آمریکا ملت بزرگی است و احتمالا بزرگ‌ترین ملت در تاریخ است، اما اگر می‌خواهیم که بزرگی آمریکا حفظ شود، باید واقعیت را به رسمیت بشناسیم و تغییرات لازم را انجام دهیم.
شباهت‌های حیرت‌آوری بین وضعیت‌جاری آمریکا و وضعیت روم باستان دیده می‌شود. جمهوری روم به چند دلیل سقوط کرد، اما سه دلیل آن ارزش یادآوری دارند: سقوط ارزش‌های اخلاقی و فرهنگ سیاسی در داخل؛ اعتماد بیش از حد نظامیان به خود و توسعه‌طلبی بیش از حد به سرزمین‌های خارجی و بی‌مسوولیتی مالی دولت مرکزی. آیا اینها آشنا به نظر نمی‌رسند؟ اینک زمان درس گرفتن از تاریخ است تا گام‌هایی برداریم و مطمئن شویم که جمهوری آمریکا در برابر آزمون زمان سر بلند بیرون آمده است.



روزنامه دنياي اقتصاد در ادامه اين مقاله مي نويسد: در سرتاسر تاریخ، ملت‌های بسیار زیادی موفق به بقا نشدند که شاخص‌ترین آنها امپراتوري بادوام و ابرقدرت زمانه خود جمهوری روم است. آیا آمریکای امروز به آن سمت می‌رود؟ اگر دولت آمریکا نتواند دیدگاه و راهبرد بلندمدتی برگزیند که مناسب قرن 21 باشد احتمالا به همان سرنوشت گرفتار می‌شود.

آمریکا در آغاز قرن21، با انواع چالش‌های پایداری مواجه است كه برخی از آنها کسری مالی، مراقبت سلامت، انرژی، آموزش، محیط‌زیست، عراق، زیرساختار فرسوده و مهاجرت هستند. این چالش‌ها پیچیده بوده و اهمیت سرنوشت‌سازی دارند.

برخی جوان‌ترها احیانا خاطره دست اولی از جنگ سرد یا پرده آهنین ندارند. دنیای آنها با تحولات جدیدتر تعریف می‌شود از قبیل اختراع ریزپردازنده‌ها، dna و گسترش ویروس ایدز. چالش در مقابل آمریکایی‌ها، حفظ حکومتی است که كارآمد بوده و مناسب نسل‌های آینده باشد.

متاسفانه سابقه دولت آمریکا در انطباق با شرایط جدید و مقابله با چالش‌های جدید خیلی خوب نیست. اکثر بخش‌های دولت فدرال، به شدت بوروکراتیک، کوته‌بین و مبتنی برگذشته‌ها باقی مانده است. تمایل جدی به چنگ‌زدن به ساختارهای سازمانی و استراتژی‌های عقب مانده دیده می‌شود. همه اینها باید تغییر کند چون دولت کارا و اثربخش اهمیت دارد.

توفان‌هاي کاترنیا و ریتا این واقعیت را به شکلی دردناک به نمایش گذاشت. خسارت این توفان‌ها كه سواحل خلیج مکزیک را در نوردید همه سطوح دولت را مورد آزمایش قرار داد. در حالی که معدود نهادهایی مثل گارد ساحلی، وظیفه‌شان را به خوبی انجام دادند، بسیاری نهادها خصوصا سازمان مدیریت اضطراری فدرال، بسیار پایین‌تر از سطح انتظار ظاهر شدند. اعتماد عمومی به توانایی دولت در تامین نیازهای اساسی به شدت و به نحو قابل درکی متزلزل شد. اگر دولت ما قادر به رفع و رجوع تهدیدهای شناخته شده مثل حوادث طبیعی نیست منطقی است که نگران سایر خدمات عمومی هم باشیم.


متحول ساختن دولت و هم‌راستا کردن آن با نیازهای مدرن، حتی عاجل‌تر است، چون عدم توازن بودجه‌ای کشور در حال رشد است.

به عبارت ساده‌، آمریکا در مسیر انفجار بدهی قرار دارد و این بدهکار شدن، آینده کشور، بچه‌ها و نوه‌های‌مان را تهدید می‌کند. با توجه به موعد بازنشسته شدن نسل با زاد و ولد بالا، رشد هزینه‌های مراقبت سلامت، نرخ‌های پس‌انداز کاهشی و اتکای بیشتر به وام‌دهندگان خارجی، با ریسک‌های مالی غیرمنتظره‌ای مواجه هستیم.


شبیه‌‌سازی‌های بلندمدت از طرف موسسه من هراسناک است. اگر ما همچنان روند گذشته را ادامه دهیم، سیاستگذاران سرانجام مجبورند مالیات‌ها را به شدت بالا ببرند یا این که خدمات دولتی را قطع کنند که مردم آمریکا وابسته بودند و امری بدیهی می‌گرفتند. یکی از این برنامه‌ها را در نظر بگیرید‌ وام‌های دانشجویی، سیستم شاهراه‌های بین ایالتی، پارک‌های ملی، تنفیذ قوانین فدرال یا حتی نیروهای مسلح کشور.

مشکلات مالی ملت آمریکا، انعطاف‌پذیری لازم برای پرداختن به انواع چالش‌های نوظهور را كاهش می‌دهد. برای مثال جمعیت آمریکا در حال پیر شدن است. ده‌ها‌میلیون نفر از نسل دوران زاد و ولد بالا که من هم یکی از آنها هستم در آستانه سن بازنشستگی هستند.

بیشتر این بازنشستگان عمری بسیار طولانی‌تر از پدران و پدربزرگان خود خواهند داشت. مشکل این است که در دهه‌های آینده، کارگران تمام وقت کافی وجود نخواهد داشت تا به رشد اقتصادی کمک کرده یا برنامه‌های استحقاقی موجود حفظ گردد. ایالات‌متحده مثل اکثر ملت‌های صنعتی، کارگران تمام وقت کمتری خواهد داشت که مالیات‌ها را بپردازند و به برنامه‌های بیمه اجتماعی فدرال کمک کنند. در عین حال، تعداد فزاینده بازنشستگان خواهان دریافت مزایای تامین اجتماعی و خدمات پزشکی هستند.


روند نامیمون دیگر اين كه شرکت‌های آمریکایی، مزایای بازنشستگی که به کارگران خود ارائه می‌دهند را کاهش داده‌اند. نتیجه اینکه همه ما مجبوریم برنامه‌ریزی بهتری داشته باشیم، بیشتر پس‌انداز کنیم، عاقلانه‌تر سرمایه‌گذاری کنیم و در برابر وسوسه خرج کردن پول‌هایمان قبل از بازنشستگی مقاومت کنیم.


به غیر از عدم توازن‌های مالی، آمریکا با سایر چالش‌ها مواجه است. جهانی شدن در راس این فهرست قرار دارد. بازارها، فناوری‌ها و کسب و کارها در کشورهای گوناگون و در بخش‌های مختلف جهان، هرچه بیشتر به هم متصل می‌شوند و ارتباطات بین قاره‌ها و اقیانوس‌ها به صورت لحظه‌ای است. این واقعیت جدید با سقوط اخیر بازارهای سهام در اطراف جهان کاملا مشهود است. چالش‌ها همچنین از طرف فناوری می‌آید. در 100 سال گذشته، اما خصوصا در 25 سال گذشته، پیشرفت‌های خیره‌کننده در تکنولوژی، هر چیزی از چگونگی انجام کسب و کار، چگونگی ارتباط برقرار کردن يا چگونگی برخورد و درمان بیماری‌ها را متحول ساخته است.


جامعه ما از عصر صنعتی به عصر دانایی حرکت کرده است، که دانایی و مهارت تخصصی دو کلید موفقیت هستند. بدبختانه آمریکا- که بنجامین فرانکلین، توماس ادیسون و بیل‌گیتس را به جهان داد- اینک از بسیاری کشورهای توسعه یافته در زمینه نمرات آزمون ریاضی و علوم دبیرستانی عقب افتاده است.

کیفیت زندگی آمریکایی‌ها در بسیاری جنبه‌ها هرگز بهتر از این نبوده است. اینک سال‌های عمر طولانی‌تر، تحصیلات بهتر و مالکیت بیشتر بر خانه‌ها را داریم. در عین حال، آمریکایی‌ها با انواع دغدغه‌های کیفیت زندگی مواجه هستند، دغدغه‌هايی شامل مدارس دولتی بی‌کیفیت، خیابان‌های شهری قفل شده، پوشش‌دهی ناکافی مراقبت درمانی و استرس‌های مراقبت همزمان از والدین سالمند و احتمالا بچه‌های خودمان.


رونق اقتصادی که در آمریکا به دست آمده است تقاضای بیشتری برای زیرساختار فیزیکی ایجاد کرده است. میلیاردها دلار نیاز است تا هر چیزی از شاهراه‌ها و فرودگاه‌ها گرفته تا سیستم‌های آب و فاضلاب نوسازی شود. فرو ریختن پل در میناپولیس يک هشدار به موقع بود. تقاضا برای چنین سرمایه‌گذاری‌های جدید در رقابت روزافزون با سایر اولویت‌های ملی است.برای اينکه توانایی آمریکا در توجه به این روندها و روندهای نوظهور دیگر حفظ شود، نیاز به حفظ انضباط مالی و تمرکز بر آینده است.

در هر دو قوه‌ مجریه و مقننه و در هر دو حزب سیاسی، نیاز به رهبرانی داریم که با این واقعیات مواجه شوند، حقیقت را بر زبان آورند، شریک پیشرفت کشور باشند و انتخاب‌های دشوار بكنند. ما همچنین نیاز به رهبران از ایالات‌ها، شوراهاي شهر، کسب و کارها، دانشگاه‌ها، بنگاه‌های خیریه، موسسه‌های اندیشه‌ساز، نظامیان و رسانه‌ها داریم. تا اینجا که فراخوان‌های بسیار اندکی برای تغییرات بنیادی و فداکاری مشترک داشته‌ایم.