صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 14 , از مجموع 14

موضوع: خواب ستاره...!

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    سلام
    بخوانیدم:
    روزگارم تیره و این روزهایم تیره تر

    یا به نوعی رو به ویرانیست دنیایم دگر
    خواب ستاره...!


    من که چشمم خواب دریا دیده بود

    ولي من خواب ستاره را دوست داشتم

    عکسش از دریا شده یک آسمان بارنده تر

    هر چه از این درد پا پس می کشم بیفایده است

    سرنوشت من گره خورده ست با غم سر به سر

    لحظه های مرده ام تاوان یک تردید شد

    تا که تقویمم دهد یک عمر از تلخی خبر

    بار دیگر مهره ام در خانه ی دوم نشست

    از گریز بین سعد و نحس یا که خیر و شر

    مرگ من در این غزل چون آتشی خواهد شد و

    بعد جز خاکستری از من نمی ماند اثر

  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    خسته است دلم در این لحظه ،گرفته است دلم ،همین دل در هم شکسته
    بی احساس تر از همیشه ام،غم آمده و به دلم نشسته
    غم آمده و اشکم را در آورده
    کسی نمیداند من چه حالی دارم، کسی نمیداند من چرا اینگونه پریشانم
    کجاست آن آغوشی که به آن پناه ببرم ، کجاست آن دستهایی که مرا نوازش کند ، اشکهایم را از گونه هایم پاک کند ، مرا از این حال و هوای ابری و دلگرفته رها کند ، کجاست کسی که فریاد پر از غمم را بشنود و این سکوت غم زده را با حرفهایش بشکند ، مرا آرام کند ، قلبم را با مهر و محبتهایش آشنا کند
    کسی که نمیشنود حرفهای مرا در این لحظه ، حالا آن کسی که میخواند حرفهایم را در این لحظه نمیبیند اشکهای مرا ، حس نمیکند درد این دل تنهای مرا
    نمیتوانم قلبم را به کسی بسپارم ، بهتر است مثل این لحظه ،از درد خویش بنالم
    قلبم را بسپارم به کسی که بشکند آن را ، یا به جای آرامش آزار دهد این قلب بی گناهم را
    نمیگردم دیگر هیچ جای دنیا به دنبال یک قلب باوفا
    نیست ، هیچ جا ، حتی اینجا ، یک دل با وفا
    نیست صداقت ، نیست آن کسی که عشق را درک کند و معنی آن را بداند
    وقتی نیست دلی باوفا ، نیست دیگر کسی که آرام کند دل غمگینم را
    خسته ام ، باز هم مثل همیشه من هستم و قلب شکسته ام
    نوشته ام تا درک کنی ، ای تو که مثل من ، همصدا با غمهای منی
    نوشته ام تا نگردی دنبال وفا ، وفا نیست دیگر در این دنیا
    نیست دیگر دلی که عاشق باشد ،نیست دلی دیگر که قدر عاشقی را بداند
    من که تمام دنیا را گشتم و ندیدم ، اینک هم با قلبی شکسته مدتهاست که با تنهایی رفیقم ، هنوز هم به حال این دل خویش میگریم
    بی آنکه کسی ببیند اشکهایم را ،بی آنکه کسی بشنود درد دلهایم را
    بی آنکه کسی درک کند احساسات پاک من را ، بی آنکه کسی بیاید و دستهایم را بگیرد و مرا آرام کند ، کجاست آن قلبی که حال مرا از این رو به آن رو کند!
    کجاست آن کسی که مرا باور کند…

  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    چراغها را خاموش کنید
    می خواهم آسوده سر بر زمین بگذارم

    شايد مثل ستاره خوابم بگيرد

    اگر می خواهی به خواب من بیایی

    نامم را که صدا می کنی، کمی آرامتر؛

    بگذار تا پسین فردا با خیال خوش تو

    میان رویاهای شیرینم دست و پا زنم


    از من نگیر این لحظه های دلخوشی را

    نگذار حتی خواب دیدن تو برایم عقده شود ...

    یادت می آید حرفی را که زدی؛

    گفتی می روم،

    گه گداری شاید به خوابت بیایم

    شاید در خواب،

    تو را به آرزوی دیدنم نزدیک کنم

    لااقل همین وعده را برایم بگذار ...

    شايد مثل ستاره ارام بخوابم...



  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    چشـم مـن گــم شـد و تـو پنجره‌ها نیوم
    دیگـفته بـودم واسـه خـــــاطر خــــــدا نیومدی
    یکــی گفت شــبای مهتاب بشینم دعا کنم
    بـالا رفت دســـتای مـن واسـه دعــا نیومدی
    دلِ مـن اســیر چشمای تـو شدحتی واسه
    ایـن کــه ایـن دــیوونه رو کنی رهـــا نیومدی
    واســه تــو نـوشـته بـودم کـه دلــم دیـــوونته
    تــو گـذاشـتی بـه حسـاب یــه خـطا نیومدی
    یکی گفت اوّل راه ســخت مجـــنونی هنــوز
    ســـر گذاشـــتم بــه دل بــــیابـونا نــــیومدی
    یکی گفت بـــرو واســـه کـــبوترا دونــه بــریز
    دلـــــمو ریــــختم واســـه کــــبوترا نــیومدی
    نــذرمــو نـوشتمش رو گُـــــلا تــا یـــادم نــره
    نــذرا رو یکــی یکــی کـــــردم ادا نـــیومدی
    گـفته بــودم یــه کســــی بــیاد بگه آخـرشه
    لااقـــــل بــــیا بـــــرای یــه نگــــــا نـــیومدی
    گفته بــودن بــــیا از عشـق تـو دیــوونه شده
    لااقـــل بــــرای خــــــاطر شـــــــفا نـــیومدی
    آشِــــناتـرین غــــریبه‌ای تـــو قــصّه‌های مـن
    مـــنو کُشـتی تــو غــــریبِ آشــــنا نــیومدی
    دیدمت رد می‌شـدی از کـوچه‌های خـــاطره
    التـــماست کــردمــو گـفتم بـــیا، نـــیومدی؟
    خوبیا تموم می شن می رن یه جا تو خاطره
    مـثِ تــــو رفـتی سـراغِ خــوبیا نـــیومدی
    نمی‌گم بــیا، اگـــه دوس نــداری بــیای، نـیا
    لااقـــــل فقط بـهـم بگـــــو چــــرا نـــیومدی؟

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •