يك پزشك نظامي ارتش آمريكا به نام سرهنگ آصف دوراكويچ مسئول خدمات پزشكي هسته اي در مركز درماني اداره امور نظاميان بازنشسته شد. او بعد از مشاهده ميزان بالاي آلودگي نظاميان سابق ارتش آمريكا به مواد راديواكتيو و همچنين افزايش موارد تولد نوزادان ناقص توسط همسران آنان، اطمينان يافت كه نه تنها اورانيوم ضعيف شده به آهستگي قربانيان خود را مي كشد بلكه باعث تغيير در ژنهاي انساني شده و نسلهاي آينده را در آمريكا و در عراق تخريب خواهد كرد. دولت ايالات متحده از وي خواست تا تحقيقاتش را متوقف كند اما وي نپذيرفت.
دكتر دوراكوچ گفت در سال 2006 نمونه اي از خاك عراق مورد بررسي قرار گرفت و معلوم شد كه ميزان آلودگي آن به تشعشعات خطرناك 17 برابر بيشتر از هر ميزان قابل قبول است كه اين ميزان خطر بروز فاجعه زيست محيطي را در بر دارد. اين پزشك معتقد است كه غبار آلوده به اورانيوم برجا مانده از جنگ سال 1991 ميلادي احتمالاتمام جمعيت كشورهاي خليج فارس را آلوده كرده است.
در جريان عمليات توفان صحرا بطور تخميني 300 تا 800 تن زباله هسته اي نيز به مردم و زيستگاههاي عراق تحميل گرديد كه اين زباله ها بيشتر در منطقه بغداد انباشته شد. به نوشته نشريات مختلف از جمله نسخه روز 29 ژوئن 2006 نشريه تريبيون ميديا، با اين حال در بصره هر كسي كه مورد آزمايش قرار گرفته علائم شديد بيماريهاي ناشي از قرار گرفتن در معرض مواد و تشعشعات هسته اي را از خود نشان داده است.
نشريه اينترنتي WSWS در روز دهم ماه مه سال 2005 گزارش داد شش سال بعد از جنگ سال 1991 خليج فارس، تحقيقاتي بر روي نظاميان عراقي كه در آن نبرد شركت داشتند صورت گرفت. اين تحقيقات نشان داد بطور آماري ميزان ابتلابه انواع سرطانها از قبيل سرطان غدد لنفاوي، خون، ريه، مغز، روده، استخوان و كبد در ميان سربازاني كه در آن جنگ در جنوب عراق بوده اند بيشتر از سربازاني است كه در آن زمان در جنوب آن كشور نبوده اند.
در يك دادگاه نمادين در ژاپن در سال 2004 تحت عنوان “دادگاه شهروندي توكيو”، پزشكي به نام جواد العلي شهادت داد كه: “در بصره دو پديده عجيب روي داد كه من قبلاهرگز نديده بودم. پديده اول ابتلاهر فرد به دو يا سه نوع سرطان؛ مثلاسرطان خون و سرطان معده با هم. ما بيماري داشتيم كه هم سرطان معده گرفته بود و هم سرطان كليه. بعد از چند ماه نوع ديگري از سرطان در كليه ديگر وي سر باز كرد. يعني اين فرد به سه نوع سرطان مبتلاشده بود.” اين پزشك عراقي كه در انگلستان تحصيل كرده گفت:”پديده بي سابقه ديگري كه در بصره شاهد آن بوديم ابتلاي اعضاي خانواده ها به انواع متفاوت و مختلف از سرطان بود. ما 58 خانواده را مي شناسيم كه بيش از يكي از اعضاي آن دچار سرطان است. “
او گفت:” دكتر ياسين جراح عمومي، كه هم اكنون در اين گردهمائي شركت دارد و يكي از خواهرانش و يكي از عموزاده هايش سرطان گرفته اند. شش تن از اعضاي خانواده يك پزشك متخصص ديگر به نام دكتر مازن سرطان دارند.”
يك خبرنگار به نام اوا يازيويكس به هنگام مصاحبه با دكتر جواد العلي مدير مركز تومورشناسي بزرگترين بيمارستان بصره دريافت كه كادر درماني اين بيمارستان هم به شدت به مواد و تشعشعات هسته اي و راديواكتيو آلوده بوده و در حال مرگ هستند. اين خبرنگار گزارش داد 13 پزشك اين بيمارستان در سال 1990 به اين سو انواع سرطانها را گرفته اند.
دكتر العلي گفت نه تنها تراكم 300 درصدي هوا به غبارهاي آلوده بلكه آلودگي منابع آب و غذا نيز باعث افزايش شديد ابتلامردم بصره به انواع سرطان مي باشد. وي گفت مشكل ديگر برخاستن دوباره اين غبارها به هوا به هنگام تردد خودروها از روي مناطق آلوده، وزش باد و يا حفاري در اين مناطق است.
لازم به يادآوري است كه بصره دومين شهر بزرگ عراق بوده و بالغ بر سه ميليون نفر جمعيت دارد.
دكتر العلي اعلام كرد:”از زمان جنگ اول خليج فارس به اين سو ميزان ابتلامردم بصره به سرطان 15 برابر شده است.”
از نظر اين پزشك عراقي افزايش تعداد مبتلايان به سرطان در بصره (كه بسياري از اين موارد گزارش نمي شود) يك وضعيت اضطراري رو به وخامت است.
چند پزشك عراقي ديگر به نامهاي احمد، عبدالحافظ و الخزرجي هر كسي كه در بصره در معرض آلودگي هسته اي قرار گرفته باشد بايد انتظار چنين عواقبي را داشته باشد: افزايش قابل ملاحظه احتمال ابتلابه بيماريهاي عفوني به خاطر اختلال بسيار شديد در سيستم دفاعي بدن قشر وسيعي از مردم. ابتلابه انواع تبخال و لك و پيس در كودكان و بزرگسالان، سندرومي مانند ايدز، كه تا قبل از اين ناشناخته بوده كه بواسطه اختلال در كار كليه بروز مي كند، سرطان خون، كم خوني و رشد زوائد و غدد در بدن، بيماريها و نقصهاي مادرزادي هم در انسان و هم در حيوانات به خاطر اختلالات ژنتيكي، ابتلابه سندروم داون، انواع نقصهاي استخواني و كروموزومي، طاسي، ابتلابه بيماريهاي نادر پوستي، سرگيجه هاي شديد به همراه تهوع و از دست دادن تعادل، اختلال در ديد و نابينائي، ميگرن شديد، ناباروري مردان و زنان و افزايش موارد سقط جنين و به دنيا آوردن نوزادان زودرس و يا مرده.
با توجه به اينكه بيش از نيمي از موارد ابتلابه سرطان در عراق در ميان كودكان بروز مي كند، دكتر جواد العلي هشدار داد كودكان بطور اخص مستعد مسمويت با اورانيوم ضعيف شده و ديگر مواد هسته اي هستند. وي توضيح داد علت آن است كه بچه ها در حال رشد بوده و ميزان جذب خون در بدن آنها براي تغذيه استخوانهايشان بيشتر است و مقدار بافتهاي لطيف در بدن آنها بيشتر است. بيشتر كودكان عراقي مبتلابه سرطان قبلاسرطان استخوان و سرطان خون داشتند. اما سرطان سيستم لنفاوي كه مي تواند در هرجاي بدن بروز كند و قبلادر ميان كودكان ديده نشده بود نيز اكنون در ميان آنان شايع شده است.
اين محققان اعلام كردند كه در جنوب عراق ميزان ابتلابه سرطان خون در ميان كودكان از سال 400 1990درصد افزايش يافته است.
سايتهاي مختلف خبري در اينترنت از جمله سايت envirosagainstwar.org گزارش دادند وقتي ژاپني ها در تابستان سال 2003 مطالعه در مورد تاثيرات تشعشعات راديواكتيو درجنوب عراق را آغاز كردند عقربه دستگاه نشانگر ميزان آلودگي كه همراه داشتند بارها از صفحه مدرج خارج شد و در جريان بازديد آنان، روزانه بيش از 600 كودك بيمار از تاثيرات مواد و تشعشعات هسته را به بيمارستان منطقه مراجعه مي كردند.
دانشكده پزشكي دانشگاه بصره اعلام كرد ميزان ابتلابه سرطان سينه در ميان زنان 30 ساله و جوان تر نيز چندين برابر بيشتر از حد معمول است و ميزان ابتلابه سرطان تخمدان در ميان زنان اين منطقه 1600 درصد افزايش يافته است.
بعد از جنگ اول خليج فارس در بيمارستان بصره شايد هفته اي يك نوزاد با نقصهاي مادرزادي به دنيا مي آمد اما اين ميزان چند سال بعد به روزي 10 تا 12 مورد رسيد. منطقه بصره آلوده است و هر روز مردم بيشتري در اثر خوردن و آشاميدن آب و مواد غذائي آلوده با اورانيوم مسموم مي شوند. بدين ترتيب ميزان تولد نوزادان با نقص ها و بيمارهاي مادرزادي بيشتر شده و هر روز بر شدت اين نقصها و بيماريها افزوده مي شود.
در افغانستان و عراق ميزان تولد نوزاداني كه دست و پايشان مثل چوب خشك است رو به افزايش است. همچنين ميزان تولد نوزاداني كه دل و روده شان بيرون بدنشان قرار دارد و به جاي چشم غده هاي بزرگي روي صورتشان است يا اينكه روي پيشانيشان يك چشم دارند و يا اصلاچشم، دست و پا و يا حتي سر ندارند. در افغانستان و عراق ديگر مادران باردار از پزشك سوال نمي كنند كه جنين پسر است يا دختر؟ حالاآنها با نگراني مي پرسند آيا جنينشان سالم است يا نه؟
در ماه مارس سال 2004 ميلادي “دادگاه شهروندي توكيو” جورج بوش و دولتش را به خاطر استفاده از سلاحهاي غيرمجاز عليه كشورهاي حوزه بالكان، افغانستان و عراق مجرم به ارتكاب جنايات جنگي شناخت.
پزشكان بصره كه در محاصره بيماران آلوده به مواد و تشعشعات هسته اي افتاده بودند تنها كساني نبودند كه متوجه غيرعادي بودن اوضاع شدند. “نوحه الراضي” هنرمند محبوب عراقي پيش از مرگش در اثر ابتلاي ناگهاني به سرطان در سايت envirosagainstwar.org اعلام كرد:” قتل عام گسترده اي در جريان است... ظاهرا همه دارند از سرطان مي ميرند. هر روز مردم خبر ابتلاي يكي ديگر از دوستان و آشنايان خود به سرطان را مي شنوند. حالااينكه چند نفر ديگر در بيمارستانها مي ميرند و ما خبر نداريم، جاي خود دارد. به نظر مي رسد بيش از سي درصد عراقي ها سرطان دارند و تعداد بيشماري از كودكان عراقي سرطان خون گرفته اند.”
اين هنرمند عراقي معتقد بود سرطان خوني كه به آن مبتلاشده احتمالابه خاطر آلودگي به اورانيوم ضعيف شده بوده و يا اگر علت ابتلاي وي به سرطان اورانيوم نبوده حتما “چيز ديگري” بوده كه عراقي ها عمدا در معرض آن قرار گرفته اند.
به نظر شما آيا “آن چيز ديگر” يك انفجار اتمي مخفي نبوده است؟
ماريون فالك، فيزيكدان بازنشسته آمريكائي كه به مدت بيش از دو دهه در آزمايشگاه ملي اورنس ليورمور ايالات متحده به ساخت بمبهاي هسته اي اشتغال داشت در مصاحبه اي با “ژورنال امور بين المللي” كه در روز اول ژوئيه سال 2004 منتشر شد در توضيح تاثيرات زيان آور انفجارهاي هسته اي گفت:”مثل حكم اعدامي مي ماند كه آرام آرام اجرا مي شود. دي ان آ خودش، خود را ترميم نمي كند... وقتي در دي ان آ جهش ايجاد شود، اين آسيب به نسلهاي بعدي فرد، حيوان و يا گياه آسيب ديده منتقل مي شود.”
به گفته يك كارشناس به نام لورن مورت تبعات استفاده از سلاحهاي اورانيومي و هسته اي مثل قتل عامي خاموش است كه به نحوي پايدار مناطق مورد حمله را آلوده ساخته و به آهستگي آينده ژنتيكي مردم آن نواحي را تخريب مي كند.
درست يك دهه قبل از آنكه ارتش آمريكا 3000 تن ديگر از زباله هاي هسته اي خود را به صورت سلاح هاي انفجاري شلوغترين مراكز عراق روي سر مردم بريزد، سازمان انرژي اتمي انگليس اعلام كرد اورانيوم ضعيف شده باقي مانده از جنگ اول خليج فارس ممكن است باعث مرگ 500 هزار عراقي شود.
به گزارش سايت globalresearch.ca در گزارش محرمانه روز 30 آوريل سال 1991 ميلادي اين سازمان خطاب به رسته اردنانس ارتش انگليس به استفاده آمريكا از يك “وسيله هسته اي” در شرق بصره در اوايل 1991 اشاره شد اما اين گزارش شامل آمار تلفات ناشي از آلودگي محيط و منابع آب به خاطر استفاده از آن “وسيله هسته اي” نبود.
يك شاهد عيني به نام اوا يازيويچ با چشمان خود ديده است كه تلفات جنگي به بيمارستانها منتقل شده، در آنجا در اثر شدت جراحات مرده و در گورستانهاي بصره روي هم انباشته ميشدند. وي مي گويد: “برخي از آنها هم كه زنده مانده اند به خاطر استنشاق هواي آلوده به مواد راديواكتيو دارند به آرامي مي ميرند... ديگران هم در آينده كودكان ناقصي به دنيا خواهند آورد كه جمجمه هايشان كاملاشكل نگرفته و يا انگشتانشان به هم چسبيده است. بسياري از خانواده ها هم بايد شاهد مرگ تدريجي عزيزان خود روي تخت بيمارستان و يا خانه هاي خود باشند.
به گزارش سايت Occupation Watch اين شاهد عيني در روز 26 ژانويه سال 2004 گفت:” در همه جاي عراق سلاح كشتار جمعي وجود دارد كه ساخت آمريكا است. آمريكا اين سلاح هاي انفجاري را در همه جاي عراق، انداخته است و مي توان بقاياي آنها را در كنار جاده ها، خانه هاي تخريب شده با بمب و نخاله هاي ساختماني مشاهده كرد. به گفته وي آلودگي هسته اي و راديواكتيوي در همه جاي عراق وجود دارد.. در نسيمي كه مي وزد، در آب، در مرغي كه روي اجاق سرخ مي شود، در آب دهاني كه در خيابان انداخته اند، در بدن كودكاني كه سرطانهاي استخوان خوار دارند، داخل رحم زنان بارداري كه از سرگيجه رنج مي برند و نمي دانند كه سرگيجه شان از حاملگي است يا از مسموميت. فقط وقتي بچه را به دنيا آوردند معلوم خواهد شد. او مي گويد اما در عراق اشغال شده يك چيز قطعا معلوم است و آن اينكه ... كشتار ادامه دارد. كشتار
گفتني است كمتر از يك دهه بعد از آنكه واشنگتن روي عراق يك بمب هسته اي انداخت، چهار بمب هسته ديگر هم روي افغانستان انداخت. يكي از ساكنان جلال آباد به نام ببرك خان كه قبلااز تفنگچي هاي اردوگاه مبارزان اسلامي در همان حوالي بوده مي گويد بعد از ظهر روز سه شنبه 12 نوامبر سال 2001 با چشمان خود اسامه بن لادن را ديده كه در مقابل مهمانخانه اي ايستاده است. يك روز بعد از آن تاريخ بن لادن و افرادش و همچنين نيروهاي طالبان راهي كوههاي تورابورا شدند كه در همان نزديكي ها است.
آمريكائي ها بمباران آن منطقه را شدت بخشيدند. در يازدهمين روز از ماه رمضان همان سال مطابق با 26 نوامبر 2001 بن لادن ته يكي از دالان هاي شبكه غارها در تورابورا نشسته و يك استكان چاي سبز در دستش بود. محمد اكرم كه معمولاغذاي بن لادن را مي پخت در دالان ديگري مشغول آماده كردن شام بود كه ناگهان انفجار شديدي صورت گرفت كه چنان قوي بود كه او را 15 متر پرت كرد. دو تن از همكاران اكرم كشته شدند و بعد از آن او و يك سعودي ديگري و يك رزمنده كرد تصميمي گرفتند ديگر دور و بر اسامه بن لادن آفتابي نشوند.
بن لادن در اول دسامبر آن سال از تورابورا فرار كرد و به منطقه پاراچنار پاكستان رفت. پيربخش بردوال رئيس بخش اطلاعات شرق افغانستان مي گويد از اينكه پنتاگون براي مسدود كردن آشكارترين مسيرهاي فرار بن لادن در مناطقي كه هليكوپتر هم قادر به فرود بود نيرو پياده نكرد بسيار شگفت زده شد.
اما آمريكائي ها نمي دانستند بن لادن فرار كرده. به گزارش نسخه چهارم ماه مه 2002 روزنامه كريستين ساينس مانيتور روز 10 سپتامبر، وقتي بن لادن از مخفي گاه خود به نيروهايش در تورابورا تلفن زد و اصرار كرد كه به نبرد ادامه بدهند، افسران اطلاعاتي آمريكا اين مكالمه را شنود كردند و به اين نتيجه رسيدند كه بن لادن هنوز در غارهاي تورابورا است.
به گزارش نشريه تايمز لندن شايد به همين دليل بود كه هواپيماهاي سي 130 نيروي هوائي آمريكا سنگين ترين بمب هاي متعارف موجود در انبارهاي خود يعني بمب هاي غول پيكر هفت تني -BLU82 موسوم به “قيچي آفتابگردان” را روز نهم دسامبر 2001 در تورابورا بر روي تورابورا انداختند.
اين نوع بمب ها اندكي بعد از 11 سپتامبر 2001 با عجله توليد و به افغانستان منتقل شدند. سايت globalsecurity.org اولين آزمايش ميداني اين نوع بمب را اينگونه شرح داده است: “ روز سوم ماه مارس 2001 و يا در همان حدود، يك بمب 2000 پوندي براي اولين بار در نبرد، براي انهدام مجتمع هائي از غارها در تورابورا به كار گرفته شد كه نيروهاي طالبان و القاعده در آن پناه گرفته بودند.”
يكي از افسران مركز فرماندهي ارتش آمريكا به نام متيو كلي كه در آن زمان سخنگوي نيروي هوائي ارتش آمريكا بود در مصاحبه با نشريه لاس وگاس ريويو در باره اين نوع بمب گفت: “نتيجه انفجار اين بمب تركيبي از موج انفجار و انفجار سوخت است. انفجار اوليه باعث پراكنده شدن مواد هوازي قابل اشتعال در مجتمع هاي غاري و زيرزميني شده و انفجار ثانويه باعث انفجارهاي گسترده درون كانالها و دالانها مي شود اين بمب بسيار قوي است و كرم هاي خاكي (نيروهاي القاعده و طالبان) را مي كشد.”
در جريان آن حملات كه به عمليات آناكوندا موسوم بود، پنتاگون دو بمب ديگر از اين دست را بطور آزمايشي روي تورابورا انداخت. به آن بمب اصطلاحا “مادر تمام بمب ها” لقب داده بودند اما آيا استفاده از سلاح هاي غيرقانوني و معرفي آنها به عنوان سلاحهاي متعارف “مادر تمام نيرنگها” نيست؟
جورج پاكسينوس از سازمان خانه شفاف سازي اطلاعات گفت: “اين نوع داستان خبري كه با تيترهاي درشت روي صفحات اول نشريات چاپ مي شود باعث مي شود مردم يا خبرنگاران به آساني باور كنند كه شاهد انفجار بمبي دوزمانه بوده اند اما در واقع اين بمب يك بمب هسته اي بسيار كوچك با قدرت تخريبي كم بوده است.”
بعد ناگهان در سالهاي 2001 و 2002 ايالات متحده آشكارا اعلام مي كند قصد دارد عليه طالبان كه در غارها پنهان شده اند از اين نوع بمبها استفاده كند. پاكسينوس مي گويد هدف آمريكا از اين كار تبليغاتي گسترده اين بود كه استفاده از اين نوع بمب ها كه گلوله آتش ناشي از آن بسيار شبيه قارچ انفجار هسته اي است عادت كند. اصولابمب هاي دوزمانه از اين دست براي نابودي آرايش جنگي گسترده افراد و تجهيزات دشمن طراحي شده اما چرا شبكه هاي خبري آمريكا از جمله سي ان ان طوطي وار ادعاي پوچ واشنگتن در مورد لزوم به كار گيري اين سلاح ها در افغانستان را تكرار كردند؟
پاكسينوس مي گويد از اين داستانهاي خبري به منظور زمينه چيني براي استفاده پيشگيرانه از سلاح هاي هسته اي تاكتيكي استفاده مي شود. يك كارشناس مسايل مربوط به توليد و استفاده از سلاح هاي مسلح به اورانيوم ضعيف شده به نام تد وايمن با اشاره به دستور ماه مارس 2002 بوش براي ساخت نسل جديد از سلاح هاي هسته اي و وعده آمريكا در مورد آزمايش موشكهاي هسته اي كه در زمين فرو رفته و بعد منفجر مي شوند، گفت:” كشور ما در آنجا (افغانستان) آن نوع بمب ها را آزمايش كرد.”
حق با پاكسينوس و وايمن بود.