صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 25

موضوع: ***** نغمه های درد *****

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    Rofl2 ***** نغمه های درد *****

    که چنين خاکسترين گونه بودن ما را به بازی گرفته ای؟!!
    رخصت عبوری نيست٬
    اگر مجال دل باختن نباشد گلين عابران خسته پای را؛
    ايستاده بر فراز ابرها
    چگونه خواهد بودياری تو بر اين دستان متروک
    که بر کمان رنگ پريده نيازشان
    ديرگاهيست که دست يازيده ای بانو


  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    مرا مي بيني و هر دم زيادت مي كني دردم
    تو را مي بينم و ميلم زيادت مي شود هر دم
    به سامانم نمي پرسي نمي دانم چه سر داري؟
    به درمانم نمي كوشي نمي داني مگر دردم
    نه راهست اين كه بگذاري مرا بر خاك و بگريزي
    گذاري آر و بازم پرس تا خاك رهت گردم
    ندارم دستت از دامن بجز در خاك آن دم هم
    كه بر خاكم روان گردي بگيرد دامنت گردم
    فرو رفت از غم عشقت دمم دم مي دهي تا كي
    دمار از من برآوردي نمي گويي برآوردم
    شبي دل را به تاريكي ز زلفت باز مي جستم
    رخت مي ديدم و جامي هلالي باز مي خوردم
    كشيدم در برت ناگاه و شد در تاب گيسويت
    نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا كردم
    تو خوش مي باش با حافظ برو گو خصم جان مي ده
    چو گرمي از تو مي بينم چه باك از خصم دم سردم





  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    سرسختی ای غزل امشب به نام کيست
    اين واژه ها که بی خبرند از خيال من ؟
    تو تک صدای حنجره سبز اين دلی
    ديگر نگو که می روی از لحن کال منبردار هر چه که دارم برای تو
    تنها نگاه گرم تو يک لحظه مال من
    بايد بريد از همه حتی از آبرو
    وقتی که می روی به گريه ز چشمان لال من
    امشب کنار بغضهای مکرر نشسته ام
    تا بشکنند آيينه ها را به حال من
    بايد بلند بگويم مبادا که نشنود
    اين آسمان که بی خبراست از زوال من
    دارم به دست خويشتن از دست می روم

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    ***** نغمه های درد *****



    آنکه بر اين سر است تا مرا برنجاند
    هشدارش دهيد که شاعران پيامبرانند
    و هيچ کرداری در کنارمان نمی آورد
    مگر که از تندی عشق برآورده باشندش
    بگوی که تا دروغ زنان لشکر انگيزند
    من که بر نهاد هر سپيده دمی آگهم چه باک ؟!
    ای آدميان مرا به گريستن می آوريد
    رنجهای من همه از رنج اين پريشانان خانه های خالی از آوازهاست
    بگوی به آزردن که برمی آييد
    پيام آوران آزادی را
    مبادا که بي بوسه به خاک بسپريد




  5. #5
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    احتیاجی به شمردن ثانیه ها نیست,

    ساعت هاست که عبور دردناک ثانیه ها

    را روی شقیقه هایم احساس می کنم

    تیک تاک...

    چشم باز می کنم هنوز شب است ,

    تاریکی .چشم می بندم, تاریکی...

    .........................

    ظرف زمان لبریز تیک تاک ثانیه هاست

    و من لبریز درد...

    شب گذشته,

    گوش می سپارم در پی آواز آشنای

    پرندگان فلوت زن اما جز غارغار محو

    کلاغی گمشده صدایی به گوش

    نمی رسد...

    کنار پنجره می نشینم در جستجوی

    طلایی آفتاب .

    روز را نگاه می کنم,

    روز خاکستری است !

    درختان خاکستری اند!

    دوباره نگاه می کنم ,آسمان باید

    که آبی باشد, درختان سبز ...

    اما همه چیز خاکستری است!

    فکر می کنم, این منم که خاکستری ام؟

    فکر می کنم تا به یاد آورم,غمگینم؟

    خوشحالم؟

    اما جز تپش بی وقفهء درد جایی

    کنار پیشانی ام ...

    به رختخواب خاکستری ام باز می گردم

    چشمان خاکستری ام را می بندم

    شاید که خواب های سبز ببینم...

  6. #6
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    سلامت را نمی خواهند باسخ گفت سرها در گریبان است
    کسی سر بر نیارد باسخ گفتن و دیدار یاران را
    وگر دست محبت سوی کس یازی
    به اکراه اورد دست از بغل بیرون
    هوا دلگیر درها بسته سرها در گریبان دستها بنهان
    سلامت را نمی خواهند باسخ گفت
    که سرما سخت سوزان است ....





  7. #7
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    تو می گفتی زمانی دور یا نزدیک , فریب زندگی ما را , مرا از تو , تو را از من جدا سازد...
    و من باور نمی کردم...

    تو می گفتی زمان این لحظه شادابی ما نیست. زمان صد چهره افسرده هم دارد. جهان تنها سرود گرم و زیبای محبت نیست. هزاران درد در هر زیر و بم دارد...
    و من باور نمی کردم...

    تو می گفتی دل از یاد تو بردارم...
    و من هر روز ناباورتر از دیروز به دنبال تو می گردم...

  8. #8
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    خسته شدم از این همه انتظار
    از این همه درد تنهایی
    دیگه تحمل ندارم اگه کوه هم بود خورد میشد می شکست
    تو رو به خدا دیگه بسمه دیگه تاب و تحمل ندارم دیگه نمیتونم دیگه بر نگرد چون
    میدونم نیومده تنهام میزاری فقط دعام کن که دیگه عاشق نشم

    تقدیم به کسی که یکسال و نیم زندگیو ماله خودش کرد
    دریغ از اینکه من سهمی از زندگیش داشته باشم

  9. #9
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    اون یه نفر شقایق خودته !
    خیلی سخته ، آره سخته تنها بودن !
    خیلی سخته ، آره سخته که همه تنها بزارنت !
    خیلی سخته ، آره سخته که بدونی تنهای تنها باید به راهت ادامه بدی !
    خیلی سخته ، آره سخته که دوستات درکت نکنن !
    خیلی سخته ، آره سخته که حتی پدر و مادرت تنهات بزارن !
    خیلی سخته ، آره سخته که بدونی پشتوانه ای نداری !
    خیلی سخته ، آره سخته که بدونی اگه توی این سر بالایی مشکلی پیش اومد و نتونستی ادامه بدی کسی نیست که پشتت رو نگه داره !
    خیلی سخته ، آره سخته که تنهای تنها غصه بخوری !
    خیلی سخته ، آره سخته که بدونی اگه یه روز خاستی آستین هات رو بالا بزنی ، تنهای تنها باید بزنی !
    این سختی ها برای چیه ؟
    برای اینکه عاشقی !
    برای اینکه دیوونه ای !
    برای اینکه یه نفر رو خیلی دوست داری !
    ...
    ولی خیلی خوبه ، آره خوبه که بدونی یه نفر درکت می کنه !
    خیلی خوبه ، آره خوبه که بدونی یه نفر دوستت داره !
    خیلی خوبه ، آره خوبه که بدونی توی سربالایی یه نفر همراهت هست !
    خیلی خوبه ، آره خوبه که بدونی یه نفر هست که وقتی غصه می خوری اونم ناراحت
    می شه !
    خیلی خوبه ، آره خوبه که بدونی یه نفر هست که باهات خوشحال می شه !
    خیلی خوبه ، آره خوبه که بدونی اون یه نفر
    شقایق خودته !


  10. #10
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم
    تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
    نمی دانم چرا؟ نمی دانم کجا؟ ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
    و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت...
    نمی دانم چرا؟


صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •