خربازی یا خر سواری
یکی از سرگرمی های جمعی مردم خربازی ( خرسواری ، یابو سواری ) بود و این بازی و تفریح منحصراٌ مخصوص داش مشدی های خوش پوش بود که برای سوار شدن بر خرهای معروف به خربندی و یا خرهای دولایی به خیابان علاءالدوله ( فردوسی ) می رفتند . در این خیابان ده ها خر کوچک و بزرگ همراه پالان های دیدنی و افسارهای مزین به برنج و نقره و گل میخ نقره کوبی شده و زنگوله های ریسه ای و پالان های مخمل و شال و ترمه و اطلس پرزرق و برق و دست و پا و بال و دم حنابسته و سم های سیاه شده و منگوله های زیبا آماده شده بود .


خربازها و یا یابوسوارها نیز لباس های جالبی می پوشیدند . مثلاٌ لباده های بلند از ماهوت و مخمل و رداهای رالی و کپنک های نمدی و شال های ابریشمی و گیوه های آجیره و ملکی و غیره و این خرسوارها در برابر چشمان صدها تماشاچی از حاشیه خیابان علاءالدوله و گاهی لاله زار بالا و پایین می رفتند .


مساله گوها یا مرشد ها
یکی از سرگرمی های تهرانی ها مساله گوها یا مرشد ها بودند که با صدای رگه دار و زنگدار در میدان ها و خیابان های دارالخلافه ، معرکه به راه می انداختند . آنها معمولاٌ دو نفر بودند یکی خود مرشد ( مساله گو ) و دیگری بچه مرشد . به این ترتیب که مرشد مسأله ای را در برابر جمعیت حاضر مطرح می کرد و بچه مرشد به آن پاسخ می گفت . این مرشد ها معمولاٌ تا پولی از مردم جمع آوری نمی کردند شروع به مسأله گویی نمی کردند و گاهی این حضرات مرشدها حرف های خود را در یک جای حساس قطع می کردند . الباقی را به روز دیگر حواله می کردند تا خلایق را تشنه تر و مشتاق تر گردانند .
عکاسی
از ورد اولین دوربین عکاسی به ایران بیش از 150 سال می گذرد . در اوایل سلطنت ناصرالدن شاه قاجار کلاسی در مدرسه داالفنون دایر شد که جهت آموزش عکاسی به شاه زادگان و درباریان قاجار و توسط عبداله قاجار که می توان به عنوان پدر عکاسی ایران از وی نام برد اداره می شد .

ناصرالدین شاه به علت علاقه ای که خود به عکاسی داشت . عکاسی می کرد و از آن دوران عکس های زیادی باقی مانده که در کاخ گلستان موجود است .

بعد از دارالفنون و عبداله قاجار ، عکاسی تدریجاٌ توسط اشخاصی مانند « آنتوان عکاس » ماشاءاله خان و روسی خان توسعه یافت و از حالت درباری خارج شد و فراگیر شد . از جمله عکاسی های قدیمی می توان به فتوگرافی نهامی با بیش از 70 سال سابقه اشاره نمود که دارای آرشیو بزرگی از عکس های تاریخی می باشد .



سینما
سینما از سال ها پیش وارد ایران شد و همان طور که می دانید فیلم هایی که در آن نمایش داده می شد همگی فیلم صامت و غیرناطق بودند . اولین سینما در خیابان مریضخانه ( سپه ) به نام سینما سپه تأسیس گردید که چندین سال مشغول کار بود .
اولین فیلم های صامت در سینما
در دی ماه سال 1309 هجری شمسی اولین فیلم ایرانی در تهران به نمایش در آمد . این فیلم صامت آبی و رابی نام داشت توسط فردی بنام اوانس اوگانپاسن نوشته و ساخته شده بود . اوگانپاسن اولین کسی بود که مدرسه ای برای تربیت آرتیست در ایران تأسیس کرد و برای ساختن اولین فیلمش نیز از شاگردان همین مدرسه استفاده کرد . هنرپیشگان اولین فیلم آبی و رابی که یک فیلم کمدی بود عبارت بودند از محمد ضرابی و غلامعلی سهرابی که یکی نقش فرد کوتاه قد و دیگری نقش یک فرد بلند قد را بازی می کرد . در طول فیلم حوادث غیرمترقبه و جالب و خنده داری برای این دو به وجود می آمد . این فیلم برای اولین بار در سینما مایاک تهران به نمایش در آمد و طبق روایتی می گویند که در یک حادثه آتش سوزی در این سینما فیلم آبی و رابی از بین رفته است . پس از فیلم آبی و رابی اوگانپاسن دست به کار ساخت دومین فیلم خود به نام حاجی آقا آکتور سینما می شود را شروع کرد و این فیلم پس از طی مراحل تولید در اواخر سال 1312 ه.ش آماده نمایش شد ولی در همین زمان تب اولین فیلم ناطق فارسی همه گیر می شود و این نمایش گر چه جزو اولین فیلم های ایرانی بود توفیقی برای سازندگانش به بار نیاورد و بلکه تا حدودی باعث ورشکستگی آنان نیز شد .
اولین فیلم ناطق ایرانی
فیلم دختر لر اولین فیلم ناطق ایرانی است که در اوایل سال 1312 هجری شمسی به نویسندگی و بازیگری نقش اول و کارگردانی هنری ، عبدالحسین سپنتا در بمبئی شروع به فیلمبرداری می شود و پس از اتمام کار فیلم دختر لر در سال 1312 هجری شمسی در تهران به روی پرده می رود و از همان روزهای آغاز نمایش با استقبال چشمگیر و بی سابقه ای مواجه می شود . در آن زمان سینماهای تهران هفته ای یک تا دو فیلم عوض می کردند ولی این با سینماهایی که این فیلم را نمایش می دادند سنت شکنی را آغاز کرده و به علت فروش بسیار خوب آن مدت زیادی این فیلم را بر روی پرده باقی گذاردند به طوری که حدود یک ماه سینما مایاک و 110 روز سینما سپه در اوایل کار به نمایش این فیلم پرداختند و پس از آن بارها این فیلم در سینماهای مختلف به روی پرده رفت .
سپنتا را می توان پدر سینمای ناطق ایران نامید وی زمانی دست به ساخت فیلم ناطق ایرانی زد که میزان آگاهی داده و آنها را با فرهنگ و گذشته خویش آشنا سازد از کارهای بعدی سپنتا هم روشن می گردد که وی تا چه اندازه سعی در احیای فرهنگ ایران داشت . فیلم های دیگر او عبارتند از : فردوسی ، شیرین و فرهاد ، چشم های سیاه ، لیلی و مجنون ، و چند فیلم کوتاه دیگر
.

مایش لوطی عنتری
تماشای لوطی عنتری هم از جمله سرگرمی های مردم تهران قدیم بود و به کمک یک کمانچه ، عنتر یا میمون تربیت شده ای را در حضور مردم به رقص و عملیات شگفت آور وار می داشتند . گاهی به جای یک عنتر ، خرس های کوچک دست آموز وظیفه اجرای نقش عنتر را به عهده داشتند و حرکاتی جالب را در معرض دید تماشاگران قرار می دادند . لوطی عنترها به طور سیار نمایش می دادند و در کوچه و خیابان ها با نواختن ضرب اهل محل را خبر می کردند .
پرده قیامت
پرده قیامت از دیگر سرگرمی های مردم به حساب می آمد و عبارت بود از : یک پرده نقاشی شده بزرگ که معمولاٌ اوضاع و خصوصیات دوزخ را به زعم تصویربردا مجسم می گردانید . بر روی چنین پرده ای تصویر جهنم با شعله های آتش تجسم می یافت و از گوشه و کنار آن چند مار و عقرب و حتی اژدها دیده می شد که گناهکاران و دوزخیان ، علاوه بر مکافات عمل خود به وسیله لهیب ، آتش ، گرفتار جانوران وحشتناک هم می گردیدند . در برابر جهنم چند سگ با چشمان وغ زده هم دیده می شد که گویا از گماشتگان دوزخ به شمار می رفتند . متصدی پرده قیامت با چوبی بلند و صدایی زنگدار و گرفته یکایک خصوصیات و گشه های پرده را که بر دیوار آویخته بود یادآوری می کرد .
بند بازی
بندبازی و عملیات آکروباتی نیز یکی از نمایش های جالب توجه روزگار قدیم تهران بود و این بازیها دو نوع بودند : یکی از آنها مختصر و محدود و سیار بود و یک دسته بند باز مرکب از یک آدم نسبتاٌ گردن کلفت زورمند و یک کودک خردسال ، آن را اجرا می کردند . کودک خردسال بر روی نوک چوب کلفتی می رفت و سردیگر چوب که کودک عملیات خود را بر فراز آن انجام می داد در میان کمربند محکمی که بر روی شکم شخص زورمند بسته شده بود قرار داشت و در همین زمان که عملیات بندبازی شروع می گردید شخص سومی که ضربی به زیر بغل داشت آهنگ هایی را زمزمه می کرد و بر روی ضرب می نواخت .
الک دولک بازی
الک دولک بازی که تا این اواخر هم به وسیله کودکان محلات تهران بازی می شد . بازی جالبی بود که بچه های محل و حتی بزرگسالان خود را به آن مشغول می داشتند . این بازی چنین بود که طبق قرعه انداختن شخص چوب کلفتی را به دست می گرفت و چندین چوب کوتاه را بر روی دو آجر یا دو سنگ قرار می داد و به وسیله چوب ضخیم و بلند ، چوب کوچک را به فضا پرتاب کرده و ضربه شدیدی بر آن وارد می آورد و بازیکنان که با فاصله قرار داشتند اگر چوب کوتاه را می گرفتند برنده شده و به جای بازیکن نخست می رفتند و این دور تسلسل همچنان ادامه می یافت .

بادبادک
اختراع بادبادک به دنبال مشاهده اولین هواپیما که در فضای تهران به پرواز درآمد . قدم به عرصه وجود گذاشت . بچه ها بادبادک را که عبارت بود از یک زرورق نازک با چوب های نی بود که میانش را به نخ بلندی بسته بوند به هوا می فرستادند و وقتی در جریان باد قرار می گرفت شروع به اوج گرفتن می کرد . گاهی به دم این بادبادک ها فانوس نورانی می بستند که وقتی شب به فضا فرستاده می شد با نور خود منظره جالبی را تشکیل می داد . در چهار گوشه بادبادک ها گوشواره هایی هم از کاغذ متصل می کردند که بر زیبایی آنها افزوده می شد .