) بصيرت باطن
امام علي (ع)، از تباهي و گمراهي بني اميّه ، چنين سخن ميگويند :
« بنياميّه با نور حكمت باطن خويش را روشن نساختند و براي دستيافتن به نور معرفت نكوشيدند،
بلكه زندگي را همچون چارپايان به سربردند و مانند صخرههاي سخت، از تعليم و تربيت بيبهره ماندند. » (59)
براي اين كه مپنداريم غفلت در دنيا امري طبيعي و ناگزير و انديشيدن بهجهان ديگر و دست يافتن به حكمت و معرفت دشوار است، ایشان ميفرمايند:
« رازهاي پنهان بر اهل بصيرت چهره ميگشايند و راه حق حتّي براي گمراهان نيز آشكار است.
جهان پس از مرگ بيپرده رو در روي انساناست و همه نشانههايش را براي هوشياران و حق جويان باز نموده است. »(60)
آري، اين حقيقتي است انكارناپذير كه آدمي در همين حيات دنيوي ميتواند به عالم معنا درآيد و از حيات اخروي آگاه گردد.
نمونه اين گونه بصيرت باطني را ميتوان در ماجراي حارث بازيافت.
حضرت پيامبر (ص) روزي پس از نماز صبح او را ديدند كه لاغر و رنگ پريده و سر به زير انداخته و غرق در خويش است. از او پرسيدند : «چگونهاي؟»
حارث گفت: در يقينم.
فرمودند : نشانه يقين تو چيست؟
گفت: « بيقراريهاي شبانه روزيام و اندوه سنگيني كه در خويش دارم. ازدنيا و آنچه در آن است، دل تنگم. خود را در صحنه رستاخيز ميبينم.
گويا حساب محشر را به چشم ميبينم. بهشتيان را ميبينم كه چگونه در ناز و نعمت ميزيند و دوزخيان را ميبينم كه چسان به كيفر ميرسند.
صداي شعلههايدوزخ را به گوش ميشنوم . » (61)
ــ امام علي (ع) نيز درباره برخورداران از بصيرت باطن ميفرمايند :
« دوستان خداوند كساني هستند كه برخلاف دنياداران كه ظاهر راميبينند، باطن را ميبينند
و برخلاف مردم كه به دنياي زودگذر ميپردازند، به جهان باقي پس از مرگ ميپردازند. » (62)
در جايي ديگر درباره زاهدان راستين ميفرمايند :« گروهي از مردم همين دنياي خاكي هستند كه اهل اين دنيا نيستند. دراين جا زندگي ميكنند، ليك دلداده اين زندگي نيستند.
با آگاهي و بصيرت كار ميكنندو از پليديها بيش از همه دوري ميجويند. بهگونهاي ميزيند كه گويي در دنياي ديگرند.
برخلاف اهل دنيا، كه ازمرگ تن ميگريزند، از مرگ دل بيشتر ميپرهيزند. » (63)
« كساني هستند كه به جاي دنيا به ياد خدايند. هيچ سودايي آنان را از اينكار باز نميدارد. خوب به ياد خدايند
و اهل غفلت را هشدار ميدهند... . با اين كه در اين دنيايند، گويا به آخرت رفتهاند و سرايديگر را به چشم خود ديدهاند.
از حال برزخيان آگاهند و گويي قيامتشان برپا شده است. » (64)
______________________________
59. نهج البلاغه، خطبه160،بند4-5.
60. نهج البلاغه، خطبه160،بند4-5.
61. محمدبن يعقوب كليني: اصول كافي، باب حقيقت ايمان و يقين.
62. نهج البلاغه، حكمت432.
63.همان، خطبه230.
64.همان، خطبه222.