-
مدیریت کل سایت
رسانه های جهانی: سربازان ميدان جنگهاي نوين
اشاره
امروزه وسايل ارتباط جمعي از طريق انتقال اطلاعات و مبادله افكار، نقش بسيار مهمي در شكلدهي به افكار عمومي مردم جهان بازي ميكنند. بر اين اساس ميتوان گفت كه در دنياي امروز انسانها محصور در ارتباطات و اطلاعاتي هستند كه با ابزار و وسايل گوناگون ذهن آنها را در راستاي اهداف از پيش تعيين شده حركت ميدهند.
اين نوشتار، بر حسب اهميت و روانشناسي وسايل ارتباط جمعي در جوامع، به بررسي نقش و كاركردهاي ارتباطي و اثرات آن، اقناع، تبليغ و جنگ رواني ميپردازد و در نهايت يادآور ميشود كه در شرايط جنگي، عمليات رواني اهميت فزايندهاي در به زانو درآوردن دشمن دارد. بر همين اساس ميتوان گفت كه حقيقت نخستين قرباني منازعات منطقهاي و بينالمللي است و وسايل ارتباطات جمعي بيشترين مسووليت را در اين فاجعه بر عهده دارند. به كمك اين وسايل اطلاعرساني، ميتوان به راحتي راست را دروغ و دروغ را راست جلوه داد بدون آنكه كوچكترين مسووليتي بر عهده كسي باشد.
مقدمه
بيشك نقش وسايل ارتباط جمعي و رسانههاي جهاني (Global Media) را نميتوان در عصري كه به عصر انقلاب ارتباطات و اطلاعات (Era of Communication and Information Revolution) معروف شده است، ناديده گرفت. پيشرفت فناوري و در راستاي آن توسعه وسايل ارتباط جمعي با توجه به ارتباط مستقيم آن با مردم و تأثيرگذاري بر افكار عمومي، بيانگر اهميت اين وسايل در تمامي ابعاد جامعه جهاني است. به قول كارشناسان ارتباطات، قرن حاضر، قرن تبادل اطلاعات (Information Exchange) است و بر اين اساس ميتوان گفت كه امروزه، كشورها براي دستيابي به اهداف و منافع خود در ساير نقاط جهان از فناوري اطلاعات و ارتباطات استفاده وسيع و گستردهاي ميكنند.
در جنگ نيروهاي اشغالگر عليه عراق، وسايل ارتباط جمعي نقش مهمي در تأثيرگذاري بر افكار عمومي مردم جهان بر عهده داشتند. اهميت اين موضوع را ميتوان در نحوه گزارش اخبار و اطلاعات مربوط به فجايع انساني دريافت، چرا كه در طول حملات نيروهاي متحد و مخالفتهاي مردمي اكثر نقاط دنيا با جنگ، نيروهاي متحد با سانسور اخبار اطلاعات مربوط به جنگ به خوبي نشان دادند كه در شرايط جنگي ميخواهند تمام دستگاههاي خبري و رسانهها در خدمت منافع آنان قرار گيرد.
در اين جنگ، شبكههايي مانند فاكس نيوز (Fax News)، سي.ان.ان (CNN) و بي.بي.سي (BBC) كه نقش رسانههاي دولتي آمريكايي و انگليسي را ايفا ميكردند با وفاداري كامل به دولتهاي متبوع خود به پوشش خبري جنگ ميپرداختند.
در نقطه مقابل، شبكههاي تلويزيون عربي به خصوص الجزيره (Al – Jazera) گزارشهاي متعادلتري ارايه ميدادند اما اين شبكهها نيز با اعتراض شبيه به تهديد مقامات آمريكا مواجه بودند كه خود گوياي اين مطلب است كه آنان با وقوف به تأثيرگذاري رسانهها بر افكار عمومي به رغم ادعاي جريان آزاد اطلاعات، به ديگر منابع اطلاعاتي به ويژه در منطقه خاورميانه اجازه فعاليت آزادانه نميدهند و در اين خصوص دچار نوعي جبرگرايي شدهاند.
جنگ رواني
انديشمندان ديدگاههاي متفاوتي درباره جنگ رواني (Psychological Warfare) دارند و به همين دليل ارايه يك تعريف مشخص و يا يك حد معين براي اين جنگ كار سادهاي نيست. برخي معناي جنگ رواني را به فعاليتهايي كه به طور مشخص در قلمرو صلاحيت نيروهاي مسلح قرار دارد، محدود ميكنند و بنابراين آن را تلاشي ميدانند كه بر تبليغ براي مخاطبان خاص و پشتيباني از مأموريتهاي نظامي (Millitary Mission) معين، متمركز است، پل لاينبرگر (Paul Linberger) در كتاب معروف خود به نام جنگ رواني كه در سال 1954 به چاپ رسيد، جنگ رواني را در معناي محدود آن تعريف ميكند. وي بر اين باور است كه جنگ رواني استفاده از تبليغات بر ضد دشمن، همراه با اقدامات عملي است كه داراي ماهيت نظامي، اقتصادي يا سياسي باشد.
برخي ديگر بر اين باورند كه جنگ رواني عبارت از مجموعه اقدامات يك كشور براي اثرگذاري و نفوذ بر عقايد و رفتار دولتها و مردم خارجي در جهت مطلوب است كه با ابزارهايي غير از ابزار نظامي، سياسي و اقتصادي صورت ميگيرد. طرفداران اين نگرش، اغلب بر اين باورند كه تبليغات، جز اصلي و اساسي جنگ رواني است اما تمام آن را شامل نميشود.
ديويد آيزنهاور (David Eisenhower) در سخنراني معروف خود براي انتخابات رياست جمهوري آمريكا در هشتم اكتبر 1952، در سانفرانسيسكو گفته است: «جنگ رواني يعني نبرد و نزاعي براي دستيابي به افكار مردم و اراده آنها». بر اين اساس، سياست خارجي آمريكا بايد به گونهاي تنظيم شود كه با استراتژي واحد و منسجم جنگ سرد هماهنگ باشد. لازم است در اين جنگ سرد و در ضمير و عزم خويش، جوياي فرصتي باشيم كه بدون خسارتهاي جاني در نبرد براي حفظ صلح به پيروزي برسيم. وي جنگ رواني را مساوي با جنگ سرد به كار برده است كه در زمان خود، از جمله مسايل بسيار مهم آمريكا بوده است.
برخي ديگر جنگ رواني را عمليات از پيش طراحي شده براي ارايه اطلاعات گزينش شده (Selected Information) به مخاطبان و تحت تأثير قرار دادن احساسات، افكار و دلايل منطقي آنان ميدانند.
در دو دهه پس از جنگ جهاني دوم، دكترينهاي جنگ رواني (در مورد ماهيت، كاربرد و نقش آن در روابط بينالمللي مدرن) در آمريكا و اروپا، به سوي اجماع نظر حركت كردند. بدين ترتيب، صاحبنظران پذيرفتند كه مفهوم اساسي جنگ رواني عبارت از دستكاري عقايد از طريق به كارگيري يك يا چند رسانه ارتباطي و به بيان ديگر، ناتوان كردن دشمن براي عمل و عكسالعمل است.
بنابراين ميتوان گفت كه جنگ رواني از جمله بدترين سلاحهاي جنگي دوران معاصر عليه فكر، عقيده، شجاعت، اطمينان و ميل به جنگيدن است. اين جنگ در عين حال كه نوعي دفاع به شمار ميرود حالت هجومي نيز دارد، چرا كه در عين تقويت روحيه ملت و سربازان خودي، به تضعيف روحيه دشمن ميپردازند. جنگ رواني قسمتي از جنگ همه جانبه است كه پيش از نبرد آغاز ميشود و در حين و پس از آن ادامه مييابد، چرا كه اين نوع جنگ، از قوانين و شيوههاي جنگ عادي تبعيت نميكند و بر مبناي توصيفي كه از صحنه نبرد يا سازماندهي عمليات جنگي ارايه ميشود قابل تعريف نيست. هدف جنگ رواني نيروهاي ائتلاف عليه عراق، تغيير نگرش جمعيت 24 ميليون نفري اين كشور بوده است. آمريكا و انگليس پيش از حمله نظامي خود به عراق، عمليات رواني گستردهاي را در سطح جهان آغاز كرده بودند كه بسياري معتقدند تأثير شگرفي بر افكار عمومي مردم جهان داشته است.
اهداف جنگ رواني
اهداف جنگ رواني عبارت است از:
1ـ از بين بردن اميد مخاطبان و يا جناح مقابل
2ـ ايجاد بياعتمادي نسبت به رهبران جناح مقابل
3ـ ايجاد شكاف در بين جامعه مخاطب.
جنگ رواني در واقع نبرد عليه عقل دشمن است نه نبرد براي در بند كشيدن ساختار فيزيكي او. براساس ضربالمثلي كه به كلاوس ويتز (Kaluss Wetez) نسبت داده شده است جنگ همان سياست است كه با وسايل ديگري به اجرا درميآيد. اين تعبير جديد و ساده، گوياي واقعيتي است كه از قديم مورد قبول بوده است. بدين ترتيب، جنگ وسيلهاي از وسايل عمده اقناع به شمار ميرود.
رسانههاي ارتباطي
رسانههاي ارتباطي مسيرهايي هستند كه از طريق آنها پيامي به مخاطبان ميرسد (لربينگر، 1376، ص 295). انتخاب رسانه ارتباطي براي عمليات جنگ رواني به (عواملي همچون) مخاطبي كه مورد نظر پيام است و زماني كه پيام بايد آماده و ارسال شود، بستگي دارد. در جبهه جنگ، اعلاميهاي چاپي، جزوههايي كه توسط هواپيما و يا توپخانه پخش ميشوند و اصواتي كه از طريق بلندگوي الكترونيكي انتشار مييابند، رايجترين رسانههاي مورد استفادهاند (حسيني، 1377، ص 8). براي نمونه ميتوان به پخش بيش از چهل ميليون اعلاميه براي مردم عراق اشاره كرد. در اين خصوص، مخاطبان اين گونه اعلاميهها به دو دسته نظامي و غيرنظامي تقسيم شده بودند كه براي هر كدام اعلاميههاي خاصي پخش ميشد. اعلاميههايي كه در ميان مردم غيرنظامي توزيع ميشد، آنان را تشويق به در خانه ماندن يا همكاري با نيروهاي متحد در پستهاي بازرسي ميكرد و از آنان ميخواست در صورت برخورد با نيروهاي مجروح و درمانده نيروهاي متحد، به ياري آنان بشتابند تا به واحدهاي نظامي خود بازگردند. اما اعلاميههايي كه براي نظاميان منتشر ميشد، آنان را به زنده ماندن تشويق ميكرد و شيوههاي تسليم را نشان ميداد.
در عملياتي كه در مناطق دور از جبهه و يا براي مخاطباني كه از صحنه رزم، بسيار فاصله دارند انجام ميشود از فرستندههاي موج كوتاه و موج بلند و يا امواج تلويزيوني، به طور همزمان استفاده ميشود (حسيني، 1377، ص 8). در اين خصوص، براي نمونه ميتوان به پرواز هواپيماهايي كه اخبار جنگ را به زبان عربي براي مردم عراق پخش ميكردند، اشاره كرد. اين در حالي بود كه شبكههاي تلويزيوني نيز به عنوان ابزار جنگ رواني مورد استفاده مداوم دو طرف درگير جنگ بودند. بايد توجه داشت كه هيچ رسانهاي بهتر از تلويزيون نميتواند با احساسات مخاطبان بازي كند (ولچ، 1369، ص 34) چرا كه تلويزيون توانايي واكنش سريع نسبت به رويدادها، ارايه اخبار از طريق تصوير و پخش تبليغات و آگهيهاي مؤثر را دارد (بيريوكف، 1372، ص 32). بنابراين، ميتوان گفت تلويزيون وسيله ارتباطي نيرومندي است كه تأثير عميقي بر افكار عمومي مردم جهان به جا ميگذارد (اولسون، 1377، ص 469). در تلويزيون به خصوص بايد توجه داشت كه آنچه به نمايش درميآيد از آنچه گفته ميشود با اهميتتر است. در واقع كلمات و تصاوير بايد با يكديگر جفت شوند و هر كدام الگوي ديگري را تقويت كنند.
ما در طول جنگ نيروهاي متحد عليه عراق شاهد بوديم كه شبكههاي خبري چگونه از اين روش براي تأثيرگذاري بيشتر استفاده كردند. براي مثال، شبكه Fox News گاهي همزمان چهار ارتباط زنده را با نقاط مختلف نمايش ميداد. BBC برنامهاي داشت كه مجري آن در استوديو، كنار صفحهاي بزرگ ميايستاد و تحولات آن روز جنگ را به كمك انيميشن رايانهاي شرح ميداد. تصاوير كه با فناوري پيشرفته، بيننده را به قلب حادثه ميبرد، بسيار دقيق ساخته ميشد و گوينده با تسلط فراوان، شرح و تفسير آن روز جنگ را بيان ميكرد. نكته بسيار مهم در اين برنامه هماهنگي كلام و تصوير بود. گويي بارها و بارها با هم تمرين كرده بودند تا به خوبي و راحتي به ارايه برنامه بپردازند.
نيازمنديهاي اطلاعاتي جنگ رواني
نيازمنديهاي اطلاعاتي جنگ رواني، هم گسترده و هم متنوع است. سه نوع اطلاعات اصلي در اين خصوص، مورد نياز است. نوع اول عبارت از اطلاعات زمينهاي، همراه با ريزترين جزئيات در مورد آمادگيها و آسيبپذيري مخاطب يا مخاطبان مورد نظر است. اين نوع اطلاعات، تحليل آماج خوانده ميشود. نوع دوم، اطلاعاتي است كه در خروجي تبليغات مورد استفاده قرار ميگيرد. بنابراين، نوشتهها، مطالب مطبوعات و سخنراني رهبران دشمن، به عنوان موادي كه به طور سودمند، عليه هدف، قابل استفاده است جمعآوري ميشود. سرانجام اين كه لازم است وسيلهاي براي ارزيابي نتايج فعاليت تبليغاتي داشته باشيم. آيا پيام به مخاطب رسيده است؟ آيا مخاطب پيام را فهميده است؟ به چه طريقي ميتوان پاسخ مطلوبتري در مخاطب برانگيخت؟ پاسخ به اين گونه سؤالها نيازمند وسايلي است كه مناسب شرايط و وضعيت باشد (حسيني، 1377: 9).
در جنگ خليج فارس در سال 1991 ـ 1990 استفاده خوب و مناسب آمريكا از ابزار اطلاعاتي جنگ رواني موجب شد كه در حدود 87000 نظامي عراقي خود را تسليم كنند. به طور كلي ميتوان گفت كه اطلاعات داراي فوايد گوناگوني است ولي ما ميتوانيم آن را به دو بخش كلي تقسيم كنيم: اطلاعات مثبت و اطلاعات پيشگيريكننده.
اطلاعات مثبت
فعاليتهاي اطلاعات مثبت كليه اقداماتي را شامل ميشود كه سازمانها دنبال ميكنند تا از طريق مشاهده و پيگري و يا از طريق اقدامات مثبت، يعني عمليات جاسوسي، به آگاهيهاي لازم دست يابند. به عبارت ديگر، فعاليتي است براي جمعآوري آگاهيهايي كه دانستن آنها پيش از دست زدن به انتخاب راهي معين، ضروري است تا به اين طريق مسوولان نسبت به اقدامات متقابل دشمن آگاه باشند. اين امر بر اطلاعات سياسي، اقتصادي، نظامي و مانند آن نيز منطبق است.
اطلاعات پيشگيريكننده
اطلاعات پيشگيريكننده شامل كليه عمليات و اقداماتي است كه يك كشور به آن دست ميزند تا امنيت حفظ اسرار را در برابر فعاليتهاي جاسوسي، مقابله با خرابكاري مادي و معنوي و تبليغات محقق سازد. هدف از اين اقدامات محافظت از موجوديت كشور، مرزها و تأسيسات آن است. اين اطلاعات همچنين شامل كليه اقداماتي است كه مانع از غافلگير شدن توسط دشمن و سازمانهاي اطلاعاتي او ميشود.
بحرانزدايي
بهرهگيري از تدابير و تاكتيكهاي هجومي جنگ رواني به منظور ايجاد بحران در كشور مخاطب و در نهايت سرنگوني حكومت آن، بسيار معمول و اثربخش است. در ابتدا لازم است با بهكارگيري انواع تاكتيكها و روشهاي جنگ رواني بستر مناسب فراهم آيد. دامن زدن به اختلافات سياسي، قومي و نژادي و نيز ايجاد فضايي توأم با نااميدي، بياعتمادي، اضطراب و نگراني نسبت به وضع سياسي، اجتماعي و به خصوص اقتصادي موجود، از جمله اهداف مرحله اول به شمار ميرود. در مرحله دوم، با استفاده از بستر ايجاد شده، تدابير و روشهاي هجومي جنگ رواني نقش خود را در ايجاد شورش و در نهايت سرنگوني حكومت به خوبي ايفا خواهند كرد.
قطعي نبودن اخبار
در جنگ آمريكا و انگليس عليه عراق، افكار عمومي جهان با انتشار اخبار غيرواقعي به بازي گرفته شده بود. در طول اين جنگ، كمتر خبري به دست ميآمد كه به طور مستقيم و غيرمستقيم تكذيب نشده باشد. براي مثال ميتوان گفت كه در سومين روز از حمله نيروهاي متحد به عراق، شبكه تلويزيوني Fax News خبر تصرف كامل جزيره امالقصر به دست نيروهاي متحد را پخش كرد. اين در حالي بود كه وزير اطلاعرساني عراق، محمد سعيدالصحاف اين خبر را به شدت تكذيب كرده بود. در همان روز CNN با پخش تصاوير مستقيمي از پرواز چند بالگرد نظامي در ارتفاع پايين، مدعي شد كه اين صحنه مربوط به اولين تصوير مستقيم دريافتي از اين بندر جنوبي عراق است. اين در حالي بود كه امالقصر تا دو هفته پس از آغاز جنگ به دژ غيرقابل تصرفي براي نظاميان نيروهاي ائتلاف تبديل شده بود. خبرگزاري رويتر در ششمين روز از جنگ عراق درباره تصرف امالقصر به نقل از يك سخنگوي نظامي انگليس گزارش داد كه نيروهاي عراقي در اين بندر در حال مقاومت هستند و اين شهر بندري، هنوز آزاد نشده است. اين نمونهاي از استراتژي كاهش حساسيت خبري نيروهاي ائتلاف بود كه علاوه بر همراه آوردن دستاوردهاي مختلف، بياعتمادي و بيتفاوتي افكار عمومي نسبت به اخبار جنگ را موجب شده بود.
فشار بر رسانهها
نوعي ديگر از جنگ اطلاعاتي، اعمال فشار بر وسايل ارتباط جمعي بود كه در كنار ارايه اخبار كذب، شرط مهمي براي كاهش حساسيت خبري افكار عمومي جهانيان نسبت به كشتار مردم عراق به شمار ميرفت. امروزه همه ميدانند كه از آغاز بحران عراق، دولت آمريكا به سانسور خبري روي آورده بود و به همين دليل ديگر نميتوان اخبار وسايل ارتباط جمعي جهاني را واقعيت و يا حتي بخشي از واقعيت دانست.
نظاميان نيروهاي متحد، پيش از آغاز جنگ، دورههاي اجباري براي خبرنگاران و گزارشگران برگزار كردند كه رعايت يك سري قواعد خاص را به آنان آموزش ميداد. خلاصه اين قواعد و قوانين كه براي خبرنگاران تعيين شده بود به شرح زير است:
ـ خلبانان و خدمه نيروي هوايي ممكن است تنها درباره مأموريتهاي تكميل شده مورد مصاحبه قرار گيرند.
ـ اخبار در مورد عمليات لغو شده يا به تأخير افتاده.
ـ كنترلهاي موقت مطبوعاتي (تحريم خبر تا اطلاع ثانوي) ممكن است با اهداف ايمني عملياتي صورت گيرد.
ـ تحريمها به محض حل مشكل لغو خواهد شد.
اطلاعات قابل انتشار:
ـ اخبار مربوط به اهداف بمباران شده.
ـ مصاحبههاي انجام شده با نيروهاي نظامي بايد ضبط شود.
ـ اخبار در زمينه عمليات آتي.
ـ توصيف كلي پايگاههاي مأموريت زميني.
ـ اسامي و اماكن واحدهاي ويژه.
اين قواعد نشاندهنده آن است كه رسانههاي غربي آن چيزي را انتشار ميدادند كه از صافيهاي نظامي وزارت دفاع (Pentagon) آمريكا و انگليس عبور كرده بود.
واقعيت يا دروغ
در جنگ آمريكا و انگليس عليه عراق، خبرنگاران و گزارشگران با اين مشكل روبهرو بودند كه كدام خبر حقيقي، كدام خبر جعلي، كدام خبر راست و كدام خبر دروغ است، كدام خبر تبليغاتي است و كدام خبر اطلاعات صادقانهدار دربردارد. در اين خصوص ميتوان به بخشنامه CNN در 31 ژانويه 2003 اشاره كرد كه بر اساس آن به كاركنان اين شبكه اطلاع داده شده بود از اين پس يك سيستم رايانهاي تأييد گزارش به ياري مميزان حاضر در مقر اصلي اين شبكه تلويزيوني خواهد آمد و متنها را به طور استاندارد علامتگذاري خواهد كرد. مميزان با فشار يك دكمه نقاط تأييد نشده گزارش را با رنگ سرخ و نقاط تأييد شده را با رنگ سبز مشخص ميكنند و اگر يك نفر متن گزارش را پس از تأييد آن نيازمند تغيير يافت دكمه مربوط به رنگ زرد مورد استفاده قرار خواهد گرفت. يك نفر؟ اين يك نفر چه كسي است؟ جواب اين پرسش براي گزارشگران CNN مبهم خواهد ماند. اما اگر ما به ياد بياوريم كه CNN پس از جنگ عراق در سال 1991 اذعان كرد كارآموزاني از وزارت دفاع آمريكا اجازه ورود به دفتر مركزي خبر اين شبكه در آتلانتا را يافتهاند، ميتوانيم حدس بزنيم كه اين يك نفرها چه كساني هستند (همبستگي، 19/1/81، ص 5).
در خصوص نگرش وسايل ارتباط جمعي آمريكايي به مسايل جهاني، پروفسور ديويد كلاتل استاد دانشكده روزنامهنگاري دانشگاه كلمبيا در نيويورك معتقد است CNN رنگ آمريكايي بيشتري به جهان سياست و روزنامهنگاري داده است و اين به علت تأثير غالب تلويزيون و اقتصاد آمريكاست. وقتي جنجال يا جنگي رخ ميدهد، حتي كشورهاي كوچك هم ميكوشند كه آن را به شيوه آمريكاييها بررسي كنند. اين چنين است كه سبك كاري رسانههاي خبري در كشورهاي كوچك تغيير ميكند.
نتيجهگيري
در بررسي عملكرد شبكههاي خبري و اطلاعرساني بينالمللي ميتوان گفت كه براي نخستين بار در طول تاريخ جنگ، هزاران خبرنگار از رسانههاي بينالمللي به منطقه اعزام شده بودند تا گزارشها، تحليلها و تصاوير بمباران تانكها و هواپيماهاي نيروهاي متحد را به نام انسان دوستي و آزادي به افكار عمومي جهانيان ارايه دهند. اين در حالي بود كه بيش از ششصد خبرنگار از سراسر جهان همراه نيروهاي متحد بودند تا اخبار و اطلاعات جنگ را به سراسر جهان مخابره كنند.
ـ در روزهاي آغازين جنگ تمامي شبكههاي خبري جهان با قطع برنامههاي عادي خود، شبانهروزي به وقايع جنگ پرداختند اما با طولاني شدن جنگ، از تعداد اين برنامهها كاسته شد و اغلب شبكهها به زيرنويس كردن خبرها اكتفا كردند. علت پرداختن به گزارشهاي شبانهروزي جنگ در شبكههايي مانند BBC و CNN را يكي از كارشناسان وسايل ارتباطي، فرار اين شبكههاي خبري از برنامههاي بحث و گفتوگو عنوان ميكند چرا كه در صورت برگزاري جلسات بحث و گفتوگو، جنگ بيمنطق و توجيهناپذير به نظر ميرسد. اين كارشناسان معتقدند كه شبكههاي خبري بينالمللي با بزرگ كردن بحران و اهميت گزارش لحظه به لحظه آن، اجازه و فرصت فكر كردن را به مردم نميدهند.
ـ طرفهاي درگير جنگ، از تصاوير تلويزيوني به عنوان ابزاري براي جنگ استفاده كردند. آنان با استفاده از تصاويري كه در اختيار داشتند، به دنبال كسب مشروعيت و اعتبار در نزد افكار عمومي جهان بودند.
ـ وسايل ارتباط جمعي به ابزار و بازيچهاي جنگي تبديل شدند كه نيروهاي متحد از طريق آنها منافع كشورها را به راحتي مورد تهديد قرار دادند.
ـ نكته بسيار مهمي كه در برنامههاي خبري رسانههاي آمريكايي نهفته بود، اين بود كه اين وسايل ارتباطي با تكرار پيشداوريهاي سابق خود در مورد احساسات، باز هم نشان دادند كه فاقد نگاه تاريخي به انسانها هستند. از نظر اين رسانهها دو نوع ارزش بشري در جهان وجود دارد: ارزشهاي آمريكايي و ارزشهاي غيرآمريكايي.
ـ در اين جنگ، گزارشگران و خبرنگاران وسايل ارتباط جمعي به عنوان ابزار جنگ رواني مورد استفاده قرار گرفتند. براي مثال، نيروهاي ائتلاف با برخورداري از وسايل ارتباطي قويتر و گستردهتر توانستند به راحتي به اهداف خود نزديك شوند، اما نيروهاي عراقي نيز در محدوده و وسعت كمتري با نمايش اسراي آمريكايي و انگليسي تأثير به سزايي بر افكار عمومي مردم آمريكا و انگليس به جا گذاشتند.
- سانسور تصوير واقعي جنگ بر صفحه تلويزيون و پخش تصاوير خنثي و يا حتي بازسازي شده، از شيوههاي نوين تحريف رويدادهاي جنگ بود كه وسايل ارتباط جمعي درگير در جنگ به نمايش گذاشتند.
ـ در طول جنگ همگي شاهد سردرگمي وسايل ارتباط جمعي در اطلاعرساني بوديم. در اين هرجومرج خبري و در شرايط استفاده آمريكا از اين اوضاع، رسانههاي مستقل به ناچار بايد بين كنش ژورناليستي و عطش خبري، امنيت ملي و حقيقتجويي تعادل ايجاد ميكردند.
ـ براي دستيابي به صلح و ثبات، ضروري است كه رسانههاي آزادانديش جهان نشر اخبار صحيح، احترام به استقلال كشورها و دفاع از حقوق تمامي ملتها را محور اصلي فعاليت حرفهاي خود قرار دهند و به اين ترتيب در جهت تنوير افكار عمومي جهان تلاش كنند.
در پايان ميتوان گفت كه وسايل ارتباط جمعي نقش مهمي در انتشار اخبار و اطلاعات و از اين طريق، شكلدهي به افكار عمومي بر عهده دارند. در شرايط جنگي كه عمليات رواني اهميت فزايندهاي در به زانو درآوردن دشمن دارد، طرفهاي متخاصم از اين ابزار براي رسيدن به اهداف خود بهره ميجويند. بر همين اساس ميتوان گفت كه حقيقت نخستين قرباني منازعات منطقهاي و بينالمللي است و وسايل ارتباط جمعي بيشترين مسووليت را در اين فاجعه بر عهده دارند. به كمك اين وسايل، ميتوان به راحتي راست را دروغ و دروغ را راست جلوه داد بدون آنكه كوچكترين مسووليتي بر عهده كسي باشد.
نويسنده: عبدالرضا شاه محمدي
منبع: فصل نامه رسانه سال چهاردهم، شماره 2، شماره 54، تابستان
-
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن