صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 45

موضوع: !!!شــــــــــعر عاشـقانه!!!

  1. #11
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    تو را به جای همه زنانی که نشناختم دوست دارم .
    تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیستم دوست دارم .
    برای خاطر عطر نان گرم
    و برفی که آب می‌شود
    و برای نخستین گل‌ها
    تو را به خاطر دوست داشتن دوست دارم .
    تو را به جای همه کسانی که دوست نمی‌دارم دوست می‌دارم .
    بی تو جز گستره‌ یی بی‌کرانه نمی‌بینم
    میان گذشته و امروز.
    از جدار آیینه‌ی خویش گذشتن نتوانستم
    می‌بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
    راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش می‌برند.
    تو را دوست می‌دارم برای خاطر فرزانه‌گی‌ات که از آن من نیست
    به رغم همه آن چیزها که جز وهمی نیست دوست دارم
    برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی‌دارم
    می‌اندیشی که تردیدی اما تو تنها دلیلی
    تو خورشید رخشانی که بر من می‌تابی هنگامی که به خویش مغرورم
    سپیده که سر بزند
    در این بیشه‌زار خزان زده شاید گلی بروید
    شبیه آنچه در بهار بوئیدیم .
    پس به نام زندگی
    هرگز نگو هرگز

  2. #12
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    تو را نگاه می کنم
    خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند!
    بیدار شو
    با قلب و سر رنگین خود
    بد شگونی شب را بگیر
    تو را نگاه می کنم و همه چیز عریان می شود
    زورق ها در آب های کم عمقند...
    خلاصه کنم:دریا بی عشق سرد است!
    جهان این گونه آغاز می شود:
    موج ها گهواره ی آسمان را می جنبانند
    (تو در میان ملافه ها جا به جا می شوی
    وخواب را فرا می خوانی)
    بیدار شو تا از پی ات روان شوم
    تنم بی تاب تعقیب توست!
    می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم
    از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب
    می خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم

  3. #13
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    از پا تا سرت
    سراسرت
    نوری و نیرویی
    وجود مقدست را در بر گرفته است
    جنس تو ، جنس نان
    نانی که آتش او را می پرستد
    عشقم خاکستری زیر خاک بود
    من با تو گر گرفتم
    عشق من
    عزیزم
    پیشانی ات . پاهایت و دهانت
    نانی است مقدس که زنده ام می دارد
    آتش به تو درس خون داد
    از آرد تقدس را فرا بگیر
    و از نان بوی خوش را

  4. #14
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    آمدي وه كه چه مشتاق و پريشان بودم
    تا برفتي ز برم صورت بي جان بودم
    نه فراموشيم از ذكر تو خاموشي بود
    كه در انديشه اوصاف تو حيران بودم
    بي تو در دامن گلزار نخفتم يك شب
    كه نه در باديه ی خارمغيلان بودم
    زنده مي كرد مرا دم به دم اميد وصال
    ورنه دور از نظرت كشته هجران بودم
    به تولاي تو در آتش محنت چو خليل
    گوييا در چمن لاله و ريحان بودم
    تا مگر يك نفسم بوي تو آرد دم صبح
    همه شب منتظر مرغ سحر خوان بودم
    سعدي از جور فراقت همه روز اين مي گفت
    عهد بشكستي و من بر سر پيمان بودم

  5. #15
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    تو از دردی كه افتادست بر جانم چه می دانی؟
    دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی
    تمام سعی تو كتمان عشقت بود در حالی
    كه از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی
    فقط يك لحظه آری با نگاهی اتفاق افتاد
    چرا عاقل كند كاری كه بازآرد پشيمانی؟

  6. #16
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    واقعا دوستت دارم


    واقعا دوستت دارم


    گرچه شايد گاهي

    چنين به نظر نرسد


    گاه شايد به نظررسد

    كه عاشق تو نيستم

    گاه شايد به نظر رسد

    كه حتي دوستت هم ندارم

    ولي درست در همين زمان هااست

    كه بايد بيش از هميشه

    مرا درك كني

    چون در همين زمان هاست

    كه بيش از هميشه عاشق تو هستم

    ولي احساساتم جريحه دار شده است

    با اين كه نمي خواهم

    مي بينم كه نسبت به تو

    سرد و بي تفاوتم

    درست در همين زمان هاست كه مي بينم

    بيان احساساتم برايم خيلي دشوار مي شود

    اغلب كرده تو ؛كه احساسات مرا جريحه دار كرده است

    بسيار كوچك است

    ولي آن گاه كه كسي را دوست داري

    آن سان كه من تو را دوست داري

    هركاهي ؛كوهي مي شود

    و پيش از هر چيزي اين به ذهنم مي رسد

    كه دوستم نداري

    خواهش مي كنم با من صبور باش

    مي خواهم با احساساتم

    صادق تر باشم

    و مي كوشم كه اين چنين حساس نباشم

    ولي با اين همه

    فكر مي كنم كه بايد كاملا اطمينان داشته باشي

    كه هميشه

    از همه راههاي ممكن

    عاشق تو هستم

  7. #17
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    در شبان غم تنهایی خویش
    عابد چشم سخنگوی توام
    من در این تاریکی
    من در این تیره شب جانفرسا
    زائر ظلمت گیسوی توام
    گیسوان تو پریشانتر از اندیشه ی من
    گیسوان تو شب بی پایان
    جنگل عطرآلود
    شکن گیسوی تو
    موج دریای خیال
    کاش با زورق اندیشه شبی
    از شط گیسوی مواج تو من
    بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم
    کاش بر این شط مواج سیاه
    همه ی عمر سفر می کردم
    من هنوز از اثر عطر نفسهای تو سرشار سرور
    گیسوان تو در اندیشه ی من
    گرم رقصی موزون
    کاشکی پنجه ی من
    در شب گیسوی پر پیچ تو راهی می جست
    چشم من چشمه ی زاینده ی اشک
    گونه ام بستر رود
    کاشکی همچو حبابی بر آب
    در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود...


    گزيده ای از قصيده
    آبی خکستری سیاه
    حميد مصدق

  8. #18
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    اکنون کجايی ای خود ديگر من؟
    ايا در اين سکوت شب بيداری؟
    بگذار نسيم پاک
    تپش و مهربانی جاودانه ی قلبم را به تو برساند.
    کجايی ای ستاره زيبای من؟
    تيرگی زندگی مرا در اغوش کشيده
    و اندوه بر من چيره گشته است.
    لبخندی در فضا بزن؛ که خواهد رسيد و مرا جانی دوباره خواهد داد!
    از انفاس خود عطری در فضا بپراکن که حمايتم خواهد کرد!
    کجايی ای محبوب من؟
    اه ؛ چه بزرگ است عشق!
    و چه بی مقدارم من!

  9. #19
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    خواب رؤیای فراموشیهاست
    خواب را دریابيم
    که در آن دولت خاموشیهاست
    من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم
    و ندایی که به من می گوید :
    ”گر چه شب تاریک است
    دل قوی دار ، سحر نزدیک است “
    دل من در دل شب
    خواب پروانه شدن می بیند
    مهر در صبحدمان داس به دست
    خرمن خواب مرا می چیند
    آسمانها آبی
    پر مرغان صداقت آبی ست
    دیده در آینه ی صبح تو را می بیند
    از گریبان تو صبح صادق
    می گشاید پر و بال
    تو گل سرخ منی
    تو گل یاسمنی
    تو چنان شبنم پاک سحری
    نه
    از آن پاکتری
    تو بهاری ؟
    نه
    بهاران از توست
    از تو می گیرد وام
    هر بهار اینهمه زیبایی را
    هوس باغ و بهارانم نیست
    ای بهین باغ و بهارانم تو
    سبزی چشم تو
    دریای خیال
    پلک بگشا که به چشمان تو دریابم باز
    مزرع سبز تمنایم را
    ای تو چشمانت سبز
    در من این سبزی هذیان از توست
    زندگی از تو و
    مرگم از توست
    سیل سیال نگاه سبزت
    همه بنیان وجودم را ویرانه کنان می کاود
    من به چشمان خیال انگیزت معتادم
    و دراین راه تباه
    عاقبت هستی خود را دادم
    آه سرگشتگی ام در پی آن گوهر مقصود چرا
    در پی گمشده ی خود به کجا بشتابم ؟

  10. #20
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    صدای پات منو می کشه

    تب نگات منو می کشه

    تو دل دل ثانیه هات، عطر هوات منو می کشه

    می خونمت نفس نفس، رنگ لبات منو می کشه

    کاش قفسم می شدی، همنفسم می شدی

    پس می زدی غم منو ، آتش بسم می شدی



    بیا بشین پیش روم، نذار بره آبروم

    بیا تو ساعت عشق، شرمو بگیرش از روم



    بیا به حرمت بوسه، حبس کنیم نفسو

    به اسم اولین عشق، لمس کنیم هوسو



    شاید بمونه تو نگام،تا آخرین نفس برام

    شاید بمونه تو صدام، اسم تو تنها کلام



    بیا به حرمت بوسه، حبس کنیم نفسو

    به اسم اولین عشق، لمس کنیم هوسو.

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •