در مجله صباح مي خوانيم زرتشت بنيان گذار آيين مجوس نبوده و اين آيين توسط پيامبر ديگري تبليغ شده است. به تعبير ديگر، آيين مجوس، پيامبري غير از زرتشت و كتابي غير از اوستا داشته است و دو آيين مجوس و زرتشت مترادف هم نيستند.
مترادف نبودن مجوس و زرتشت در ديگر منابع نيز پذيرفته شده است چنانكه مؤلف تاج العروس مي نويسد:
مجوس بر وزن صبور مردي بود با گوش هاي كوچك كه براي ملت مجوس ديني وضع كرد و مردم را به آن فراخواند، و مجوس غير از زردشت است. زيرا زردشت بعد از ابراهيم بوده در صورتي كه مجوس دين قديم است و زردشت بعدها آن را تجديد كرده و تغييراتي در آن داده است. كلمه مجوس معرب منج گوش است.
بسياري از مردم دين زرتشت را با ساير اديان ايران باستان اشتباه مي گيرند و اين در حالي است كه مي توان اديان باستان را به دو گروه و يا بهتر بگوييم به دو دين دسته بندي كرد: 1. ثنويه 2. مجوسيت. كه اين دو دين باستان داراي شعب و فرقه هايي است كه به عنوان مثال از شعبات و فرقه هاي ثنويه مي توان به 1. مانويه 2. مزدكيه 3. ديصانيه 4. مرقوينه 5. كينويه اشاره كرد و از فرق و شعبات دين مجوسيت مي توان به: 1.كيومرثيه 2. زروانيه 3. مسخيه 4. زرادشتيه به شرح زير اشاره كرد.
كيومرثيه: اين فرقه از مذاهب قديم ايران است كه به اصحاب كيومرث معروفند و به دو اصل يزدان و اهرمن معتقدند و مي گويند: يزدان ازلي قديم و اهرمن محدث و مخلوق است و سبب خلق اهريمن اين است كه يزدان با خود فكر كرد كه اگر مرا منازعي (دشمني) بود چگونه بود؟ پس از اين فكر ظلمت به وجود آمد و اهرمن ناميده شد. و به شر و فتنه و فساد و فسق و ضرر و اضرار سرشته شده بود و بر نور خروج كرد و با او در سرشت و كردار مخالف بود؛ جنگي ميان سپاه روشني و سپاه ظلمت در گرفت، پس از فرشتگان ميانجي گري كردند، پس يزدان و اهرمن مصالحه كردند بر اين كه عالم سفلي براي هفت هزار سال به تمامي در اختيار اهرمن باشد، سپس آن را رها سازد و به روشني واگذار كند. و اهرمن همه كساني را كه پيش از صلح وجود داشتند، نابود و هلاك كرد سپس مردي كه كيومرث و حيواني كه گاو ناميده مي شدند، را كشت؛ از محل فروافتادن مرد ريواسي رست و از اصل ريواس مردي كه مشي و زني كه مشيانه ناميده مي شدند، خارج شدند و آن دو والدين بشر هستند. و از جاي افتادن گاو، گوسفندان و ساير حيوانات رستند. و انسانها را در حالي كه روح بودند و جسم نداشتند يزدان مخير كرد ميان اين كه آنها را از جهان اهريمن بيرون ببرد و اين كه بدانها تن بپوشاند و با اهريمن جنگ كنند. پس آنها پوشيدن تن و جنگ با اهريمن را برگزيدند، بدين شرط كه آنها را از طرف روشني ياوري و پيروزي بر سپاهيان اهريمن نيك و فرجامي باشد و هنگام پيروزي بر اهريمن و نابود كردن سپاهيان او رستاخيزي باشد پس آنچه در پيش گفتيم سبب آميختگي است و اين سبب رهايي روشني از تاريكي است.
2. زروانيان: اين فرقه از مجوسيان زمان را زروان مي نامند كه منشاء هستي است. و معتقدند كه زروان براي مدت هزار سال قرباني كرد كه صاحب فرزند شود. در اين هنگام شك كرد كه آيا قرباني كردن سودي دارد يا ندارد. همين باعث شد كه خودش يا زنش (بنا به روايات مختلف) صاحب دو فرزند شود: هرمز و اهريمن، هرمز بابت قرباني كردنش و اهريمن بابت شك كردنش. از اين زمان نبردي به مدت دوازده هزار سال ميان هرمز و اهريمن در مي گيرد دوازده هزار سال به چهار دوره سه هزار ساله تقسيم مي شود در سه هزار سال نخست هرمز آفريده هاي خود را به صورت مينوي؛ يعني بدون جسم، مي آفريند در آغاز سه هزار سال دوم اهريمن حمله مي كند؛ ولي شكست مي خورد و در تمام مدت سه هزار سال دوم اهريمن آفريده هاي خود را مي آفريند در اين دوره هرمز آفريده هاي مادي را مي آفريند در سه هزار سال سوم اهريمن آفريده هاي خود را با آفريده هاي هرمز مخلوط مي كند در آغاز سه هزار ساله چهارم زردشت متولد مي شود و دين زردشتي را مي آورد در پايان سه هزار سال چهارم اهريمن ناكار مي شود و هرمز و آفريده هاي او براي هميشه از دست اهريمن رها مي شوند.

مسخيه: متأسفانه هر چه گشتيم نتوانستيم مطلبي در رابطه با آرا و عقايد اين فرقه پيدا كنيم.
زرداشتيه: پيروان زرتشت را نامند كه نام پدرش پوروشسب يعني دارنده اسب پير، نام مادرش دغدو يعني دوشنده گاو ماده و نام خاندان وي سپيتمه يعني سپيد نژاد بود. معروف آن است كه وي ايراني و اهل آذربايجان بوده است و محل برانگيختگي او را كوهي نزديك درياچه اروميه مي دانند.
درباره زمان زردشت نيز اختلاف است و زمان وي حتي به 6000 سال قبل از ميلاد نيز برده شده است. امّا بر اساس نظريه مشهور، وي در سال 660 قبل از ميلاد به دنيا آمد و در سال 630 قبل از ميلاد (در سن 30 سالگي) به پيامبري مبعوث شد. وي در سال 583 ق . م در سن 77 سالگي در آتشكده اي در بلخ (افغانستان) توسط لشكر قومي مهاجم به قتل رسيد. در آيين زردشت سه اصل عملي گفتار نيك، پندار نيك، كردار نيك وجود دارد. احترام به آتش به عنوان يكي از مظاهر خداي روشنايي و افروخته نگه داشتن آن و انجام مراسمي خاص در اطراف آن در معابدي به نام آتشكده مشخصترين ويژگي اين آيين است. همچنين آباداني، كشاورزي دامداري و شهرنشيني مورد ستايش قرار گرفته است. احترام به حيوانات، مخصوصاً سگ و گاو، خوشرفتاري با مردم نيز جايگاهي ويژه دارد. همچنين برخي از آداب و رسوم سرزمين ما از قبيل مراسم چهارشنبه سوري و سوگند خوردن به روشنايي چراغ و چيزهاي ديگر با تعاليم زردشتي ارتباط دارد.
كتاب آسماني زردشتيان اوستا نام دارد كه به معناي اساس و بنيان و متن است. اين كتاب به خط و زبان اوستايي نوشته شده است كه به ايران باستان تعلق دارد و با زبان پهلوي و سانسكريت همريشه است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1.آشنايي با اديان بزرگ، حسين توفيقي.
2. تاريخ اديان و مذاهب جهان، عبدالله مبلغي.
3.دين ها و كيشهاي ايراني.
4. مجله صباح شماره 8 ـ 7، مقاله زرتشت، رسول رضوي.