آبل، ریاضیدان نروژی بود که در شهر فینوی متولد شد.در سال 1815، او وارد مدرسه کلیسای جامع کریستینا(اسلو امروزی) شد. سه سال بعد نشانه های نبوغ ریاضی در او ظاهر شد در همین زمان پدر او که یک کشیش فقیر بود، درگذشت و خانواده اش را در کمال فقر و بی چیزی، تنها گذاشت اما یک مقرری ناچیز که از پدر به جا مانده بود، اجازه می داد تا آبل وارد دانشگاه کریستینا شود.

اولین کار برجسته او اثبات امکان حل معادلات درجه پنجم بوسیله رادیکال بود. این تحقیق در سال 1824 برای اولین بار منتشر شد. و جزئیات بیشتری از آن در سال 1826 در مجله کرل منتشر گردید. او در سال 1825 به آلمان رفت و در حدود 6 ماه در برلین ماند. و در آنجا با آگوست کرل ریاضیدان آلمانی آشنا شد. او در همین موقع دست به انتشار مجله ریاضی زد، این کار آبل را دلگرم کرد تا دست به یک ریسک برای رسیدن به موفقیت بزند. بنابراین از برلین به فرایبورک رفت و در آنجا به پژوهش در مورد نظریه توابع جبری پرداخت.


در سال 1826 به پاریس رفت و در طول اقامت ده ماهه اش، ریاضیدان برجسته فرانسوی را ملاقات کرد اما (استقبال آنها از کار و پژوهش او، بسیار ناچیز بود. فروتنی و تواضع او باعث شد تا او نتواند به طور گسترده تحقیقات خود را ارائه نماید و به علت بی پولی و نداشتن آزادی عمل نتوانست به موفقیتی دست یابد و سرانجام به نروژ بازگشت. در بازگشت به نروژ مقداری از وقت خود را صرف تدریس در دانشگاه کریستینا کرد. در آوریل 1829 پست استادی برای او در دانشگاه برلین پیشنهاد شد ولی نامه حاوی این مطلب 2 روز بعد از مرگ او به علت سل به مقصد رسید. او در موقع مرگ تنها 26 سال داشت.

آبل کارهای مهمی را در زمینه جبر انجام داد. آبل عهده دار توسعه های اساسی نظریه توابع جبری است و مهمترین کار او نیز همین بود. عبارت آبلین(مانند گروه آبلی در جبر) نیز از نام او گرفته شده است.

سالهاي اوليه زندگي

آلبرت انيشتين در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم که شهر متوسطي از ناحيه و ورتمبرگ آلمان بود متولّد شد . امّا شهر مزبور در زندگي او اهميتي نداشته است. زيرا يک سال بعد از تولّد او خانواده وي از اولم عازم مونيخ گرديد.

پدر آلبرت، هرمان انيشتين کارخانه‌ي کوچکي براي توليد محصولات الکترو شيميايي داشت و با کمک برادرش که مدير فني کارخانه بود از آن بهره‌برداري مي‌کرد. گر چه در کار معاملات بصيرت کامل نداشت. پدر آلبرت از لحاظ عقايد سياسي نيز مانند بسياري از مردم آلمان گر چه با حکومت پروسي‌ها مخالفت داشت امّا امپراتوري جديد آلمان را ستايش مي‌کرد و صدراعظم آن «بيسمارک» و ژنرال «مولتکه» و امپراتور پير يعني «ويلهم اول» را گرامي مي‌داشت.

مادر انيشتين که قبل از ازدواج پائولين کوخ نام داشت بيش از پدر زندگي را جدي مي‌گرفت و زني بود از اهل هنر و صاحب احساساتي که خاصّ هنرمندان است و بزرگترين عامل خوشي او در زندگي و وسيله تسلاي وي از علم روزگار موسيقي بود.

آلبرت کوچولو به هيچ مفهوم کودک عجوبه‌اي نبود و حتّي مدّت زيادي طول کشيد تا سخن گفتن آموخت بطوريکه پدر و مادرش وحشت زده شدند که مبادا فرزندشان ناقص و غيرعادي باشد امّا بالاخره شروع به حرف زدن کرد ولي غالباً ساکت و خاموش بود و هرگز بازيهاي عادي را که ما بين کودکان انجام مي‌گرفت و موجب سرگرمي کودک و محبّت في ما بين مي شود را دوست نداشت.


آلبرت مرتباً و هر سال از پس سال ديگر طبق تعاليم کاتوليک تحصيل کرد و از آن لذّت فراوان و بود وحتّي در مواردي از دروس که به شرعيات و قوانين مذهبي کاتوليک بستگي داشت چنان قوي شد که مي توانست در هر مورد که همشاگردانش قادر نبودند به سوألهاي معلّم جواب دهند او به آنها کمک مي کرد.

انيشتين جوان در ده سالگي مدرسه ابتدائي را ترک کرد و در شهر مونيخ به مدرسه متوسطه «لوئيت پول» وارد شد . در مدرسه متوسطه اگر مرتکب خطايي مي شدند راه و رسم تنبيه ايشان آن بود که مي بايست بعد از اتمام درس ، تحت نظر يکي از معلّمان ، در کلاس توقيف شوند و با درنظر گرفتن وضع نابهنجار و نفرت انگيز کلاسهاي درس ، اين اضافه ماندن شکنجه اي واقعي محسوب مي شد.



ذوق هنري

ذوق هنري انيشتين چنان بود که او وقتي پنج ساله روزي پدرش قطب نمايي جيبي را به وي نشان داد . خاصّيت اسرار آميز عقربه مغناطيسي در کوک تأثير عميقي گذاشت با وجود آنکه هيچ عامل مرئي در حرکت عقربه تأثيري نداشت کودک چنين نتيجه گرفت در فضاي خالي بايد عاملي وجود داشته باشد که اجسام را جذب کند.

وقتي که انيشتين پانزده ساله بود حادثه اي اتفاق افتاد که جريان زندگي او را به راه جديدي منحرف ساخت : هرمان پدر او در کار تجارت خويش با مشکلاتي مواجه شد و در پي آن صلاح را در آن ديدند که کارخانه خود را در مونيخ بفروشد و جاي ديگري را براي کسب و کار خود ترتيب دهند. از آن جا که وي خوش بين و علاقمند به کسب لذّتهاي بود تصميم گرفت که به کشوري مهاجرت کند که زندگي در آن با سعادت بيشتري همراه باشد و به اين منظور ايتاليا را انتخاب کرد و در شهر ميلان مؤسسه ي مشابهي را ايجاد کرد. هنگاميکه وارد شهر ميلان شدند آلبرت به پدر خود گفت که قصد دارد تابعيت کشور آلمان را ترک گويد. آقاي هرمان به وي تذکر داد که اين کار زشت ونابهنجار است .



دوران دانشجويي

در اين دوران مشهورترين مؤسسه فني در اروپا مرکزي به استثناي آلمان ، مدرسه ي دارالفنون سوئيس در شهر زوريخ بوده است. آلبرت در امتحان داوطلبان شرکت کرد ولي بخاطر اينکه درعلوم طبيعي اطلاّعاتي وسيع نداشت درامتحان پذيرفته نشد. با اين حال مدير دارالفنون زوريخ تحت تأثير اطلاّعات وسيع او در رياضيات واقع شد و از او درخواست کرد که ديپلم متوسطه اي را که براي ورود به دارالفنون لازم است در يک مدرسه سوئيسي بدست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر کوچک «آآرائو»که با روش جديدي اداره مي شد معرفي کرد. بعد از يک سال اقامت در مدرسه مذبور ديپلم لازم را بدست آورد و در نتيجه بدون امتحان در دارالفنون زوريخ پذيرفته شد. با اين که درس هاي فيزيک دارالفنون آميخته با هيچ گونه عمق فکري نبود باز هم حضور در آنها آلبرت را تحريک کرد که کتب جستجوکنندگان بزرگ اين را مورد مطالعه قرار دهد. او، آثار استادان کلاسيک فيزيک نظري از قبيل: بولترمان،ماکسول و هوتز را با حرص عجيبي مطالعه کرد. شب و روز اوقات او با مطالعه اين کتابها مي گذشت و ضمن مطالعه آنها با هنر استادانه اي آشنا شد که چگونه بنيان رياضي مستحکمي ساخت. او درست در خاتمه قرن 19 تحصيلات خود راپايان داد و به مسأله مهم تهيه شغل مواجه شد.

از آنجا که نتوانست مقام تدريسي در مدرسه پولي تکنيک بدست آورد تنها راهي باقي ماند وآن اين بود که چنين شغل و مقامي در مدرسه ي متوسطه اي جستجو کند.

اکنون سال 1910 شروع شده و آلبرت بيست و يک سال داشت و تابعيت سوئيس را بدست آورده بود. او در هنگام داوطلب شغل معلّمي خصوصي گرديد و پذيرفته شد. انيشتين از کار خود راضي و حتّي خوشبخت بود که مي تواند به پرورش جوانان بپردازد امّا بزودي متوجّه شد که معلمّان ديگر نيکي را او مي کارد ضايع و فاسد مي کنند و اين شغل را ترک کرد. بعد از اين دوران تاريک ، ناگهان نوري درخشيد و بعد از مدّتي در دفتر ثبت اختراعات مشغول به کار شد و به شهر«برن» انتقال يافت. کمي بعد از انتقال به شهر برن انيشتين با ميلواماريچ همشاگرد قديم خود در مدرسه ي پولي تکنيک ازدواج کرد و حاصل آن دو پسر پي در پي بود که اسم پسر بزرگتر را آلبرت گذاشتند. کار انيشتين در دفتر اختراعات خالي از لطف نبود و حتّي بسيار جالب مي نمود وظيفه ي وي آن بود که اختراعات را که به دفتر مذبور مي آوردند مورد آزمايش اوّليه قرار مي داد.

شايد تمرين در همين کار موجب شده بود که وي با قدرت خارق العاده و بي مانند بتواند همواره نتايج اصلي و اساسي هر فرض و نظريه جديدي را با سرعت درک و استخراج کند. چون انيشتين به خصوص به قوانين کلي فيزيک علاقه داشت و به حقيقت در صدد بود که با کمک محدودي ميدان وسيع تجارت را به وجهي منطقي استنتاج کند.در اواخر سال 1910 کرسي فيزيک نظري در دانشگاه آلماني پراگ خالي شد. انتصاب استادان اين قبيل دانشگاهها طبق پيشنهاد دانشکده بوسيله ي امپراتور اتريش انجام مي گرفت که معمولاً حقّ انتخاب خويش را به وزير فرهنگ وا مي گذاشت. تصميم قطعي براي انتخاب داوطلب ، قبل از همه ، بر عهده ي فيزيکداني به نام« آنتون لامپا » بود و او براي انتخاب استاد دو نفر را مدّ نظر داشت که يکي از آنها «کوستاويائومان» و ديگري«انيشتين» بود. «يائومان» آن را نپذيرفت و پس از کش و قوسها فراوان انيشتين اين مقام را پذيرفت.

وي صاحب دو ويژگي بود که موجب گرديد وي استاد زبردستي گررد. اوّلين آنها اين بود که علاقه ي فراوان داشت تا براي عدّه ي بيشتري از همنوعان خود وبخصوص کسانيکه در حول وحوش او مي زيسته اند مفيد باشد. ويژگي دوّم او ذوق هنريش بود که انيشتين را وا مي داشت که نه فقط افکار عمومي خود را به نحوي روشن و منطقي مرتّب سازد بلکه روش تنظيم و بيهن آنها به نحوي باشد که چه خود او و چه مستهعان از نظر جهان شناسي نيز لذّت مي برند. هدف انيشتين اين بود که فضاي مطلق را از فيزيک براندازد نظريه نسبيتسال 1905 که در آن انيشتين فقط به حرکت مستقيم الخط متشابه پرداخته بود انيشتين با کمک از اصل تعادل پديده هاي جديدي را در مبحث نور پيش بيني کند که قابل مشاهده بوده اند و مي توانست صحت نظريه جديد او را از لحاظ تجربي تأييد کرد.



عزيمت از پراگ
در مدّتي که انيشتين در پراگ تدريس مي کرد نه فقط نظريه جديد خود را درباره غير وي بنا نهاد بلکه با شدّت بيشتري نظريه ي خود را درباره ي کوآنتوم نو را که در شهر برن شروع کرده بود ، توسعه داد. با همه ي اين تفاصيل انيشتين به دانشگاه پراگ اطّلاع دادکه در خاتمه دوره تابستاني سال 1912 خدمت اين دانشگاه را ترک کرد. عزيمت ناگهاني انيشتين از شهر پراگ موجب سر وصداي بسيار در اين شهر شد در سر مقاله بزرگترين روزنامه ي آلماني شهر پراگ نوشته شد:«که نبوغ و شهرت فوق العاده انيشيتن باعث شد که همکارانش او را مورد شکنجه و آزار قرار دهند و به ناچار شهر پراگ ترک کرد.» انيشتين عازم شهر زوريخ گرديد و در پايان سال 1912 با سمت استادي مدرسه ي پولي تکنيک زوريخ مشغول به کار شد شهرت انيشتين به تدريج تا آنجا رسيده بود که بسياري از مؤسسات و سازمانهاي علمي جهان علاقه داشتند که وي بعنوان عضو وابسته با مؤسسه ايشان در ارتباط يابد. سالها بود که مقامات رسمي آلمان کوشش مي کردند که شهر برلن نه فقط مرکز قدرت سياسي و اقتصادي باشد بلکه در عين حال کانون فعّاليّت هنري و علمي نيز محسوب گردد به همين جهت از انيشتين دعوت بعمل آوردند. مدّت کمي بعد از ورود انيشتين به برلن ، انيشتين از زوجه ي خويش هيلوا که از جنبه هاي مختلف با او عدم توافق داشت جدا گرديد و زندگي را با تجرد مي گذارند. هنگاميکه به عضويت آکادمي پاشاهي انتخاب شد سي و چهار سال سن داشت و نسبت به همکاران خود که از او مسن تر بودند بيش از حد جوان مي نمود. در اين حال همه انيشتين را در وهله ي اوّل مردي مؤدب ودوست داشتني به نظر مي آوردند.فعّاليّت اصلي انيشتين در برلن اين بود که با همکاران خويش و يا دانشجويان رشته ي فيزيک درباره ي کارهاي علمي مصاحبه و مذاکره کند وآنها را در تهيه برنامه ي جستجوي علمي راهنمايي کند. هنوز يکسال از اقامت انيشتين در برلن نگذشته بود که ماه اوت 1914 جنگ جهاني شروع شد.

در مدّت جنگ جهاني اوّل، روزنامه هاي برلن همه روزه از وقايع جنگ و شروع فتوحات ارتش آلمان بود. در عين حال انيشتين در منزل خود با دختر عمه ي خويش الزا آشنايي پيدا کر. الزا زني مهربان و خونگرم بود و همچنين او از شوهر مرحوم سابق خود دو دختر داشت با اينحال انيشتين با او ازدواج کرد. جنگ بين المللي و شرايط معرفت النفسي که در نتيجه ي آن بر دنياي علم تحصيل گرديد مانع از آن نشد که انيشتين با حرارت فوق العاده به توسعه وتکميل نظريه ي ثقل خويش بپردازد. وي با پيمودن راه تفکّري که در پراگ و زوريخ پيش گرفته بود توانست در سال 1916 نظريه اي براي ثقل بپردازد. و جاذبه ي عمومي بنا نهد که بلکي مستقل از نظريه هاي گذشته و از نظر منطقي داراي وحدت کامل بود.

اهّميّت نظريه جديد به زودي مورد تأييد و توجّه دانشمنداني واقع گرديد که داراي قدرت خلاق علمي بودند تأييد تجربي نظريه انيشتين توجّه عموم مردم را به شدّت جلب کرده بود از اين پس ديگر انيشتين مردي نبود که فقط مورد توجّه دانشمندان باشد و بس. به زودي وي نيز همچون زمامداران مشهور ممالک ، بازيگران بزرگ سينما و تئاتر شهرت عام بدست آورد.



مسافرتهاي انيشتين

تبليغات مخالف و حملاتي که عليه انيشتين مي شد موجب گرديد که در تمام ممالک جهان و در همه ي طبقات اجتماعي توجّه عموم مردم به سوي نظريههاي او جلب شود. مفاهيمي که براي تودههاي مردم هيچگونه اهّميّتي نداشته است وعامه ي ايشان تقريبأ چيزي از آن درک نمي کردند موضوع مباحث سياسي گرديد. انيشتين دراين زمان سفرهاي خود را آغاز کرد ابتدا به هلند، بعد به کشورهاي چک و اسلواکي، اسپانيا، فرانسه، روسيه، اتريش، انگليس، آمريکا و بسياري کشورهاي ديگر. امّا نکته قابل توجّه اين است که وقتي انيشتين و همسر او به بندرگاه نيويورک شدند با استقبال شديد و تظاهرات پر شوري مواجه شدند که به احتمال قوي نظير آن هرگز هنگام ورود يکي از دانشمندان رخ نداده بود .

انيشتين به آسيا وبه کشورهاي چين، ژاپن و فلسطين سفر کرده است و اين خاتمه ي سفرهاي او بود. درسال 1924 بعد از مسافرتهاي متعدد به اکناف جهان انيشتين بار ديگر در برلن مستقر گرديد. حملات همچنان بر او ادامه داشت و نظريات او را بعنوان بيان افکار قوم يهود و به سوي فاشيسم مي دانستند به اين دليل انيشتين به شهر پرنيستون در آمريکا مي رود. بعد از چندي همسرش الزا در سال 1936 از دنياي مي رود و خواهر انيشتين که در فلورانس بود به شهر پرنيستون نزد برادرش آمد. در همين دوران انيشتين تابيعت کشور آمريکا را مي پذيرد. انيشتين در سال 1945 طبق قانون بازنشستگي مقام استادي مؤسسه مطالعات عالي پرنيستون را ترک کرد ولي اين تغيير سمت رسمي ، تغييري در روش زندگي و کار او به وجود نياورد وي کماکان در پنيستون بسر مي برد و در مؤسسه ي مذبور تجسّسات خود را ادامه دهد.



آخرين سالهاي زندگي انيشتين

اين دوران تجسّس در نيمه انزواي شهر پرنيستون به تدري با اصطراب و احتشاش آميخته مي شد. هنوز ده سال ديگر از زندگي انيشتين باقي مانده بود ليکن اين دوره ي ده ساله درست مصادف با هنگامي بود که عهد بمب اتميشروع مي گرديد و بشريّت تمرين و آموزش خويش را در اين زمينه آغاز مي کرد. بنابراين مسأله واقعي که براي او مطرح شد موضوع چگونگي پيدايش بمب اتمينبود با وجود اينکه منظور ما در اين جا دادن چشم اندازي مختصر از روابط انيشتين با حوادث بزرگ سياسي آخرين سالهاي زندگي او مي باشد باز هم اگر از دو موضوع اساسي ياد نکنيم همين چشم انداز هم ناقص خواهد بود يکي از آنها نامه ي مشهور است که وي مي بايست براي همکاري خود در شوروي بفرشد و دوّم شرح وقايعي است که در اوضاع و احوال فيزيکدانان آمريکايي، خاصه دانشمندان اتمي، در داخل مملکت خودشان تغيير بسيار ايجاد کرد.

اکنون مي توانيم بصورت شايسته تري همه ي آنچه را که گهگاه موجب تيره شدن پايان زندگي وي مي شد مشاهده کنيم و سرانجام روز هجدهم آوريل 1955 بزرگترين دانشمند و متفکر قرن بيستم، پيغمبر صلح و حامي و مدافع محنت ديدگان جهان، مردي که احتمالأ همراه با ناپلئون و بتهوون مشهورتر از همه‌ي مردان جهان بوده است، در شهر پرنيستون واقع در ممالک متحده آمريکاي شمالي از زندگي وتفکر و مبارزه دست کشيد و از دار دنيا رفت و در گذشت.



--------------------------------------------------------------------------------


آلبرت انيشتين در سال 1879، در آلمان متولد شد. او از موسيقي كلاسيك لذت ميبرد و ويلين ميزد. يكي از داستانهايي كه انيشتين دوست داشت از دوران بچگياش نقل كند دربارة حيرت او در سن چهار يا پنج سالگي است وقتي يك قطبنماي مغناطيسي را ديد. عقربة هدايت شده با يك نيروي نامرئي كه همواره جهت شمال را نشان ميدهد به شدت كودك را تحت تأثير قرار داد. قطبنما او را متقاعد كرد كه بايد چيزي در وراي اشياء باشد. چيزي عميقاً پنهان شده.

انيشتين حتي به عنوان يك پسر كوچك، متفكر و خود كفا بود. مبناي يك افسانة خانوادگي، او به كندي حرف ميزد تا براي انديشيدن به آنچه ميخواهد بگويد صبر كند. خواهرش پشتكار و تمركز او را در ساختن خانههاي يا كارت به ياد ميآورد.

در سال 1933، او به كارمندان انستيتيوي تازه تأسيس براي مطالعات پيشرفته در نيوجرسي پيوست او اين جايگاه را براي تمام زندگياش پذيرفت و تا لحظه مرگش آنجا بود. شايد بيشتر مردم انيشتين را به خاطر تساوي رياضياش دربارة ماهيت انرژي E=Mc2 بشناسند

انيشتين يك مقاله با يك درك جديد از ساختار نور نوشت. او بحث كرده بود كه نور ميتواند طوري عمل كند كه گويي از ذرات مجزا و مستقل انرژي تشكيل شده است چيزي شبيه ذرات يك گاز. چند سال قبلMax Plancks اولين فرضية گسستگي انرژي را بيان كرده بود اما انيشتين فراتر از اينها رفت. به نظر ميرسد طرح انقلابي او، تئوري پذيرفته شده جهاني را كه نور شامل امواج الكترومغناطيس نوساني است، رد كرده است. اما انيشتين نشان داد كه نور کوانتومي، به سخن او ذرات انرژي، ميتوانند در توصيف پديدههاي مورد مطالعه توسط فيزيكدانهاي تجربي كمك كنند. به عنوان مثال، او نشان داد كه چگونه نور الكترونهاي فلزات را دفع ميكند

يك تئوري مصرف انرژي جنبشي وجود داشت كه گرما را به صورت اثر حركت دائمي توصيف ميكرد. انيشتين راهي جديد براي امتحان عملي اين تئوري پيشنهاد كرد. او گفت، اگر ذرات كوچك اما قابل رؤيت در يك مايع معلق شوند، بمباران بيقاعده توسط اتمهاي نامرئي مايع بايد سبب شود تا ذرات معلق به صورت بيثباتي به رقص در آيند و اين بايد از طريق ميكروسكوپ قابل مشاهده باشد، و اگر حركت پيشبيني شده ديده نشود كل تئوري جنبشي، مورد تهديد قرار خواهد گرفت. اما رقص تصادفي ذرات ميكروسكوپي مشاهده شد. اكنون جزئيات حركت شرح داده ميشود. انيشتين، تئوري جنبشي را محكم كرد و او يك ابزار قدرتمند جديد براي مطالعه حركت اتمها ساخته بود.