گاه سکوت یک دوست معجزه می کند و تو می اموزی همیشه بودن در فریاد زدن نیست....
گاه سکوت یک دوست معجزه می کند و تو می اموزی همیشه بودن در فریاد زدن نیست....
خودم كوتاه
شعرهام كوتاه تر
و كوتاه تر از همه
لحظه هاي با هم بودنمان . . ..
نبودن هیچکس سخت نیست ، فراموش کردن یک بودن سخت است.
در صفحه شطرنج زندگی همه مهره هایم ،مات مهربانی تو شد و من قلبم را به تو باختم
ویرایش توسط *sadaf* : 2012/01/07 در ساعت 14:24
انسان ها به ناگهان شکسته نمیشوتد ، این ما هستیم که دیر به دیرنگاهشان میکنیم
ویرایش توسط *sadaf* : 2012/01/07 در ساعت 14:24
مهربانی تزىین لحظاست ، برای مهربانیت جوابی جز دوست داشتنت نیست....
گوشهایم را می گیرم...
و چشم هایم را می بندم...
و زبانم را گاز می گیرم..
ولی...
حریف افکارم نمی شوم...
چقدردردناک است...
فهمیدن ...!
گاهــے فعل هـــا
چنــان سریع ماضــے مــے شوند
کــه باور نمــے کنـــے
مــے گوینــد...مـے گفت
مــے شود...شــد
...مــے رفت...رفت
و رفت...
و دیگر هیچ گــــــاه
بـــاز نخواهـــد گشتــــ
در هر نگاهت صد حرف بود و صد
ولی من هرگز نفهمیدم حرف حقیقی ات
تو می خواستی بروی و من
می خواستم بمانم با تو
برای همیشه
ولی تو رفتی و من
تنها شدم
برای همیشه
تو کجایی سهراب؟
آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند...
وای سهراب کجایی آخر؟...
زخم ها بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند !
تو کجایی سهراب؟
که همین نزدیکی عشق را دار زدند,
همه جا سایه ی دیوار زدن !
وای سهراب دلم را کشتند....!!!!