صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16

موضوع: ____ ضــرورت مـعــاد ! ____

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    Smile ____ ضــرورت مـعــاد ! ____

    « ضــرورت مــعــاد »



    ــ مساله معاد از دو راه قابل اثبات است :


    • 1 - از راه عقلى مانند برهان حكمت و عدالت ؛

      2 - راه نقلى مانند آيات.


    در مورد معاد اينك هر دو راه را بررسى مى كنيم:



    الف ) دلايل عقلى معاد .


    1ـ برهان حكمت

    براساس اينكه خداوند حكيم است آفرينش الهى بيهوده و بى هدف نيست ، بلكه محبت به خير و كمال كه عين ذات الهى است

    بالاصاله به خود ذات و بالتبع به آثار آن كه داراى مراتبى از خير و كمال هستند تعلق گرفته و از اين رو جهان را به گونه اى آفريده است

    كه بيشترين خير و كمال ممكن، بر آن مترتب شود و بدين ترتيب صفت حكمت اقتضا مى كند كه خداوند مخلوقات را به غايت و كمال

    لايق به خودشان برساند ولى از آنجا كه جهان ماديت ، دار تزاحمات است و خيرات و كمالات موجودات مادى با يكديگر تعارض پيدا مى كند

    مقتضاى تدبير حكيمانه الهى اين است كه به صورتى آنها را تنظيم كند كه مجموعاً خيرات و كمالات بيشترى بر آنها مترتب شود و به ديگر

    سخن: جهان, داراى نظام احسن باشد.


    با توجه به اين كه انسان، داراى روح قابل بقا است و مى تواند واجد كمالات ابدى و جاودانى گرددد آن هم كمالاتى كه از نظر مرتبه

    و ارزش وجودى, قابل مقايسه با كمالات مادى نيست؛ اگر حيات او منحصر به همين حيات دنيوى محدود باشد با حكمت الهى، سازگار

    نخواهد بود. مخصوصاً با توجه به اينكه حيات دنيوى, توام با رنجها و سختيها و ناگواريهاى فراوان است .


    راستى ، اگر زندگى انسان جز اين نمى بود كه پيوسته زحمت بكشد و با مشكلات طبيعى و اجتماعى ، دست و پنجه نرم كند تا لحظاتى

    را با شادى و لذت بگذارند و آنگاه از فرط خستگى به خواب رود تا هنگامى كه بدنش آمادگى فعاليت جديد را پيدا كند و مجدداً « روز از نو و

    روزى از نو » ؛ بديهى است نتيجه منطقى چنين نگرشى به زندگى انسان, جز پوچ گرايى نخواهد بود.


    از سوى ديگر, يكى از غرايز اصيل انسان ، حب به بقا و جاودانگى است كه دست آفرينش الهى در فطرت او به وديعت نهاده است و حكم

    نيروى محرك فزاينده اى را دارد كه او را بسوى ابديت, سوق مى دهد و همواره برشتاب حركتش مى افزايد. اكنون اگر فرض شود كه

    سرنوشت چنين متحركى جز اين نيست كه در اوج شتاب حركت ، به صخره اى برخورد كند و متلاشى شود آيا ايجاد آن نيروى فراينده با

    چنين غايت و سرنوشتى متناسب خواهد بود؟! پس وجود چنين ميل فطرى، هنگامى با حكمت الهى سازگار است كه زندگى ديگرى جز

    اين زندگى محكوم به فنا و مرگ ، در انتظار او باشد.





    حاصل آنكه:

    با ضميمه كردن اين دو مقدمه ـ يعنى حكمت الهى ، و امكان زندگى ابدى براى انسان ـ به اين نتيجه مى رسيم كه :

    مى بايد زندگى ديگرى براى انسان ، وراى اين زندگى محدود دنيوى ، وجود داشته باشد تا مخالف حكمت الهى نباشد.




    و مى توان ميل فطرى به جاودانگى را مقدمه ديگرى قرار داد و به ضميمه حكمت الهى ، آن را برهان ديگرى به حساب آورد.

    ضمناً روشن شد كه زندگى ابدى انسان بايد داراى نظام ديگرى باشد كه مانند زندگى دنيا مستلزم رنجهاى مضاعف نباشد.

    و گرنه, ادامه همين زندگى دنيوى حتى اگر تا ابدهم ممكن مى بود با حكمت الهى سازگار نمى بود.

  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    2ـ برهان عدالت

    در اين جهان, انسانها در انتخاب و انجام كارهاى خوب و بد, آزادند: از يك سو, كسانى يافت مى شوند كه تمام عمر خود را صرف عبادت خدا

    و خدمت به بندگان او مى كنند; و از سوى ديگر, تبهكارانى ديده مى شوند كه براى رسيدن به هوسهاى شيطانى خودشان, بدترين ستمها

    و زشتترين گناهان را مرتكب مى گردند. و اساساً هدف از آفرينش انسان در اين جهان و مجهز ساختن او به گرايشهاى متضاد و به نيروى اراده

    و انتخاب, و به انواع شناختهاى عقلى و نقلى, و فراهم كردن زمينه براى رفتارهاى گوناگون و قراردادن وى بر سر دوراهيهاى حق و باطل

    و خير و شر اين است كه در معرض آزمايشهاى بى شمار, واقع شود و مسير تكامل خود را با اراده و اختيار برگزيند تا به نتايج اعمال اختيارى

    و پاداش و كيفر آنها برسد. و در حقيقت, سراسر زندگى دنيا براى انسان, آزمايش و ساختن و پرداختن هويت انسانى خويش است و حتى

    در آخرين لحظات زندگى هم معاف از آزمايش و تكليف و انجام وظيفه نيست .


    اما مى بينيم كه در اين جهان, نيكوكاران و تبهكاران, به پاداش و كيفرى كه درخور اعمالشان باشد نمى رسند و چه بسا تبهكارانى كه از نعمتهاى

    بيشترى برخوردار بوده و هستند. و اساساً زندگى دنيا ظرفيت پاداش و كيفر بسيارى از كارها را ندارد مثلاً كسى كه هزاران شخص بى گناه را

    به قتل رسانيده است نمى توان او را جز يك بار, قصاص كرد و قطعاً ساير جناياتش بى كيفر مى ماند در صورتى كه مقتضاى عدل الهى اين است

    كه هر كس كوچكترين كار خوب يا بدى انجام دهد به نتيجه آن برسد.


    پس هم چنان كه اين جهان, سراى آزمايش و تكليف است

    بايد جهان ديگرى باشد كه سراى پاداش و كيفر و ظهور نتايج اعمال باشد

    و هر فردى به آنچه شايسته آن است نايل گردد تا عدالت الهى, تحقق عينى يابد!



    ضمناً از همين بيان, روشن مى شود كه جهان آخرت, جاى انتخاب راه و انجام تكاليف نيست .

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    ب ) معاد درقرآن


    آيات قرآن كريم, پيرامون اثبات معاد و احتجاج با منكرين آن را مى توان به پنج دسته تقسيم كرد:

    آياتى كه بر اين نكته تاكيد مى كند كه برهانى بر نفى معاد وجود ندارد. اين آيات به منزله خلع سلاح منكرين است .

    آياتى كه به پديده هاى مشابه معاد اشاره مى كند تا جلوى استبعاد را بگيرد.

    آياتى كه شيهات منكرين معاد را رد, امكان وقوع آنرا تثبيت مى كند.

    آياتى كه معاد را به عنوان يك وعده حتمى و تخلف ناپذير الهى معرفى مى كند و در واقع وقوع معاد را از راه اخبار مخبر صادق اثبات مى نمايد.

    آياتى كه اشاره به برهان عقلى بر ضرورت معاد دارد.

    در حقيقت ، سه دسته اول ، ناظر بر امكان معاد ، و دو دسته اخير, ناظر به وقوع و ضرورت آن است .

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    ــ انكار معاد ، بى دليل است

    يكى از شيوه هاى احتجاج قرآن با صاحبان عقايد باطل اين است كه از آنان مطالبه دليل مى كند تا روشن شود كه عقايد ايشان پايه عقلى و منطقى ندارد ،

    چنان كه در چندين آيه, آمده است:

    « قل هاتوا برهانكم... » ( 1)

    « بگو (اى پيامبر) دليلتان را بياوريد. »



    ــ و در موارد مشابهى با اين لحن مى فرمايد كه صاحبان اين عقايد نادرست ، « علم » و اعتقاد مطابق با واقع و مستند به برهان ندارند

    بلكه به « ظن » و گمان بى دليل و مخالف با واقع ، بسنده كرده اند. ( 2)


    ــ و در مورد منكرين معاد هم مى فرمايد:

    « و قالوا ما هى الا حياتنا الدنيا نموت و نحيى و ما يهلكنا الا الدهر و ما لهم بذلك من علم ان هم الا يظنون. » (3)

    « و (كافران) گفتند: جز اين زندگى دنيا حياتى نيست كه مى ميريم و زندگى مى كنيم و جز روزگار ، چيزى ما را نابود نمى كند

    (در صورتى كه) به اين مطلب ، علمى ندارند و تنها گمانى مى برند. »



    ــ هم چنين در آيات ديگرى بر اين نكته تاكيد شده كه انكار معاد ، تنها گمان بى دليل و نادرستى است . ( 4)

    البته ممكن است گمانهاى بى دليل در صورتى كه موافق هواى نفس باشد مورد قبول هوى پرستان واقع شود ( 5 )

    و در اثر رفتارهاى متناسب با آنها و ارتكاب گناهان تدريجاً به صورت اعتقاد جزمى ، جلوه كند (6 ) و حتى شخص بر چنين اعتقادى پافشارى نمايد. ( 7)


    قرآن كريم, سخنان منكرين معاد رانقل كرده است كه غالباً چيزى بيش از استبعاد نيست و احياناً اشاره به شبهات ضعيفى دارد كه منشا استبعاد

    و شك در امكان معاد شده است . (8)

    از اين رو, از يك سو, پديده هاى مشابه معاد را يادآور مى شود تا رفع استبعاد گردد . (9) و از سوى ديگر به پاسخ شبهات ، اشاره مى كند تا هيچ گونه

    شبهه اى باقى نماند و امكان وقوعى معاد ، كاملاً تثبيت شود. ولى به اين مقدار ، اكتفا نمى كند و علاوه بر حتمى بودن اين وعده الهى و اتمام حجت

    بر مردم به وسيله وحى، به برهان عقلى بر ضرورت معاد نيز اشاره مى كند .



    ____________ فهرست آیات ______________

    1ـ بقره 111/, انبيا 24/, نمل 64/.
    2ـ موئمنون 117/, نسا 157, انعام 100/, 119, 148, كهف 5/, حج 3/, 8, 71, عنكبوت 8/, روم 29/, لقمان 20/, غافر 42/, زخرف 20/, نجم 28/.
    3ـ جاثيه 24/.
    4ـ قصص 39/, كهف 36/, ص 27/, جاثيه 32/, انشقاق 14/.
    5ـ القيامه 5/.
    6ـ روم 10/, مطففين 10/ـ14.
    7ـ نحل 38/.
    8ـ هود 7/, اسرا 51/, صافات 16/, 53, دخان 34/ـ36, احقاف 18/, ق 3/, واقعه 47/ـ48, مطففين 12/ـ13, نازعات 10/ـ11.
    9ـ امورى كه مثل يكديگرند در همان جهت مماثلت ، حكم واحدى خواهند داشت ؛ خواه حكم به امكان باشد و خواه حكم به عدم امكان
    « حكم الامثال فى ما يجوز و مالا يجوز واحد » .

  5. #5
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    پديده هاى مشابه معاد




    الف ) رويش گياه :

    زنده شدن انسان پس از مرگ ، از آن جهت كه حيات مسبوق به موت است ، شبيه روييدن گياه در زمين ، بعد از خشكى و مردگى آن است.

    از اين رو ، تأمل در اين پديده كه همواره در جلو چشم همهانسانها رخ مى دهد كافى است كه به امكان حيات خودشان بعد از مرگ ، پى ببرند.

    و در واقع, آنچه موجب ساده شمردن اين پديده و غفلت از اهميت آن شده ، عادت كردن مردم به ديدن آن است و گرنه از جهت پيدايش حيات جديد ،

    فرقى با زنده شدن انسان ، بعد از مرگ ندارد.



    قرآن كريم براى دريدن اين پرده عادت ، مكرراً توجه مردم را به اين پديده جلب و رستاخيز انسانها را به آن ، تشبيه مى كند (10 )

    و از جمله مى فرمايد:


    « فانظر الى آثار رحمة الله كيف يحيى الارض بعد موتها ان ذلك لمحيى الموتى و هو على كل شى قدير » ( 11)


    « پس به آثار رحمت الهى بنگر كه چگونه زمين را بعد از مرگش زنده مى كند.

    تحقيقاً ( همان زنده كننده زمين ) ، زنده كننده مردگان ( هم ) هست و او بر هر چيزى تواناست. »

  6. #6
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    ب) خواب اصحاب كهف :

    قرآن كريم بعد از ذكر داستان شگفت انگيز اصحاب كهف كه حاوى نكته هاى آموزنده فراوانى است مى فرمايد:



    « و كذلك اعثرنا عليهم ليعلموا ان وعد الله حق و ان الساعة آتيه لا ريب فيها.. » ( 12)

    « بدين سان مردم را بر ايشان ( اصحاب كهف ) آگاه ساختيم تا بدانند كه وعده خدا راست است

    و قيامت خواهد آمد و جاى شكى در آن نيست . »



    بى شك, اطلاع از چنين حادثه عجيبى كه عده اى در طول چند قرن ( سيصد سال شمسى = سيصد و نه سال قمرى ) خواب باشند

    و سپس بيدار شوند ، تاثير خاصى در توجه انسان به امكان معاد و رفع استبعاد آن خواهد داشت ، زيرا هر چند هر خواب رفتنى شبيه

    مردن است ( النوم اخ الموت ) و هر بيدار شدنى شبيه زنده شدن پس از مرگ ؛ ليكن در خوابهاى عادى، اعمال زيستى ( بيولوژيك ) بدن

    ، بطور طبيعى ادامه مى يابد و بازگشت روح ، تعجبى را بر نمى انگيزد .

    اما بدنى كه سيصد سال از مواد غذائى, استفاده نكند مى بايست طبق نظام جارى در طبيعت، بميرد و فاسد شود و آمادگى خود را براى

    بازگشت روح ، از دست بدهد.

    پس چنين حادثه خارق العاده اى مى تواند توجه انسان را به ماوراى اين نظام عادى، جلب كند و بفهمد كه بازگشت روح به بدن، هميشه

    در گروى فراهم بودن اسباب و شرايط عادى و طبيعى نيست.


    پس حيات مجدد انسان هم هر چند بر خلاف نظام مرگ و زندگى در اين عالم باشد ،

    امتناعى نخواهد داشت و طبق وعده الهى ، تحقق خواهد يافت.




    _____________فهرست آیات _____________
    12ـ كهف : 21 .

  7. #7
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    ج ) زنده شدن حيوانات :

    قرآن كريم هم چنين به زنده شدن غير عادى چند حيوان اشاره مى كند كه از جمله آنها زنده شدن چهار مرغ به دست حضرت ابراهيم (ع) (13)

    و زنده شدن مركب سوارى يكى از پيامبران است كه به داستان آن اشاره خواهد شد.

    و هنگامى كه زنده شدن حيوانى ممكن باشد زنده شدن انسان هم ناممكن نخواهد بود .



    _____________ فهرست آیات ______________
    13ـ بقره 260/.

  8. #8
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    د ) زنده شدن بعضى از انسانها در همين جهان:

    از همه مهمتر، زنده شدن بعضى از انسانها در همين جهان است كه قرآن كريم ، چند نمونه از آنها را يادآور مى شود.



    1 - از جمله ، داستان يكى از انبياى بنى اسرائيل است كه در سفرى عبورش به مردمى افتاد كه هلاك و متلاشى شده بودند و ناگهان به ذهنش خطور كرد

    كه چگونه اين مردم ، دوباره زنده خواهند شد!

    خداى متعال جان او را گرفت و بعد از يك صد سال دوباره زنده اش ساخت و به وى فرمود: چه مدت در اين مكان، توقف كرده اى؟

    او كه گويا از خوابى برخاسته است گفت: يك روز يا بخشى از روز!

    خطاب شد: بلكه تو يك صد سال در اينجا مانده اى! پس بنگر كه از يك سوى، آب و نانت سالم مانده ، و از سوى ديگر ، مركب سواريت متلاشى شده است!

    اكنون بنگر كه ما چگونه استخوانهاى اين حيوان را بر روى هم سوار مى كنيم و دوباره گوشت بر آنها مى پوشانيم و آنرا زنده مى سازيم . (14)




    2- مورد ديگر ، داستان گروهى از بنى اسرائيل است كه به حضرت موسى (ع) گفتند: ما تا خدا را آشكار نبينيم هرگز ايمان نخواهيم آورد!

    و خداى متعال آنان را با صاعقه اى هلاك كرد و سپس به درخواست حضرت موسى (ع) دوباره آنها را زنده ساخت . (15)




    3- و نيز زنده شدن يكى از بنى اسرائيل ـ كه در زمان حضرت موسى (ع) به قتل رسيده بود ـ به وسيله زدن پاره اى از پيكر يك گاو ذبح شده به او كه داستان آن

    در سوره بقره، ذكر شده و سوره مزبور به همين مناسبت نامگذارى گرديده ، و ذر ذيل آن آمده است:

    « ذلك يحيى الله الموتى و يريكم آياته لعلكم تعقلون » (16)


    « بدين سان خدا مردگان را زنده مى كند و نشانه هايش را به شما مى نماياند باشد كه با خرد دريابيد. »





    4- هم چنين زنده شدن بعضى از مردگان به اعجاز حضرت عيسى (ع) (17) را مى توان نشانه اى بر امكان معاد قلمداد كرد.



    __________________ فهرست آیات ___________________

    14ـ بقره 259/.
    15ـ بقره 55/,56.
    16ـ بقره 67/ـ73.
    17ـ آل عمران 49/, مائده 110/.

  9. #9
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    « شبهات منکرین معاد و پاسخهای قرآن »



    احتجاجاتى كه قرآن كريم با منكرين معاد دارد و از لحن پاسخهايى كه به سخنان آنان داده است به دست می آآيد كه شبهاتى در اذهان ايشان بوده

    كه ما آنها را براساس مناسبت پاسخها به اين صورت تنظيم مى كنيم :


    1ـ شبهه اعاده معدوم

    قبلاً اشاره كرديم كه قرآن كريم در برابر كسانى كه مى گفتند:

    « چگونه ممكن است انسان ، بعد از متلاشى شدن بدنش مجدداً زنده شود ؟ »


    پاسخى مى دهد كه مفادش اين است:

    « قوام هويت شما به روحتان است نه به اندامهاى بدنتان كه در زمين ، پراكنده مى شود . » (18)


    از اين گفتگو مى توان استنباط كرد كه منشا انكار كافران ، همان شبهه اى بوده كه در « فلسفه » به نام « محال بودن اعاده معدوم » ناميده مى شود.

    يعنى آنان مى پنداشتند كه انسان ، همين بدن مادى است كه با مرگ ، متلاشى و نابود مى گردد و اگر مجدداً زنده شود انسان ديگرى خواهد بود زيرا

    برگرداندن موجودى كه معدودم شده محال است و امكان ذاتى ندارد.


    پاسخ اين شبهه از بيان قرآن كريم, روشن مى شود و آن اين است كه هويت شخصى هر انسانى ، بستگى به « روح » او دارد ، و به ديگر سخن:

    معاد ، اعاده « معدوم » نيست ، بلكه بازگشت « روح موجود » به جسم اش است .


    ______________ فهرست آیات ______________
    18ـ سجده 10/ـ11.

  10. #10
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    2ـ شبهه عدم قابليت بدن براى حيات مجدد

    شبهه قبلى ، مربوط به امكان ذاتى معاد بود و اين شبهه ، ناظر به امكان وقوعى آن است.

    يعنى هر چند بازگشت روح به بدن ، محال عقلى نيست و در فرض آن ، تناقضى وجود ندارد ولى وقوع آن ، مشروط به قابليت بدن است

    و ما مى بينيم كه پديد آمدن حيات ، منوط به اسباب و شرايط خاصى است كه مى بايست تدريجاً فراهم شود مثلاً نطفه اى در رحم قرار گيرد

    و شرايط مناسبى براى رشدآن وجود داشته باشد تا كم كم جنين كاملى شود و به صورت انسان در آيد . ولى بدن كه متلاشى شد ، ديگر

    قابليت و استعداد حيات را ندارد.



    پاسخ اين شبهه آن است كه اين نظام مشهود در عالم دنيا ، تنها نظام ممكن نيست و اسباب و عللى كه در اين جهان ، براساس تجربه ، شناخته

    مى شوند ، اسباب و علل انحصارى نيستند و شاهدش اين است كه در همين جهان پديده هاى حياتى خارق العاده اى مانند زنده شدن بعضى از

    حيوانات و انسانها رخ داده است .

    اين پاسخ را مى توان از ذكر چنين پديده هاى خارق العاده اى در قرآن كريم به دست آورد. (1)

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •