صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 45

موضوع: !!!شــــــــــعر عاشـقانه!!!

  1. #31
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    پنج ساعت مانده به تو

    قدمهایم پنج ساعت و دستهایم

    که دیگر تو را نمی بینند

    تاریخ مصرف عمری که عاشقانه گذشت!

    ببین چگونه آرامم نمی کند این چتر؟

    کجا نمی روی؟

    چتر را که از تو می خریدم

    می دانستم همیشه هوایش هوایت را خواهد داشت

    تنها هوایت

    هوای مرا نداشت

    - مرا که همیشه در هوای تو بودم-.

  2. #32
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    باور کن

    عشق من پاک است باور کن بیا
    دیو غم را کورکن کر کن بیا
    مُردم از این التهاب عاشقی
    درد دوری را تو آخر کن بیا
    ا اجازه من شفاهی عاجزم
    درس عشقم را تو ازبر کن بیا
    تا بلوغ عشقمان راه کمی است
    نغمه ی عشاق را سر کن بیا
    تا ابد من عاشق زار توام
    حرف هایم را تو باور کن بیا

  3. #33
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    دروغ راستین من پر از حقیقتی عجیب

    حقیقت نگاه تو پر از دروغ دلفریب

    خیال آشنای تو تجسم دو چشمه اشک

    غم و فراق و بی کسی ز عشق تو مرا صلیب

    نگاه عاشقانه ات ورود زندگی به مرگ

    تبسمی که می کنی برای دردها طبیب

    تمام آرزوی شب شبیه چشم تو شدن

    سیاه چاله دلت هوای عاشقی غریب

    صدای سبز زندگی صدای خنده های تو

    ز دوریت بهار من دلم نمی شود شکیب

    تو باش تا که زندگی دوباره زندگی کند

    و یا برو مرا بکش دوباره بر همان صلیب

  4. #34
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    بر هر چه بود و هست

    در پیش روی تو

    محکم و استوار اقرار می کنم

    این اعتراف من

    باواژه های مهر

    جمله های شوق

    در موجی از غرور

    این اعتراف من:

    من دوست دارمت...

    من دوست دارمت...

    من دوست دارمت...

  5. #35
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    به تو می انديشم
    ای سراپا همه خوبی
    تک و تنها به تو می انديشم
    همه وقت
    همه جا
    من به هر حال که باشم به تو می انديشم
    تو بدان اين را تنها تو بدان!
    تو بيا
    تو بمان با من . تنها تو بمان
    جای مهتاب به تاريکی شبها تو بتاب
    من فدای تو. به جای همه گلها تو بخند
    اينک اين من که به پای تو درافتادم باز
    ريسمانی کن از اين موی بلند
    تو بگير
    تو ببند
    تو بخواه
    پاسخ چلچله ها را تو بگو
    قصه ابر هوا را تو بخوان
    تو بمان با من تنها تو بمان
    در دل ساغر هستی تو بجوش
    من همين يک نفس از جرعه جانم باقی است
    اخرين جرعه اين جام تهی را تو بنوش



  6. #36
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    اي كه از پرده برون آمده اي با ناز
    ناز كن كه دارم به ناز تو نياز
    قد رعنا لب ياقوت و رخ مه داري
    اين سبب نام تو گشته است چو رويت مهناز
    هر كسي را يار گفتم عاقبت نايار شد
    دوستي با هر كه كردم همچنان اغيار شد
    جوش دل خاموش و اشك من روان از ديده ام
    نوبت پيري رسيد و ناله ها پر بار شد.

  7. #37
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    کارد، نان مان را
    به دو بخش مساوی تقسیم می کند.
    از جایی بر لبه لیوان که تو آب خورده ای
    دومین جرعه را سر می کشم.
    بیا توی کفشهای من!
    زمستان که می آید
    پالتوی تو مرا گرم می کند.
    ما با یک چشم گریه می کنیم
    شب که به تنهایی خویش پناه می بریم
    در خواب
    رویاهایم با رویاهایت یکی می شوند.

  8. #38
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    زيبايي ام را پاياني نيست

    وقتي كه در چشمان تو به خواب مي روم

    و هراس كودكانه ام را از يا د مي برم

    در عطري كه از تو بر سينه دارم

    چه بي پروا دوستت دارم

    و چه بي نشان تو را گم ميكنم

    وقتي كه دروغ ميگويم

    به زني كه در چشمهاي من تو را جستجو ميكند

    و مردي كه هر روز از نام تو ميپرسد.

  9. #39
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    دا شتم میگفتم...........
    حسرت دیده بی تاب تو بیمارم کرد
    آن نگاه نگرانت دل تبدار مرا خوابم کرد
    بی جهت نیست که مست رخ زیبای تو ام
    لب گلگون تو در دشت خزان آبم کرد
    مستی ام جام نگاهی ز افق های تو بود
    آه ،آن صورت مهتاب تو در خوابم کرد
    شهر را از تب بیماری من جایی نیست
    راه گم کرده به دنبال تو آواره و ویرانم گرد
    اشکم از دیده به گرمای نفسهای تو بود
    جام اندوه تو مر همره و همرام کرد

  10. #40
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    گوش كن؛دورترين مرغ جهان مي‌خواند.
    شب سليس است،و يك دست؛و باز.
    شمعداني‌ها
    و صدادارترين شاخه‌ي فصل،ماه را مي‌شنوند.
    پلكان جلو ساختمان،
    در فانوس به دست،و در اسراف نسيم،
    گوش كن؛
    جاده صدا مي‌زند از دور قدم‌هاي تو را.
    چشم تو زينت تاريكي نيست.
    پلك‌ها را بتكان،كفش به پا كن و بيا.
    و بيا تا جاي،كه پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
    و زمان روي كلوخي بنشيند با تو
    و مزامير شب اندام تو را،مثل يك قطعه‌ي آواز به خود جذب كند.
    پارسايي است در آن‌جا كه تو را خواهد گفت:
    بهترين چيز رسيدن به نگاهي است كه از حادثه‌ي عشق تر است.

صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •