صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 48 , از مجموع 48

موضوع: »»» چگونگى نماز ابوبكر به جاى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله «««

  1. #41
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    با عرض شرمندگی از دوستان و خوانندگان محترم

    این دو قسمت را به علت «بی دقتی ام» از متن جا انداخته بودم که بدین وسیله اصلاح می کنم:
    « بعد از مورد 7»حقیقت مطلب باید ذکر میشد و بعد هم مورد شماره 8




    -----------------------------------------------------------------------------------------------

    حقيقت مطلب


    بعد از نقل توجيهات گوناگون از شارحان روايت، روشن مى شود كه حقيقت امر اين است كه اين قضيّه، يك قضيّه بيش نيست، و
    منظور از «مرد ديگر» همان على عليه السلام است «ولى عايشه نمى توانست از او به خوبى ياد كند». بنا بر اين اشكال توجيه نَوَوى روشن شد.

    عينى نيز روايت معمّر و زُهْرى را ذكر كرده و مى گويد:

    «يكى از علما گويد: اين روايت در ردّ كسانى است كه پنداشتند عايشه فرد دوم را مبهم بيان كرده; زيرا كه دستگيرى آن فرد در تمام راه و در بخش زيادى از آن، معيّن نبوده است».

    عينى در ادامه گويد: او با اين كلام، به ردّ بر توجيه نَوَوى اشاره كرده، ولى به خاطر توجّه به او و دفاع از او، نامش را به صراحت بيان نكرده است.1

    در پاسخ اين توجيه مى گوييم:

    عينى نيز نه اسم گوينده مطلب را ذكر كرده، در حالى كه او همان ابن حجر است، و نه عين عبارتش را; چرا كه آن جمله شدّت و حِدّت داشت. البتّه ما آن را به طور كامل ذكر خواهيم كرد.

    از طرفى عينى، علاوه بر اين كه به نام نَوَوى تصريح نكرده، به نام كرمانى نيز تصريح ننموده است، و فقط در اين جا به اين مطلب اكتفا كرده و گويد: «تحقير و عداوتى در كار نبود و عايشه مبرّاى از اين است»2.

    اكنون عبارت عينى را بعد از دو روايت معمّر و زُهْرى نقل مى نماييم. وى مى نويسد:

    «اين مطلب در ردّ كسى است كه با زيركى مى گويد: جايز نيست كه در مورد عايشه اين گونه گمان شود. همچنين

    در ردّ كسى است كه گمان مى كند كه عايشه فرد دوم را مبهم آورده; چرا كه در تمام مسير يك فرد معينى نبوده،

    بلكه به نوبت عوض مى شدند و در همه آن مسير نيز مرد ديگر همان عبّاس بود، و اين ويژگى نيز به خاطر تكريم و

    بزرگداشت او بود. و اين سخن توهّمى بيش نيست و حقيقت، خلاف آن است; زيرا عبّاس در همه رواياتِ صحيح اعتراف

    كرده كه فرد نامعيّن، همان على عليه السلام است; پس سخن او مورد قبول است و خدا داناتر است».3


    روشن است كه تعصّب گروهى از اهل تسنّن به عايشه، وادارشان مى كند كه آن چه در روايت معمّر و زُهْرى آمده است منكر شوند. ابن حجر با صحيح دانستن آن انكار، در پاسخ آنان مى گويد: كرمانى از اين مطلبِ اضافه آگاهى نداشته است، به همين جهت از آن با عبارت زشتى تعبير كرده است.4
    _____________________________
    پی نوشت:
    1 . عمدة القارى: 5 / 192.
    2 . الكواكب الدّرارى: 5 / 52.
    3 . فتح البارى: 2 / 198.
    4 . همان.

  2. #42
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    . حديث نماز پيامبر پشت سرِ ابوبكر!


    يكى ديگر از وجوه كذب داستان نماز ابوبكر به فرمان پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله، حديثى است كه در اين راستا ساخته شده است.

    در اين حديث آمده است كه پيامبر به ابوبكر اقتدا كرد! اين حديث علاوه بر اين كه

    از ريشه كذب و دروغ است ـ همان طور كه خواهد آمد ـ

    دليل ديگرى است كه اصل قضيّه ـ يعنى دستور پيامبر به ابوبكر براى نماز ـ دروغى بيش نيست. البتّه ما در مراحل بعدى آن را توضيح خواهيم داد.

  3. #43
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    حقيقت مطلب



    با توجه به تحقيقى كه انجام يافته همانا اين قضيّه، يك قضيّه بيش نبوده است و متعدّد نيست;

    زيرا كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله در آن واقعه از خانه به سمت مسجد خارج شد و ابوبكر را از محراب كنار زد و شخص

    حضرتش براى مردم نماز خواند.

    در اين واقعه پيامبر صلى اللّه عليه وآله امام بود و ابوبكر مأموم. پيش تر

    نيز خود ايشان در مدينه با مسلمانان نماز مى گزارد و در صورت نتوانستن، فرد ديگرى با آنان نماز مى خواند.

    اين همان صورت حقيقى مطلب است كه با تحقيق در وجوه ذكر شده، متن اخبار، تناقضات علماى اهل سنّت و توجّه

    به جرياناتى كه پيرامون قصّه بود، به آن دست يافتيم. ما در بررسى هاى بعدى يافتيم كه امام شافعى نيز به اين مطلبى كه ما به آن رسيده ايم تصريح مى كند.


    ابن حجر در اين مورد گويد:
    شافعى به صراحت بيان مى دارد كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله براى مردم در دوران بيماريش ـ كه به سبب آن وفات يافت ـ نماز نخواند مگر يك بار، و آن همان نمازى بود كه در حال نشسته خواند و ابوبكر در آن نماز، ابتدا امام بود، ولى پس از آن مأموم شد كه صداى تكبير را به گوش مردم مى رساند.1



    در اين صورت ابوبكر در جايگاه پيامبر صلى اللّه عليه وآله، جز يك نماز نخوانده كه همان آخرين نماز پيامبر صلى اللّه عليه وآله بود كه در آن مأموم شده است.


    بنابراين، مطلبى كه شافعى به آن تصريح كرده است كه ابوبكر «مأموم شد به طورى كه صداى تكبير را به گوش مردم مى رساند»، براى بسيارى از اهل تسنّن سخت و دشوار آمده است.

    از اين رو در روايت و بيان واقعيّت حال، از هواى نفسشان پيروى كردند. اكنون به تفاوتِ بين عبارت شافعى و عباراتى شبيه به آن كه در بعضى اخبار آمده بنگريم.

    برخى اين گونه گويد:

    ابوبكر به رسول خدا صلى اللّه عليه وآله اقتدا كرد، در حالى كه ايشان نشسته بود و مردم به ابوبكر اقتدا كردند.


    ديگرى گويد:

    ابوبكر ايستاده نماز مى خواند، و رسول خدا نشسته بود در حالى كه ابوبكر به رسول خدا صلى اللّه عليه وآله اقتدا مى كرد و مردم به ابوبكر.



    آن ديگرى گويد:

    پيامبر نشسته نماز خواند، در حالى كه ابوبكر براى مردم نماز خواند و مردم پشت سر ابوبكر بودند.

    آن يكى گويد:

    ابوبكر به پيامبر اقتدا كرد و مردم به ابوبكر.


    آخرين فرد گويد:

    رسول خدا آمد و كنار ابوبكر نشست تا ابوبكر نمازش را تمام كرد.


    افرادى كه اين قضيّه را چنين نقل مى كنند، هدفشان اين است كه نوعى امامت را براى ابوبكر ـ به پندار خود ـ به اثبات برسانند!

    در اين صورت، سخنان آن ها به طور طبيعى و عملاً مضطرب و مشوّش خواهد شد! و به طور قطع اين توهّم ايجاد خواهد شد.

    از طرفى آن سان كه اشاره شد، شارحان نيز درباره اين جريان اختلاف كرده اند و گروهى از آن ها به غلط برخى از فروع فقهى ـ مانند صحيح بودن اقتدا به دو امام ـ را مطرح كرده و آن را پذيرفته اند!


    در اين زمينه بخارى بابى را تحت عنوان: «باب اقتداى شخص به امام و اقتدا كردن مردم به آن شخص» گشوده و آن

    حديث را از عايشه ذكر نموده كه در آن آمده است: رسول خدا نشسته نماز مى خواند و ابوبكر به رسول خدا اقتدا

    كرده بود و مردم به ابوبكر.2


    عينى پس از نقل اين حديث مى گويد:

    به اعمش گفته شد:

    آيا پيامبر صلى اللّه عليه وآله نماز مى خواند و ابوبكر به او اقتدا كرد و مردم به ابوبكر؟

    اعمش با سر پاسخ داد: آرى!


    عينى در ادامه گويد:

    شَعْبى نيز با اين روايت، به جايز بودن اقتداى مأمومين به يكديگر استدلال كرده است. اين مطلب را طبرى نيز اختيار كرده است و بخارى نيز به آن اشاره كرده است، كه ـ إن شاء اللّه ـ بيان خواهد شد.

    البته اين مطلب ردّ شده است;

    چرا كه ابوبكر مكبّر و رساننده صدا بوده و در اين صورت، معناى اقتدا، اقتداى ابوبكر به صداى پيامبر بوده است. به دليل اين كه آن حضرت نشسته بود و ابوبكر ايستاده; در نتيجه بعضى از افعال آن بزرگوار بر بعضى از مأمومين پوشيده بوده است. به همين جهت ابوبكر در حقّ آن ها مانند امام بود.3

    از اين رو مى بينيم جلال الدّين سيوطى، اين حديث را در شرح الموطّأ اين گونه شرح كرده است:

    منظور اين است كه مردم به وسيله ابوبكر افعال نماز پيامبر صلى اللّه عليه وآله را درمى يافتند; چرا كه صداى پيامبر به خاطر آهسته بودنش به گوش مردم نمى رسيد; پس ابوبكر آن را به گوش مردم مى رساند.4


    گواه بر اين مطلب، حديثى است كه پيش از اين از جابر نقل شد.

    جابر گويد: رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بيمار شد. پس ما پشت سر آن حضرت نماز خوانديم، در حالى كه نشسته بود، ابوبكر تكبير ايشان را به گوش مردم مى رساند.


    بخارى نيز بابى را تحت عنوان «باب كسى كه تكبير امام را به گوش مردم مى رساند» گشوده و اين حديث را ذيل آن نقل كرده است!!5
    ________________________________________
    پی نوشت:
    1 . فتح البارى: 2 / 222 و 223.
    2 . صحيح بخارى: 1 / 252، كتاب جماعت و امامت، باب اقتداى شخص به امام و اقتداى مردم به آن شخص، حديث 681.
    3 . عمدة القارى: 5 / 190.
    4 . تنوير الحوالك، شرح الموطّأ مالك: 1 / 156.
    5 . صحيح بخارى: 1 / 251، كتاب جماعت و امامت، باب كسى كه تكبير امام را به گوش مردم مى رساند، حديث 680.

  4. #44
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    . جايز نيست كسى بر پيامبر مقدّم شود


    آن چه تا كنون در وجوه دروغ بودن اين داستان بيان شد، همه با چشم پوشى از اين است كه


    بر احدى جايز نيست كه بر پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله مقدّم شود;

    ولى با نگرش به اين قاعده مسلّم و قطعى ـ از نظر كتاب و سنّت ـ همه احاديثِ اين جريان باطل مى شود.

    به راستى بزرگان فقها بر اين قاعده تأكيد دارند; از جمله آنان امام مالكى ها و پيروان اوست. و از

    قاضى عياض نقل شده كه گويد:

    اين قاعده، از مالك و گروهى از اصحابش معروف است. همچنين وى گويد: اين سخن شايسته ترين سخنان است.1


    حلبى بعد از نقل حديث (عقب رفتن ابوبكر از جايگاه خود) مى گويد:

    قاضى عياض با استناد به اين حديث استدلال كرده است كه بر كسى جايز نيست كه بر پيامبر صلى اللّه عليه وآله امامت كند؛ زيرا مقدّم بودن بر آن حضرت صحيح نيست، چه در نماز و چه در غير آن. نه با عذر و نه بدون عذر; چرا كه خداوند، مؤمنان را از آن نهى فرموده است و كسى نمى تواند شفيع پيامبر باشد; چرا كه آن حضرت فرمود:

    أئمّتكم شفاؤكم.

    امامان شما، شفيعان شما هستند.




    به اين ترتيب نيازمنديم كه درباره اقتداى پيامبر ـ در يك ركعت نماز ـ بر عبدالرحمان بن عوف نيز پاسخ دهيم كه پاسخ آن خواهد آمد.2

    در توضيح سخن قاضى مى گوييم:

    او با اين سخنش كه مى گويد: «خداوند، مؤمنان را از مقدّم شدن بر پيامبر صلى اللّه عليه وآله نهى فرموده» اشاره مى كند به فرمايش خداوند عزّ وجلّ كه مى فرمايد:


    (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللّهِ وَرَسُولِهِ).3

    اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بر خدا و رسولش پيشى نگيريد.


    البته قاضى عياض ـ آن سان كه در فتح البارى آمده است ـ در اين مورد، از امامش مالك بن انس پيروى كرده است.4
    ____________________________________
    پی نوشت:
    1 . نيل الأوطار: 3 / 182.
    2 . السيرة الحلبيّه: 3 / 365.
    3 . سوره حجرات: 49 : 10.
    4 . فتح البارى: 2 / 223.

  5. #45
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    ديدگاه ابن عربى مالكى


    با اين وجود به طور جدّى، سخن ابن عربى مالكى شگفت انگيز است. وى در ضمن مسائلى مى نويسد:

    مسأله پنجم. گفتار خداوند متعال است كه مى فرمايد:


    (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللّهِ وَرَسُولِهِ).

    اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بر خدا و رسولش پيشى نگيريد.



    اين آيه در بيان اصلى در عدم اعتراض به سخنان پيامبر صلى اللّه عليه وآله، وجوب پيروى از ايشان و اقتدا به آن حضرت است. به همين جهت پيامبر صلى اللّه عليه وآله در ايام بيماريش فرمود:

    به ابوبكر بگوييد براى مردم نماز بخواند.

    عايشه به حفصه گفت: به او بگو: ابوبكر مردى دل نازك است; اگر در جايگاه شما بايستد، مردم از فرط گريه صدايش را نمى شوند. پس به على بگو1 براى مردم نماز بخواند.

    پيامبر فرمود: شما همچون زنان مصر در زمان يوسف به دنبال خواسته خود هستيد. به ابوبكر بگوييد براى مردم نماز بخواند]![

    منظور آن حضرت از اين كه «شما همچون زنان مصر در زمان يوسف هستيد» اين است كه شما فتنه گريد كه از كار جايز، به كار غير جايز رو مى كنيد.2



    آرى، ابن عربى به خوبى مى داند كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله با اين سخن خود كه «شما زنان همچون زنان مصر در زمان يوسف هستيد» آن دو زن را فقط به خاطر فتنه گرى كه داشتند به زنان زمان يوسف تشبيه كرده اند;

    در نتيجه او حديث را از عبارت «به عمر بگو» به عبارت «به على بگو» تحريف كرده است تا از نظر او، تشبيه شدن آن دو زن به زنان زمان يوسف كامل شود; چرا كه آن دو مى خواستند امر جايز را «كه همان نماز ابوبكر است» به امر غير جايز «كه همان نماز على است» برگردانند. بنا بر اين، همه احاديث اين مسئله باطل است.

    بطلان احاديثى كه بيان گر نماز پيامبر صلى اللّه عليه وآله پشت سر ابوبكر هستند، خيلى واضح و روشن است.

    امّا بطلان احاديثى كه دلالت دارند كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله امام بود نيز واضح است;

    زيرا طبق اين احاديث، ابوبكر پيوسته در نماز بوده است و بنا بر روايت صحيحى ـ پيرامون نماز خواندن او براى مسلمانان ـ هنگامى كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله براى آشتى دادن به نزد قبيله بنى عمرو بن عوف رفتند، هنگامى كه حضرتش در ميان آن قبيله حاضر شد ابوبكر مشغول نماز بود، در اين موقع ابوبكر «عقب رفت» و

    گفت: بر ابن ابى قحافه روا نيست كه پيش روى رسول خدا نماز بخواند.

    اكنون متن اين حديث را از سهل بن سعد ساعدى ملاحظه كنيد. سهل ساعدى گويد:

    روزى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به نزد قبيله بنى عمرو بن عوف رفت تا بين آن ها آشتى دهد. وقت نماز فرا رسيد. مؤذّن نزد ابوبكر آمد و گفت:

    آيا براى مردم نماز مى خوانى كه اقامه را بخوانم؟

    گفت: آرى.

    سپس ابوبكر نماز خواند.

    در اين هنگام رسول خدا صلى اللّه عليه وآله آمدند، در حالى كه مردم مشغول نماز بودند. پيامبر صلى اللّه عليه وآله از صف ها عبور كرد تا در صف نخست ايستاد. مردم دست زدند تا آمدن پيامبر را به ابوبكر بفهمانند; ولى ابوبكر همچنان مشغول نماز بود و رو برنگرداند.

    وقتى مردم زياد دست زدند، ابوبكر رو برگرداند]! [و رسول خدا صلى اللّه عليه وآله را ديد. رسول خدا به او اشاره كرد كه در جايت بمان. ابوبكر دستانش را بلند كرد و خدا را به خاطر آن دستورى كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به او داد ستايش كرد]![.

    سپس ابوبكر عقب رفت تا در صف نمازگزاران قرار گرفت و رسول خدا جلو ايستاد و نماز خواند.

    هنگامى كه نماز تمام شد، پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود: اى ابوبكر، زمانى كه به تو دستور دادم، چه چيز مانع تو شد كه در همان حال بمانى؟
    ابوبكر عرض كرد: براى ابن ابى قحافه جايز نيست كه جلوتر از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله نماز بخواند.


    ابن حجر به اين تعارض توجّه كرده است; از اين رو در شرح حديث اين گونه مى نويسد:

    ابوبكر نماز خواند; يعنى: نماز را شروع كرد.

    در عبارت عبدالعزيز مذكور اين گونه آمده است: ابوبكر جلو ايستاد و تكبير گفت.

    و در روايت مسعودى از ابن حازم اين گونه نقل شده است: ابوبكر نماز را شروع كرد.

    طبرانى نيز اين گونه آورده است.

    با اين بيان، به فرق بين دو جايگاه پاسخ داده مى شود، به گونه اى كه در آن جا ابوبكر از ادامه امامت جماعت امتناع

    ورزيد; ولى در ايّام بيمارى پيامبر صلى اللّه عليه وآله امامت را ادامه داد; به اين بيان كه در آن روز پيامبر ركعت دوم از

    نماز صبح را پشت سر او خواند]![، ـ چنانچه موسى بن عُقْبَه در المغازى به اين مطلب تصريح كرده است ـ گويى وقتى

    كه بخش بيشترى از نماز خوانده شود، خوب است كه امام، امامت جماعت را ادامه دهد و آن جايى كه جز مقدارى

    اندك از نماز نگذشته، امامت را ادامه ندهد.3



    به راستى اين ادّعا از ابن حجر خيلى عجيب است; زيرا در احاديث پيشين آمده است:

    «ابوبكر نماز خواند»;

    همان طور كه در اين حديث نيز چنين آمده است; همان حديثى كه آن را به

    «يعنى ابوبكر نماز را شروع كرد»


    تفسير نمود. براى آگاهى بيشتر مى توان به حديث يكم و هفتم از احاديثى كه در صحيح بخارى نقل شده مراجعه كرد.
    فراتر اين كه در بعضى از آن احاديث آمده است:

    «هنگامى كه ابوبكر مشغول نماز شد، رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در خود احساس راحتى و سبكى كرد».


    به حديث هشتم از احاديث بخارى مراجعه كنيد.


    ولى برخى از دروغ گويان نيز درباره اين حديث چنين روايت كرده اند: رسول خدا صلى اللّه عليه وآله پشت سر ابوبكر نماز خواند!هيثمى در ذيل اين روايت مى نويسد:

    اين روايت را طبرانى نقل كرده و در سندش عبداللّه بن جعفر بن نجيع وجود دارد كه او از نظر نقل حديث جدّاً ضعيف است.4

    بنابراين روشن شد كه

    نه براى ابوبكر; بلكه براى هيچ يك از افراد امّت جايز نيست كه جلوتر از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بايستد، چه در نماز و چه در بقيه اُمور.
    ___________________________________________
    پی نوشت:
    1 . اين حديث به سه لفظ بيان شده است:
    1 . «به ديگرى بگو»;
    2 . «به عمر بگو»;
    3 . «به على بگو».
    و اين از جمله تعارضات زياد موجود بين متون اين جريان واحد است! ولى ما به خاطر بيم از طولانى شدن بحث، از پرداختن به آن چشم پوشى مى كنيم. در عين حال گريزى نيست كه امر عجيب ترى از اين مرد ـ يعنى ابن عربى مالكى ـ را بيان كنيم و آن تعارضى است بين اين نقل از كتاب احكام القرآن، و كتاب ديگرش العواصم من القواصم: 192. وى در آن جا كه در سياق ردّ و طعن بر شيعه اماميه است مى گويد:
    «از اين گفته شيعه تعجّب نكنيد. آن ها مى گويند: پيامبر با آن ها مدارا مى كرد و آن ها را در نفاق و تقيه كمك مى كرد. مگر فراموش كرده اى اين سخن پيامبر صلى اللّه عليه وآله را هنگامى كه سخن عايشه را شنيد كه مى گويد: به عمر بگوييد براى مردم نماز بخواند، فرمود: شما همچون زنان مصر در زمان يوسف هستيد، به ابوبكر بگوييد براى مردم نماز بخواند».
    2 . احكام القرآن: 4 / 145.
    3 . فتح البارى: 2 / 214.
    4 . مجمع الزوائد: 5 / 330، كتاب خلافت، باب خلفاى چهارگانه، حديث 8933

  6. #46
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    . سخنرانى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله بعد از نماز


    آن گاه كه اين جريان اتّفاق افتاد، پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله، در حالى كه

    به على عليه السلام و فضل بن عبّاس

    تكيه كرده بود، برخاست تا بر فراز منبر قرار گرفت و در حالى كه دستارى بر سر بسته بود بر روى منبر نشست،

    سپس حمد خدا گفته، او را ستايش كرد و مردم را به

    كتاب و عترتش اهل بيتش; سفارش نمود

    و آن ها را از رقابت و نزاع و بغض و نفرت داشتن از يكديگر باز داشت و با آن ها خداحافظى كرد.1
    _________________________________
    پی نوشت:
    1 . جواهر العقدين: 234.

  7. #47
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    . ديدگاه امير مؤمنان على عليه السلام درباره اين قضيّه


    آن گاه كه متن اخبار و دلالت آن ها را ملاحظه كرديم، ديديم كه بين اخبار تعارض و اختلاف وجود دارد و به نوعى دروغ پردازى شده است، و با توجّه به اين كه يك قضيّه بيش نبوده، در عين حال هيچ راه صحيحى براى جمع بين آن ها وجود ندارد. پس از پژوهش و بررسى به اين نتيجه رسيديم كه نماز ابوبكر در دوران بيمارى پيامبر صلى اللّه عليه وآله، به طور قطع به دستور آن حضرت نبوده است.

    اكنون برمى گرديم به مولايمان امير مؤمنان على عليه السلام تا از طرفى از ديدگاه آن بزرگوار در اصل قضيه آگاه شويم و حضرتش شاهدى بر آن چه ما نتيجه گرفتيم باشند; و از طرف ديگر بفهميم كه نماز ابوبكر به دستور چه كسى بوده است؟!

    در اين زمينه ابن ابى الحديد معتزلى از استادش ابويعقوب بن اسماعيل لمعانى، پيرامون آن چه بين امير مؤمنان على عليه السلام و عايشه اتّفاق افتاده چنين حكايت كرده است:

    هنگامى كه بيمارى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله شدّت يافت، حضرتش لشكر اسامه را حركت داد و ابوبكر و ديگر

    بزرگان مهاجران و انصار را در آن لشكر قرار داد، و اطمينان داشت كه در آن هنگام على عليه السلام ـ در صورتى كه

    براى پيامبر صلى اللّه عليه وآله اتّفاقى افتد ـ به خلافت خواهد رسيد و مطمئن شد كه اگر از دنيا برود مدينه از كسانى

    كه بخواهند با على عليه السلام در امر امامت به نزاع برخيزند خالى خواهد بود. و على عليه السلام به راحتى و

    آرامى آن امر را به دست خواهد گرفت و براى او بيعت انجام و تمام خواهد شد; از اين رو اگر يكى از مخالفان بخواهد

    خلافت را از او بگيرد، به اين راحتى امكان فسخ آن نخواهد بود.



    به اين ترتيب عايشه كسى را در پى ابوبكر فرستاد و به او اعلام كرد كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله مى ميرد.

    ابوبكر از جيش اسامه جدا شد و خود را به مدينه رساند و شد آن چه شد و قضيه نماز خواندن ابوبكر با مردم نيز اتّفاق

    افتاد. همان مطالبى كه معروف است.


    بنابراين حضرت على عليه السلام به عايشه نسبت داد كه او به بلال ـ آزاد شده پدرش ـ دستور داده كه به ابوبكر

    بگويد براى مردم نماز بخواند; زيرا رسول خدا صلى اللّه عليه وآله ـ چنانچه روايت شد ـ كسى را معيّن نكرد و

    فرمود: «بايد يكى از مردم براى آن ها نماز بخواند».

    آن سان كه در خبر وارد شده است، رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در حالى كه آخرين لحظات زندگى خويش را مى

    گذراند و به حضرت على عليه السلام و فضل بن عبّاس تكيه كرده بود، براى خواندن نماز صبح از خانه خارج شد تا اين

    كه در محراب ايستاد و پس از خواندن نماز وارد خانه شد و به هنگام بالا آمدن آفتاب رحلت كرد.

    از اين رو پيامبر روز نماز خواندنش را دليلى براى برگرداندن امر خلافت به خودش قرار داد و فرمود:


    أيّكم يطيب نفساً أن يتقدّم قدمين قدّمهما رسول اللّه في الصلاة؟

    كدام يك از شما راضى مى شود كه در نماز بر قدم هاى رسول خدا مقدّم شود؟




    اهل سنّت خروج رسول خدا صلى اللّه عليه وآله براى نماز را به كنار زدن ابوبكر حمل نكرده اند; بلكه به اهميّت دادن آن حضرت بر نماز ـ تا آن جا كه ممكن باشد ـ حمل كرده اند.

    بر اساس همين نكته با ابوبكر بيعت شد. همان نكته اى كه على عليه السلام آن را مورد اتهام قرار داد كه سرآغازش از عايشه بود.

    از طرفى حضرت على عليه السلام همواره اين مطلب را در خلوت به اصحابش بسيار تذكّر مى داد و مى فرمود:

    پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فقط به جهت انكار اين امر و خشم بر عايشه فرمود:


    إنّكنّ لصويحبات يوسف.

    شما همچون زنان زمان يوسف هستيد.



    چرا كه او و حفصه، به تعيين پدرشان مبادرت ورزيده بودند، و آن حضرت اين كار را با خروج از خانه و كنار زدن ابوبكر از

    محراب تدارك نمود; ولى از طرفى به جهت جايگاه قوى عايشه كه مردم را به ابوبكر فرا مى خواند و زمينه خلافت را

    براى او فراهم مى كرد; و از طرف ديگر به جهت تثبيت جايگاه ابوبكر در نفوس مردم، بزرگان مهاجران و انصار كه از ابوبكر

    پيروى كردند; اين عمل رسول خدا صلى اللّه عليه وآله فايده اى نداشت و تأثيرى نكرد.



    ابن ابى الحديد در ادامه مى گويد:

    به استادم گفتم: آيا تو مى گويى عايشه پدرش را براى نماز معيّن كرد، در حالى كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله او را انتخاب نكرده بود؟!

    گفت:

    البتّه من اين را نمى گويم; بلكه على عليه السلام اين مطلب را مى گفت و تكليف و وظيفه من غير از تكليف و وظيفه

    اوست. او در آن صحنه حاضر بود; ولى من حاضر نبوده ام.1



    _______________________________
    پی نوشت:
    1 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 9 / 196 ـ 198.

  8. #48
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    چكيده پژوهش


    به راستى كه ما در اين پژوهش، مهم ترين و صحيح ترين احاديثى را كه در اين مورد نقل شده بود، ارائه نموديم. آن گاه

    در آغاز، آن ها را از نظر سندى بررسى كرديم; در نتيجه هيچ حديثى را نيافتيم كه مورد پذيرش باشد و بتوان در چنين

    قضيه اى قطعى بدان تكيه كرد; زيرا كه راويان آن احاديث يا «ضعيف»، يا «مدلّس»،

    يا «ناصبى»، يا «عثمانى» و يا «خارجى» هستند.

    با اين حال بودن اين حديث در صحاح سودى نمى بخشد و پذيرش همه اين احاديث فايده اى ندارد.

    آن گاه با چشم پوشى از سند آن ها، متن و دلالت آن ها را مورد بررسى قرار داديم و با توجّه به اين كه اين قضيه يك
    قضيه بيش نبوده و تكرار نشده است ـ آن سان كه شافعى و ديگر بزرگان فقه و حديث كه پيرو سخن او هستند به آن تصريح كرده اند ـ ما آن احاديث را متناقض و گوناگون يافتيم كه يكديگر را تكذيب مى كردند، به گونه اى كه هيچ وجه جمعى براى آن ها ممكن نبود.

    از طرفى ملاحظه كرديم كه دلايل و شواهد خارجىِ محكم تأكيد مى كنند كه محال است پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله به ابوبكر دستور دهد كه در جايگاه آن حضرت نماز بخواند.


    بنابراين خلاصه امر اتفاق افتاده چنين است:

    هنگامى كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله بيمار شد، ابوبكر به فرمان آن حضرت غايب بود. وى به همراه اسامة بن زيد در

    سپاه او بود. پيامبر خود براى مسلمانان نماز مى خواند تا آن زمان كه در آخرين نماز، ضعف و ناتوانى بر آن بزرگوار غلبه

    كرد و بيماريش شدّت يافت و على عليه السلام را خواست; ولى آن حضرت را فرا نخواندند!

    پيامبر دستور داد كه يكى از افرادى كه در مدينه بود براى مردم نماز بخواند.


    هنگامى كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله متوجّه شد كه ابوبكر براى مردم نماز مى خواند ـ در حالى كه به امير

    مؤمنان على عليه السلام و فرد ديگرى تكيه كرده بود ـ در واپسين لحظات زندگى خويش از خانه خارج شد تا ابوبكر را از

    محراب كنار بزند و خود براى مسلمانان نماز بخواند ـ نه به خاطر اين كه به ابوبكر اقتدا كند! ـ و به اين ترتيب براى همگان

    اعلام كند كه نماز ابوبكر به امر او نبوده; بلكه به دستور ديگرى بوده است!


    در پايان از ديدگاه امير مؤمنان على عليه السلام آگاهى يافتيم كه آن حضرت معتقد بودند كه دستور نماز ابوبكر از طرف

    عايشه بوده است و «على با حقّ است و حقّ با على»، آن سان كه در احايث بسيارى بر اين حقيقت بين مسلمانان

    اتّفاق نظر شده است.1

    درود خداوند متعال بر رسول و فرستاده امين او، و بر امير مؤمنان على عليه السلام و پيشوايان معصوم او باد، و تمام

    حمدها و سپاس ها از آن پروردگار جهانيان است.
    ___________________
    پی نوشت:
    1 . سنن ترمذى: 5 / 398، كتاب مناقب، باب مناقب على بن ابى طالب عليهما السلام، حديث 3734، المستدرك: 3 / 135، كتاب معرفت صحابه، باب مناقب اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليهما السلام، حديث 4629، جامع الاصول: 7 / 176، كتاب فضائل و مناقب، باب فضائل اجمالى صحابه، حديث 6382، مجمع الزوائد: 7 / 476 ـ 477، كتاب فتن، باب اتفاقات جنگ جمل و صفّين و غير اين دو مورد، حديث 12031، تاريخ بغداد: 4 / 322 و منابعى ديگر.

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •