مؤمن چگونه مشرک می‌شود؟



خداوند در آیه 106 سوره یوسف به صراحت بیان می‌کند: و ما یومن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون که به معنای آن است که بیش‌تر مؤمنان از شرک افعالی پیراسته نیستند و به آن آلوده‌اند. در حقیقت، مؤمنانی که به ظاهر از شرک‌های دیگر(شرک جلی ) پاک و مبرا و بهره‌مند از توحید هستند، در حوزه افعالی از شرک پیراسته نمی‌باشند.


امام صادق (ع) در تصویر این گونه از شرک‌ها که بسیاری از مؤمنان بدان گرفتارند در روایتی می‌فرماید: هرگاه شخصی بگوید اگر فلانی نبود هلاک می‌شدم یا بر سر من چنین و چنان می‌آمد، چنین شخصی گرفتار شرک است. (تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 476، ح 235)
بارها از مردم شنیده‌اید که می‌گویند: اول خدا بعداً شما! این چنین تعابیری نه تنها شرک خفی و نهان است بلکه شرک جلی و آشکاری است که می‌بایست از آن پرهیز کرد؛ زیرا همه چیز از آن خداست و خداوند مالک مطلق است. بنا بر این همواره اول و آخر خداست.
برخی از مردم همواره چشمشان به دست مردم است تا از بر ایشان روزی خورند. چنین چشم داشتی نسبت به دیگران، نیز از مصادیق شرک افعالی است که مؤمنان بدان گرفتارند؛ در حالی که ایمان واقعی بر این تاکید می‌کند که خداوند مقدر و مدبر است. بنا بر این نمی‌توان گمان داشت که انسان مدبر و خداوند مقدر است بلکه او، هم مقدر و هم مدبر است؛ از این رو هر تدبیری از سوی انسان‌ها به وسیله تدبیر الهی از میان می‌رود، زیرا هر کیدی که انسان به کار برد، خداوند کید خود را بر آن مسلط می‌کند.

چنین شرکی (شرک خفی) به طور طبیعی آثار و پیامدهای خود را در زندگی وی به جا می‌گذارد که اضطراب و دلهره بخشی از آن است


عده‌ای هستند که همواره می‌کوشند با برخی صاحبان قدرت و مکنت و حرفه و تخصص ارتباط و دوستی داشته باشند و یا در برخی ادارات روابطی با کارمندان و یا عوامل اداری دست و پا کنند، با این نگاه که آن‌ها در مواقع نیاز بتوانند مشکلشان را حل کنند و به اصطلاح خودشان زمانی به دردشان بخورند. به یقین چنین برخوردها و روش‌ها و نگاه‌ها، شرک آلود است و این‌گونه افراد بجای توکل، و اعتماد مطلق بر خداوند قادر متعال، برای عده‌ای شأنیت قائل می‌شوند و فکر می‌کنند آنان هستند که می‌توانند گره از مشکلاتشان بگشایند، در حالی که آن‌ها حداکثر می‌توانند وسیله‌ای باشند از جانب خدا و اگر خداوند نخواهد همه آن‌ها به هیچ کار نخواهند آمد. کم‌ترین درجه شرک را بشناسیم !


با این که بسیاری از مواقع انسان اقسام شرک را تشخیص نمی‌دهد و متوجه آن نیست ولی چنین شرکی (شرک خفی) به طور طبیعی آثار و پیامدهای خود را در زندگی وی به جا می‌گذارد که اضطراب و دلهره بخشی از آن است. از این رو بارها به مؤمنان هشدار داده می‌شود تا با درنگ و تدبر در آیات قرآنی، بینش و نگرش خود را به صورت درست تغییر دهند تا از گرفتاری شرک خفی رهایی یابند و پیامدهای آن دامن گیر آن‌ها نشود. پیامبر اکرم(ص) درباره این گونه شرک می‌فرمایند: نیه الشرک فی امتی اخفی من دبیب النمله السوداء علی الصخره الصماء فی اللیله الظلماء، شرک، پنهان‌تر است از صدای پای مورچگان کوچک بر روی سنگ صاف در شب ظلمانی و کم‌ترین درجه شرک این است که ظلم (ظالمی) را دوست و عدل (عادلی) را دشمن بدارد. (المیزان، ج 3، ذیل آیه 13 سوره آل عمران نقل از الدر المنثور، ج 2، ص71)
شرک خفی هم موارد زیادی دارد و هم تشخیصش بسیار مشکل است خصوصاً در جهت عملی و عبادی و از اینجا حکمت و فلسفه این که شبانه روز حداقل ده بار در نمازهای پنج‌گانه به خود تلقین می‌کنیم که «ایاک نعبد و ایاک نستعین» روشن می‌شود


در این باره آمده است که آن حضرت (ص) فرمودند: ان اخوف ما اخاف علیکم الشرک الاصغر. قالوا: و ما الشرک الاصغر یا رسول الله؟ قال: الریا، یقول الله تعالی یوم القیامه اذا جاء الناس باعمالهم اذهبو الی الذین کنتم ترائون فی الدنیا، فانظروا هل تجدون عندهم من جزاء؟!؛ خطرناک‌ترین چیزی که از آن بر شما می‌ترسم، شرک اصغر است. اصحاب گفتند: شرک اصغر چیست ای رسول خدا؟ فرمود: ریاکاری، روز قیامت هنگامی که مردم با اعمال خود در پیشگاه خدا حاضر می‌شوند، پروردگار به آن‌ها که در دنیا ریا کردند می‌فرماید: به سراغ کسانی که به خاطر آن‌ها ریا کردید بروید، ببینید پاداشی نزد آن‌ها می‌یابید»؟ کم‌ترین شرک این است که انسان کمی از ظلم را دوست بدارد و از آن راضی باشد و یا کمی از عدل را دشمن بدارد. آیا دین چیزی جز دوست داشتن و دشمن داشتن برای خداست؟ خداوند می‌فرماید: بگو اگر خدا را دوست می‌دارید مرا (دستورهای مرا) پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد.
از آنچه گفته شد معلوم شد که شرک خفی هم موارد زیادی دارد و هم تشخیصش بسیار مشکل است خصوصاً در جهت عملی و عبادی و از اینجا حکمت و فلسفه این که شبانه روز حداقل ده بار در نمازهای پنج‌گانه به خود تلقین می‌کنیم که «ایاک نعبد و ایاک نستعین» روشن می‌شود.
در بینش اسلامی هرگونه دنیادوستی، جاه و مقام پرستی، متابعت از خواسته‌های دل و ریاکاری، نوعی شرک و پرستش غیر خدا به شمار می‌آید. قرآن این حقیقت را به گونه‌ای زیبا بیان می‌فرماید: «ارایت من اتخذ الهه هواه، آیا دیدی آن کس را که هوای نفس خود را معبود خویش گرفته است.» (فرقان، آیه 34 جاثیه، آیه 32) روشن است که این مرتبه از شرک عبادی چندان آشکار نیست و شرک خفی نامیده می‌شود.

چگونه مؤمن مشرک می‌شود ؟

از امام معصوم (ع) سؤال کردند که چطور می‌شود؛ مؤمن مشرک باشد؛ فرمود همین که می‌گویند "لولا فلان لهلکتُ" اگر فلان کس نبود، یا اول خدا دوم فلان کس، "لولا فلان لهلکتُ" یعنی چه؟ ذات اقدس الهی مدیرکلّ است، ربّ‌العالمین است،ربّ‌الأرباب است همه را دارد اداره می‌کند صدر و ساقه عالَم ستاد و سپاه اوست "وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ"، "لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والْأَرْضِ" بر اساس توحید افعالی هر فیضی که می‌رسد "مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ"، خدا را شکر که به وسیله فلان شخص کار ما حل شد نه اول خدا دوم فلان شخص.
خدا اوّلی نیست که دومی داشته باشد نه "لولا فلان لهلکتُ" وقتی از امام سؤال کردند که چگونه می‌شود مؤمن مشرک باشد فرمود این طور می‌شود اینکه مواظب زبانش نیست که می‌گوید اول خدا دوم فلان شخص یا "لولا فلان لهلکتُ".

اصل اساسی در شرک ورزی ، گام در خلاف قانون الهی برداشتن است !

مطلب دقیق در شرک ورزی هر کافر این است که انسان اگر خلافی می‌کند بر خلاف قانون الهی قدمی برمی‌دارد این اگر بر اساس خطا باشد، سهو، نسیان، الجاء، اضطرار، ابرام، اکراه و این‌ها باشد که بر اساس حدیث رفع گناه نیست تنها جایی گناه است که عالماً عامداً انجام می‌دهد یعنی موضوع را می‌داند حکم را می‌داند نه جهل قصوری دارد نه جهل تقصیری دارد نه جهل به موضوع دارد نه جهل به حکم دارد عالماً عامداً دارد نامحرم نگاه می‌کند خب این یعنی چه؟ یعنی خدایا! تو گفتی "قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ" ولی من می‌گویم نه, باید عمل بکنم.
اگر کسی در برابر ذات اقدس الهی بدهکار بود چه چیزی را رهن می‌دهند، چه چیزی را گرو می‌گیرند؟ خود شخص را، "کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ" این رَهِینَةٌ یعنی مرهونه, فعیل به معنی مفعول است "کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ" أو مرهونٌ


این شرک رقیق در هر گناهی هست پس هر گناهی یک شرک رقیق را دارد این دیگر با توحید جمع نمی‌شود اگر هر گناهی شرک رقیق را به همراه دارد و"عُبد الشهوة أضلّ مِن عبد الرقّ" این در برابر ذات اقدس الهی بدهکار است دیگر چون حقّ خدا را زیر پا گذاشت این یک اصل.
بدهکاری در برابر حق خداوند

وقتی حقّ خدا را زیر پا گذاشت، می‌شود بدهکار، وقتی بدهکار شد از بدهکار گرو می‌گیرند، بدهکار باید گرو بدهد دیگر اگر مسائل مالی باشد یا خانه را رهن می‌دهد یا فرش را رهن می‌دهد یا زمین را رهن می‌دهد، اما اگر کسی در برابر ذات اقدس الهی بدهکار بود چه چیزی را رهن می‌دهند، چه چیزی را گرو می‌گیرند؟ خود شخص را، "کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ" این رَهِینَةٌ یعنی مرهونه, فعیل به معنی مفعول است"کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ" أو مرهونٌ.