نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: ارتباط ياد مرگ و عشق به زندگی ؟!

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    Smile ارتباط ياد مرگ و عشق به زندگی ؟!

    ارتباط ياد مرگ و عشق به زندگی ؟!



    «ارتباط ياد مرگ و عشق به زندگی »





    الف ) یاد مرگ ، تنها عامل رهايي از ابتذال



    ــ‌ مولا علي‌ (ع) درباره‌ ابتذال‌ و روزمرّگي‌ انسان ‌، در نامه‌اي‌ به‌ عبدالله بن‌عبّاس ‌، چنين‌ توضيح‌ مي‌دهند:

    « گاه‌ آدمي‌ از برجاي‌ ماندن‌ چيزي‌ شادمان‌ مي‌گردد كه‌ هرگز از دستش ‌نمي‌رود و از چيزي‌ اندوهگين‌ مي‌شود كه‌ هيچ‌ گاه‌ پيش‌ نمي‌آيد . » (49)


    دلخوش‌ داشتن‌ به‌ جريان‌ عادّي‌ روزگار، مانند آمدن‌ بهار و گذشتن ‌پاييز و آب‌ شدن‌ برف‌ و تولّد فرزند و به‌ ثمر نشستن‌ درختان‌ باغچه‌ و نگراني‌ درباره‌ حوادثي

    ‌ كه‌ هرگز اتفاق‌ نيفتاده‌اند نشان‌ دنيازدگي‌ و روزمرّگي‌ و ابتذال‌ است‌.

    امام علي‌(ع) ، براي‌ پيشگيري‌ از اين‌ پديده‌،عبدالله بن‌ عبّاس‌ را چنين‌ راه‌ مي‌نمايندد:

    « در هدف‌هايي‌ كه‌ داري‌ ، برترين‌ هدف‌ اين‌ نباشد كه‌ به‌ لذّتي‌ دست‌ يابي ‌يا انتقامي‌ بگيري ‌، بلكه‌ بكوش‌ باطلي‌ را از ميان‌ برداري‌

    و حقّي‌ را زنده‌كني‌. بدين‌ دلخوش‌ باش‌ كه‌ چيزي‌ براي‌ آن‌ دنيا ذخيره‌ كرده‌اي‌ و از اين‌ اندوهگين‌ باش‌ كه‌ چيزي‌ در اين‌ دنيا بر جاي‌ مي‌گذاري‌.

    همّت‌ خود را متوجّه‌ دنياي‌ پس‌ از مرگ‌ كن‌ . »
    (50)





    ــ‌ در نگاه‌ امام‌ (ع) توجّه‌ به‌ مرگ ‌، از دنيازدگي‌ انسان‌ پيشگيري‌ مي‌كند:


    « چگونه‌ مردم‌ دل‌ به‌ دنيا مي‌دهند با اين‌ كه‌ سرنوشت‌ گرفتاران‌ فريب‌ دنيا را به‌ چشم‌ خود مي‌بينند كه‌ راه‌ پيش‌ و پس‌ آنان‌ بسته‌ است

    ‌ و جز رفتن‌ به‌ كام‌ مرگ‌ چاره‌اي‌ ندارند. مي‌بينند كه‌ آنان‌ نيز انتظار بلاها رانداشتند و دنيا را جاويدان‌ مي‌پنداشتند، امّا سرانجام‌ از دنيا جدا

    گشتند و به‌ آخرت‌ پيوستند و ديدند آنچه‌ ديدند : سختي‌ جان‌ كندن‌ و حسرت ‌از دنيا گذشتن‌. اندامشان‌ از كار افتاد و رنگ‌ از چهره‌شان‌ پريد

    آرام‌ آرام‌ به‌ كام‌ مرگ‌ رفتند و زبانشان‌ از سخن‌ گفتن‌ بازماند. هنوز در ميان‌ خانواده‌شان‌ بودند، چشمشان‌ مي‌ديد و گوششان‌ مي‌شنيد

    و توان‌ انديشه‌ داشتند. ناگهان‌ در لحظه‌اي‌ كه‌ به‌ كام‌ مرگ‌ مي‌رفتند، متوجّه ‌شدند كه‌ چگونه‌ فرصت‌ را از دست‌ داده‌اند و عمر خود را در

    چه‌ كارهايي‌ به‌ پايان‌ برده‌اند. ثروتي‌ كه‌ از حلال‌ و حرام‌ اندوخته‌اند، اينك ‌گناهش‌ بر گردن‌ او است‌ و لذّتش‌ از آن‌ِ وارثان‌ است‌. شگفتا! بايد

    ديگران‌ لذّت‌ ببرند و او كيفر بيند. دست‌ خود را از پشيماني‌ مي‌گزد. ازدلبستگي‌ها دست‌ برمي‌دارد و آرزو مي‌كند اموالش‌ از آن‌ِ كساني

    ‌ مي‌بود كه‌ بر ثروت‌ آنان‌ رشك‌ مي‌برد . »
    (51)





    ________________________________

    49. نهج البلاغه، نامه22.
    50. نهج البلاغه، نامه66.
    51. همان، خطبه109.


  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض


    ب ) مرگ پايان زندگي نيست


    انسان‌ با مرگ‌انديشي‌ به‌ حيات‌ جاودانه‌ پس‌ از مرگ‌ پي‌ مي‌برد و درمي‌يابد كه‌ زندگي‌ با اوصاف‌ و شرايط‌ خوشبختي‌ و بدبختي‌ پس‌ از مرگ‌ نيز ادامه‌ دارد

    و جاودانه‌ است‌ و بايد بيش‌تر از حيات‌ دنيوي‌ بدان‌ توجّه‌ كرد.

    امام علي‌ (ع) دراين‌باره‌ مي‌فرمايند:


    • « آن‌ گاه‌ كه‌ فرمان‌ خداوند به‌ آفرينش‌ دگر باره‌ جهان‌ بپيوندد ، آسمان‌ را به‌حركت‌ درمي‌آورد و مي‌شكافد و زمين‌ را چنان‌ مي‌لرزاند كه‌ كوه‌ها ازجا كنده‌ شوند

      و به‌ يكديگر خورند و از هيبت‌ و سطوت‌ خداوند فرو پاشند و خداوند انسان‌ها را از دل‌ خاك‌ بيرون‌ مي‌كشد و پس‌ از پوسيدگي‌ و پراكندگي‌، تر و تازه‌ در يك‌ جا

      فراهم‌ مي‌آورد. سپس‌ به‌حسابشان‌ مي‌رسد و اعمال‌ و رفتار آشكار و نهانشان‌ را بررسي‌ مي‌كند و سرانجام‌ آنان‌ را به‌ دو گروه‌ تقسيم‌ مي‌كند:

      گروهي‌ را در ناز و نعمت ‌قرار مي‌دهد و گروهي‌ ديگر را كيفر مي‌دهد و به‌ جزاي‌ اعمالشان‌ مي‌رساند. نيكوكاران‌ را در جوار رحمت‌ خود جاي‌ مي‌دهد و در

      بهشت‌ برين‌ جاودانه‌ مي‌سازد ؛ سرايي‌ كه‌ ساكنانش‌ با كوچ‌ بيگانه‌اند و از هر گونه‌ آفت‌ و گرفتاري‌ و بيم‌ و ترس‌ و بيماري‌ و خطر و سفر و دردسر در امانند.

      گنهكاران‌ را در بدترين‌ جايگاه‌ مي‌نهد با غُل‌ و زنجير گردنشان ‌، سر به‌ پا چسبيده‌ ، با جامه‌هاي‌ آتشين‌ در بر ، درون‌ آتشي‌ سوزان‌ و شعله‌هاي‌ هراس‌انگيز.

      جايگاهي‌ كه‌ هرگز راه‌ گريز ندارند و زنجير از اسيران‌ با هيچ‌ تاواني‌ برداشته‌ نمي‌شود . نه‌ آن‌ خانه‌ را خرابي ‌در پيش‌ است‌ و نه‌ ساكنانش‌ را اجلي‌ در روي‌

      است‌. »
      (52)



    امام علي‌(ع) بارها از اين‌ حقايق‌ سخن‌ مي‌گويند؛ گويا در نظر ايشان بزرگ‌ترين‌ مشكل‌ انسان‌ همين‌ است‌ كه‌ به‌ دار فنا مشغول‌ شده‌ است‌

    و از خانه‌ بقا غفلت‌ورزيده‌ است‌:




    • « اي‌ بندگان‌ خدا، خدا را! خدا را! قدر جان‌ را بدانيد كه‌ گرانبهاترين‌ گوهر و از همه‌ چيز محبوب‌تر است‌. خداوند راه‌ را از چاه‌ نشان‌ داده‌ است‌

      و شما بر سر دو راهه‌ خوشبختي‌ و بدبختي‌ قرار داريد. پس‌ بياييد راه‌ خوشبختي‌ را برگزينيد و از اين‌ دنياي‌ ناپايدار براي‌ آن‌ حيات‌ جاودانه

      ‌توشه‌ برداريد. ره‌ توشه‌ را در دسترس‌ داريد. فرمان‌ كوچ‌ آمده‌ است‌ و زمينه‌ حركت‌ آماده‌ گشته‌ است‌ و شما همانند كارواني‌ هستيد كه‌

      درمحل‌ّ انتظار ايستاده‌ است‌ و در انتظار دستور حركت‌ است‌ . به‌ دقّت ‌بنگريد، دنيا به‌ چه‌ درد اهل‌ آخرت‌ مي‌خورد و مال‌ دنيا ، كه‌ به‌ زودي‌

      ازدست‌ مي‌رود و حساب‌ و كيفرش‌ مي‌ماند ، چه‌ ارزشي‌ دارد ؟! »
      (53)





    ________________________________
    52. نهج البلاغه، خطبه109.
    53. نهج البلاغه، خطبه 157.

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض


    ج) امكان مرگانديشي


    امام‌ علي‌ (ع) مي‌فرمايد:

    « آيا نشانه‌ها، كه‌ از گذشتگان‌ به‌ جاي‌ مانده‌ است‌، شما را از دوستي‌ دنيا باز نمي‌دارد؟!

    و اگر خردمنديد، مرگ‌ِ پدرانتان‌ كه‌ در گذشته‌اند، جاي ‌بينايي‌ و پند گرفتن‌ ندارد؟! »
    (54)



    انسان‌ با نيروي‌ درك‌ خود مي‌تواند آسان‌ به‌ مرگ‌انديشي‌ برسد. او براي ‌رهايي‌ از دنيازدگي‌ و صعود از سطح‌ زندگي‌ حيواني‌، توانايي‌هايي‌ گوناگون‌دارد.

    بخشي‌ از توانايي‌هاي‌ آدمي‌ عبارت‌ است‌ از:





    1 ‌) تجربه‌ شخصي‌

    بيش‌تر آدميان‌ در هر حال‌ و شرايطي‌ كه‌ باشند، سرانجام‌ فرصت‌ مي‌يابند به‌مرگ‌ بينديشند. چنان‌ كه‌ از مولا(ع) نقل‌ شد، هر انسان‌ خردمندي‌ ،

    سرگذشت ‌پيشينيان‌ را درمي‌يابد و فرجام‌ پدر و مادر خويش‌ را مي‌بيند و به‌ ناپايداري‌ و زوال‌ زندگي‌ آگاهي‌ مي‌يابد.

    امام علي‌(ع) مي‌فرمايد:


    • « مگر شما در جاي‌ گذشتگان‌ به‌ سر نمي‌بريد ؛ آنان‌ كه‌ عمرشان‌ بيش‌تر و آثارشان‌ پايدارتر و آرزوهايشان‌ درازتر و شمارشان‌ افزون‌تر

      و لشكرشان‌ انبوه‌تر بود. دنيا را تا حدّ پرستش‌ دوست‌ مي‌داشتند، امّا رخت‌ بربستند و رفتند بي‌توشه‌ و مركَب‌ْ.

      آيا شنيده‌ايد كه‌ دنيا سپر بلاي‌ آنان‌ شود يا به‌ گونه‌اي‌ ياريشان‌ رساند و مهربانيشان‌ كند؟!

      نه‌، هرگز! بلكه‌ سرانجام‌، دنيا آنان‌ را بر زمين‌ زد و پوست‌ و گوشتشان‌ را دريد و با رويدادهاي‌ سخت‌ و مصيبت‌هاي‌گران‌، خوارشان‌ گردانيد.

      دنيا با آن‌ مهربانان‌ به‌ ستيزه‌ برخاست‌. هر چه‌عشق‌ و ايثار ورزيدند، جز بي‌وفايي‌ و كينه‌ نديدند. همه‌ از دنيا رفتند در حالي‌ كه‌ جز گرسنگي

      ‌ توشه‌اي‌ نداشتند و جز سختي‌ در پيش‌ نديدند و سراپا تاريكي‌ و پشيماني‌ گشتند. »
      (55)






    __________________________________
    54. نهج البلاغه، خطبه99.
    55. نهج البلاغه، خطبه 111.

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض



    2 ) هشدار انبياء و اولياء الهی


    امام‌ علي‌ (ع) بر ضرورت‌ آگاهي‌ و هوشياري‌ انسان‌ از دنيا و آخرت‌ پاي‌ مي‌فشارند و مي‌فرمايند:


    • « اگر شما را چشم‌ بينا باشد، حقيقت‌ در پيش‌ روي‌ است‌ و اگر شما را گوش‌ شنوا باشد ، از هر سو نداي‌ هدايت‌ بلند است‌ و اگر در پي‌هدايتيد،

      از هر سو عوامل‌ هدايت‌ در كارند. سخن‌ بي‌پرده‌ مي‌گويم‌ كه‌ عوامل‌ عبرت‌ و آگاهي‌ از هر سو ، آشكارا با شما سخن‌ مي‌گويند و شمارا از ناشايستگي‌

      و تباهي‌ باز مي‌دارند. بدانيد كه‌ پيام‌ الهي‌ را پس‌ ازفرشتگان ‌، جز از زبان‌ آدمي ‌، نخواهيد شنيد. »
      (56)





    ــ انبيا و اوليا با گفتار و كردارشان‌ به‌ ما هشدار مي‌دهند گرفتار دنيا نشويم‌ و به ‌مرگ‌ و دنياي‌ پس‌ از آن‌ بينديشيم‌.

    امام علي‌ (ع) در اين‌ باره‌ مي‌فرمايند :


    • « راه‌ و رسم‌ پيامبر اسلام‌ (ص) بهترين‌ سرمشق‌ شما است‌. ببين‌ چگونه‌ آن‌حضرت‌ از دنيا كناره‌ گرفت‌ و بدي‌ها و زشتي‌هايش‌ را شناخت‌.

      سفره‌ دنيا را از بزم‌ او برچيدند و در بزم‌ ديگران‌ گستردند. از پستان‌ دنيا شيرنخورد و با زيورهايش‌ خود را نياراست‌.

      اگر خواهيد، به‌ موسي‌ كليم‌الله بنگريد كه‌ مي‌گفت‌:
      « پروردگارا، هر خيري‌ به‌ من‌ برساني‌ ، بدان‌ نيازمندم ‌».(57) به‌ خدا سوگند،

      خواسته‌ موسي‌ در آن‌ لحظه‌ جز تكّه‌اي‌ نان ‌نبود كه‌ بخورد ؛ زيرا او از سبزه‌ زمين‌ شكم‌ خويش‌ را سير مي‌كرد و چونان‌ لاغر بود كه‌ سبزي‌ گياه‌

      از پوست‌ شكمش‌ پيدا بود.

      اگر مي‌خواهيد داوود را در نظر آوريد ؛ صاحب‌ مزامير و آوازخوان ‌بهشتيان‌ ؛ كسي‌ كه‌ از ليف‌ خرما زنبيل‌ مي‌بافت‌ و به‌ نزديكانش‌ مي‌گفت‌:


      «كدامتان‌ اين‌ را مي‌فروشد تا از بهايش‌ نان‌ جوي‌ فراهم‌ كنيم‌؟ »

      و اگرمي‌خواهيد، از عيسي‌ بن‌ مريم‌ بگويم‌ كه‌ سر بر سنگ‌ مي‌نهاد و لباس ‌پشمين‌ مي‌پوشيد و نان‌ خشك‌ مي‌خورد. نان‌ خورشش‌ گرسنگي‌

      بود و چراغش‌ ماه‌ و پناهگاهش‌ در زمستان‌، شرق‌ و غرب‌ زمين‌ بود و ميوه‌اش‌ علف‌ چارپايان‌. نه‌ دل‌ به‌ همسري‌ داد و نه‌ انديشه‌ فرزند كرد و

      ثروتي‌ نداشت‌ كه‌ سرگرمش‌ كند و آز و طمعي‌ نداشت‌ كه‌ به‌ خواري‌اش ‌اندازد. پاهايش‌ مركبش‌ بودند و دو دستش‌ خدمتكارانش‌.

      بازهم‌ به‌ زندگي‌ پيامبر اسلام‌(ص) بنگريد كه‌ بهترين‌ سرمشق‌ است‌ و محبوب‌ترين‌ بنده‌ خدا... . او همواره‌ از دنیا به‌ ناگواري‌ بهره‌ مي‌برد و

      گوشه‌ چشمي‌ بدان‌ نداشت‌. پهلويش‌ بسي‌ لاغر بود و شكمش‌ بسيارگرسنه‌... بر زمين‌ غذا مي‌خورد و چون‌ بردگان‌ مي‌نشست‌، كفش‌ خويش‌ را

      خود وصله‌ مي‌كرد و جامه‌ را با دست‌ خود مي‌دوخت‌ و برالاغ‌ برهنه‌ سوار مي‌شد. از اين‌ جا مي‌توان‌ دريافت‌ كه‌ نبايد به‌ دنيا دل‌داد و... و گرنه‌ خطر

      بدبختي‌ در پيش‌ است‌؛ زيرا محمّد(ص) راهنماي ‌دنياي‌ ديگر و صاحب‌ مژده‌ بهشت‌ و ترساننده‌ از دوزخ‌ بود . وه‌ چه‌بزرگ‌ است‌ اين‌ كرم‌ و احسان‌ خداوند

      كه‌ چنين‌ راهنمايي‌ فراراه‌ ما برنهاده‌ است‌! پيشتازي‌ كه‌ بايد از او پيروي‌ كرد و پيشوايي‌ كه‌ بايد راهش‌ را برگزيد.

      به‌ خدا سوگند ، من‌ خود اين‌ پيراهن‌ پشمين‌ را آن‌ قدر پينه‌ زده‌ام‌ كه‌ از پينه‌ زننده‌اش‌ شرمسارم‌ . يكي‌ به‌ من‌ گفت‌ آن‌ را دور نمي‌اندازي‌ ؟

      گفتم‌ : دست‌ بردار، صبحگاهان‌ كساني‌ سرافرازند كه‌ شب‌ راه‌ رفته‌اند. »
      (58)







    _______________________________

    56. نهج البلاغه ، خطبه20.
    57. سوره قصص (28): 24.
    58. نهج البلاغه ، خطبه160،بند4-5.

  5. #5
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    ) بصيرت‌ باطن‌


    امام‌ علي‌ (ع)، از تباهي‌ و گمراهي‌ بني‌ اميّه ‌، چنين‌ سخن‌ مي‌گويند :
    « بني‌اميّه‌ با نور حكمت‌ باطن‌ خويش‌ را روشن‌ نساختند و براي‌ دست‌يافتن‌ به‌ نور معرفت‌ نكوشيدند،

    بلكه‌ زندگي‌ را همچون‌ چارپايان‌ به‌ سربردند و مانند صخره‌هاي‌ سخت‌، از تعليم‌ و تربيت‌ بي‌بهره‌ ماندند. »
    (59)






    براي‌ اين‌ كه‌ مپنداريم‌ غفلت‌ در دنيا امري‌ طبيعي‌ و ناگزير و انديشيدن‌ به‌جهان‌ ديگر و دست‌ يافتن‌ به‌ حكمت‌ و معرفت‌ دشوار است‌، ایشان مي‌فرمايند:

    « رازهاي‌ پنهان‌ بر اهل‌ بصيرت‌ چهره‌ مي‌گشايند و راه‌ حق‌ حتّي‌ براي ‌گمراهان‌ نيز آشكار است‌.

    جهان‌ پس‌ از مرگ‌ بي‌پرده‌ رو در روي‌ انسان‌است‌ و همه‌ نشانه‌هايش‌ را براي‌ هوشياران‌ و حق‌ جويان‌ باز نموده‌ است‌. »
    (60)






    آري‌، اين‌ حقيقتي‌ است‌ انكارناپذير كه‌ آدمي‌ در همين‌ حيات‌ دنيوي‌ مي‌تواند به‌ عالم‌ معنا درآيد و از حيات‌ اخروي‌ آگاه‌ گردد.

    نمونه‌ اين‌ گونه ‌بصيرت‌ باطني‌ را مي‌توان‌ در ماجراي‌ حارث‌ بازيافت‌.

    حضرت‌ پيامبر (ص) روزي‌ پس‌ از نماز صبح‌ او را ديدند كه‌ لاغر و رنگ‌ پريده‌ و سر به‌ زير انداخته‌ و غرق‌ در خويش‌ است‌. از او پرسيدند : «چگونه‌اي‌؟»

    حارث‌ گفت‌: در يقينم‌.

    فرمودند : نشانه‌ يقين‌ تو چيست‌؟

    گفت‌: « بي‌قراري‌هاي‌ شبانه‌ روزي‌ام‌ و اندوه‌ سنگيني‌ كه‌ در خويش‌ دارم‌. ازدنيا و آنچه‌ در آن‌ است‌، دل‌ تنگم‌. خود را در صحنه‌ رستاخيز مي‌بينم‌.

    گويا حساب‌ محشر را به‌ چشم‌ مي‌بينم‌. بهشتيان‌ را مي‌بينم‌ كه‌ چگونه‌ در ناز و نعمت ‌مي‌زيند و دوزخيان‌ را مي‌بينم‌ كه‌ چسان‌ به‌ كيفر مي‌رسند.

    صداي‌ شعله‌هاي‌دوزخ‌ را به‌ گوش‌ مي‌شنوم‌ . » (61)






    ــ امام علي‌ (ع) نيز درباره‌ برخورداران‌ از بصيرت‌ باطن‌ مي‌فرمايند :
    « دوستان‌ خداوند كساني‌ هستند كه‌ برخلاف‌ دنياداران‌ كه‌ ظاهر رامي‌بينند، باطن‌ را مي‌بينند

    و برخلاف‌ مردم‌ كه‌ به‌ دنياي‌ زودگذر مي‌پردازند، به‌ جهان‌ باقي‌ پس‌ از مرگ‌ مي‌پردازند. »
    (62)






    در جايي‌ ديگر درباره‌ زاهدان‌ راستين‌ مي‌فرمايند :
    « گروهي‌ از مردم‌ همين‌ دنياي‌ خاكي‌ هستند كه‌ اهل‌ اين‌ دنيا نيستند. دراين‌ جا زندگي‌ مي‌كنند، ليك‌ دلداده‌ اين‌ زندگي‌ نيستند.

    با آگاهي‌ و بصيرت‌ كار مي‌كنندو از پليدي‌ها بيش‌ از همه‌ دوري‌ مي‌جويند. به‌گونه‌اي‌ مي‌زيند كه‌ گويي‌ در دنياي‌ ديگرند.

    برخلاف‌ اهل‌ دنيا، كه‌ ازمرگ‌ تن‌ مي‌گريزند، از مرگ‌ دل‌ بيش‌تر مي‌پرهيزند. »
    (63)



    « كساني‌ هستند كه‌ به‌ جاي‌ دنيا به‌ ياد خدايند. هيچ‌ سودايي‌ آنان‌ را از اين‌كار باز نمي‌دارد. خوب‌ به‌ ياد خدايند

    و اهل‌ غفلت‌ را هشدار مي‌دهند... . با اين‌ كه‌ در اين‌ دنيايند، گويا به‌ آخرت‌ رفته‌اند و سراي‌ديگر را به‌ چشم‌ خود ديده‌اند.

    از حال‌ برزخيان‌ آگاهند و گويي‌ قيامتشان‌ برپا شده‌ است‌. »
    (64)






    ______________________________

    59. نهج البلاغه، خطبه160،بند4-5.
    60. نهج البلاغه، خطبه160،بند4-5.
    61. محمدبن يعقوب كليني: اصول كافي، باب حقيقت ايمان و يقين.
    62. نهج البلاغه، حكمت432.
    63.همان، خطبه230.
    64.همان، خطبه222.

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •