«بسم الله الرحمن الرحيم»
با سلام خدمت شما دوستان محترم
موضوع بسيار مفيد و موثري را مطرح فرمودند خدا بر توفيقاتشان بيفزايد
به نظر بنده همه ما بلا استثناء وجود و وقوع مرگ و اينکه نميتوانيم از چنگال آن بگرزيم را پذيرفتيم.
لذا حقيقتا جاي تعجب است که ميدانيم اما نوعا ترتيب اثر نميدهيم.
امير المومنين عليه السلام ميفرمايند:
عجبت لمن يرى انّه ينقص كلّ يوم فى نفسه و عمره و هو لا يتأهّب للموت(1)
تعجب دارم از كسى كه مىبيند اين را كه كم كرده مىشود هر روز در بدن او و عمر او،
و او آماده نمىشود از براى مردن
(يعنى تهيه آن را نمىگيرد و تحصيل توشه از براى آن نمىكند)
حال چرا بايد اينگونه باشد و چرا نوعا به خود نمي آييم؟
شايد مرگ را آنطور که بايد باور نکرده ايم
مانند بسياري امور ديگر:
ما ميدانيم در هر لحظه از لحظات حياتمان در منظر و ديدگان بسياري هستيم و کردارهايمان بي کم و زياد در کتابي ثبت شده و برآن مواخذه ميشويم.
بايستي در مرگ انديشيد و باورها را تقويت کرد.
مسلم است گريز از مرگ و آن را به فراموشي سپردن راهکار صحيح و عقلائي نيست.
اصلا يک موحد چرا از مرگ بهراسد !!!؟ (البته ترس مذوموم يعني جبن و بزدلي)
چرا ما گاهي حتي از فکر مرگ مي هراسيم و تمايل به انديشيدن در آن نداريم !؟
روشن است،
زيرا حقيقت مرگ را نشناخته و جلوه بد و کريهي از مرگ در اذهان ما نقش بسته است
چرا؟
شايد به اين دليل که ما تا به حال به مرگ نینديشيديم بلکه به چهره مرگ مي انديشيم
پس به نظر من بايد سعي کرد که مرگ را بهترين و شيرينترين لحظه حيات بدانيم
و در نتيجه سر از پا براي رسيدن به آن لحظه نشناسيم.
و چهره ظاهري مرگ براي ما فاني در حقيقت مرگ شود.
به راستي حقيقت مرگ شيرين است اما براي ...
مرگ...
لحظه فراغ است اما، زمان لقاء الله
لحظه وداع از حيات است و ليکن سلامي دوباره به زندگي
براي مومن دوباره شکوفا شدن است نه نابود شدن
پيوستن به خوبان و خداحافظي از پوچي است
به راستي مرگ مايه اميد است
امام علي عليه السلام ميفرمايند:
لا مريح كالموت(2)
نيست راحت کننده اي مانند مرگ يعنى از براى مؤمنان و نيكوكاران.
پس به جان مرده خويش با ياد مرگ و اشتياق به آن، روحي دوباره بخشيم
برخي روايات گرفته شده از کتاب شريف غرر الحکم در رابطه با مرگ:
مرگ چيست؟
امير المومنين علي عليه السلام ميفرمايند:
الموت مفارقة دار الفناء و ارتحال الى دار البقاء (3)
مرگ جدا شدن از خانه فناست
و رحلت كردن بسوى خانه بقا كه دائم و سرمد باشد
پس عاقل تهيّه آن را كما ينبغي بايد بگيرد
مرگ براي مومن به چه ماند؟
امير المومنين علي عليه السلام ميفرمايند:
الدّنيا سجن المؤمن و الموت تحفته و الجنّة مأواه (4)
دنيا زندان مؤمن است،
و مرگ تحفه او،
و بهشت منزل و جايگاه اوست.
آيا حقيت مرگ براي همه شيرين است؟
امير المومنين علي عليه السلام ميفرمايند:
الكافر الدّنيا جنّته، و العاجلة همّته، و الموت شقاوته، و النّار غايته(5)
كافر دنيا بهشت اوست،
و نعمت حاضر عزم و دلبستگى اوست،
و مرگ بد- بختى اوست،
و جهنّم عاقبت اوست
اندکي به آينده بينديشيم ...
امير المومنين علي عليه آلاف التحية و السلام ميفرمايند:
انّ العاقل ينبغي ان يحذر الموت فى هذه الدّار و يحسن له التّأهّب
قبل ان يصل الى دار يتمنّى فيها الموت فلا يجده(6)
به درستى كه عاقل سزاوار است اين كه حذر كند از مرگ در اين سرا،
و نيكو كند از براى آن آماده شدن را
پيش از اين كه برسد بسرائى كه آرزو كند در آن مرگ را پس نيابد آن را
مرحوم جمال الدين خوانساري در ذيل اين روايت ميگويد: (البته با اندک تصرفي در عبارت)
مراد به «پرهيز كردن از مرگ» اين است كه حذر كند از اين كه برسد بدون اين كه تهيّه آن را گرفته باشد و آماده آن شده باشد
پس عاصى و گناهكار روانه آن سرا شود پس به جهنم فرستاده شود و مرگ را آرزو كند از براى خلاصى از آن و نيابد
چنانكه حق تعالى در قرآن مجيد فرموده: وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ
و مىخوانند اهل جهنّم مالك خازن جهنّم را و مىگويند كه: اى مالك بميراند ما را پروردگار تو يعنى
سؤال كن از او كه بميراند ما را تا خلاص شويم از اين عذاب،
مالك مي گويد كه: به درستى كه شما ماندگاريد يعنى هميشه در اين عذاب خواهيد بود و خلاصى نباشد شما را از آن به مردنى يا به غير آن،
اين بنا بر اين است كه مراد به «ايشان» كفّار باشد يا دشمنان اهل بيت صلوات اللّه عليهم أجمعين چنانكه در بعضى احاديث وارد شده،
و اگر در باره مطلق گنهكاران باشد كه در جهنّم باشند مراد اين نباشد كه هميشه در آن درنگ خواهيد كرد
بلكه اين كه درنگ خواهيد كرد بقدرى كه مقدّر شده و خلاصى نباشد شما را از آن در آن مدّت نه به مرگ و نه به غير آن.
حال اگر بنده خدايي سوال کند:
من هر شيوه اي به کار ميبندم باز هم از مرگ دل خوشي نداشته، از آن کراهت دارم و حيات را بر مرگ ترجيح ميدهم.
چه کنم که مشتاق به مرگ باشم؟
امير المومنين علي عليه السلام ميفرمايند:
شوّقوا انفسكم الى نعيم الجنّة تحبّوا الموت و تمقتوا الحيوة(7)
مشتاق كنيد نفسهاى خود را بسوى نعمت بهشت
تا اين كه دوست داشته باشيد مرگ را و دشمن بداريد زندگى را
مرحوم خوانساري در ذيل اين روايت به نکته مهمي اشاره کرده، ميگويند:
مراد دوست داشتن مرگ نيست به اين نحو كه: بخواهند كه زود برسد،
و دشمن داشتن زندگانى باين كه: بخواهند كه زود زايل شود،
بلکه ظاهر اينست كه آن شرعا ممدوح نباشد بلكه مذموم باشد.
چنانكه از حضرت رسول اکرم صلّى اللّه عليه و آله روايت شده كه فرمودهاند:
آرزو نكند احدى از شما مرگ را و دعا نكند به آن پيش از آنکه اجلش فرا رسد،
به درستى كه او هر گاه بميرد بريده مىشود عمل او،
و همانا كه زياد نمىكند عمر مؤمن، مگر خيرى را براي او
پس صحيح و آن چه که بعضى از احاديث نيز به آن اشعار دارد.
دوست داشتن مرگ است در وقتى كه خدا مقدّر كرده باشد و دشمن داشتن زندگانى بعد از آن است
مولي الموحدين امير المومنين علي عليه السلام ميفرمايند:
أدم ذكر الموت و ذكر ما تقدم عليه بعد الموت و لا تتمنّ الموت الّا بشرط وثيق(8)
مداومت داشته باش بر ياد مرگ و ياد آنچه را وارد شوى بر آن بعد از مرگ يعنى از عقبات قيامت و اهوال حساب و كتاب و غير آن،
و آرزو مكن مرگ را مگر به شرطى محكم و آن اين است كه گمان عصيانى بخود نداشته باشى
و امّا بى آن، پس آرزوى مرگ مكن زيرا كه اگر در دنيا بمانى
ممكن است كه توفيقى بيابى كه تدارك گذشته بكنى و رستگار گردى
و لا اقل اين كه پير شوى و حق تعالى بر پيرى تو رحم كند و تو را ببخشد
چنانكه در احاديث وارد شده كه: حق تعالى شرم مىدارد كه ريش سفيد را عذاب كند.
..........» منابع «.........................
1. غرر الحکم صفحه 163
2. غرر الحکم صفحه 165
3. غرر الحکم صفحه 161
4. غرر الحکم صفحه 90
5. غرر الحکم صفحه 92
6. غرر الحکم صفحه 54
7. غرر الحکم صفحه 150
8. غرر الحکم صفحه 162