صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 75

موضوع: پک بزرگ شعر طنز

  1. #11
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    اهل دانشگاهم
    روزگارم خوش نيست
    ژتوني دارم
    خرده عقلی
    سر سوزن شوقي

    اهل دانشگاهم پيشه ام گپ زدن است
    گاه گاهي مي نويسم تكليف
    مي سپارم به شما
    تا به يك نمره ناقابل بيست
    كه در آن زندانيست
    دلتان زنده شود
    چه خيالي چه خيالي ميدانم
    گپ زدن بيهوده است
    خوب ميدانم دانشم بيهوده است
    استاد از من پرسيد
    چقدر نمره ز من مي خواهي
    من از او پرسيدم دل خوش سيري چند

    اهل دانشگاهم
    قبله ام آموزش
    جانمازم جزوه
    مشق از پنجره ها ميگيرم
    همه ذرات وجودم متبلور شده است
    درسهايم را وقتي مي خوانم
    كه خروس مي كشد خميازه
    مرغ و ماهي خواب است

    خوب يادم هست
    مدرسه باغ آزادي بود
    درس بي كرنش مي خوانديم
    نمره بي خواهش مي آورديم
    تا معلم پارازيت مي انداخت
    همه غش مي كرديم
    كلاس چقدر زيبا بود و معلم چقدر حوصله داشت
    درس خواندن آنروز
    مثل يك بازي بود
    كم كمك دور شدم از آنجا
    بار خود را بستم
    عاقبت رفتم در دانشگاه
    به محيط خشن آموزش
    و به دانشكده علوم سرايت كردم
    رفتم از پله كامپيوتر بالا
    چيزها ديدم در دانشگاه
    من گدايي ديدم در آخر ترم
    در به در مي گشت
    يك نمره قبولي مي خواست

    من كسي را ديدم
    از ديدن يك نمره ده
    دم دانشگاه پشتك مي زد
    شاعري ديدم
    هنگام خطابه
    به خرچنگ مي گفت ستاره
    و اسيد نيتريك را جاي مي مي نوشيد
    همه جا پيدا بود
    همه جا را ديدم
    بارش اشك از نمره تك
    جنگ آموزش با دانشجو
    حذف يك درس به فرماندهي كامپيوتر
    فتح يك ترم به دست ترميم
    قتل يك لبخند در آخر ترم
    همه را من ديدم
    من در اين دانشگاه در به در و ويرانم
    من به يك نمره نا قابل ده خشنودم
    من به ليسانس قناعت دارم
    من نمي خندم اگر دوست من مي افتد
    من نمي خندم اگر نرخ ژتون را دو برابر بكنند
    و نمي خندم اگر موي سرم مي ريزد

    من در اين دانشگاه
    در سراشيب كسالت هستم
    خوب مي دانم استاد
    كي كوئيز مي گيرد
    برگه حذف كجاست
    سايت و رايانه آن مال من است
    تريا،نقليه و دانشكده از آن من است
    ما بدانيم اگر سلف نباشد
    همگي مي ميريم
    و اگر حذف نباشد
    همگي مشروطيم

    نپرسيم كه در قيمه چرا گوشت نبود
    كار ما نيست شناسايي مسئول غذا
    كار ما نيست شناسايي بي نظمي ها
    كار ما شايد اينست كه در مركز پانچ
    پي اصلاح خطا ها برويم

  2. #12
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    دختر به پسر:اي ارغواني پيرهن، اي لي به پا، اي جين به تن!
    اي دلبر مو فرفري ، زيبائيت همچون پري
    آبي كت دكمه زري ، از هر بدي هستي بري
    آه اي مهندس بعد از اين ، اي مهربان نازنين
    اي حرفهايت دلنشين
    شيرين بيان نكته بين!
    پس كي مي آيي خانه مان ، از بهر شيريني خوران؟
    بعد از گذشت سالها، در انتظارم همچنان
    گفتند با من ديگران، در انتظار او نمان
    با ده نفر مانند تو ، او بوده همچون عاشقان!
    اما نگردد باورم ، اين حرفها اي ياورم
    تا باز گردي سوي من
    در انتظارم باز هم...

  3. #13
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    پسر به دختر:
    مويم اگر گيس بود ، روغني و خيس بود
    موجب اينها فقط ، عشق فرنگيس بود
    چون كه فرنگيس گفت داري اگر عشق من
    پس تو به سرعت بزن تيپ جديد خفن !
    نقره به دست از عقيق ، حلقه ی انگشتري
    ريش و سبيلت بزن شب به شب از ته به تيغ
    فخر مني گر كني ، موي سرت را بلند
    چون كه كمي شد بلند با كش قيطان ببند
    ابروي خود كن درست ، با نخ و موچين تيز
    خيلي مي آيد به تو گر كني اش ، رنگ نيز!
    آه چه خوب است اگر لنز گذاري به چشم
    آن هم از آنها كه هست صادره از كيش و قشم
    رخت و لباسي بخر ، دو به دويش در تضاد
    پيرهنت تنگ تنگ ، ليك ازارت گشاد!
    تيپ تو وقتي شود اين مدلي خنگ و قر
    مي كنم از ازدواج با پسري چون تو حظ!
    هر چه فرنگيس گفت گشت عمل مو به مو
    چون شده بي اختيار اين پسر از عشق او
    بله ، به اين شكل و ريخت
    او بدلم كرده است
    من شده ام كور عشق

    جوّ بغلم كرده است!!

  4. #14
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    روزگارم خوش نيست
    ژتوني دارم
    خرده عقلی
    سر سوزن شوقي

    اهل دانشگاهم پيشه ام گپ زدن است
    گاه گاهي مي نويسم تكليف
    مي سپارم به شما
    تا به يك نمره ناقابل بيست
    كه در آن زندانيست
    دلتان زنده شود
    چه خيالي چه خيالي ميدانم
    گپ زدن بيهوده است
    خوب ميدانم دانشم بيهوده است
    استاد از من پرسيد
    چقدر نمره ز من مي خواهي
    من از او پرسيدم دل خوش سيري چند

    اهل دانشگاهم
    قبله ام آموزش
    جانمازم جزوه
    مشق از پنجره ها ميگيرم
    همه ذرات وجودم متبلور شده است
    درسهايم را وقتي مي خوانم
    كه خروس مي كشد خميازه
    مرغ و ماهي خواب است

    خوب يادم هست
    مدرسه باغ آزادي بود
    درس بي كرنش مي خوانديم
    نمره بي خواهش مي آورديم
    تا معلم پارازيت مي انداخت
    همه غش مي كرديم
    كلاس چقدر زيبا بود و معلم چقدر حوصله داشت
    درس خواندن آنروز
    مثل يك بازي بود
    كم كمك دور شدم از آنجا
    بار خود را بستم
    عاقبت رفتم در دانشگاه
    به محيط خشن آموزش
    و به دانشكده علوم سرايت كردم
    رفتم از پله كامپيوتر بالا
    چيزها ديدم در دانشگاه
    من گدايي ديدم در آخر ترم
    در به در مي گشت
    يك نمره قبولي مي خواست

    من كسي را ديدم
    از ديدن يك نمره ده
    دم دانشگاه پشتك مي زد
    شاعري ديدم
    هنگام خطابه
    به خرچنگ مي گفت ستاره
    و اسيد نيتريك را جاي مي مي نوشيد
    همه جا پيدا بود
    همه جا را ديدم
    بارش اشك از نمره تك
    جنگ آموزش با دانشجو
    حذف يك درس به فرماندهي كامپيوتر
    فتح يك ترم به دست ترميم
    قتل يك لبخند در آخر ترم
    همه را من ديدم
    من در اين دانشگاه در به در و ويرانم
    من به يك نمره نا قابل ده خشنودم
    من به ليسانس قناعت دارم
    من نمي خندم اگر دوست من مي افتد
    من نمي خندم اگر نرخ ژتون را دو برابر بكنند
    و نمي خندم اگر موي سرم مي ريزد

    من در اين دانشگاه
    در سراشيب كسالت هستم
    خوب مي دانم استاد
    كي كوئيز مي گيرد
    برگه حذف كجاست
    سايت و رايانه آن مال من است
    تريا،نقليه و دانشكده از آن من است
    ما بدانيم اگر سلف نباشد
    همگي مي ميريم
    و اگر حذف نباشد
    همگي مشروطيم

    نپرسيم كه در قيمه چرا گوشت نبود
    كار ما نيست شناسايي مسئول غذا
    كار ما نيست شناسايي بي نظمي ها
    كار ما شايد اينست كه در مركز پانچ
    پي اصلاح خطا ها برويم

  5. #15
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    دختری از کوچه باغی میگذشت
    یک پسر در راه ناگه سبز گشت
    در پی اش افتاد و گفتا او سلام
    بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام
    دختر اما ناگهان و بی درنگ
    سوی او برگشت مانند پلنگ
    گفت با او بچه پروی خفن
    می دهی زحمت به بانوی چو من؟
    من که نامم هست آزیتای صدر
    من که زیبایم مثال ماه بدر
    من که در نبش خیابان بهار
    مبکنم در شرکت رایانه کار
    دحتری چون من که خیلی خانمه
    بیشت و شش ساله _مجرد_دیپلمه
    دختری که خانه اش در شهرک است
    کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت
    در چه مورد با تو گردد هم کلام
    با تو من حرفی ندارم والسلام

  6. #16
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    گفتم تو شيرين مني ... گفتا تو فرهادي مگر؟؟؟ ... گفتم خرابت ميشوم ... گفتا تو آبادي مگر؟؟؟ ... گفتم ندادي دل به من ... گفتا تو جان دادي مگر؟؟؟ ... گفتم ز کويت ميروم ... گفتا تو آزادي مگر؟؟؟ ... گفتم فراموشم نکن ... گفتا تو در يادي مگر؟؟؟ ... گفتم که بر بادم مده ... گفتا نبار بادي ... گفتم که اين شعر رو بخون ... گفتا که الافم مگر؟؟؟...
    احکام چت در اسلام اگر مردي و زني به قصد چت خصوصي(استقفر الله) وارد مسنجر شوند ، واجب است كه قبل از شروع چت ، صيغهء حلاليت مجازي بين آن دو جاري شود . اين صيغه به صورت لوگو در دسترس همه افراد قرار مي گيرد تا با كليك به روي آن به صورت خودكار جاري گردد. * كليك كردن هر دو نفر مستحب است. * بديهي ايست كه اين صيغه ، تنها تا باز بودن پنجرهء چت اعتبار دارد و با بسته شدن پنجره ، چه سهون و چه عمدن ، صيغه خود به خود فسخ مي گردد

  7. #17
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    يادواره مهندسي

    بسي رنج بردم در اين سال سي / كه مدرك بگيرم زبد شانسي

    نشد، دادم از كف همه زندگي / نهادم به سر افسر بندگي

    نبودم اوائل چنين ناتوان / ببودم به سر موي و بودم جوان

    نه تن خسته و ناتوان بودمي / نه اينگونه نامهربان بودمي

    نه اهريمني طينتي داشتم / نه بر خوي بد عادتي داشتم

    كنون بشنويد اينكه بيچاره من / چنان گشته‌ام اينچنين اهرمن

    بود شرح احوال من بس دراز / ولي قطره آن گويم از بحر، باز

    به هوش و خرد شهره بودم به شهر / نبودي چو من درسخواني به دهر

    به كنكور در رزم كنكوريان / زدم تستها را يكي در ميان

    به كف آمدم رتبه‌اي زير صد / نيارد چو من رتبه كس تا ابد

    خيالم كه ديگر مهندس شدم / نبودم خبر زينكه مفلس شدم

    به خود وعده‌اي نيك دادم همي / كه چون در خط درس افتادمي

    بيابم اگر صد هزاران كتاب / زنم از خوراك و ميرم ز خواب

    چنانش بخوانم به روزانه شب / كه خود گردم از كار خود در عجب

    وليكن چو پايم بدينجا رسيد / نبيند دو چشمت كه چشمم چه ديد

    به هنگامه ثبت نامم دمار / برآمد به يك روزه هفتاد بار

    به «آموزش»اش چون گذارم فتاد / رخ سرخ من رو به زردي نهاد

    چو دادندمي صد هزاران ورق / به رخساره زردم آمد عرق

    چنان بي كس و خسته ماندم به صف / كه رست از كف كفش مخلص علف

    پس از آن چو ديگر به صف ماندگان / به يك نمره گشتم من از بنديان

    بماند، پس نمره‌اي گم شدم / جدا از خود و شهر و مردم شدم

    به خود گفتم اين زندگي بهتر است / ره دانشم راه پر گوهر است

    گذشتم از آن فكر پيشينه‌ام / كه من ديگر آن شخص پيشين نه ام

    به من چه كه ديگر كسان چون كنند / به من چه، چه در كار گردون كنند

    به من چه فلاني دل آزرده است / به من چه خر مش رجب مرده است

    گذشتم از آن فكر پيشينه‌ام / كه من ديگر آن شخص پيشين نه ام

    كه دانش چراغ ره آدم است / كليد در گنج اين عالم است

    چو فرصت غنيمت شمارم كنون / مرا علم و دانش شود رهنمون

    پس از آن به مكتب نهادم چو پا / ز يك درب چوبي بسي بي صدا

    به رزم اندر آمد يكي اوستاد / بگفتا شكاري به دام اوفتاد

    بچرخيد و گرديد و غريد و گفت / در اين پهنه يكدم نشايد كه خفت

    كه من دكترا از فلان كشورم / يل سر سپاه فلان كشورم

    كنون گفته باشم به آغاز درس / ز كس گر نترسي، ز مخلص بترس

    بگفتم كه درست بسي ساده است / كدامين خر ز درست افتاده است؟

    بگفتا كه درسم بسي مشكل است / خيالات تو اي جوان باطل است

    چنانت بكوبم به گرز گران / كه پولاد كوبند آهنگران

    پس از آن سخنها و آن سرگذشت / دوماهي چو از آن سخن‌ها گذشت

    رياضي يكم نمره بر شيشه زد / هزاران غمم تيشه بر ريشه زد

    علومي چو بر بنده لشكر كشيد / سپاه معارف به دادم رسيد

    يكي بيست بگرفتم از ريشه‌ها / نشد كارگر زخم آن تيشه‌ها

    پس از آن معارف ز من قهر كرد / دهانم ز تلخي چنان زهر كرد

    به تالار و در گرمي ماه تير / بيامد ز در اوستادي چو شير

    بگفتا كه در رزم نام آوران / بدان،‌ خوان اول بود امتحان

    فراهم شد از جمع ما لشگري / يكي پهلوان‌تر از آن ديگري

    اتودها كشيده همه از نيام / كه بايد نمودن به دشمن قيام

    چو آمد فرود آن يل از پشت زين / ببست افسار رخش خود بر زمين

    كشيد از نيامش سوالات را / بگفتا كه حل كن محالات را

    سپه را به يك غرش آرام كرد / يلان را چنان اسب خود رام كرد

    بگفتا كه درسم بسي ساده است؟! / كدامين كس از درسم افتاده است؟!

    كنون گر تواني برو بچه‌جان / به فني زبندم تو خود را رهان

    نشستم چنان سنگ بر صندلي / به خود گفتمي اينكه ول معطلي

    برو فكر ديگر بكن اين جوان / مگر ترم ديگر شوي پهلوان

    شدم بر خر نحس شيطان سوار / دو صد حيله را چون نمودم قطار

    به يك روزه صدها گواهي بكف / به ظاهر پريشان و در دل شعف

    بگفتم كه من موقع امتحان / ببودم به بستر بسي ناتوان

    كه رحمي كن اي پهلوان رهنما / بيا بر من اكنون تو راهي نما

    كنون تا نيفتم به حال نزار / برونم كش از پهنه كارزار

    دو ترمي در اين نابرابر نبرد / دگر از چه آرم سرت را به درد

    هزاران كلك را زدم بيش و كم / كه شايد برون آيم از پنچ و خم

    رهي پرفراز و خم اندر خم است / در اين ره هزاران چو من رستم است

    يكيشان به رخش و يكي مرده رخش / يكي با درفش و يكي بي درفش

    هر اينك در انديشه كارزار / مگر آخر آيد غم روزگار

  8. #18
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض

    هر کجا هستم، باشم به درک!

    من که بايد بروم!

    پنجره، فکر، هوا، عشق، زمين، مال خودت!

    من نمي دانم نان خشکي چه کم از مجري سيما دارد!


    تيپ را بايد زد!


    جور ديگر اما... کار را بايد جست. کار بايد خود پول. کار بايد کم و راحت باشد!


    فک و فاميل که هيچ...


    با همه مردم شهر پي کار بايد رفت!


    بهترين چيز اتاقي است که از دسته چک و پول پر است!


    پول را زير پل و مرکز شهر بايد جست!


    سيد خندان يه نفر!


    سوئيچم کو؟ چه کسي بود صدا کرد زورو؟

  9. #19
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض


    ای فدای کله ی طاس ات ننه ات
    طاق ابرويت مرا خل کرده است
    برق چشمانت که می باشد سه فاز
    پيچ عقل بنده را شل کرده است
    شوق ديدار نگاه لنزيت
    دين و ايمانم چپاول کرده است
    گو چگونه گردن باريک تو
    وزن آن بينی تحمل کرده است؟
    معذرت گر شعر من پرت و پلاست
    اسب طبعم جو تناول کرده است
    من فقط قربان يک تن ميروم
    گر چه مامانت خودش جل کرده است
    راشد انصاری

  10. #20
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض


    اهل دانشگاهم
    روزگارم خوش نيست
    ژتوني دارم
    خرده عقلی
    سر سوزن شوقي

    اهل دانشگاهم پيشه ام گپ زدن است
    گاه گاهي مي نويسم تكليف
    مي سپارم به شما
    تا به يك نمره ناقابل بيست
    كه در آن زندانيست
    دلتان زنده شود
    چه خيالي چه خيالي ميدانم
    گپ زدن بيهوده است
    خوب ميدانم دانشم بيهوده است
    استاد از من پرسيد
    چقدر نمره ز من مي خواهي
    من از او پرسيدم دل خوش سيري چند

    اهل دانشگاهم
    قبله ام آموزش
    جانمازم جزوه
    مشق از پنجره ها ميگيرم
    همه ذرات وجودم متبلور شده است
    درسهايم را وقتي مي خوانم
    كه خروس مي كشد خميازه
    مرغ و ماهي خواب است

    خوب يادم هست
    مدرسه باغ آزادي بود
    درس بي كرنش مي خوانديم
    نمره بي خواهش مي آورديم
    تا معلم پارازيت مي انداخت
    همه غش مي كرديم
    كلاس چقدر زيبا بود و معلم چقدر حوصله داشت
    درس خواندن آنروز
    مثل يك بازي بود
    كم كمك دور شدم از آنجا
    بار خود را بستم
    عاقبت رفتم در دانشگاه
    به محيط خشن آموزش
    و به دانشكده علوم سرايت كردم
    رفتم از پله كامپيوتر بالا
    چيزها ديدم در دانشگاه
    من گدايي ديدم در آخر ترم
    در به در مي گشت
    يك نمره قبولي مي خواست

    من كسي را ديدم
    از ديدن يك نمره ده
    دم دانشگاه پشتك مي زد
    شاعري ديدم
    هنگام خطابه
    به خرچنگ مي گفت ستاره
    و اسيد نيتريك را جاي مي مي نوشيد
    همه جا پيدا بود
    همه جا را ديدم
    بارش اشك از نمره تك
    جنگ آموزش با دانشجو
    حذف يك درس به فرماندهي كامپيوتر
    فتح يك ترم به دست ترميم
    قتل يك لبخند در آخر ترم
    همه را من ديدم
    من در اين دانشگاه در به در و ويرانم
    من به يك نمره نا قابل ده خشنودم
    من به ليسانس قناعت دارم
    من نمي خندم اگر دوست من مي افتد
    من نمي خندم اگر نرخ ژتون را دو برابر بكنند
    و نمي خندم اگر موي سرم مي ريزد

    من در اين دانشگاه
    در سراشيب كسالت هستم
    خوب مي دانم استاد
    كي كوئيز مي گيرد
    برگه حذف كجاست
    سايت و رايانه آن مال من است
    تريا،نقليه و دانشكده از آن من است
    ما بدانيم اگر سلف نباشد
    همگي مي ميريم
    و اگر حذف نباشد
    همگي مشروطيم

    نپرسيم كه در قيمه چرا گوشت نبود
    كار ما نيست شناسايي مسئول غذا
    كار ما نيست شناسايي بي نظمي ها
    كار ما شايد اينست كه در مركز پانچ
    پي اصلاح خطا ها برويم

صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •