-
مدیر بازنشسته
آتشکده آذرجو
آتشکده آذرجو یکی از آتشکدهای شهر داراب و در ۱۰ کیلومتری غرب شهر دارابگرد است. آتشکدهٔ آذرجو به شیوهٔ چهارتاقی با گنبدی گرد است که سقف اصلی آن ویران شدهاست. «مقدسی» یکی از رخدادنگاران، آذرجو را شهری از آتش معنا کرده است. در برابر این آتشکده، کوه بلندی به نام «حفر سیاه» و چشمهای طبیعی و بزرگ به نام «اغلانقز» قرار دارد.
مشخصات تاریخی و معماری
این اثر که یک چهارتاقی به جامانده از روزگار ساسانی است همانند همهٔ چهارتاقیهای روزگار ساسانی دارای پلانی مربعی است. این سازهٔ تاریخی خاموش از لاشهسنگ با ملاط گچ دستکوب ساختهشدهاست. بدنه داخل اثر، گچاندود بوده که پهنای لایههای گچی آن ۵ سانتیمتر است. گفتنی است چهارتاقیها سازههایی بودهاند که بیشتر کاربری مذهبی داشتهاند. آتشکده، سازهٔ زادبومی ایرانی است که اگر به آن توجه شود ارزش آن نمودار خواهد شد. هرگاه به ارزشمندی آتشکدهها پی برده شود، میتوان امیدوار بود که آتشکدهها هم مانند ساختمانهای دیگر بازسازی شوند و این بخش از معماری ایرانی برای آیندگان به یادگار بماند. درکنار ان دو حلقه چاه سنگی دردل کوه تراشیده اند که از انها به عنوان مخزن اب برای دو اسیاب که در زیر ان قرار دارد استقاده می شده است.
نوشتهها درباره آتشکده آذرجو
واژهٔ «دار» به معنی پرورندهاست و داراب یعنی پرورندهٔ آب. داراب به دلیل فراوانی چشمههای آب گوارا و رودخانههای بسیار به این نام خواندهشدهاست. این ایالت را دارابجرد که در اصل دارابگرد است نیز میگویند و در شاهنامه فردوسی نیز اینگونه آمدهاست. این شهر را داراب کیانی پسر بهمن بساخت و گرد به معنی شهر باشد و جرد معرب آن است. برپایهٔ مستندات تاریخی ساختار شهر دارابگرد(داراب) از آن روزگار هخامنشیان است و این شهر را داراب بزرگ که در تاریخ ادبیات ایران از وی به نام داریوش بزرگ یاد میشود ساخته و پرداختهاست. مشهور است که داراب بزرگ دوازده سال سلطنت کرد و شهر دارابگرد (داراب) از بناهای اوست. در شاهنامه دربارهٔ دارابگرد چنین آمدهاست:
چو دیوار شهر اندر آورد گرد ورا نام کردند دارابگرد
ز هر گوشهای کارگر خواستند همه شهر از ایشان بیاراستند
دارابگرد به گونهای گرد ساخته شده ودیوار بزرگی به بلندای ششمتر گرداگرد شهر را فراگرفتهاست. برای ساختن این دیوار از مخلوط سنگ با خاک و گل رس سود جسته شدهاست. خاک دیوار بسیار چسبندهاست به همین شوند فرسایش و ریزش آن به کندی صورت میگیرد.
ابن بلخی دربارهٔ دیوار دارابگرد مینویسد: «شهری مدور چنان که به پرگار کردهاند و حصاری محکم دارد.»
در پیرامون شهر دارابگرد خندق بزرگی کندهاند که برای پاسداری بهتر از شهر و جلوگیری از یورش دشمن بودهاست. ژرفای این خندق نزدیک به ده متر و پهنای آن ۶۵ متر است. برپایهٔ نوشتههای یکی از رخدادنگاران بهنام استخری، درون خندق، گیاهان و خارهایی میروییدند که چنانچه افرادی وارد آن میشدند با پیچیدن به دور پاهایشان امکان شنا و گذر از خندق را از آنها میگرفتهاست. ابنحوقل نیز مینویسد: «دارابجرد خندقی دارد که به سبب زهابها و چشمههای بسیار، آبهای فراوان در آن گرد میآید و در آن گیاهانی است که چون ستور یا انسانی به آن داخل شود بر او میپیچد و او را از حرکت باز میدارد چنانکه جز به کوشش و رنج فراوان نمیتوانند رها گردند.»
در این خندق همچنین ماهیانی بودهاند که استخری در توصیف آنها مینویسد: «در خندق دارابگرد ماهیای خیزد سرخوش و هیچ استخوان ندارد.» میرزا حسن فسایی و فرصتالدوله شیرازی که نزدیک به ۱۰۰ سال پیش از خندق دارابگرد دیدن کردهاند، نوشتهاند که خندق هنوز پر آب است. تا بیست سال پیش نیز این خندق دارای آب بوده و جایگاه زیست فصلی گونههای گوناگونی از پرندگان همچون مرغابی و لک لک. هماکنون آب خندق خشک شدهاست و تنها در سالهایی که بارش باران بسیار است، اندکی آب در آن میاید.
دارابگرد هماکنون خالی از سکنهاست و مردمان در جایی به نام داراب در نزدیکی همین شهر تاریخی زندگی میکنند.
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن