قال علی علیه‏السلام : «و هذا القران انما هو خط مسطور بین الدفتین لاینطق بلسان و لابد له من ترجمان1؛ و این قرآن، همانا خطی است نوشته شده بین دو جلد و با زبان سخن نمی‏گوید و به ناچار باید ترجمانی داشته باشد.»
مقاله‏ای که پیش رو دارید، بر آن است که پیوند عمیق «قرآن صامت» و «قرآن ناطق» را در «آینه‏ی عاشورا» بنگرد و در حد توان تجسم آیات این کتاب آسمانی را در «کربلا» به تصویر بکشد.
در میان حوادثی که در طول تاریخ بشر رخ داده است، هیچ کدام به برجستگی و پویایی «حرکت بنیانی» عاشورا نیست؛ نهضتی که در منطقه‏ای محدود، زمانی کوتاه وکاروانی کوچک به وقوع پیوست، اما توانست الگویی عملی برای آزادمردان و عدالت خواهان جهان ارائه کند. و پیروزمندانه بر تارکِ تاریخ جاودان بماند. به حق باید این واقعه را به دید معجزه نگریست و به عنوان راهکاری موثر برای مبارزه علیه ظلم و ستم از آن بهره گرفت. این حقیقت تا آنجا پیش می‏رود که مهاتما گاندی، مصلح مبارز هندی، نیز به مقتدای آزادیخواه ما اقتدا می‏کند و می‏گوید: «من چیز تازه‏ای برای مردم هند نیاورده‏ام. آنچه انجام دادم، محصولی است از مطالعات و تحقیقات که درباره‏ی تاریخ زندگی قهرمان کربلا انجام دادم. اگر ما بخواهیم هند را از چنگال استعمار نجات دهیم، لازم است همان راهی را بپیماییم که حسین بن علی پیمود.2»
آیینه‏دار کربلا
«قال الصادق علیه‏السلام : اِنّ اللّه‏ ولایتنا اهل البیت قطب القرآنن و قطب جمیع الکتب. علیها یستدیر محکم القرآن3؛ امام صادق علیه‏السلام فرمود: خداوند ولایت ما اهل بیت را محور قرآن و همه‏ی کتابها قرار داده است و آیات محکم قرآن بر محور ولایت ما می‏چرخد».
پیوند ناگسستنی عترت و قرآن را رسول مکرم اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م بارها در گوش زمان ندا داده بودند، تا هیچ کس این حقیقت را به فراموشی نسپارد. قرآن، این کلام جاویدان الهی را ترجمانی باید تا مشعل در دست مشعلداران واقعی بماند و تشنگان آب حیات در پرتو هدایتگری آن دو به سرچشمه‏ی خورشید بار یابند و با تمسک به ریسمان آسمانی قرآن و عترت از امواج سهمناک این دریای طوفانی سوار بر کشتی نجات آل الرسول علیهم‏السلام به ساحل سعادت برسند اینک آنچه حسین علیه‏السلام ، این قران ناطق را با قرآن صامت پیوند می‏زند، می‏نگریم.
الف ـ هدایت:
از آیات بسیاری روشن می‏شود که دلیل نزول قرآن کریم هدایت انسان به سوی زندگی جاوید است. قرآن کریم نخست همه‏ی مردم را هدایت و به خداپرستی دعوت می‏کند.
«شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس»4؛ ماه رمضان (همان ماه) است که در آن، قرآن فرو فرستاده شده (کتابی) که مردم را راهبر است.
البته در عمل همه‏ی مردم هدایت نمی‏شوند و تنها گروهی اندک دعوت
از آیات بسیاری روشن
می‏شود که دلیل نزول
قرآن کریم هدایت
انسان به سوی زندگی
جاوید است. قرآن کریم
نخست همه‏ی مردم را
هدایت و به خداپرستی
دعوت می‏کند.
قرآن را اجابت می‏کنند.
«ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین...»5؛ این است کتابی که در (حقانیت) آن تردیدی نیست (و) مایه‏ی هدایت تقوا پیشگان است.
امام حسین علیه‏السلام نقل می‏کند: نزد پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م بودم، ابی بن کعب نیز آنجا بود پیامبر خدا به من فرمود: آفرین به تو ای اباعبداللّه‏، ای زینت آسمانها و زمینها!
ابی ابن کعب پرسید: ای رسول خدا چگونه کسی غیر از تو زینت آسمان‏ها و زمین‏ها است؟
پیامبر فرمود: ای ابی! قسم به کسی که مرا به حق به پیامبری برگزید! همانا حسین بن علی (مقامش) در آسمان بزرگتر از زمین است. در سمت راست عرش الهی نوشته‏اند (حسین) چراغ هدایت و کشتی نجات است6.
قافله سالار کربلا از همان آغاز حرکت خود تنها به هدایت مردم می‏اندیشید و تلاش می‏کرد در هر موقعیت، با هر وسیله‏ای آنان را از گمراهی نجات دهد؛ اما با این همه جز گروهی اندک هدایت آن حضرت را نپذیرفتند و تنها پرهیزکاران و نیکوکاران دعوت قرآن ناطق، حسین علیه‏السلام را لبیک گفتند.
«هذا بصائر للناس و هدی و رحمه لقوم یوقنون7»؛ این (کتاب) برای مردم، بینش بخش و برای قومی که یقین دارند، رهنمود و رحمتی است.
ب ـ جاودانگی:
قرآن کریم جاودان کتابی برای همه است، لذا خداوند به رسول خاتم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م این گونه امر کرد:
«قل اللّه‏ شهیدا بینی و بینک و اوحی الی هذا القران لانذرکم به و من بلغ»8؛ بگو خدا میان من و شما گواه است و این قرآن به من وحی شده است تا به وسیله‏ی آن شما و هر کس را (که این پیام به او) برسد هشدار دهم.
امام صادق علیه‏السلام نیز همین حقیقت را این چنین بیان می‏کند:
«القرآن تاویل یجری کما تجری اللیل والنهار و کما تجری الشمس والقمر9؛
برای قرآن تاویلی است که چون شب و روز و خورشید و ماه در جریان است.
آنچه در طول چهارده قرن بر حادثه‏ی باشکوه عاشورا گذشته است، حکایت از این حقیقت می‏کند که عاشوراییان نیز چون آیات قرآن و قافله سالار این کاروان به عنوان قرآن ناطق به زمان و مکان خاصی محدود نمی‏شوند و چون شب و روز و خورشید و ماه در همه‏ی زمانها ومکانها جاری هستند. وقتی به دورترین نقاط گیتی نظر کنیم، خاطره کربلا را چون آیه، آیه‏ی قرآن زینت بخش جان آزاد مردان جهان می‏بینم و این حقیقت را رسول معظم اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م چنین بیان کرد:
«ان لقتل الحسین حراره فی قلوب المومنین لاتبرد ابدا10؛ همانا برای شهادت حسین علیه‏السلام حرارتی در دلهای مومنان است که تا ابد به سردی نمی‏گراید.»
ج ـ الگو دهی:
قرآن کریم در کنار طرح مسائل نظری و بیان اندیشه‏های ناب الهی، الگوی عملی نیز معرفی می‏کند تا دیگر خداجویان، به یاری نمونه‏هایی که معرفی می‏شود، به سر منزل مقصود برسند.
«لقد کان لکم فیهم اسوه حسنه لمن کان یرجواللّه‏ والیوم الاخِر»؛11 قطعا برای شما در (پیروی از) آنان سرمشقی نیکوست (یعنی) برای کسی که به خدا و روز بازپسین امید می‏بندد.
«قد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم والذین معه»12؛ قطعا برای شما در (پیروی از) ابراهیم و کسانی که با او هستند، سرمشقی نیکوست.
همین شیوه را ما به روشنی در سیره‏ی سالار شهیدان حسین بن علی علیه‏السلام نیز می‏بینیم.
امام علیه‏السلام در لحظات آغازین نهضت خود تلاش می‏کند الگویی بسازد و حتی در سخنان نورانی خویش این اصل را به نمایش می‏گذارد. او در مقابل پیشنهاد بیعت، به ولیدبن عتبه رو می‏کند و بعد از معرفی خود می‏فرماید: «مثلی لایبایع لمثله13»؛ اگر با دقت به این واژه‏ها بنگریم، الگودهی امام حسین علیه‏السلام کاری روشن است؛ زیرا امام سخن از فرد به میان نمی‏آورد؛ بلکه نحوه‏ی برخورد و تفکر را پیش می‏کشد و فرهنگ حسینی را قابل بیعت با فرهنگ یزیدی نمی‏داند؛ حال این روحیات حسینی در هر کجا، هر زمان و هر کس که باشد، بیعتشان با فرهنگ یزید غیرممکن است. پس الگوی آزاد مردان در مقابل پیشنهاد مروان برای بیعت نیز از اصل الگوسازی استفاده کرد و فرمود: «و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید14؛ هنگامی امت پیامبر به رهبری چون یزید گرفتار شود، باید با اسلام وداع کرد.»
آری یزید یک فرد است و آنچه مهم به نظر می‏رسد، تفکر یزیدی است که امام علیه‏السلام در لحظات آغازین نهضت خود تلاش می‏کند الگویی بسازد و حتی در سخنان نورانی خویش این اصل را به نمایش می‏گذارد.او در مقابل پیشنهاد بیعت، به ولیدبن عتبه رو می‏کندو بعد از معرفی‏خود می‏فرماید: «مثلی لایبایع لمثله»
ممکن است در هر زمان، مکان و انسانی بروز کند.
امام حسین علیه‏السلام در یکی از منازل بین راه، در مسیر کربلا به نام «بیضه» نیز حرکت خود را به شیوه‏ای «الگویی عملی» معرفی کرد و فرمود:
«فانا حسین بن علی وابن فاطمه بنت رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م نفسی مع انفسکم و اهلی مع اهلکم فلکم فی اسوه15؛ من حسین‏فرزند علی و فاطمه دختر رسول خدا هستم خودم با شما و اهل بیتم با خاندان شما است و کار من برای شما الگوست.»
با این وصف، کیست که ادعا کند کربلا و عاشورا با او پیوند نخورده است و برای او عاشورا بسان آیینه‏ای است که آیات قرآن به روشنی در آن منعکس می‏شود و امام حسین علیه‏السلام و یاران وفادارش تجسم عینی آن دسته از آیاتند که سیمای حق جویان، عدالت خواهان و خداباوران را به تصویر می‏کشد.
الگویی ندارد؟ زن یا مرد، کوچک یا بزرگ، پیر یا شیرخوار، مطیع یاعصیانگر، غنی یا فقیر و خلاصه صاحب هر عقیده و تفکر؛ با کربلا و عاشورا گره می‏خورد و این حادثه دانشگاهی است به وسعت همه‏ی زمانها، مکانها و انسانها، برای تمام این گروهها معلم دارد و الگو ارائه می‏کند.
آیینه‏دار آیات
عاشورا بسان آیینه‏ای است که آیات قرآن به روشنی در آن منعکس می‏شود و امام حسین علیه‏السلام و یاران وفادارش تجسم عینی آن دسته از آیاتند که سیمای حق جویان، عدالت خواهان و خداباوران را به تصویر می‏کشد.
1ـ اصلاح:
«ان ارید الا الاصلاح ماستطعت و ما توفیقی الا باللّه‏ علیه توکلت والیه انیب»16؛ من قصدی جز اصلاح (جامعه) تا آنجا که بتوانم، ندارم و توفیق من جز به (یاری) خدا نیست. بر او توکل کرده‏ام و به سوی او بازمی‏گردم.
بر اساس آنچه از آیات قرآن کریم به دست می‏آید، پیامبران الهی با هدف اصلاح در میان مردم وارد شده‏اند. آنان با
در میان حوادثی که در طول تاریخ بشر رخ
داده است، هیچ کدام به برجستگی و پویایی
«حرکت بنیانی» عاشورا نیست
عنایت به انحراف‏های فکری و اخلاقی جوامع بشری همواره تلاش می‏کردند اصلاحگر باشند.
امام حسین علیه‏السلام نیز در لحظات آغازین نهضت خود در بخشی از وصیت نامه‏ی خود به برادرش محمد حنفیه هدفش را اصلاح جامعه بیان می‏کند و می‏فرماید: «انما خرجتُ لطلب الاصلاح فی امه جدی17؛ همانا من برای اصلاحگری در امت جدم از مدینه خارج شدم.
2ـ امر به معروف و نهی از منکر:
«یومنون باللّه‏ والیوم الاخر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یسارعون فی الخیرات و اولئک من الصالحین»18؛ به خدا و روز قیامت ایمان دارند و به کار پسندیده فرمان می‏دهند و از کار ناپسند بازمی‏دارند. و در کارهای نیک شتاب می‏کنند و آنان از شایستگانند.»
در جامعه اسلامی امر به معروف و نهی از منکر فریضه‏ای حیاتی است واز دیدگاه قرآن بر همه مسلمانان واجب است، لذا امام حسین علیه‏السلام در مدینه و در جوار قبر رسول گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م به پایین‏ترین درجه‏ی امر به معروف و نهی از منکر عمل کرد و فرمود: «اللهم انی احب المعروف و انکر المنکر19».
همچنین زمانی که در مقابل مروان بن حکم قرار گرفت، به بالاترین درجه‏ی آن که همانا براندازی ریشه‏ی فساد و حکومت ظالمانه و فسادانگیز یزید است، اشاره کرد و فرمود:
«و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید لقد سمعت جدی رسول اللّه‏ یقول: الخلافه محرمه علی آل ابی سفیان20؛ و هنگامی که اُمت به پیشوایی چون یزید دچار شود، باید با اسلام وداع کرد؛ از جدم رسول خدا شنیدم که می‏گفت: حکومت بر آل ابی‏سفیان مردم است.»
آن حضرت برای تحقق بخشیدن به بالاترین مرحله‏ی امر به معروف و نهی از منکر در کربلا حاضر شد و با همه‏ی اصحابش به این آیه‏ی قرآنی، به بهترین صورت، جامه‏ی عمل پوشاند.
3ـ اوج عزت:
«وللّه‏ العزه و لرسوله و للمومنین ولکن المنافقین لایعلمون؛ عزت از آنِ خدا و از آنِ پیامبر او و از آنِ مومنان است، لیکن منافقان نمی‏دانند». پیامبران الهی و مومنان راستین همواره بر قله‏ی عزت و مردانگی ایستاده‏اند، قرآن کریم مسلمانان را از تن دادن به ذلت و خواری برحذر می‏دارد و تنها سرچشمه‏ی شکوه و عظمت را خدای سبحان می‏داند. امام حسین علیه‏السلام نیز در مواردی گوناگون عزت واقعی را برای آزاد مردان و کمال جویان تبیین کرد، از جمله در «ذو حسم» یکی از منازل بین راه کربلا، فرمود:
«لیس شانی شان من یخاف الموت ما اهون الموت علی سبیل نیل العز واحیاء الحق لیس الموت فی سبیل العز الاحیاه خالده و لیست الحیاه مع الذل الا الموت الذی لاحیاه معه...لکنکم لاتقدرون علی هدم مجدی و محو عزتی و شرفی فاذا لا ابالی بالقتل21؛ حالِ من مانند کسانی که از مرگ می‏ترسند، نیست چه مردن در راهی که به عزت وزنده شدن حق منتهی می‏شود، آسان است مرگ در راه عزت چیزی جز زندگی جاودان و زندگی ذلیلانه چیزی جز مرگ بی‏روح نیست... اما شما برای درهم کوبیدن عظمت و نابودی عزت و شرفم توان ندارید، پس هیچ اعتنایی به مرگ نمی‏کنم.»
4ـ حفظ حرمت:
«واذ جعلنا البیت مثابه للناس و امنا»22؛ و چون خانه (کعبه) را برای مردم محل اجتماع و (جای) امنی قرار دادیم».
کعبه حرم امن الهی است و در هیچ شرایطی نباید حرمتش شکسته شود. در آن هنگام که عده‏ای همچون فرزند زبیر مکه را سنگری برای رسیدن به مطامع دنیوی خود کرده بودند، امام حسین علیه‏السلام سپری شد تا از حرمت حرم پاسداری کند و حاضر نشد با ریختن خونش در آنجا حدود الهی نادیده گرفته شود؛ از این جهت بود که به فرزند زبیر فرمود: «واللّه‏ لئن اقتل خارجا منها بشبر احب الی من ان اقتل داخلاً منها بشبر23؛ به خدا سوگند! اگر یک وجب بیرون از مکه کشته شوم، برایم محبوبتر است از این که یک وجب داخل آن کشته شوم».
رفتی به پاس حرمت کعبه به کربلا
شد کعبه حقیقی دل کربلای تو
اجر هزار عمره و حج در طواف تو است
ای مروه و صفا به فدای صفای تو
5 ـ جهاد:
«و جاهدوا فی اللّه‏ حق جهاده»24؛ جهاد در راه خدا یکی از مقدس‏ترین اعمال در فرهنگ دینی ما مسلمانان است. در آیات بسیاری خداوند از ما خواسته است تا با مال و جان در راهش جهاد کنیم. در کربلا آیات جهاد به تمام معنا تبلور یافت و امام حسین علیه‏السلام با تمام وجود حق جهاد را ادا کرد. آن حضرت از تمام وجود خود در راه خدا گذشت، حتی خاندانش را نیز در این مبارزه‏ی الهی سهیم کرد و در برابر ام سلمه چنین فرمود:
«یا اماه و انا اعلم انی مقتول مذبوح ظلما و عدوانا و قد شاء عزوجل ان یری حرمی و رهطی مشردین و اطفالی مذبوحین ماسورین مقیدین و هم یستغیثون فلا یجدون ناصرا25؛ ای مادر! من می‏دانم که مذبوح و کشته‏ی ستم و دشمنی‏ام و خدای بلندمرتبه می‏خواهد حرم و خاندانم را آواره و کودکانم را کشته، اسیر و دربند ببیند با این که فریادرسی می‏طلبند، یاوری نمی‏بینند.»
6ـ اشتیاق شهادت
«من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه‏ علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتطر...»26؛ از مومنان مردانی هستند که به آنچه با خدا عهد بستند، صادقانه وفا کردند، برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی دیگر در (همین) انتظارند».
آزاد مردان و سبک روحان همواره به لقای خدا می‏اندیشند و برای پرواز روحشان از قفس تن لحظه شماری می‏کنند این حالت در میان کاروان کربلا موج می‏زد و قافله سالارشان هنگامی که می‏خواست با کعبه وداع کند، حال و هوای خود را چنین بیان کرد.
«خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جید الفتاده و ما اولهنی الی اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف27؛ مرگ چون گردنبندِ جوانان، به گردن فرزند آدم افتاده است و چقدر مشتاقم برای پیوستن به گذشتگانم مانند اشتیاق یعقوب به یوسف.»
امام حسین علیه‏السلام :
«الناس عبیدالدنیا والدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرّت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قلّ الدیانون؛ مردم بندگان دنیایند و دین لقلقه‏ی زبانشان است. تا هنگامی که معیشتشان فراهم باشد، گرد دین می‏چرخند. اما آن گاه که کوره‏ی آزمایش به میان آید، دینداران کم هستند.»
در شب عاشورا نیز قاسم ابن الحسن علیه‏السلام که به لقای الهی می‏اندیشد، در جواب امام و مقتدایش که پرسید مرگ نزد تو چگونه است، می‏گوید: «احلی من العسل»28. هر یک از دیگر یاران عاشورایی سید شهیدان نیز برای آغوش کشیدن عروس شهادت تا صبح بر سجاده سبز عبودیت دست دعا به آسمان می‏برند و آنقدر ثابت قدم و آماده می‏مانند که وقتی زینب کبری علیها‏السلام از امام روحیه‏ی یارانش را می‏پرسد، حضرت در جواب می‏فرماید:
«واللّه‏ لقد بلوتهم فما وجدت فیهم الا الاشوس الاقعس یستانسون بالمنیه دونی استیناس الطفل الی محالب امه29؛ به خدا قسم آنان را آزموده‏ام و آنان را جز مطمئن و ثابت قدم نیافتم. انس آنان به مرگ مانند علاقه‏ی کودکان به سینه‏ی مادر است.»
* * *
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود درین خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت30
7ـ وفاداری:
«ان الذین یبایعونک انما یبایعون اللّه‏ یداللّه‏ فوق ایدیهم فمن نکث فانما ینکث علی نفسه و من او فی بما عاهَدَ علیه اللّه‏ فسیوتیه اجرا عظیما31؛ در حقیقت کسانی که با تو بیعت می‏کنند، جز این نیست که با خدا بیعت می‏کنند. دست خدا بالای دستهای آنان است، پس هر
که پیمان شکنی کند، تنها به زیان خود پیمان می‏شکند و هر که بر آنچه با خدا عهد بسته است، وفادار بماند، به زودی خدا پاداشی بزرگ به او می‏بخشد».
وفاداری نسبت به پیمانی که انسان با خدا و امت با امام می‏بندد، از مهمترین عوامل پیروزی انسان و جامعه است، چه بسیارند افرادی که در رفاه و آسایش داد عهد و وفا سر می‏دهد، اما هنگامی که در کوره‏ی آزمایش جای می‏گیرند پیمان می‏شکنند. امام حسین علیه‏السلام هنگام ورود به کربلا این حقیقت را چنین بیان کرد:
«الناس عبیدالدنیا والدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرّت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قلّ الدیانون32؛ مردم بندگان دنیایند و دین لقلقه‏ی زبانشان است. تا هنگامی که معیشتشان فراهم باشد، گرد دین می‏چرخند. اما آن گاه که کوره‏ی آزمایش به میان آید، دینداران کم هستند.»
اما عاشوراییان وفادار، مصداق واقعی «ان الذین قالوا ربنا اللّه‏ ثم استقاموا» شدند.
روز نخست چون دم رندی زدیم وعشق
شرط آن بود که جز ره این شیوه نسپریم33
و شب عاشورا هنگامه‏ی اظهار وفاداری بود. در آن حلقه‏ی عاشقانه، امام علیه‏السلام هر آنچه را که فردا رخ می‏داد، با نماز ستون خیمه‏ی دین و پرچم خداجویان است
و برترین و شیرین‏ترین لحظه برای بندگان مومن است
که در کربلا به زیباترین صورت تجسم یافت.
زلالی تمام به یارانش فرمود، و پیمان خویش را برداشت و از آنان خواست تا او را تنها بگذارند، اما همه‏ی رادمردان اعلان وفاداری کردند. که امام مدال پرافتخار وفاداری را زینت بخش سینه‏هایشان کرد و فرمود: «اما بعد فانی لااعلم اصحابا او فی و لاخیرا من اصحابی و لااهل بیت ابر و لااوصل من اهل بیتی جزاکم اللّه‏ عنی خیرا34؛ اما بعد؛ به درستی من یارانی باوفاتر و بهتر از اصحابم نمی‏شناسم و اهل بیتی نیکو و نزدیکتر از اهل بیتم سراغ ندارم. خدا از طرف من جزای خیر به شما دهد!»
دامن دولت به صد خون دل افتاد به دست
به فسونی که کند خصم، رها نتوان کرد35
8ـ اقامه‏ی نماز:
«الذین ان مکنّاهم فی الارض اقاموا الصلاه»36؛ همان کسانی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم، نماز را برپا می‏دارند.
نماز ستون خیمه‏ی دین و پرچم خداجویان است و برترین و شیرین‏ترین لحظه برای بندگان مومن است که در کربلا به زیباترین صورت تجسم یافت. در شب به یادماندنی عاشورا هم خیمه‏گاه امام حسین علیه‏السلام صحنه‏ی عبادت و بندگی بود و همه یاران، در هر نقطه‏ای گویا مسجدی بنا کرده و به نماز و راز و نیاز مشغول بودند.
«لهم دوی کدوی النحل بین قائم و راکع و ساجد37؛ زمزمه آنان چون صدای زنبوران عسل بود، در حال نماز و رکوع و سجده بودند.»
اما زیباترین صحنه‏ی اقامه‏ی نماز را باید در عاشورا و گرما گرم جهاد و مبارزه دید. آن هنگام که ابوثمامه به امام علیه‏السلام عرض کرد: دوست دارم نمازی را که وقتش نزدیک است، بخوانم سپس به لقاء پروردگار برسم. امام سر به سوی آسمان برافراشت و فرمود:
«ذکرت الصلاه جعلک اللّه‏ من المصلین الذاکرین! نعم هذا اول وقتها. ثم قال: سلوهم ان یکفوا عنا حتی نصلی38؛ یاد از نماز کردی، خدا تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد! آری اول وقت نماز است! سپس فرمود از دشمن بخواهید دست نگهدارند تا نماز بخوانیم».
پاورقیها:
14 ـ بحارالانوار، ص 326.
15 ـ مقتل مقرم، ص 185.
16 ـ هود / 88.
13 ـ بحارالانوار، ج 44، ص 312.
18 ـ آل عمران / 114.
1 ـ نهج‏البلاغه، خ 125.
10 ـ مستدرک الوسائل، ج 2، ص 217.
12 ـ ممتحنه / 4.
19 ـ مقتل مقرم، ص 133.
11 ـ ممتحنه / 6.
17 ـ مقتل مقرم، ص 139.
27 ـ موسوعه الامام الحسین، ص 328.
29 ـ مقتل المقرم، ص 219.
24 ـ حج / 78.
22 ـ بقره / 125.
26 ـ احزاب / 23.
28 ـ همان، ص 402.
23 ـ موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 325.
2 ـ فرهنگ عاشورا، جواد محدثی.
20 ـ همان.
21 ـ موسوعه کلمات الامام الحسین؛ ص 360.
25 ـ مقتل مقرم، ص 136.
32 ـ موسوعه الامام حسین، ص 373.
31 ـ فتح / 10.
3 ـ الحیاه، ج 2، ص 178.
37 ـ مقرم، ص 216.
34 ـ موسوعه الامام الحسین، ص 395.
35 ـ حافظ.
38 ـ مقتل مقرم، ص 244.
36 ـ سوره حج، آیه‏ی 41.
33 ـ دیوان حافظ.
30 ـ حافظ.
4 ـ بقره / 185.
5 ـ بقره / 2.
6 ـ بحارالانوار، ج 36، ص 205.
7 ـ جاثیه / 20.
8 ـ انعام / 19.
9 ـ الحیاه، ج 2، ص 147.