صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 45

موضوع: !!!شــــــــــعر عاشـقانه!!!

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض !!!شــــــــــعر عاشـقانه!!!

    در این پست شعر های عاشقانه قرار میگیرد

  2. #2
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    واعظی پرسید از فرزند خویش
    هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟
    صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
    هم عبادت،هم کلید زندگیست
    گفت:زین معیار اندر شهر ما
    یک مسلمان هست،آن هم ارمنی است!

  3. #3
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
    معشوق همینجاست بیایید بیایید
    معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
    در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
    گر صورت بی صورت معشوق ببینید
    هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
    ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
    یک بار از این خانه بر این بام برایید
    آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتید
    از خواجه ی آن خانه نشانی بنمایید
    یک دسته ی گل کو اگر آن باغ بدیدیت
    یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
    با این همه آن رنج شما گنج شما باد
    افسوس گه بر گنج شما پرده شمایید

  4. #4
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    بی تو اسیر پنجه ی شاهین دردم
    یک روز هم بی غصه حتی شب نکردم
    چون کلی سر گشته و خانه به دوشم
    چون گردباد آواره و صحرا نوردم
    گرمی ندارد دستهای زندگانی
    یعنی اسیر پنجه ی پاییز سردم
    دیگر برایم آه هنگام رفو نیست
    پس پاره های قلب خود را وصله کردم
    رفته است سر سبزی باغ از خاطر من
    من پای تا سر.سر تا پای زرد زردم
    آه این منم دلخسته ای افتاده از پا
    افتان و خیزانم تل خاشاک و گردم
    بی تو پر است از ابر دلتنگی نگاهم
    آری من از ایل و تباره اهل دردم
    تقویم ایامم همه با غم رقم خورد
    انگار از چشمان عشق و شادی نیز طردم

  5. #5
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    چرا به سر نمی شود خزان قصه های من
    چرا نمی رسد به گوش طنین نعره های من
    مرا به خلوتی رسان ترانه ای ساز کن
    این شب بی ستاره را تا سحر آواز کن
    مرا بخوان امید جان که در سکوت خوانده ام
    گوشه نشین غربتم در انتظار مانده ام
    بیا بیا عطش شکن بیا بیا که تشنه ام
    بیا بیا به یاد آن سینه ی ریشه دشنه ام

  6. #6
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    اولش فکر نمی کردم که دلم رو برده باشه
    یا دلم گول چشای روشنش رو خورده باشه
    اما نه گذشت و دیدم دل من دیوونه تر شد
    به تو گفتم و دلت از قصه ی من با خبر شد
    آخ که چه لذتی داره ناز چشماتو کشیدن
    رفتن یه راه دشوار واسه هرگز نرسیدن
    می دونم دوستم نداری مثله روزای گذشته
    من خودم خوندم تو چشمات یه کسی اینو نوشته
    می دونم فرقی نداره واست عاشق بودن من
    می دونم واست یکی شد بودن و نبودن من
    اما روح من یه دریاست پره از موج طلاتم
    ساحلش تویی و موجاش خنجر حرفای مردم


  7. #7
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    تنها شاهد اشکهای شبانه ام
    همین صفحه ی سفید و جوهر سیاه است
    هرگز نخواستم چشم نامحرم این لحظه های نا آشنا
    فروریختن اشک را بر گونه هایم ببیند
    همیشه بالش سکوت را
    زیر سر هق هق تنهایی ام گذاشته ام
    تا کسی صدایم را نشنود
    اما تو
    تو که از گریه های پنهانی من با خبری!
    چه کنم
    گاهی همین گریه های گهگاه
    چای خالی تورا
    در غربت ترانه هایم پر می کند
    باور کن!

  8. #8
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    نه در رفتن حرکت بود
    نه در ماندن سکونی.
    شاخه ها را از ریشه جدایی نبود
    و باد سخن چین
    با برگها رازی چنان نگفت
    که بشاید.
    دوشیزه ی عشق من مادری بیگانه است
    و ستاره پر شتاب
    از گذرگاهی مایوس
    بر مداری جاودانه می گردد.

  9. #9
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم:در عصرهای انتظار,به حوالی بی کسی قدم بگذار,خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو,کلبه ی غریبی ام را پیدا کن,کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی ام!در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!حریر غمش را کنار بزن,مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق عصاره ی انتظار پشت دیوار وروهایم نشسته!!!!!!

  10. #10
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    تو را به جای همه زنانی که نشناختم دوست دارم .
    تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیستم دوست دارم .
    برای خاطر عطر نان گرم
    و برفی که آب می‌شود
    و برای نخستین گل‌ها
    تو را به خاطر دوست داشتن دوست دارم .
    تو را به جای همه کسانی که دوست نمی‌دارم دوست می‌دارم .
    بی تو جز گستره‌ یی بی‌کرانه نمی‌بینم
    میان گذشته و امروز.
    از جدار آیینه‌ی خویش گذشتن نتوانستم
    می‌بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
    راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش می‌برند.
    تو را دوست می‌دارم برای خاطر فرزانه‌گی‌ات که از آن من نیست
    به رغم همه آن چیزها که جز وهمی نیست دوست دارم
    برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی‌دارم
    می‌اندیشی که تردیدی اما تو تنها دلیلی
    تو خورشید رخشانی که بر من می‌تابی هنگامی که به خویش مغرورم
    سپیده که سر بزند
    در این بیشه‌زار خزان زده شاید گلی بروید
    شبیه آنچه در بهار بوئیدیم .
    پس به نام زندگی
    هرگز نگو هرگز

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •