صفحه 10 از 10 نخستنخست 12345678910
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 98 , از مجموع 98

موضوع: اشعار دوست داشتنی

  1. #91
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287
    سپاس ها
    955
    سپاس شده 2,042 در 1,357 پست
    نوشته های وبلاگ
    34

    پیش فرض

    زاده شدي به گركز مختومقلي فراغي
    در بين ايل ساده روشن بسان چراغي
    در وقت نوجواني دولت تو را شد استاد
    همراه خود تو را برد آن شيخ و شير آزاد
    ازآن پدر گرفتي د‎ُرّ سخن سرايي
    در راه ملت خود از جان پياده آيي !
    شاعر شدي سخنور صنعت گري ستوده
    رهبر براي مردم بس كينه ها زدوده
    صد رشته از معاني در هم تنيده اي تا

  2. #92
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287
    سپاس ها
    955
    سپاس شده 2,042 در 1,357 پست
    نوشته های وبلاگ
    34

    پیش فرض

    سوز استادي انسان سوير مختوم قلي فراغي
    تركمن ايندي اولمز تيمز مجهز ديل يراغي
    آزاد ليغه چاغر دنيگ هوشيار بريب غريبي
    ((آغلامه غريب سن شير تك بـولار سن))
    نچيك دنيا انسان ، انســــــاني منار
    زحمت كش انساننيگ زحــــمتي ينار
    هچان مظلوم غريبلر شيره دو نـــــار
    حق سيز حمال قودان ، يرتك بـولار سن
    ايش يوق اوينگده ايل اوچين ايشـــلاب

  3. #93
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287
    سپاس ها
    955
    سپاس شده 2,042 در 1,357 پست
    نوشته های وبلاگ
    34

    پیش فرض

    قــارشـیم- ده یاتــیر قـدراتـلـی انســان
    قـبیرینــا باقــیان حایـران من حایــران
    دیوانــی دوْلـی دیـر دُردانــه سؤزده ن
    اوْنونگ یالی انسان هی دوغار موقان
    آدی مـاخـــتومقـلـــی، آدینـــا قــربــان

    قــارشـیم- ده یاتــیر قـدراتـلـی انســان
    درجـه شهــراتـــی دیسـنگ اوُللاقـــان
    شغـــرلاری عـاصیرلارا کؤک اوُران
    شیله بیــر اوللاقان هــی دوغـارموقان
    آدی مـاخـــتومقـلـــی، آدینـــا قــربــان

  4. #94
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287
    سپاس ها
    955
    سپاس شده 2,042 در 1,357 پست
    نوشته های وبلاگ
    34

    پیش فرض

    هرکجا هستم باشم آسمان مال من است
    پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است
    چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند قارچ های غربت ؟
    من نمی دانم که چرا می گویند اسب حیوان نجیبی است،
    کبوتر زیباست
    و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
    گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
    چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید
    واژه را باید شست.

  5. #95
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287
    سپاس ها
    955
    سپاس شده 2,042 در 1,357 پست
    نوشته های وبلاگ
    34

    پیش فرض

    یازده قرن قدح در کف ساقی مانده
    روی لب های زمین جام تو باقی مانده
    یازده قرن جهان خواب تو را می بیند
    خواب اسب تو و اصحاب تو را می بیند
    دیر وقتی ست به دنبال سحر می گردم
    پی یک جاده و یک مرد خطر می گردم
    مادرم خواسته تا دوست بدارم همه را
    نسل سرسیز وجود علی و فاطمه را
    عاشق سبزترین حادثه قطعا شده بود
    که پدر پیششما دست به دامن شده بود
    نکند در خم یک کوچه پشیمان بشود
    نکند چشم هزار آینه حیران بشود
    وقت آن است که این قصه به پایان برسد
    یوسف گمشده از جاننب کنعان برسد
    تا زمین عرصه ی مردان تهمتن بشود
    آسمان صحنه ی پروانگی تن بشود
    اعظم قلندری
    در کوچه خیال قدم می زنم مگر...
    شور غزل بهانه شود تا که یک نفر
    هر لحظه انتظار، چه شیرین به این امید
    شاید کبوتری برساند شبی خبر
    هی جمعه جمعه آه زمان بی تو باز هم
    با غربت غروب چرا می رسد به سر
    مردی شبیه مرد غزلهای آَشنا
    مثل علی که یار یتیمان ...که یک پدر
    حالا برای آمدنت تشنه تر شدم
    هر ثانیه که می گذرد در دل سحر
    باران ندبه می زند آهنگ انتظار
    تنها نشسته ام به امیدی که تو مگر...
    راضیه اسفندیاری زاده

  6. #96
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287
    سپاس ها
    955
    سپاس شده 2,042 در 1,357 پست
    نوشته های وبلاگ
    34

    پیش فرض

    در لابلای شیون این واژه های خیس

    بهتی موقرانه ، نجیبانه و سلیس

    فریادهای این.. وخروارها سکوت

    افشای یک حقیقت محض است روبروت

    این دفعه نوع حادثه ها فرق می کند

    جان را کسی نثار دلی غرق می کند

    صوت اذان،وضو نه تیمم که آب نیست

    شط زلال بندگی حق سراب نیست

    عمربن قرظه می دود از اشتیاق تو

    سر را سپر نموده به حفظ سیاق تو

    تیر ارچه زخم می زند و زخم کاری است

    تکبیر عشق بر لب خشکیده جاری است

    ابری شکفته با نفس یاس می شود

    دشتی پر از حماسه و احساس می شود


  7. #97
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287
    سپاس ها
    955
    سپاس شده 2,042 در 1,357 پست
    نوشته های وبلاگ
    34

    پیش فرض

    امشب دوباره آتش جان شعله ور شده

    با جرعه جرعه های غزل تشنه تر شده

    در آسمان گنگ قفس تاب میخورد

    حسی کبوترانه که بی بال وپر شده

    لبهای تشنه باز ترک می خورد ز داغ

    در گرم سوز گونه از اشک تر شده

    در رفت و آمدی که توانم بریده است

    گهواره ای ز تیر عطش خون جگر شده

    آنسوی خیمه های خدا در گلوی ظهر

    در خاک،نعش غنچه به دست پدر شده

    از آسمان سرخ ملایک رسیده اند

    شانه به شانه با شب خون همسفر شده

    با عطری ازبهشت به تشییع سرخ گل

    دشت از قدوم خیل خدا سربه سر شده

    *

    وقت غروب چشم افق خون گرفته بود

    چون لاله زار اصالت گلگون گرفته بود

    دستان باد در تب گهواره می وزید

    با حس خنجری که غزل پاره می وزید

    پر بود دشت از نفس لاله های سرخ

    گهواره ای که خون شده از لای لای سرخ

    قنداقه ای رها شده در بی پناه باد

    گلواژه های گمشده درکوچ سرخ یاد

    یک زن نشسته غمزده در گوشه ای غریب

    پیچیده در گلوی زمان ناله ای نجیب

    لالای لای،تشنه گل پرپرم چه شد

    لالای،نوشکفته گلم،اصغرم چه شد

    گهواره خالی است وندارد بهانه اش

    با سوز گریه،لرزش تبدار چانه اش

    دیگر صدای گریه او گل نمیکند

    این داغ را رباب تحمل نمی کند

    لالای لای ،تشنه گل پرپرم چه شد

    لالای،نوشکفته گلم،اصغرم چه شد

    خون می چکد ز غربت شب ناله های تو

    بغضی شکسته در تب تند صدای تو

    رکعت به رکعت دل من در اقامه ات

    آری سرود سرو بلند از چکامه ات

    شب سوز لای لای تو پیچیده در گلو

    تابیده از نگات بر آیینه آبرو

    ای آشنای عشق دل آفتابی ات

    باران گرفته سمت غزلهای آبی ات

    تو یک عبور سرخ ز مرز حقایقی

    گل داغ لاله،فصل شروع شقایقی

    امشب تمام چشم تو را گریه می کنم

    امشب تورا به سوز دعا گریه می کنم

    با یاد شمع شام غریبانه می رسد

    آتش به پرگشایی پروانه میرسد


  8. #98
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287
    سپاس ها
    955
    سپاس شده 2,042 در 1,357 پست
    نوشته های وبلاگ
    34

    پیش فرض

    تو که آهسته میخوانی قنوت لحظه هایت را
    میان ربنای سبز دستانت دعایم کن
    از همه ی دوستانی که در مدت غیبتمان سرزده اند متشکرم!
    ملکوت لحظه هاتان جاری

صفحه 10 از 10 نخستنخست 12345678910

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •