نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: با قافله عبرت ها ...

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    Smile با قافله عبرت ها ...

    بسم الله الرحمن الرحیم



    بوی محرم ، بوی بهشت ، عطر ایثار و جانبازی به مشام جان می تراود ...


    صدای قافله از دور به گوش می رسد ، گویا به قصد نینوا در جوش و خروشند !

    از دیار کعبه ، رخت سفر بسته اند ، به سوی صاحب کعبه ...

    و عزم بنای حرمی دیگر و کعبه ای از جنس دل ، در صحرایی از جنس آسمان ، دارند !

    چه شتابان به ندای یار، لبیک گویان در حرکتند ؛ و تمام هستی خویش را برای قربانی به درگاه حبیب می برند !

    چشم بر هرچه غیر اوست بسته اند ، و زن و فرزند و مال و... جــان را به اشاره ای در راه او پیشکش نموده اند ...






    ( لحظه ای درنگ کن ! بیندیش ... با ارزش ترین چیزی که تا به حال برای محبوبت ارزانی داشته ای چه بوده ؟! )

  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    و امروز ، روزی است که این کاروان دل داده ، به حریم وصال قدم می گذارد ...

    همان روزی که در خاطره تاریخ با این جمله بی نظیر امام حسین (علیه السلام) جاودانه ماند ...

    آنگاه که پس از برداشتن و بو کردن خاک کربلا ، فرمودند:

    ای سرزمین کربلا ، تو برای من خلق شده ای و من برای تو !



    امروز همان روزی است که ندا دادند :

    بار بگشایید اینجا کربلا ست ... آب و خاکش با دل و جان آشناست ...

    السّـلام ای خیمه گـاه خواهـرم ... السّـلام ای قتـله گـاه اکبــرم ...

    و کاروان رسید ...........!!!




    و چه با شکوه بود لحظه ای که فاطمه صغری ، زینب کبری (س) قصد کرد که از ناقه فرود آید ...

    زانوان عباس (ع) و علی اکبر (ع) رکاب زینبی گشت ، تا بانوی خاندان اهل بیت (ع) ، خاک کربلا را با قدوم خویش متبرک سازد !

    امــّـا ! دیری نپایید که آن شکوه و احترام ، و آن رکاب و خشوع ، به تازیانه و زنجیـر مبدّل گشت !

    و این بی حرمتی ها ، زاییده روزی بود که دخت پیامبر رحمت (ص) را ، بین در و دیوار جسارت و کینه ، شهیدۀ دو عالم ساختند ؛

    حال شاید بهتر بتوان درک کرد : « اللّهم العَن اوّل ظالم ظلم حقَّ محمّد و آل محمّد ، و آخرَ تابع له علی ذلک ، اللّهم العَنهُم جَمیعاً »



    *****


    ما هم مراقب باشیم که دانسته و ندانسته ، آخرَ تابع ، نباشیم !!!

    وظیفه سنگینی است ...



  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    آری ! دو ، سه روزی است که قافله عشق ، خیمه انتظار و عزّت برپا کرده ؛

    و ماجراها در این اردوگاه مصفا در جریان است .....

    امام حسین (ع) نشسته بود و مشغول اصلاح (و تعمیر) شمشیر خویش بود ، و در این ضمن ابیاتی را (زیر لب) زمزمه می کرد :
    یا دَهرُ أفٍّ لک من خلیل ..... کم لک بالإشراق و الأصیل
    مِن طالبٍ و صاحب قَتیل .... و الدَّهرُ لا یَقنَعُ بالبَدیل
    و کلُّ حَیٍّ سالک سبیل ..... ما أقرَبُ الوَعدَ إلی الرَّحیل !
    و إنَّما الأمرُ إلی الجَلیل



    (ای روزگار ! اف بر دوستی تو ! .... چه بسا یاران و طالبانی را که در بامداد و شامگاهانت کشتی !
    و روزگار، جایگزینی به جای آنان ، نمی پذیرد (و به دیگری قانع نمی شود) .
    و هر زنده ای باید این راه را طی کند ... و چه نزدیک است آن وعده کوچ (و رحیل) !
    و پایان کار تنها به سوی خداوند شکوهمند و به دست اوست )


    حضرت زینب (س) این سخنان را شنید ، و با سراسیمگی نزد برادر آمد و عرضه داشت :

    « برادر جان ! این حرف کسی است که به کشته شدن خویش یقین پیدا کرده است ! »

    امام (ع) فرمودند : « آری خواهرم !»

    حضرت زینب (س) عرض کردند : « وای از این داغ و مصیبت ! این حسین است که خبر از شهادت و مرگ خویش می دهد ؛

    کاش مرگ من فرا می رسید، ای یادگار گذشتگان و ای پناه بازماندگان ! »

    زنان همگی شروع به گرسیتن نمودند ، به صورت های خویش سیلی می زدند و گریبان چاک می کردند ، ام کلثوم فریاد می زد :


    « وا مُحمَّداه ! وا عَلیّاه ! وا أُمّاه ! وا أخاه ، وا حَسَناه ، وا حُسَیناه ، وا ضَیعَتاهُ بَعدَک یا أبا عَبد الله !

    (وای از بیچارگی پس از تو ای ابا عبدالله !)»


    امام حسین (ع) خواهرش را دلداری می داد و می گفت : « خواهرم دلت را به وعده های الهی امیدوار ساز !

    زیرا که اهل آسمان و زمین همگی فانی شده و می میرند و تمامی آفریدگان رو به هلاکت می روند »

    سپس فرمودند : « خواهرم ام کلثوم ! تو ای زینب ! و تو ای فاطمه و ای رباب ! گوش فرا دهید ، هنگامی که من به شهادت رسیدم ،

    گریبان چاک مسازید و صورت هایتان را با ناخن نخراشید و سخنان بیهوده بر زبان میاورید !»


    و امام حسین (ع) به خواهرش نگاهی نمود و فرمود :
    « خواهرم ! مراقب باش که شیطان ، شکیبایی تو را نـربایـــد ! »




    و جویای راه حق، از لحظه لحظه این حرکت پر بار ، درس ها می گیرد !
    و هر چه جستجو کنی باز هم به انتهای این قافله معرفت نخواهی رسید !!!

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    به نام خدا



    در گوشه ای از خیمه نشسته بود ، چشمانش پر از اشک بود ... ‏
    نگاه بی انتهای سکینه به گهواره برادر ، کوهی از غم داشت ... ‏
    نمی دانست نوازش های کودکانه اش را از این پس نثار چه کسی کند ؟! باورش نمی شد که هم صحبت تنهایی ‏های خواهر ، دیگر در کنارش نیست ...!‏
    آرزو می کرد کاش او جای برادر رفته بود ، و غم مادر را نمی دید !‏
    دل کوچکش ، غمخانۀ بیابانی از مصیبت بود ...‏

    به یاد می آورد لحظاتی را که بابا ، علی را برای وداع در آغوش کشید :‏

    آنگاه که امام (ع) جوانان و دوستان خویش را کشته دید ، عزم جنگ نمود و فریاد می زد ‏

    ‏« هل من ذابٍّ یَذُبُّ عن حَرَم رسول الله ؟ هل من مُوَحِّد یَخافُ اللهَ فینا ؟ هل من مُغیث یَرجوا اللهَ بإغاثَتنا ؟ هل ‏من مُعین یَرجوا ما عند الله فی إغاثتنا ؟» ‏


    ‏(آیا کسی هست که دشمن را ازحرم پیغمبر خدا براند و دور کند ؟ آیا موحد و خداپرستی هست که از خدا ‏بترسد و ما را یاری نماید ؟!


    آیا فریادرسی هست که به امید پاداش الهی ما را یاری کننده باشد ؟)‏


    ‏(گویا فقط علی اصغر پاسخ امام را اجابت نمود ...) پس شیون زنان بلند شد و امام (ع) نزدیک خیمه آمد و ‏حضرت زینب (س) را فرمودند


    که آن طفل صغیر را به من ده تا او را وداع کنم (و ظاهرا امام سوار بر اسب ‏بود) پس او را بگرفت و خواست ببوسد که ...‏


    و مُنعَطف أهوی لتَقبیل طفله ... فَقَبَّلَ منهُ قَبلَهُ السَّهمُ مَنحَراً ‏

    ‏(برای بوسیدن طفل خود خم شد ... اما تیر پیش از وی بر گلوگاه او بوسه زد!)‏



    علی را به زینب داد و خود دو دست در زیر گلوی او گرفت و چون پر ز خون شد ، به طرف آسمان پاشید و ‏فرمود :


    «هَوَّنَ عَلَیَّ ما نَزَلَ بی ، إنَّهُ بعَین الله » ‏

    ‏(چون چشم خدا می بیند ، آنچه بر من آمد سهل باشد!)







    ای آنکه بر اعمال ما بینایی و از نیات ما آگاهی ، بر مصیبات کوچک دنیایی ما صبر عطا کن ، و ما را به مصیبت دین دچار مساز ...!



کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •