-
مدیریت کل سایت
ایه 11:
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُواْ فِى الْأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ
ترجمه:
هرگاه به آنان (منافقان) گفته شود در زمين فساد نكنيد، مىگويند: همانا ما اصلاحگريم.
تفسیر:
1- گرچه منافقان پندپذير و نصيحت خواه نيستند، ولى بهتر است با آنها سخن گفت و نهى از منكر كرد. «قيل لهم»
2- نفاق، عامل فساد است. «لا تفسدوا فى الارض»
3- منافق چند چهره بودن خود را مردمدارى واصلاحطلبى مىداند. «انمّا نحن مصلحون»
4- منافق، فقط خود را اصلاحطلب معرّفى مىكند. «انّما نحن مصلحون» (ممكناست كسى در حدّ اعلاى بيمارى روحى باشد، ولى خيال كند كه سالم است.)
5 - منافق با ستايش نابجا از خود، در صدد تحميق مردم و توجيه خلافكارىهاى خويش است. «انّما نحن مصلحون»
-
مدیریت کل سایت
ایه12:
أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمِفْسِدُونَ وَلَكِن لَّا يَشْعُرُونَ
ترجمه:
آگاه باشيد! همانا آنان خود اهل فسادند، ولى نمىفهمند.
تفسیر:
در يك بررسى اجمالى از آيات قرآن در مىيابيم كه نفاق، آثار و عوارض سويىدر روح، روان، رفتار و كردار شخص منافق ايجاد مىكند كه او را در دنيا وقيامت گرفتار مىسازد. قرآن در وصف آنها مىفرمايد:
* دچار فقدان شعور واقعى مىشوند. [175]
* انديشه و فهم نمىكنند. [176]
* دچار حيرت و سرگردانى مىشوند. [177]
* به سبب دروغهايى كه مىبافند [178] در كفر پايدار مىشوند [179] و هدايت نمىيابند. [180]
* چون اعتقاد قلبى ندارند، وحشت واضطراب [181] و عذابى دردناك دارند. [182]
175) لايشعرون« بقره، 12 ؛ »همالسفهاء« بقره، 13.
176) لايفقهون« توبه، 87 ؛ »لايعلمون« بقره، 13.
177) يعمهون« بقره، 15، »لايبصرون« بقره، 17.
178) بما كانوا يكذبون« بقره، 10.
179) بماكانوا يكفرون« انعام، 70.
180) ماكانوا مهتدين« بقره، 16.
181) حذر الموت« بقره، 19.
182) ولهم عذاب اليم« بقره، 10
نکته ها:
1- مسلمانان بايد به ترفند وشعارهاى به ظاهر زيباى منافقان، آگاه شوند. «الا»
2- بلندپروازى و خيالپردازى مغرورانهى منافق، بايد شكسته شود. «انّهم هم المفسدون»
3- منافقان دائماً در حال فساد هستند. «المفسدون»
4- زرنگى اگر در مسير حقّ نباشد، بىشعورى است. «لا يشعرون»
-
مدیریت کل سایت
ایه 13:
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ ءَامِنُواْ كَمَآ ءَامَنَ النَّاسُ قَالُواْأَنُؤْمِنُ كَمَآ ءَامَنَ السُّفَهَآءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهآءُوَلَكِن لَّا يَعْلَمُونَ
ترجمه :
وچون به آنان گفته شود، شما نيز همانگونه كه (ساير) مردم ايمان آوردهاندايمان آوريد، (آنها با تكبّر وغرور) گويند: آيا ما نيز همانندسادهانديشان و سبك مغزان، ايمان بياوريم؟! آگاه باشيد! آنان خودبىخردند، ولى نمىدانند.
تفسیر:
1- ارشاد و دعوت اولياى خدا، در منافقان بىاثر است.«قيل...أنؤمن»
2- منافقان، روحيّه امتياز طلبى و خود برتربينى دارند.«انؤمن»
3- تحقير مؤمنان، از شيوههاى منافقان است. «كما آمن السفهاء»
(ايمان داشتن و تسليم خدا بودن، در نظر منافقان سبك مغزى است.)
4- مسلمانان بايد هوشيار باشند تا فريب ظواهر را نخورند.«الا»
5 - در فرهنگ قرآن، تسليم حقّ نشدن، سفاهت است.«انّهم هم السفهاء»
6- بايد غرور متكبرانه منافق، شكسته وبا آن مقابله به مثل شود. «انّهمهمالسفهاء»
7- افشاى چهره دروغين منافق، براى جامعه اسلامى ضرورى است. «همالسفهاء»
8 - بدتر و دردآورتر از هر دردى، جهل به آن درد است. «لكن لا يعلمون»
-
مدیریت کل سایت
آيه 14 :
وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ ءَامَنُواْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَإِذَاخَلَوْاْ إِلَى شَيَطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُمُسْتَهْزِءُونَ
ترجمه:
وچون با اهل ايمان ملاقات كنند گويند: ما (نيز همانند شما) ايمانآوردهايم. ولى هرگاه با (همفكران) شيطان صفت خود خلوت كنند، مىگويند:ما با شما هستيم، ما فقط (اهل ايمان را) مسخره مىكنيم.
تفسیر:
«شيطان» از «شَطَن» به معناى دور شده از خير است كه به هركس القاى انحرافكند، اطلاق شده وبه انسانهاى بدكار و دور از حقّ نيز گفته مىشود. [183]
183) مفردات راغب.
نکته ها :
1- منافق، نان را به نرخ روز مىخورد. «قالوا آمنا... قالوا انّا معكم»
2- به هر اظهار ايمان، نبايد اعتماد قطعى كرد و بايد مواظب عوامل نفوذى بود. «قالوا آمنّا»
3- منافق، شهامتِ صداقت ندارد واز مؤمنان ترس و هراس دارد. «خَلَوا»
تماس وارتباط منافقان با مؤمنان، آشكار وعلنى است ولى تماس آنان با كفّاريا سران و رهبران خود، سرّى و محرمانه، در نهان و خلوت صورت مىگيرد.
4- دوستان منافقان، شيطان صفت هستند. «شياطينهم»
5 - كفّار و منافقان با همديگر ارتباط تشكيلاتى دارند و منافقان از آنان خطّ فكرى مىگيرند. «شياطينهم»
6- اظهار ايمان از سوى منافق موقتى است، ولى كفر او پايدار و ثابت است.«آمنّا، انّا معكم» (ايمان، با جملهى فعليه وكفر با جملهى اسميّه آمدهوجمله اسميّه نشانهى دوام و ثبوت است.)
7- منافقان با كافران نه تنها همفكرند بلكه كمككارهم نيز هستند.«انّامعكم» (كلمه «مع»، در جايى بكار مىرود كه علاوه بر همفكرى، همكارى نيزباشد.)
8 - منافقان، مؤمنان را به استهزا مىگيرند. «انّما نحن مستهزؤن»
-
مدیریت کل سایت
آيه 15 :
اللَّهُ يَسْتَهْزِىءُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِى طُغْينِهِمْ يَعْمَهُونَ
ترجمه :
خداوند آنان را به استهزا مىگيرد و آنان را در طغيانشان مهلت مىدهد تا سرگردان شوند.
تفسیر:
كلمه «يَعمهون» از «عَمَه» مثل «عَمى» مىباشد، لكن «عمى» كورى ظاهرى را گويند و «عمه» كورى باطنى است. [184]
امام رضا عليه السلام در تفسير اين آيه مىفرمايد: خداوند، اهل مكر و خدعه و استهزا نيست، لكن جزاى مكر و استهزاى آنان را مىدهد. [185]همچنان كه آنان را در طغيان و سركشى خودشان، رها مىكند تا سر درگم و غرقشوند. و چه سزايى سختتر از قساوت قلب و تسلّط شيطان و وسوسههاى او، ميلبه گناه و بىرغبتى به عبادت، همراهى و همكارى با افراد نا اهل و سرگرمىبه دنيا و غفلت از حقّ كه منافقان بدان گرفتار مىآيند.
منافقان،دوگانه رفتار مىكنند و لذا با آنها نيز دو گونه برخورد مىشود؛ در دنيااحكام مسلمانان را دارند و در آخرت كيفر كفّار را مىبينند.
184) تفسير كشّاف.
185) تفسير نورالثقلين، ج1، ص30.
نکته ها:
1- كيفرهاى الهى، متناسب با گناهان است. در برابر «انّما نحن مستهزؤن»، «اللَّه يستهزئ بهم» آمده است.
2- منافقان با خدا طرفند، نه با مؤمنان. (آنها مؤمنان را مسخره مىكنند،ولى خدا به حمايت آمده و پاسخ مسخرهى آنان را خودش مىدهد.) «اللَّهيستهزئ بهم»
3- استهزا، اگر به عنوان پاسخ باشد مانعى ندارد. نظير تكبّر در مقابل متكبّر. «اللَّه يستهزئ بهم»
4- از مهلت دادن وزياده بخشىهاى خداوند، نبايد مغرور شد. «يمدّهم فى طغيانهم»
5 - سركشى و طغيان، زمينهاى براى سر درگمىهاست. «فى طغيانهم يعمهون»
-
مدیریت کل سایت
آيه 16 :
أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الضَّلَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجرَتُهُمْ وَ مَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ
ترجمه :
آنان كسانى هستند كه به بهاى (از دستدادن) هدايت، خريدار ضلالت و گمراهىشدند. امّا اين داد وستد، سودشان نبخشيد و در شمارِ هدايت يافتگان درنيامدند. (ويا به اهداف خود راهى نيافتند.)
تفسیر:
منافقان، صاحب هدايتى نبودند كه آنرا از دست بدهند. پس شايد مراد آيه ايناست كه زمينههاى فطرى و عوامل هدايت را از دست دادند. همچنان كه در آياتديگر مىخوانيم: «اشتروا الكفر بالايمان» [186] گروهى ايمان را با كفر معامله كردند. و يا «اشتروا الحيوة الدّنيا بالاخرة» [187] آخرت را با زندگى دنيوى معامله نمودند. ويا «والعذاب بالمغفرة» [188] آمرزش و عفو الهى را با قهر و عذاب او معامله نمودند. يعنى استعداد ايمان و دريافت پاداش و مغفرت را با اعمال خود از بين بردند.
عاقبت، نور الهى دود شدفطرت حقجوى او، نمرود شد
186) آلعمران، 177.
187) بقره، 86.
188) بقره، 175.
نکته ها:
1- منافق، سود و زيان خود را نمىشناسد ولذا هدايت را با ضلالت معامله مىكند. «اشتروا الضلالة بالهدى»
2- انسان، آزاد و انتخابگر است. چون داد و ستد، نياز به اراده وتصميم دارد. «اشتروا الضلالة...»
3- دنيا همچون بازار است و مردمان، معاملهگر و مورد معامله، اعمال و انتخابهاى ماست. «اشتروا... فما ربحت تجارتهم»
4- عاقبتِ مؤمن، هدايت؛ «على هدىً من ربّهم» و سرانجام منافق، انحراف است. «ما كانوا مهتدين»
5 - منافقان به اهداف خود راهى نمىيابند. «ما كانوا مهتدين» وبا توجّه به آيات بعد.
-
مدیریت کل سایت
آيه 17 :
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِى اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّآ أَضَآءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِى ظُلُمَتٍ لَّا يُبْصِرُونَ
ترجمه:
مَثل آنان (منافقان)، مَثل آن كسى است كه آتشى افروخته، پس چون آتش اطراف خود را روشن ساخت، خداوند روشنايى و نورشان را ببرد و آنان را در تاريكىهايى كه (هيچ) نمىبينند، رهايشان كند.
تفسیر:
مثال، براى تفهيم مطلب به مردم، نقش مؤثّرى دارد. مسائل معقول را محسوس و بدينوسيله راه را نزديك وعمومى مىكند، درجه اطمينان را بالا مىبرد ولجوجان را خاموش مىسازد. در قرآن مثالهاى فراوانى آمده است از جمله:
مثال حقّ، به آب و باطل به كفِ روى آب. [189] مثال حقّ به شجرهى طيّبه و باطل به شجرهى خبيثه. [190] تشبيه اعمال كفّار به خاكسترى در برابر تندباد. [191] ويا تشبيه كارهاى آنان، به سراب. [192] تشبيه بتها و طاغوتها به خانه عنكبوت. [193] تمثيل دانشمند بىعمل به الاغى كه كتاب حمل مىكند. [194] وتمثيل غيبت، به خوردن گوشت برادرى كه مرده است. [195]
اين آيه نيز در مقام تشبيهِ مجموعهاى از روحيّات وحالاتِ منافقان است. آنان، نار مىافروزند، ولى خداوند نورش را مىبرد و دود و خاكستر و تاريكى براى آنان باقى مىگذارد.
امام رضا عليه السلام فرمودند: معناى آيه «تركهم فى ظلمات...» آن است كه خداوند آنان را به حال خود رها مىكند. [196]
189) رعد، 17.
190) ابراهيم، 26.
191) ابراهيم، 18.
192) نور، 39.
193) عنكبوت، 41.
194) جمعه، 5.
195) حجرات، 12.
196) تفسير نورالثقلين.
نکته ها:
1- منافق براى رسيدن به نور، از نار (آتش) استفاده مىكند كه خاكستر و دود و سوزش نيز دارد. «استوقد ناراً»
2- نور اسلام عالمگير است، ولى نورى كه منافقان در سايهى آن تظاهر به اسلام مىكنند، در شعاعى كمتر و روشنايى آن ناپايدار است. «أضاءت ما حوله»
3- اسلام نور و كفر تاريكى است. «ذهب اللّه بنورهم وتركهم فى ظلمات»
4- كسى كه از يك نور بهرهمند نشود، در ظلمات متعدّد باقى مىماند. «بنورهم... فى ظلمات» (كلمه «نور» مفرد و كلمه «ظلمات» جمع است.)
5 - نقشهها وتوطئههاى منافقان، به اراده الهى ناتمام مىماند. «ذهب اللّه بنورهم»
6- طرف مقابل منافقان، خداوند است. «ذهب اللّه بنورهم»
7- عاقبت و آيندهى منافقان، تاريك است. «فى ظلمات»
8 - منافقان دچار وحشت و اضطراب، ودر تصميمگيرىهاى دراز مدّت، سردرگم هستند. «فى ظلمات لا يبصرون»
9- گاهى در آغاز، ايمان واقعى است، ولى كمكم انسان به انحراف گرايش پيدا نموده و منافق مىشود. (كلمه «نورهم» در اين آيه و جمله «لايرجعون» در آيه بعد نشان مىدهد كه آنان نورى داشتند، ولى به سوى آن نور برنگشتند.)
-
مدیریت کل سایت
آيه 18 :
صُمٌّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ
ترجمه:
آنان (از شنيدن حقّ) كر و(از گفتن حقّ) گنگ و(از ديدن حقّ) كورند، پس ايشان (بسوى حقّ) باز نمىگردند.
تفسیر:
قرآن در ستايش برخى پيامبران مىفرمايد: آنان دست وچشم دارند، «واذكر عبادنا ابراهيم واسحاق ويعقوب اولى الايدى والابصار» [197]شايد مقصود آن است كه كسى كه دست بتشكنى دارد دست دارد، كسى كه چشمخدابين دارد چشم دارد، پس منافقان كه چنين دست وچشمى ندارند، در واقعهمچون ناقص الخلقههايى هستند كه خود مقدّمات نقص را فراهم كرده و وسائلشناخت را از دست دادهاند. لذا در اين سوره دربارهى منافقان تعابيرىهمچون «لا يشعرون، ما يشعرون، لا يعلمون، لا يبصرون، يعمعون، صم، بكم،عمى، لا يرجعون» بكار رفته است.
نظر، غير از بصيرت است. در سوره اعراف مىخوانيم: «تريهم ينظرون اليك و هم لا يبصرون» [198] مىبينى كه به تو نگاه مىكنند، در حالى كه نمىبينند. يعنى چشم بصيرت ندارند كه حقّ را ببينند.
عدم بهرهگيرى صحيح از امكانات و وسائل شناخت، مساوى با سقوط و از دست دادن انسانيّت است. [199]
جزاى كسى كه در دنيا خود را به كورى و كرى و لالى مىزند، كورى و كرى ولالى آخرت است. «ونحشرهم يومالقيامة على وجوههم عمياً و بكماً و صماً» [200]
197) ص، 45.
198) اعراف، 198.
199) در سورهى اعراف آيهى 179 مىخوانيم: »لهم قلوب لايفقهون بها ولهم اعين لايبصرون بها و لهم اذان لايسمعون بها اولئك كالانعام بل هم اضلاولئك هم الغافلون« آنان دل دارند، ولى نمىفهمند، چشم دارند ولىنمىبينند، گوش دارند ولى حقّ را نمىشنوند، اين گروه همچون چهارپايانبلكه از آنها پستتر و گمراهترند، ايشان غافل هستند.
200) اسراء، 97.
نکته ها:
1- نفاق، انسان را از درك حقايق و معارف الهى باز مىدارد. «صم بكم عمى»
2- كسى كه از عطاياى الهى در راه حقّ بهره نگيرد، همانند كسى است كه فاقد آن نعمتهاست. «صم بكم عمى»
3- حقّ نديدن منافقان دو دليل دارد: يكى آنكه فضاى بيرونى آنان تاريك است؛«فى ظلمات» وديگر آنكه خود چشم دل را از دست دادهاند. «صم بكم عمى»
4- منافقان، لجاجت و تعصّب دارند. «فهم لا يرجعون»
-
مدیریت کل سایت
آيه 19 :
أَوْ كَصَيّبٍ مِّنَ السَّمَآءِ فِيهِ ظُلُمَتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌيَجْعَلُونَ أَصَبِعَهُمْ فِى ءَاذَانِهِم مِّنَ الصَّو عِقِ حَذَرَالْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَفِرِينَ
ترجمه:
يا چون (گرفتاران در) بارانى تند از آسمانند كه در آن، تاريكىها و رعدوبرقى است كه از ترس صاعقهها وبيم مرگ، انگشتان خود را در گوشهايشان قرارمىدهند. و(لى) خداوند بر كافران احاطه دارد.
تفسیر:
خداوند، منافق را به اشخاصِ در باران ماندهاى تشبيه كرده كه مشكلاتبارانِ تند، شب تاريك، غرّش گوش خراش رعد، نور خيره كنندهى برق، و هراس وخوف مرگ، او را فرا گرفته است، امّا او نه براى حفظ خود از باران پناهگاهىدارد و نه براى تاريكى، نورى و نه گوشى آسوده از رعد و نه روحى آرام ازمرگ.
نکته ها:
1- منافقان غرق در مشكلات و نگرانىها مىشوند، و در همين دنيا نيز دلهرهو اضطراب و رسوايى و ذلّت دامن گيرشان مىشود. «ظلمات و رعد و برق»
2- منافقان از مرگ مىترسند. «حذر الموت»
3- منافقان بدانند كه خداوند بر آنها احاطه دارد و هر لحظه اراده فرمايد،اسرار و توطئههاى آنها را افشا مىكند. «و اللّه محيط بالكافرين» [201]
4- سرانجام نفاق، به كفر منتهى مىشود. «و اللّه محيط بالكافرين» لذا درجاى ديگر قرآن مىفرمايد: «ان اللَّه جامع المنافقين و الكافرين فى جهنمجميعاً» [202]
201)نگاهى به عملكرد و سرنوشت منافقان در جريان انقلاب اسلامى ايران، نشانهاىروشن براى اين آيه است. دلهره، تفرقه، شكست، آوارگى، غربت، بىآبرويى،پناهندگى به كفّار و طاغوتها و جاسوسى، نتيجهى اعمالشان بود. آنان بااستفاده از شعارها و شخصيتهاى مذهبى، خيال پيروزى داشتند؛ »استوقد نارا«ولى با خنثى شدن توطئهها و آگاه شدن مردم از سوء نيت آنان، خداوند آنانرا گرفتار سر درگمى وتفرقه و بىخبرى از واقعيتها و حقايق نمود. »ذهباللّه بنورهم« آنان چون شنيدن اخبار و سخن حقّ را از علما تحريم مىكنندبه منزله كران هستند، و چون دريافتهاى درونى خود و حقايق را بازگونمىنمايند مانند افراد لالند، و چون چشم ديدن پيشرفت و پيروزى اسلام راندارند، كورند. و در اثر لجاجت و تعصّب مصداق »لايرجعون« مىباشند. ولىپيروزىها مثل برق و نهيب مردم و آيات افشاگر همانند رعد و صاعقه، آنان رابه وحشت واضطراب انداخته است.
202) نساء، 140.
-
مدیریت کل سایت
آيه 20:
يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَرَهُمْ كُلَّمَآ أَضَآءَ لَهُممَّشَوْاْ فِيهِ وَإِذَآ أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَآءَاللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَرِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّشَىءٍ قَدِيرٌ
ترجمه:
نزديك است كه برق، نور چشمانشان را بربايد. هرگاه كه (برق آسمان در آنصحراى تاريك وبارانى) براى آنان بدرخشد، در آن حركت كنند، ولى همين كهتاريكى، ايشان را فرا گرفت بايستند. واگر خداوند بخواهد، شنوايى و بينايىآنان را (از بين) مىبرد، همانا خداوند بر هر چيزى تواناست.
تفسیر:
منافقان، تاب وتوان ديدن دلائل نورانى و فروغ آيات الهى را ندارند. همانندمسافر شبگرد در بيابان كه در اثر برقِ آسمان، چشمانش خيره مىشود و جز چندقدم بر نمىدارد. منافقان در جامعه اسلامى هر چند گاهى چند قدمى پيشمىروند، ولى در اثر حوادث يا اتّفاقاتى از حركت باز مىايستند. آنان چراغفطرت درونى خويش را خاموش كرده ومنتظر رسيدن نورى از قدرتهاى بيرونىماندهاند.
هرگاه گفته مىشود خداوند بر هر كارى قادر است، مرادكارهاى ممكن است. مثلاً اگر گفتيم فلانى رياضىدان است، معنايش آن نيست كهبتواند حاصل جمع 2+2 را 5 بياورد. زيرا اين امر محال است، نه آنكه آن شخصقادر بر جمع نمودن آن نباشد. كسانى از امام عليه السلام سؤال كردند: آياخداوند مىتواند كرهى زمين را در تخم مرغى قرار دهد؟ امام ابتدا يك پاسخاقناعى دادند كه با يك عدسىِ چشم، آسمان بزرگ را مىبينيم، سپس فرمودند:خداوند قادر است، امّا پيشنهاد شما محال است. [203] درست مانند قدرت رياضىدان كه مسئلهى محال را حل نمىكند.
سيماى منافق در قرآن
منافق در عقيده وعمل، برخورد وگفتگو، عكسالعملهايى را از خود نشانمىدهد كه در اين سوره وسورههاى منافقون، احزاب، توبه، نساء و محمّد آمدهاست. آنچه در اينجا به مناسبت مىتوان گفت، اين است كه منافقين در باطنايمان ندارند، ولى خود را مصلح و عاقل مىپندارند. با همفكران خود خلوتمىكنند، نمازشان با كسالت و انفاقشان با كراهت است. نسبت به مؤمنانعيبجو و نسبت به پيامبر صلى الله عليه وآله موذىاند. از جبهه فرارى ونسبت به خدا غافلاند. افرادى ياوهسرا، رياكار، شايعه ساز و علاقمند بهدوستى با كفارند. ملاك علاقهشان كاميابى و ملاك غضبشان، محروميّت است.نسبت به تعهّداتى كه با خدا دارند بىوفايند، نسبت به خيراتى كه به مؤمنينمىرسد نگران، ولى نسبت به مشكلاتى كه براى مسلمين پيش مىآيد شادند. امربه منكر ونهى از معروف مىكنند. قرآن در برابر اين همه انحرافهاى فكرىوعملى مىفرمايد: «انّ المنافقين فى الدّرك الاسفل من النار» [204]
203) تفسير نورالثقلين، ج1، ص 39.
204) نساء، 145.
نکته ها:
1- منافق در مسير حركت، متحيّر است. «أضاء... مشوا، أظلم... قاموا»
2- حركت منافق، در پرتو نور ديگران است. «اضاء لهم»
3- منافق به سبب اعمالى كه مرتكب مىشود، هر لحظه ممكن است گرفتار قهر خداوندى شود.«و لو شاء اللّه لذهب بسمعهم»
4- سنّت الهى، آزادى دادن به همه است و گرنه خداوند مىتوانست منافقان را كر و كور كند. «و لو شاء اللّه لذهب بسمعهم و ابصارهم»
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن