صفحه 550 از 555 نخستنخست ... 50400450500530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 5,491 تا 5,500 , از مجموع 5547

موضوع: ♥●•٠·˙بــــهترین اشعارونثـــــــرهای عاشقانه♥●•٠·˙

  1. #5491
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    باز می گردن با دست تهی
    نه پرستویی با من نه خدایی نو
    نه سبویی آواز
    دست هایم خالی ست
    هیچ صحرایی این گونه سترون آیا
    خواب دیده ست
    کسی ؟
    گاه می گویم
    غم این نیست که دستانم خالی ست
    کاسه ی چشم لبریز رهایی هاست

  2. #5492
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    آن صداها به کجا رفت
    صداهای بلند
    گریه ها قهقه ها
    آن امانت ها را
    آسمان آیا پس خواهد داد ؟
    پس چرا حافظ گفت
    آسمان بار امانت نتوانست کشید
    نعره های حلاج
    بر سر چوبه ی دار
    به کجا رفت کجا ؟
    به کجا می رود آه
    چهچه گنجشک بر ساقه ی باد
    آسمان آیا
    این امانت ها را
    باز پس خواهد داد ؟

  3. کاربر روبرو از پست مفید . : : H@med : : . سپاس کرده است .


  4. #5493
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    پیمانه های برگ نیلوفران قدسی پر شد
    مستان
    یک یک
    از پای اوفتادند
    اما یکی از ایشان
    با سایه اش هنوز
    در حذبه ی سماع
    است
    در نور سرخ کژتاب
    دو خط : سیاه و سربی
    بر سطح ارغوانی آرام می گذشت
    پرواز محو زاغچه ای با کبوتری
    شاید به سوی نور و
    شاید به سوی خواب
    بر برکه ی غروب نشستن
    و اضطراب بودن را دیدن
    در پیچ و تاب سایه ی نیلوفری بر آب

  5. #5494
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    این بادهای هر شب و امشب
    این باد آسیایی این باد مشرقی
    وا می کنند پنجره ها را به روی تو
    و فصل را دوباره ورق می زنند
    در بادهای هر شب و امشب
    از بهر این هیولا
    این لاشه ی بزک شده در باران
    گوری به عمق چند هزارانسال
    در یک دقیقه حفر خواهد شد
    این بادهای هر شب و امشب
    با کیمیای عشق و با سیمیای مستی
    نسجی ز آب و آتش ترکیب می کنند
    و تا زباله دان
    اوراق
    روزنامه های محلی را
    تعقیب می کنند

  6. #5495
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    زیباتر از درخت در اسفند ماه چیست ؟
    بیداری شکفته پس از شوکران مرگ
    زیباتر از درخت در اسفند ماه چیست ؟
    زیر درفش صاعقه و تیشه ی
    تگرگ
    زیباتر از درخت در اسفند ماه چیست ؟
    عریانی و رهایی و تصویر بار و برگ

  7. #5496
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    صبح آمده ست برخیز
    بانگ خروس گوید
    وینخواب و خستگی را
    در شط شب رها کن
    مستان نیم شب را
    رندان تشنه لب را
    بار دگر به فریاد
    در کوچه ها صدا کن
    خواب دریچه ها را
    با نعره ی سنگ بشکن
    بار دگر به شادی
    دروازه های شب را
    رو بر سپیده
    وا کن
    بانگ خروس گوید
    فریاد شوق بفکن
    زندان واژه ها را دیوار و باره بشکن
    و آواز
    عاشقان را
    مهمان کوچه ها کن
    زین بر نسیم بگذار
    تا بگذری از این بحر
    وز آن دو روزن صبح
    در کوچه باغ مستی
    باران صبحدم را
    بر شاخه ی اقاقی
    آیینه ی خدا کن
    بنگر جوانه ها را آن ارجمند ها را
    کان تار و پود چرکین
    باغ عقیم دیروز
    اینک جوانه
    آورد
    بنگر به نسترن ها
    بر شانه های دیوار
    خواب بنفشگان را
    با نغمه ای در آمیز
    و اشراق صبحدم را
    در شعر جویباران
    از بودن و سرودن
    تفسیری آشنا کن
    بیداری زمان را
    با من بخوان به فریاد
    ور مرد خواب و خفتی
    رو سر بنه به
    بالین تنها مرا رها کن

  8. #5497
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    دیدمت میان رشته های آهنین
    دست بسته
    در میان شحنه ها
    در نگاه خویشتن
    شطی از نجابت و پیام داشتی
    آه
    وقتی از بلند اضطراب
    تیشه را به ریشه می زدی
    قلب تو چگونه می تپید ؟
    ای صفیر آن سپیده ی تو
    خوش ترین سرود قرن
    شعر راستین روزگار
    وقتی از بلند اضطراب
    مرگ ناگزیر را نشانه می شدی
    وز صفیر آن سپیده دم
    جاودانه می شدی
    شاعران سبک موریانه جملگی
    با : بنفشه رستن از زمین
    به طرف جویبار ها
    با : گسسته حور عین
    ز زلف خویش تارها
    در خیال خویش
    جاودانه می شدند
    آنچه در تو بود
    گر شهامت و اگر جنون
    با صفیر آن سپیده
    خوش ترین چکامه های قرن را
    سرود

  9. #5498
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    در آینه دوباره نمایان شد
    با ابر گیسوانش در باد
    باز آن سرود سرخ اناالحق
    ورد زبان اوست
    تو در نماز عشق چه خواندی ؟
    که سالهاست
    بالای دار رفتی و این شحنه های پیر
    از مرده ات هنوز
    پرهیز می کنند
    نام تو را به رمز
    رندان سینهچاک نشابور
    در لحظه های مستی
    مستی و راستی
    آهسته زیر لب
    تکرار می کنند
    وقتی تو
    روی چوبه ی دارت
    خموش و مات
    بودی
    ما
    انبوه کرکسان تماشا
    با شحنه های مامور
    مامورهای معذور
    همسان و همسکوت ماندیم
    خاکستر تو را
    باد سحرگهان
    هر جا که برد
    مردی ز خاک رویید
    در کوچه باغ های نشابور
    مستان نیم شب به ترنم
    آوازهای سرخ تو را باز
    ترجیع وار
    زمزمه کردند
    نامت هنوز ورد زبان هاست

  10. #5499
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    موج موج خزر از سوک سیه پوشان اند
    بیشه دلگیر و گیاهان همه خاموش اند
    بنگر آن جامه کبودان افق صبح دمان
    روح باغ اند کزین
    گونه سیه پوشان اند
    چه بهاری ست خدا را ! که درین دشت ملال
    لاله ها آینه ی خون سیاووشان اند
    آن فرو ریخته گل های پ ریشان در باد
    کز می جام شهادت همه مدهوشان اند
    نام شان زمزمه ی نیمه شب مستان باد
    تا نگویند که از یاد فراموشان اند
    گرچه زین زهر سمومی که
    گذشت از سر باغ
    سرخ گل های بهاری همه بی هوشان اند
    باز در مقدم خونین تو ای روح بهار
    بیشه در بیشه درختان همه آغوشان اند

  11. #5500
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    وقتی که فصل پنجم این سال
    با آذرخش و تندر و طوفان
    و انفجار صاعقه
    سیلاب سرفراز
    آغاز شد
    باران
    استوایی بی رحم
    شست از تمام کوچه و بازار
    رنگ درنگ کهنگی خواب و خاک را
    و خیمه ی قبایل تاتار
    تا قله ی بلند الاچیق شب
    آتش گرفت و سوخت
    وقتی که فصل پنجم این سال
    آغاز شد
    و روح سرخ بیشه
    از آب رودخانه گذر کرد
    فصلی که در فضایش
    هر ارغوان شکفت
    نخواهد پژمرد
    عشق من و تو
    زمزمه ی کوچه باغ ها
    خواهد بود
    عشق من و تو
    آنچه نهانی
    گاهی نگاه و محتسبی را
    چون جویبار نرمی
    از بودن و نبودن
    خاموشی و سرودن
    در خویش می برد
    وقتی که فصل پنجم این سال
    آغاز شد
    دیوارهای واهمه
    خواهد ریخت
    و کوچه باغ های نشابور
    سرشار از ترنم مجنون خواهد شد
    مجنون بی قلاده و زنجیر
    وقتی که فصل پنجم این سال
    آغاز شد

صفحه 550 از 555 نخستنخست ... 50400450500530531532533534535536537538539540541542543544545546547548549550551552553554555 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •