سوال حضرت يحيي از شيطان!!


شيطان نزد پيامبران الهى مى آمد و بيشتر از همه با حضرت يحيى انس ‍ داشت .

روزى حضرت يحيى به او گفت :من از تو سؤالى دارم.

شيطان در پاسخ گفت :مقام تو بالاتر از آن است كه سؤال تو را جواب ندهم ، هر چه مى خواهى بپرس ‍ پاسخت را خواهم داد.

حضرت يحيى گفت: دوست دارم دامهايت را كه به وسيله آنها فرزندان آدم شكار كرده و گمراه مى‌كنى، به من نشان دهى .

شيطان گفت: با كمال ميل خواسته تو را بجا مى آورم .

شيطان در قيافه‌اى عجيب و با وسايل گوناگون خود را به حضرت نشان داد و توضيح داد كه چگونه با آن وسايل رنگارنگ فرزندان آدم را گول زده و به سوى گمراهى مى‌برد.

حضرت يحيى پرسيد: آيا هيچ شده كه لحظه‌اى به من پيروز شوى؟

ابليس جواب داد: نه، هرگز! ولى در تو خصلتى هست كه از آن شاد و خرسندم .

حضرت يحيي فرمود: آن خصلت چيست؟

شيطان پاسخ داد: تو پرخور و شكم پرستى، هنگامى كه بر سر سفره مي‌نشيني زياد مى‌خورى و سنگين مى‌شوى، بدين جهت از انجام بعضى نمازهاى مستحبى و شب زنده دارى باز مى‌مانى.