نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9

موضوع: اشعاری از عرفی شیرازی . . .

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    1 اشعاری از عرفی شیرازی . . .

    مولانا محمد بن خواجه زین‌الدین علی بن جمال‌الدین شیرازی ملقب به جمال‌الدین و متخلص به عرفی از مشاهیر و شعرای شیراز در قرن دهم هجری است. وی درسال ۹۶۳ هجری قمری متولد شد. در زادگاهش به تحصیل علم و دانش پرداخته و به قدر توان در موسیقى و خط نسخ مهارت بدست آورد. از جوانى به سرودن شعر تمایل داشت، دیرى نپایید که در شیراز شهرت یافت و به محافل ادبى آن شهر راه پیدا کرد.

    در اوان جوانى از راه دریا به هندوستان مهاجرت کرد و با فیضى دکنى برخورد کرد و مصاحبت وى را اختیار نمود و سپس توسط وى با حکیم مسیح‌الدین ابوالفتح گیلانى آشنا شد و در قصیده‌اى مدح او را گفت. ابوالفتح گیلانى نیز او را به عبدالرحیم خانخانان، سهپسالار ادب‌پرور جلال‌الدین اکبرشاه، معرفى کرد و از آنجا در سلک مداحان ویژهٔ اکبرشاه در لاهور درآمد. عرفى همچنان در لاهور به سر برد تا درسال ۹۹۹ هجری قمری در سن سی و شش سالگی درگذشت. پس از چندى پیکرش را به نجف منتقل کردند.

    شهرت او در قصیده‌سازى و از سخنسرایان بنام سبک هندی است. عرفى در قالبهاى دیگر شعر نیز طبع‌آزمایى کرده اما مهارت او در قصیده دیگر سروده‌هاى وى را تحت‌الشعاع قرار داده است. «کلیات» اشعار عرفى مشتمل بر چهارده هزار بیت شامل قصیده و رباعى و مثنوى و قطعه است.

    جمال‌الدین دو مثنوى به نامهاى «مجمع الابکار» و «فرهاد و شیرین» و رساله‌اى به نثر دربارهٔ تصوف به نام «نفسیه» نیز نگاشته است.


  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    امید عیش کجا و دل خراب کجا
    هوای باغ کجا، طایر کباب کجا

    به می نشاط جوانی به دست نتوان کرد
    سرور باده کجا، نشأ شباب کجا

    به ذوق کلبه ی رندان کجاست خلوت شیخ
    حریم کعبه ی خلوت کجا، شراب کجا

    بلای دیده و دل را ز پی شتابانم
    کسی نگویدم ای خان و مان خراب کجا

    بلند همتی ذره داع می کندم
    وگر نه ذره کجا، مهر آفتاب کجا

    نوای عشق ابد می سرود عرفی دوش
    کجاست مطرب و آهنگ این رباب کجا

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    کوی عشق است و همه دانه و دام است این جا
    جلوه ی مردم آزاده حرام است این جا

    هر که بگذشت در این کوی به بند افتادست
    طایر بی قفس و دام کدام است این جا

    آن که هر گام بلغزید در این کوی برفت
    صنعت راه روان لغزش گام است این جا

    عشرت بزم تو زآن ست که محنت بر ماست
    صبح آن ناحیه وقتی است که شام است این جا

    برو از عشق مچین معرکه ای شیخ حرم
    طفل را شیوه ی بازیچه حرام است این جا

    شوق موسی چه که آن مه چو بر آید بر بام
    مشعل طور کمندافکن بام است این جا

    در حرم ذکر بتی دیر نشین خاص من است
    لله الحمد که این زمزمه عام است این جا

    عشق بنشست ز پا در ره ی جویایی قرب
    زاغ اندیشه همان کبک خرام است این جا

    سر تقدیر در آن نشأ رسد شحنه به گوش
    سر این مسأله نگشای که خام است این جا

    عرفی از هر دو جهان می رمد الا در دوست
    همه جا وحشی از آن است که رام است این جا



  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    به گاه جلوه از آن ماه روی زیبا را
    که جان ز شرم نماید ز آستین ما را

  5. #5
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    نظر به حال دل آن پر غرود نگشاید
    که سیر دیده نبیند متاع یغما را

  6. #6
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    امید مغفرتت بس مرا که هم امروز
    که می کشد غمت انتقام فردا را

    به این جمال چو آیی برون به معجز عشق
    ز کام خلق برم لذت تماشا را

    لبت به خنده مرا می کشد، چه بد بختم
    که داده خوی اجل، بخت من مسیحا را

    چو یوسفم گذرد در بهشت بر صف حور
    نشان دهم به تو هر گام صد زلیخا را

    اگر اجازت عرفی اشاره فرماید
    تهی کنم ز گهر گنج رمز ایما را

  7. #7
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    ما تشنه لب و چشمه ی حیوان نفس ماست
    درویش جهانیم و هما در قفس ماست


  8. #8
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    آن زهر پرستی که بود در شکرستان
    بیگانه ز خاییدن شکر مگس ماست

  9. #9
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    مژدگانی که جنون را به سرم کاری هست
    درد را با دل سودا زده ام کاری هست

    قفل الماس بیارید که زخم دل ما
    سر به سر گشته دهن، بر سر گفتاری هست

    این قدر سنگدلی نیست گمانم بس که
    مگر از راه تو در پای اجل خاری هست

    ای مسیحا اثری با نفست نیست، ملاف
    امتحانی بکن اینک دل بیماری هست

    نه به اندازه ی بازوست کمندم، هیهات
    ور نه با کوشش بامیم سر و کاری هست

    لن ترانی نشود گر ادب آموز کلیم
    ما چه دانیم که درمانی و دیداری هست

    محرم خلوتی عاشق نه چراغ است و نه شمع
    آفتاب ار نرسد سایه ی دیواری هست

    دلم آ ن کافر عامی ست که در گوشه ی دیر
    پیر گردید و ندانست که زناری هست

    غمزه چون تیغ زند لب بگشایی عرفی
    که به تحسین تو کیفیت زنهاری هست

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •