محسن رضايي در گفتگو با فارس:

نامه اي كه خطاب به هاشمي نوشتم او براي امام برد

من در هيچ نامه اي از امام تقاضاي امكانات نكرده‌ام. نامه اي كه از من خدمت امام بردند با عنوان آقاي هاشمي مي باشد. آن نامه را من براي آقاي هاشمي نوشتم و آقاي هاشمي گفته‌اند كه نامه به حضرت امام است.


*خبرگزاري فارس: چرا ارتش عراق در بازپس‌ گرفتن سريع مناطقي كه در تصرف ما بود مثل فاو، شلمچه، جزاير مجنون و مناطق شمالي موفق شد؟ چرا ارتش عراق يك دفعه قوي و ايران ضعيف شد؟

*محسن رضايي:علت اصلي در حقيقت به هم خوردن موازنة قوا بود. موازنة قوا تركيبي از نيرو و جغرافياست يعني اگر شما در هر واحد سطح، حجم معيني از نيرو داشته باشيد و دشمن در همان واحد سطح حجم كمتري نيرو، موازنة قوا به نفع شما رقم مي خورد چون در واحد سطح معين، نيرو و امكانات بيشتري داريد. اما اگر در همان واحد سطح نيروهاي شما نصف نيروهاي دشمن بشوند موازنة قوا بالعكس خواهد شد و اتفاقي كه در سالهاي پاياني جنگ افتاد همين بود.
از عمليات فاو به بعد سرزمين‌هاي جديد و وسيعي به دست ما مي آمد كه بايد در آنجا پدافند مي كرديم و نيرو قرار مي داديم لذا نيروي عملياتي آمادة ما روز به روز تقليل پيدا مي كرد در حالي كه عامل برتري ما در جنگ نيروي آزاد و هجومي بود كه از سال 1365 به بعد اين نيرو روز به روز كوچكتر مي شد چرا كه مجبور بوديم خطوط پدافندي تشكيل دهيم.
تا قبل از عمليات فاو و حتي در عمليات خيبر و بدر هرجا كه حمله مي كرديم، ارتش را در خط پدافندي قرار مي‌داديم و نيروهاي سپاه آزاد مي شدند تا همراه با بقيه ارتش هجوم بعدي را سازماندهي كنند اما از عمليات خيبر به بعد هر جا عمليات شكل مي گرفت، سپاه هم ناچاراً بايد يك خط پدافندي شكل مي داد لذا برخي از لشكرهاي ما يك تيپ در فاو داشتند، يك تيپ در شلمچه و يك خط هم در غرب و در سالهاي پاياني جنگ كه عراق هجوم مي‌آورد اين ها چند تكه بودند.
نكته دوم اين است كه حتي آن زماني كه ما چنين وضعي داشتيم اگر عراق تدبير عملياتي درستي به كار مي گرفت، مي توانست فاو را از ما پس بگيرد وليكن ارتش عراق تدبير عملياتي درستي نداشت.
نكته اي كه ارتش عراق دير متوجه آن شد اين بود كه بايد حمله تثبيت كننده و حملة باز پس‌گيري را با هم انجام مي داد. اگر ارتش عراق بعد از يك هفته اول كه ما در منطقه فاو تثبيت شده بوديم ديگر نمي جنگيد يعني اگر 68 روز ديگر با ما نمي جنگيد، اين همه تلفات نمي داد در حالي كه اگر اين حمله را به سه ماه بعد موكول مي كرد كه بسيجي ها به شهرهاي خود باز مي‌گشتند و منطقه خلوت مي شد، حتماً آنجا را تصرف مي كرد، منتهي ارتش عراق دير متوجه اين مسئله شد.
بعد از عمليات والفجر10 ژنرال‌هاي مصري و آمريكايي تيم هايي به جبهه عراق فرستادند و متوجه شدند كه اگرچه امكانات و تجهيزات ارتش عراق بسيار بيشتر است اما نمي‌تواند صحنه جنگ را خوب اداره كند و چندين اشكال اساسي ديگر در استراتژي و مديريت عراق به دست آوردند.
لذا در والفجر10 ارتش عراق فقط در هفتة اول با ما جنگيد و هنگامي كه در منطقه تثبيت شديم ديگر عمليات باز پس‌گيري را انجام نداد بلكه به سمت عمليات آفندي رفت بنابراين موازنة قوا به هم خورده بود.
سوالي كه ممكن است ايجاد شود اين است كه آيا مي شود موازنة قوا بر هم نخورد؟ بله، به واسطه همان كاري كه ارتش عراق كرد و تمام كشور خود را وارد جنگ كرد ما هم مي توانستيم از به هم خوردن موازنه قوا جلوگيري كنيم. ما چون فقط با توان سپاه و ارتش مي جنگيديم لذا توانايي نظامي ايران از رشد فضاينده سالهاي اول جنگ باز ماند و در ايران مردم زندگي خود را داشتند. اما در عراق اينگونه نبود بلكه همه اول مي جنگيدند، بعد زندگي مي كردند اما در ايران ابتدا زندگي مي كردند و بعد مي جنگيدند.
لذا اينكه مي‌گوئيم كل هزينه‌هاي ارزي جنگ 22 ميليارد دلار بيشتر نبوده است، كسي غير از اين نمي تواند جواب ما را بدهد. ايران در سال 62 فقط 25 ميليارد دلار درآمد نفتي داشته است در حاليكه هر يك سال از جنگ تنها كمتر از 3 ميليارد دلار از كل هزينه هاي ارزي كشور را مصرف مي‌كرده است يعني از حدود 100 ميلياد دلار درآمد ارزي 8 ساله كشور، تنها 22 ميليارد دلار خرج جنگ شده است و اين يعني كمتر از 20 درصد و با80 درصد ديگر كشور اداره مي شد.
درست است كه جنگ بعد از آزادي خرمشهر ادامه پيدا كرد اما نه جنگي كه مثل قبل از خرمشهر باشد. جنگ بعد از آزادي خرمشهر ادامه يافت اما نه با هدف و برنامه‌ريزي براي سقوط صدام و گرفتن عراق و آن اهدافي كه در شعارها مي داديم و هيچ گاه كشور براي تحقق آن برنامه ريزي نكرد و لذا مسئولان براي آن امكانات لازم را به صحنه جنگ نياوردند و اين مطلب با اعداد و ارقام مشخص است.

*خبرگزاري فارس: اين ايرادي است كه من زياد شنيده ام اما كمتر به علت اصلي آن پرداخته شده است.به نظر شما دليل همكاري محدود سازمان‌ها و دولت با جنگ چه بوده است؟ چرا در نامه‌اي كه از طرف شما به حضرت امام نوشته شده، علت اين مسائل بيان نشده است؟

*محسن رضايي: آن نامه را من براي آقاي هاشمي نوشتم و آقاي هاشمي گفته‌اند كه نامه به حضرت امام است، درحالي كه عنوان آن نامه براي امام نيست و من درهيچ نامه اي از امام تقاضاي امكانات نكرده‌ام. نامه اي كه از من خدمت امام بردند با عنوان آقاي هاشمي مي باشد.