37 كشته و 80 زخمي. اين ركورد از تلفات تا زمان انتفاضه دوم در سال 200 ميلادي شكسته نشد.
    به اين ترتيب "عمليات كمال عدوان" ساعات هولناكي را براي اهالي "تل‌آويو" به ارمغان آورد كه هنوز هم در ميان اتباع رژيم صهيونيستي و حتي صاحب‌نظران صهيونيست يكي از بدترين حوادث تاريخ اين رژيم به شمار مي‌آيد .اين عمليات تا كنون بزرگ ترين عمليات فدايي فلسطينيان عليه اشغالگران به شمار مي رود و به اعتراف تحليل گران نظامي «دولت يهود» ، اتباع اسراييل ديگر تا زمان جنگ 33 روزه لبنان چنين ساعات پر وحشت و هراسي را تجربه نكردند.
    اجساد «دلال المغربي» و ساير فدايياني كه در اين عمليات به شهادت رسيده بودند در محلي موسوم به«گورستان اعداد» به خاك سپرده شدند و سر انجام پس از 30 سال، در جريان «عمليات تبادل اسرا» ميان حزب الله لبنان و رژيم صهيونيستي ، از آرامگاه هاي موقتي شان خارج شده و به مقاومت اسلامي لبنان تحويل داده شده و در روز 28 تير ماه 1387 شمسي پس از تشييع با شكوهي به خاك سپرده شدند.

  2. #2

    Thumb

    ربيع جعفر قصير ((شكارچي مركاوا)) يكى از شهداى نبرد كسى نيست جز "ربيع جعفر قصير"، كوچكترين برادر شهيد "احمد جعفر قصير" كه در سال 1362 شمسى اولين عمليات استشهادى را عليه اشغالگران صهيونيست در شهر "صور" انجام داد و با انفجار خودروى خود در "مقر سر فرماندارى نظامى اسرائيل" در لبنان، 141 نظامى اشغالگر را به درك واصل كرد.در تمام طول تاريخ رژيم صهيونيستي، اين بزرگترين عمليات ضد اسراييلي بود كه هنوز هم در ادبيات سياسي اشغالگران از آن با نام «فاجعه صور» [با تلفظ عبري «آسون صور»] ياد مي شود.
    به گزارش خبرگزاری فارس ، با انجام اين عمليات كه از سوي مقاومت «خيبر» نام گرفت ،نام «احمد قصير» به عنوان بزرگترين «شكاچي صهيونيست» در تاريخ مقاومت اسلامي لبنان به ثبت رسيده است. در آن زمان "ربيع" هنوز به دنيا نيامده بود. 24 سال بعد، سومين شهيد خانواده "قصير" در جنگ 33 روزه، تبديل به يكى از متبحرترين شكارچيان تانك واحد ضد زرهى مقاومت اسلامى شد و تا پيش از شهادتش سيزده دستگاه تانك فوق مدرن "ميركاوا" را منهدم نمود و نام خود را به عنوان بزرگترين «شكاچي مركاوا» در تاريخ مبارزات ضد صهيونيستي به ثبت رساند

  3. #3

    Thumb

    اينم عكسايي از عروس فلسطين ((دلال مغربي))





    عكس دلال مغربي بعد از شهادت


کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •